۴۸۸۵
۰
۱۳۹۸/۰۱/۲۶

تبریز، شهر مرمر گرفتار طاعون و وبا

پدیدآور: مریم صدیقی

خلاصه

در دوره قاجاری، یکی از محصولاتی که از تبریز به تهران وارد می شد، سنگ مرمر بود. سند و گزارش زیر مربوط به این مسأله و نیز طاعونی است که در آن دوره، تبریز گرفتار آن شده و سبب مرگ و میر بسیار و فرار مردم از این شهر شده است.

مقدمه

در نسخه ای خطی با عنوان «جنگ نظم و نثر و منشات»، به شماره 7538 (فهرست كتابخانه مركزي دانشگاه تهران، جلد16، ص 617) نامه ای وجود دارد (ص 39-42) که البته به سبک منشات نگاری، اسامی افراد در آن حذف شده است، ولی اطلاعات تاریخی، اجتماعی و اقتصادی قابل توجهی را درباره  شهر تبریز در اختیار می گذارد. تاریخ کتابت این نسخه در فهرست 1244 ذکر شده است، ولی در تاریخ اسناد رونویسی شده، تاریخ 1246(چندین بار)، 1257(یک برات)، 1310(تاریخ فوت والده اش) هم دیده می‌شود. ابتدای نسخه افتادگی دارد و مولف آن مشخص نیست. متاسفانه نامه مورد نظر تاریخ ندارد ولی با توجه به تاریخ اسناد دیگر و گزارش های تاریخی از شیوع طاعون، تاریخ نامه باید همان 1246 باشد.

محتوای نامه درباره شرح اوضاع تبریز ناشی از شیوع طاعون و وبا در تبریز و تلف شدن اکثر مردم و فراری شدن برخی دیگر به بغداد و کرمانشاهان و در نتیجه عدم توانایی اجرای فرمان ارسال سنگ های مرمر به تهران است. بنابر این نامه تنها چند خانوار در تبریز باقی مانده که آنها هم توانایی متحمل شدن مخارج حمل و نقل و دواب را ندارند. دهات بین راه هم به سبب تاخت و تاز ایلات و عشایر خراب و متفرق شده اند. در آخر هدف اصلی نامه نوشته شده است،  یعنی درخواست ارسال فرمانی مبنی بر اخذ مخارج حمل و نقل سنگ های مرمر از دیگر ولایات آذربایجان.

 

مروری بر گزارش های تاریخی استفاده از سنگ مرمر آذربایجان

سنگ مرمر همیشه نشانه تجمل در ساختمان ها به شمار می رفت. این سنگ در ساختن قصر ها و عمارت ها و مقبره ها و محراب و منبرها و اماکن زیارتی و مساجد به کار می رفت. تالار تخت مرمر سلام عام، یکی از نمادهای تجمل و اشرافیت را نمی توان فراموش کرد. در منابع تاریخی، از معادن متعدد سنگ مرمر در اردستان و خراسان و کنار رود ارس و یزد و خواف، معدن فيمابين ميلاجرد و ابيانه كه از دهات بلوك طرقرود و نطنز است، هرمز و غیره نیز نام برده شده است.  و تبریز که یکی از معادن مهم و صادرکننده های سنگ مرمر به شمار می رفت[1]. یکی از معادن مهم سنگ مرمر در آذربایجان و تبریز قرار داشت. جدای از مرمر، تبریز معادن سنگ های دیگری مثل سنگ آهن  و مس و نمک هم دارد. شاید برای همین «منِ تبریز» اینقدر در معاملات  رواج و اهمیت داشته است؛ چون صادرات سنگ از تبریز شهرت و رواج داشته است.

در حبییب السیر آمده است: «نهر آذربايجان‏ آبى خوشگوار دارد و منبع آن جبال آن ولايتست و نهايتش بحير طبريه و در بعضى از مواضع جدولى ازين نهر جدا شود و در زمين نفوذ كند و چون تفحص كنند سنگى سفيد و لطيف غايت ملايمت درنظر آيد كه از آن آب انعقاد يافته باشد و آن سنك را مرمر خوانند.»[2]

