۴۳۵۰
۰
۱۳۹۳/۰۷/۲۶

آیا چیزی به نام طب اسلامی داریم؟

پدیدآور: رسول جعفریان

خلاصه

ترکیب این کلمه خیلی شگفت است. طب اسلامی؟‌ این به معنای انکار این نیست که در قرآن استثناءا در باره عسل مطلبی آمده، یا چند روایت در این زمینه هست، بحث سر کتابهای پر حجمی است که در این زمینه تالیف می شود، گرایشی که می کوشد باورهای یونانی را به اسم طب اسلامی خورد مردم دهد

ترکیب این کلمه خیلی شگفت است. طب اسلامی؟‌ این به معنای انکار این نیست که در قرآن استثناءا در باره عسل مطلبی آمده، یا چند روایت در این زمینه هست، بحث سر کتابهای پر حجمی است که در این زمینه تالیف می شود، گرایشی که می کوشد باورهای یونانی را به اسم طب اسلامی خورد مردم دهد .... و بیش از صد سال است که مخالفت با دانش جدید را رقم می زند.... یک تجربه را این بار در زمینه اسلامی کردن طب ملاحظه بفرمایید که واقعا پدیده غریبی است. مطالب بنده را رها کنید، صفحاتی که از یک کتاب در آخر مقاله آورده ام مطالعه کنید بعد کامنت بگذارید.

 

راستش در این سالهای اخیر، طب سنتی خیلی رواج یافت و اغلب اوقات برای این که محبوبیت بیشتری پیدا کند عنوان طب اسلامی هم به آن داده شد. در صحنه علم پزشکی هر چندی آدم هایی پیدا می شوند و با کمک ابزارهای جدید و فن آوری نوین غربی که همیشه هم به آنها دشنام می دهند، یعنی همین اینترنت و سی دی و هزار چیز دیگر، از مزایای طب سنتی و بد و بیراه به داروهای جدید و پزشکی نو سخن می گویند.

بنده متخصص این رشته ها نیستیم، این را می دانم، اما در سیاست که دو سه درصدی سر در میارم، می دونم که حرفهای نامعقول خلاف  رویهاز سوی این قبیل آدمهای متفاوت زیاد است همان که در تاریخ، آدم هایی که همیشه سعی می کنند با دشنام به این و آن، ته کار یک چیز شگفتی را نگه دارند که عقل طبیعی آن را باور نخواهد کرد.