گزارش استفاده از معادن سنگ مرمر آذربایجان و تبریز قدمت بسیار دارد. چنانکه در منابع آمده است که در دوره مغول، اولجایتو و غازان در ساخت مساجد و مقبره های تبریز از سنگ مرمر استفاده کردند. یا علیشاه گیلانی وزیر غازان که مسجدی با صحن مرمر، به نام خود در تبریز ساخت.[3] ساخت محرابی از سنگ مرمری که از تبریز فرستاده شده بود برای مرقد امیر شمس الدین در یزد (در مدرسه خودش) در سال 733ق، از نمونه های دیگر اشت.[4] تعمیر مقبره شیخ احمد یسوی در قریه یسی در ماوراءالنهر در سال 799ق که حوض آن را به دستور تیمور از سنگ مرمر تبریز  ساختند.[5]  و همچنین ساخت عمارتی با ستون های مرمر در سمرقند در سال 799ق، برای بیکی سلطان، دختر شاهزاده  اميرانشاه پسر تیمور، که برای ساخت آن از تبریز سنگ مرمر آوردند.[6] در حدود سال 890 ق هم حمامی از سنگ مرمر در سیستان ساخته شد: «چون پرتو اهتمام ملك الملوك علاء الدين عليا به سيستان افتاد، در اين نوبت استادان معمار و نقاش و سنگ‏تراش با خود آورده بودند و سنگ مرمر بسيار از تبريز به سيستان نقل شده بود، حمامى ساختند كه در آبگينه خانه فلك نيلگون چنان عمارتى نبود».[7]

در زمان نادرشاه هم وی دستور داد که «سنگ مرمر  از آذربايجان به جهت تزئين سراهاى كلات و مشهد ببرند» که حمل و نقل آن سبب زحمت مردم شد. گفته شده که معدن این سنگ ها «در كناره بحيره اروميه است و تا مراغه به قدر هيجده ميل مسافت دارد.»[8] نادر برای حمل این سنگ ها از روستاییان آذربایجان استفاده می کرد. چنانکه گفته شده: «دستور داده بود كشتى‏ هاى تجارتى در خليج فارس بسازند و براى چوب كشتى، از مازندران كه مسافت ششصد ميل راه است تا خليج فارس، رعيت دهات اينها را رايگان بدانجا برند و نيز فرمان داده بود كه سنك مرمر از آذربايجان‏ براى آرايش سراهاى كلات و مشهد ببرند كه حمل ‏و نقل آن كمتر از چوب هاى كشتى نبود»[9]. «صفحات مرمر را كه هريك 50 خروار وزن داشت، روستاييان آذربايجان‏ بر سبيل بيغار به آنجا حمل كردند».[10] همچنین در ساخت منبر عظیم 14 پله ای یکپارچه از سنگ مرمر مسجد وکیل شیراز، از سنگ مرمر تبریز استفاده شده است: «سنگهاى مرمر كه جز با ارابه نتوان آورد از يزد و آذربايجان آورده»[11]

در دوره قاجار هم گزارشی از سال 1306 وجود دارد که معدنی جدید از سنگ مرمر در شش کیلومتری رود ارس به ناصرالدین شاه معرفی شده است.[12] معدن دیگری در اهر معرفی شده است:  اهر «شهر كوچكى است در آذربايجان. از معادن اطراف اين شهر نوعى مرمر كه به نام مرمر تبريز شهرت دارد استخراج مى‏شود. همچنين معادن مس و آهن قابل ملاحظه‏اى در آن‏جا يافت مى‏شود. شهر مزبور به علت موقعيت و ارتفاع آن و همچنين به دليل اين‏كه در تقاطع تعداد زيادى از جاده‏ها قرار گرفته است يكى از مهمترين مراكز نظامى محسوب مى‏شود».[13] و درباره ایالت آذربایجان می نویسد: «معادن آهن، مس، سنگ مرمر، و نمك به حد وفور در آن‏جا يافت مى‏شود».[14]

اما اروپاییانی مثل کرزن تعجب می کردند که با وجود وفور این معادن چرا برای ساخت شهر تبریز از این منابع استفاده نمی شود: «چنانكه گفته‏ام داخل شهر تبريز چيزى ندارد كه سزاوار ذكر باشد. خانه ‏ها كوتاه و كوچه‏ ها باريك و كثيف است و اهميت شهر بيشتر بواسطه وسعت آن و ميزان كسب و تجارتى است كه در آنجاست. با در نظر داشتن اين نكته كه دومين شهر قلمرو همايونى است و مقر وليعهد و مركز ثروتى سرشار و در حوالى آن بهترين سنگ ‏هاى مرمر و مصالح ساختمانى فراهم است ازاين‏رو حيرت‏انگيز است كه تبريز بعد از چند زلزله به تجديدبنا نپرداخته است و به زيبائى آن چندان افزوده نشده است. ارگ ديوارى داخلى و ديوارى هم در محيط خارجى دارد كه به هيچ‏ وجه تعميراتى در آن نكرده ‏اند.»[15] و در جای دیگر که از موانع اصلاحات می گوید، اشاره می کند که: «در زندگانى عمومى و حتى خصوصى فقدان رمق و ابتكار بصورت حيرت‏آورى درآمده است و مثل اين است كه نفر ايرانى حاضر است از آب حوض كثيف دسترس خود بنوشد و ناخوش شود، اما تا چشمه آب زلال كه فقط در دويست قدمى اوست نرود و به همين نسبت دشوار است كه دولت ايران را به اقدامات جدى اصلاح و آبادانى ترغيب و وادار نمود. اشراف ايرانى باوجود سنگ‏ مرمر فراوانى كه در دسترس خود دارند، باز فقط به ساختن خانه گلى اكتفا مى‏كنند، به همين روال دولت ايران هم سركردن با سبك و وسايل كهنه شرقى را بر كسب مآثر اقتصادى و فرهنگ اروپائى ترجيح مى‏نهد».[16]

 

اکنون در نامه ای در یک جنگ در حوالی سالهای 1146 نیز درباره فرستادن سنگ های مرمر از تبریز به دارالسلطنه سخن می گوید ولی به علت شیوع طاعون و وبا و تبریز و تلف شدن و فراری شدن مردم،  کسی نیست که سنگ های مرمر را به تهران حمل کند. و نویسنده خواستار ارسال دستور به شهرهای دیگر آذربایجان شده که حمل سنگ های مرمر به تهران را به عهده بگیرند.

 

طاعون های شناخته شده تبریز

درباره طاعون در تبریز گزارش‌های متعددی شده است. که آنچه در برخی منابع یافت شد، به ترتیب تاریخ عبارتند از:

اواسط قرن هشتم هجری طاعون بزرگ از جمله در آذربایجان (تاريخ اجتماعى ايران، ج‏5، ص 428)

809 ق در تبریز(تاريخ الفي، ج‏7، ص 5024؛ تاريخ حبيب السير، ج‏3، ص 569؛ مطلع سعدين و مجمع بحرين، ج‏3، ص 69)

892 ق در تبریز (وبا و طاعون)  (تاريخ عالم‏آراى امينى، ص 232-233؛ زبدة التواريخ، حافظ ابرو، ج‏3، ص 169)  

893 ق، در تبریز (تاريخ الفي، ج‏8، ص 5471؛ تاريخ عالم‏آراى امينى، ص 323)

946 ق، در تبریز (تاريخ الفي ، ج‏8 ، ص 5661؛ تاريخ منتظم ناصرى، ج‏2، ص 795)  

951 ق، در تبریز (دفتر تاريخ مجموعه اسناد و منابع تاريخى، ج‏2، ص 32)  

 955 ق در تبریز (وقايع السنين و الاعوام، ص 473)

981 ق، در تبریز (دفتر تاريخ مجموعه اسناد و منابع تاريخى، ج‏2، ص 40)  

1044ق، در آذربایجان و قزوین (تاريخ منتظم ناصرى، ج‏2، ص 932)

1149 ق در تبریز (ايران در زمان نادرشاه، ص 350)  

در کانال تلگرامی دکتر رسول جعفریان، (درتاریخ 20 نوامبر 2016) نیز یک یادداشت پشت نسخه ای با عنوان «تاریخ چند طاعون و زلزله در فاصله سالهای 1194 تا 1261ق» در آذربایجان منتشر شد که نویسنده، عبدالغفار بن محمد فصیح مراغه ای، در جُنگی در سال 1261 آنها را فهرست کرده است. چند تاریخ شیوع طاعون در آذربایجان را بیان می کند که با عبارت «کانال»، در ادامه فهرست (در زیر) آن موارد، مشخص شده است:

1172ق،  در ایام سلطنت محمدحسن خان قاجار در آذربایجان (کانال)

1212ق، در اکثر ولایات آذربایجان (تاريخ ذو القرنين، ص60؛ تاريخ منتظم ناصرى، ج‏3، ص 1442؛ فارسنامه ناصرى، ج‏1، ص 669؛ فهرس التواريخ ، ص 326 )

1213 ق، در عهد سلطنت فتحعلی شاه و احمد خان بیگلر بیگی مراغه بوده، در مراغه. (کانال)

1244 ق، در اواخر سلطنت فتحعلی شاه (کانال)