این رویه که شاید در جاهای دیگر دنیا هم باشد، یعنی مخالف خوانی بیدلیل اما ظاهرا با ادله محکم، آن هم در مقابل شواهد بیشمار، یک پدیده جالبی است که توجه خیلی ها را به خودش جلب می کند اما بعد از یک مدتی از رنگ و لعاب افتاده و عاملین بیکار شده ـ بعد از کسب درآمدی و شهرتی ـ و معمولین هم دوباره به همان روشهای جاری بر می گردند. این قاعده اول. (شبیه برخی فالگیرها و ... چی درمانی ها و غیره و غیره)
از سوی دیگر، وقتی بحث طب سنتی و به اصطلاح با تعبیر که باید از آن به عنوان یک دروغ شاخدار یاد کرد «طب اسلامی»‌ یاد می شود، آدم به یاد این می افتد که قرنها عنوان فلسفه اسلامی را برای فیزیک و طب و فلسفه یونانی بکار می بردیم و هنوز هم. در حالی که آن هم روشن بود که یک ترکیب ناجوری است که فقط می شود گفت به اعتبار این که متعلق به مسلمانها بوده (که نبوده ولی در آن سهیم شده اند) این عناوین با پسوندهای اسلامی درست شده است. اینها دانش و عقل بشری است که لقب دینی، یا جاهلانه یا فریبکارانه روی آنها گذاشته شده است.
اما تردید در ترکیب طب اسلامی به معنای مخالف با استفاده از داروهای گیاهی نیست، البته اگر مبنای علمی داشته باشد، اما اگر قرار باشد بر اساس برداشت هایی باشد که در کتابهای پزشکی قدیم مانند تحفه الغرائب و هزاران اثر دیگر باشد که اغلب بدون تجربه علمی و بیشتر از روی حدسیات است، باور جدی به آنها ندارم. اینها ربطی به این نکته ندارد که امروز روز درمان گیاهی را اگر علمی باشد بر درمان شیمیایی ترجیح می دهند. در ظرف این چند دهه جای بسیاری از داروهای شیمیایی را داروهای گیاهی با تکنیک جدید گرفته و کار خوبی است، اما باید پرسید: این چه ربطی به طب سنتی دارد؟ این خودش از طب جدید درآمده و با شناخت مضرات داروهای شیمیایی در صورت امکان از داروهای گیاهی استفاده شده است. همین الان هم نود و نه درصد مردم از همین داروها استفاده می کنند و گوش به لاطلائلاتی که در این باره توسط عده ای سودجو گفته می شود نمی دهند. پزشکی جدید هم خودش در مسیر پیشرفت، به نواقص کار خودش توجه دارد.
تازه باید پرسید مگر درمان کردن آدم ها فقط به داروست؟ بسیاری از درمانها با جراحی و ابزارهای فنی دیگر و با اتکاء با دانش های بنیادین است که امروز خط مقدم پیشرفت علم است. آزمایشات، عکس، و بسیاری از مسائل دیگر که روی سلول ها انجام می شود و هزاران هزار مسأله دیگر پزشکی جدید. آن وقت این عقل است که آدم آن هم علم و تخصص را با کار عطاری و گیاهان علفی مخلوط کند؟ مگر آن که همین ها را طب جدید در آزمایشگاه ها تهیه و اثر آنها را تأیید کند که البته هر عاقلی خواهد پذیرفت. ؟ راستش کدام مریضی از فقیر و غنی حاضر است برای این قبیل بیماری ها خود را دست عطاری ها و نباتی ها و فال گیرها بدهد؟
بگذریم.
اما این که ما در آغاز عصر جدید، به موازات مخالفت به همه چیز جدید از حوزه سیاست بگیر تا مسائل دیگر، از علوم نجومی بگیرید تا طب و غیره، به مخالفت برخاستیم، شاید وجهی از اعتماد به نفس قدیمی مان بود که به تدریج در حال ترک خوردن بود. یک درخت قطور اما از درون پوسیده، به هر حال مقاومتی در مقابل اره دارد. اما وقتی پرزور باشد، اره کار خودش را خواهد کرد. مقاومت ما در این حد که لازم باشد قدری با فکر انتخاب کنیم و بویژه وقتی گزینه های متفاوت هست، قدری محتاط باشیم خوب بود، اما باید توجه داشته باشیم که ما باید سریع تر حرکت می کردیم. به نظر بنده، کار دارالفنون و ترجمه ها و تألیف های آن عالی بود. ما هنوز جایگاه آن مدرسه را به لحاظ آموزشی نمی شناسیم، اما آن رویه، اساسی دنبال نشد و کارها پیشرفت. بخش مهمی از عقب ماندگی ما سر نظام آموزشی است.
اما یکی از تجربه های جالب همین برخورد با نجوم بود که پیش از این دو یادداشت در باره آن نوشتم و مقالات دیگران را هم معرفی کردم. در زمینه طب جدید هم بحث فراوان است و یک بار هم متنی را در این زمینه که متعلق به استاد ارجمند جناب آقای حداد عادل بود در همین وبلاگ نقد کردم.
در واقع متهم  کردن طب جدید به فرنگی و یهودی و مسیحی بودن یکی از این موارد و آن وقت سیل فحش که نثار آن می شد، به دنبالش که واقعا از آن حرفهاست.

اما این بار قصد دارم یک نمونه از آن نوشته ها را در باره طب بیاورم، با تأکید بر این که اگر از سر مخالفت با نجوم گذشتند که هنوز نگذشتند [نمونه اش برخی از کامنت های همان مقاله] همچنان با طب که بحث و تجارت خاص خود را دارد و هزاران نفر درگیر آن هستند، به اعتبار یک روش دینی و اسلامی، حساسیت نشان می دهند. هنوز هم سالانه صدها هزار نسخه از کتابهای طب اسلامی به فروش می رود، در حالی که معلوم نیست تکلیف آن هم حدیث متضاد که حتی شیخ صدوق هم در آخر اعتقادات پنبه آنها را زده، برای چیست.
اما اکنون می خواهم یک متن مهم دیگر را که حدود شش هفت دهه قبل (تاریخ یک جزوه آن 1375ق / 1335ش است) با عنوان «راهنما نجات از مرگ مصنوعی»‌ در نقد طب جدید و ستایش و تمجید از طب قدیم نوشته شده و نخستین جزوه اش را را با آیه هم مزین کرده که ما باید فرهنگ اهل کتاب را دور بریزیم و این که طب جدید از آثار یهود و نصاراست، معرفی کنم تا به نمونه ای از استدلالها در این زمینه آشنا شویم.
در این مجموعه که به صورت شبه نشریه چاپ می شده و مجموعه آنها در نسخه چاپی که در دسترس بود در یک مجموعه جلد شده، استدلال های عجیبی علیه طب جدید آورده و کارش را با این آیه قرآن آغاز کرده که « وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذي أُنْزِلَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» [

و البته آیه آن قدر مغلوط آورده که شرم دارم عین آنچه آورده بیاورم. در تصویر زیر ببینید

) و بعد از آن هم هرچه توانسته به طب جدید به عنوان یک امر فرنگی، دشنام و ناسزا گفته است.
خدای را شکر که طبیبان ما از دارالفنون به این سمت، به این اباطیل گوش ندادند و این دانش را در حد خود در ایران گرامی داشتند.
بار این حال بد نیست مروری بر استدلالهای این شخص داشته باشیم، استدلالهایی که همچنان هم فعالانه دنبال می شود و شما و ما می توانید و می توانیم از دهان بسیاری بشنویم.
باز هم تأکید می کنم، بحث بر سر داروهای گیاهی نیست، این را هر آدمی می فهمد که تریاک یا سیر چه اندازه می تواند در درمان برخی از دردها مفید باشد، پزشکی و داروسازی جدید هم از اینها استفاده می کند، اما این چه ربطی به دارهای گیاهی و درمان های قدیمی دارد که اکثر قریب به اتفاق آنها مسائل غیر علمی و بی خاصیت است.
تازه آنچه برای بنده اهمیت دارد، «دینی کردن» آن معلومات بقراطی است که پزشکی ما را هم قرنها فلج کرد و اجازه نداد که متحول شود. تازه وقتی هم دنیای جدید میکرب و واکسن را به ما شناساند و بلای وبا و آفت های دیگر را دور کرد، همچنان طب جدید را به اعتبار فرنگی بودن و غیر دینی بودن مورد دشنام قرار می دهیم.
دلم می خواهد صفحات اول این کتاب را که در اینجا می گذارم، ولو با زحمت شده با دقت مطالعه کنید و به استدلال نویسنده را که زبان حال بسیاری از افراد دانشمند ما در طول یک قرن و نیم گذشته است، ببینید.
اولا که این طب جدید مزخرف است.
ثانیا غربی ها هرچه دارند از ما گرفته اند،
ثالثا که اینها کار یهودی ها و برای تسلط برماست.
رابعا آن که از وقتی درمانهای جدید آمده، بیماری ها بیشتر شده و همه در حال مرگ و میر هستند.
قرنها مشکل وبا در سفرهای تجاری و زیارتی از این طرف به آن طرف انتقال می یافت و هزاران هزار آدمی را به کام مرگ می کشاند تا آن که بحث قرنطینه مطرح شد و معاینات پزشکی و ریشه آن خشکانده شده است. حالا این که ویروس های جدید مانند ابولا و ایدز و غیره آمده معنایش این نیست که در طبیعت نبوده، بلکه بالاخره از جایی به آدمی منتقل شده و مشکل زا شده است. در این باره هم همان دانشمندان تلاش می کنند آنها را درمان کنند، اما در اینجا باز ما می گوییم که این پدرسوخته ها اینها را درست کرده اند که به جان ما بیندازند و .....
در این نگاه هنوز کتاب تحفه حکیم مومن بر این همه رشته تخصصی پزشکی ترجیح داده می شود و همچنان عده ای دربدر دنبال نسخه های آن هستند تا چاپش کنند و کنار عطاری بفروشند و درآمدی به جیب بزنند، چون مشتری فراوان دارد.

نخستین عبارت کتاب و برخی دیگر از مطالب آن چنین است:

ملت رذل یهود و نصارا که مفتن روی کره می باشند ما را به این روز سیاه انداختند. ای آقایان! بیدار شوید. خواب غفلت تا کی ما را دارند از هستی مال و جان ساقط می کنند به انواع و اقسام بسیار سهل و آسان که خودمان بی اطلاع می باشیم.
... ای آقایان در زمان ما طب جدید یک درس سراپا غلط ابتدا تحصیل می کردند بعدا مشغول طبابت می شدند و تشخیص امراض هم در طب جدید منحصر است به عکس برداری و تجزیه خون آن هم به طور ناقص و به مقتضای لکل جدید لذة، هر چیز تازه ای لذت دارد....
.... و حال آن که اطباء بزرگ یونان طب یونانی زحمات بسیار کشیده اند و خدمات بزرگی به جامعه بشر نموده اند و این طب کامل از کتابها موجود است و علم طب یونانی را کاملا شرح داده اند و کوچکترین احتیاجی به طب جدید نداریم....
بروید در خزانه دولت انگلیس ببینید از نسخه های محمد زکریا چگونه استفاده می کنند، چه از طب چه دواسازی....
بروید در کتابخانه آستان مقدس ثامن الائمه حضرت علی بن موسی الرضا (ع) یک جلد کتاب می باشد که خارجی ها می گویند 12 میلیون تومان قیمت دار. ما دارای چنین گوهری می باشیم و بروز سیاه افتادیم....
یکی از خلاف بزرگ طب جدید این است که اموات را قطعه قطعه می کنند به اسم این که ببینیم چه میکروبی در وجود این شخص بوده که اسباب هلاکش شده و ضد این میکروب را پیدا کنیم.... تو کوچکتر از آن می باشی که بفهمی اخلاط فاسد که در مسام «منفذهای غیر محسوس بدن می باشد چه خلطی می باشد و ضد این خلط چیست.....
حال آن که در طب یونانی کوچکترین احتیاجی به عمل نامبرده ندارد فقط به نگاه کردن ظاهر مرض و علاماتش تشخیص مرض را می دهد...
طب جدید اول مریض را هلاک می کند بعد تشریح می نماید و کوچکترین نتیجه هم بدستش نمی آید
یک خلاف دیگر که با آمپول های گران قیمت ماده مرض را خشک می کنند و حال آن که در طب یونانی با مقدار قلیلی سرکه که از خارج و یا داخل بدن استعمال کنند ماده مرض خشک می شود....
آقایان! در وجود خودم روز اول که سرطان ظاهر شد کوچکترین مهلتی به مرض ندادم و از خارج با سرکه و سفید آب قلع و غیره ضماد نمودم و از داخل بدن شروع نمودم به میل کردن مبرات و آش جو با سرکه و غیره بحمدالله ماده مرض سرطان را از وجود خودم دفع نمودم و کوچمترین آسیبی این مرض مهلک نتوانست به من برساند: «شغال بیشه مازندران را / نگیرد جز سگ مازندرانی».
ای وای بر ما که طبابت یک پیرزن بیابانی بهتر و موثرتر از طب جدید است و این طب جدید ما را به روز سیاه انداخته و مردم را مبتلا به انواع مرض سوداوی مهلک و صعب العلاج نموده است و ماده مرض عموم از خون سوخته «خون کثیف»‌ از خل سودا و صفرا و بلغم می باشد.


این ها نمونه ای از عبارات درخشان این کتاب مفصل است که البته مجموعه ای از نشریات با نام راهنمای نجات از مرگ مصنوعی است.

 

14-10-17-1354401.jpg

 

14-10-17-135552.jpg

 

14-10-17-1355313.jpg

 

14-10-17-135684.jpg

 

14-10-17-1356385.jpg

 

14-10-17-135726.jpg

 

14-10-17-1357267.jpg

 

14-10-17-1357528.jpg

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

منابع مشابه

آرای فقهای الازهر در باره واکسن در زمان جنگ جهانی اول «رساله در تلقیح»

عبدالواحد فرامرزی / رسول جعفریان

در سال 1335 ق / 1917 پرسشهایی در باره استفاده از واکسن «لقاح» برای جلوگیری از طاعون از مصر و فارس، ب

مصاحبه ای در باب رابطه علم و دین و تحولات اخیر

رسول جعفریان

بحث از کرونا و بالا گرفتن مساله طب سنتی و مدرن، دشواری های فهم علمی در ایران و تأثیرش بر عقب ماندگی

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

چگونه دانش «کتاب شناخت» را به عنوان یک رشته جامع علمی تأسیس کنیم؟

رسول جعفریان

روز سه‌شنبه ساعت ۱۷ عصر اسفندماه سال ۱۴۰۲ با با حضور جمعی از پژوهشگران، فهرست‌نگاران و مدیران کتابخا

البدء و التاریخ مقدسی، اثری مبتکرانه در تاریخ نگاری اسلامی

رسول جعفریان

گزارشی است در باره کتاب البدء و التاریخ مقدسی که از جهاتی اثری مبتکرانه و منحصر به فرد در میان کتب ت