1246ق (1831م)، در آذربایجان (تاريخ اجتماعى ايران، ج‏5، ص 440؛ تاریخی که با تاریخ برخی نامه ها همخوانی دارد)

1252ق، در عهد سلطنت محمدشاه تا دو سال در شهرهای آذربایجان (کانال)

1253ق، در آذربایجان (تاريخ منتظم ناصرى، ج‏3، ص 1643)

1283 ق، وبا در تبریز (تاريخ منتظم ناصرى، ج‏3، ص 1886)

1322 ق، وبا در تبریز (حرفى از هزاران كه اندر عبارت آمد، خاطرات حاج محمد تقى جورابچى، ص 84)  

3 ربيع الاول 1334 تا نهم رجب 1335ق، وبا در تبریز و رشت و قزوین (روزنامه خاطرات عين‏السلطنة، ج‏6، ص 4428)  

 

بنابراین تاریخ حدودی نامه (با توجه به تاریخ اسناد دیگر جنگ یعنی 1246) با گزارشی از شیوع طاعون در سال 1246 در آذربایجان همخوانی دارد.

 

اینک متن نامه:

عرضه داشت کمترین بندگان،  به ذروه عرض نواب مستطاب، فلک جناب، سپهر رکاب، گردون قباب، صاحب خدایگان ـ مدّ ظله السامی ـ ولی النعمی ام می رساند، از آنجا که بر بندگان یکرنگ و کمترینان عبودیت آهنگ ازجمله ملزومات است که همواره به تحریر عریضه، وجود ارادت آمیز خود را در پیشگاه خاطر خورشیدمآثر بندگان عالی به جلوه ظهور رسانیده باشد؛ از اشرف اتفاقات در این زمان فیروزی اقتران که عالیشان فلان عازم صوب حضور باهرالنور بندگان عالی می بود، لهذا بر خود از فرایض خمسه بل از راه عقیدت اندیش دانسته، به تحریر عریضه مبادرت، و در ضمن آن به عرض این مطلب مسابقت می دهند که:

 سابقا فرمان واجب الاذعان مبارک مطاع که در خصوص سرانجام کردن سنگ های مرمر و عراده های آن، به عهده این کمترین عبودیت آیین شرف اصدار یافته بود که سنگ ها را تمام و ارسال دارالسلطنه طهران نماید.

کمترین، امتثالاً للامر الاشرف الاعلی، در محال و سرحد به سرانجام عراده ها قیام، و آنچه غایت سعی است در تقدیم بعضی مایحتاج و ضروریات آن به عمل آورده، لمحه ای غافل و خودداری نمی نماید.  و[لی] پاره ای از عراده ها صورت انجام و اتمام نپذیرفته.

نهایت، نظر به خرابی ولایت تبریز که از شدّت آزار طاعون و وبا، اکثری از اهالی تلف شده، و آنچه باقی بود خانه و کوچ خود را برداشته به سمت کرمانشاهان و بغداد فرار، سوای چند خانوار، احدی باقی نمی باشد. و ایشان علی الانفراد از عهده مصارف و تحمیلات آن، ازقبیل عوامل و دواب جهت حمل و نقل و فعله و غیره اخراجات که مبالغی خطیر است، نخواهند آمد. و دهات عرض راه نیز به سبب تاخت و تاز ایلات و احشامات، بالمره خراب و متفرق شده اند. از ایشان نیز دواب دستگیر نخواهد شد. بحول الله تعالی، ممالک محروسه سلطانی وسیع است. چنانچه بندگان عالی، آفتابِ مرحمتِ خود را  نورپاشِ ساحتِ احوالِ کمترین و سایر اهالی و ضعیفان تبریز نموده، طلبا لمرضات الله درین باب فکر نمایند که حسب الرقم قدرتوأم به سایر ولایات آذربایجان در مصارف تحمیلات سنگ های فرمایشی با اهالی تبریز شرکت نمایند، هر آینه باعث مزید حصول  دعای خیر به جهت ذات اقدس اشرف همایون اعلی و وجود مسعود بندگان عالی خواهد شد. چون عرض مطلب وجوبی داشت، از این جهت جرأت به عرض نموده. مستدعی است که دایم الاقات به اصدار تعلیقات رفیعه و ارجاع هرگونه خدمات، کمترین عقیدت آثار را بین الامثال، ممتاز و سرافراز فرمایند.

2YHe61555349695.jpg

tZ0W51555349746.jpg


[1]. مرتضى راوندى، تاريخ اجتماعى ايران، تهران: انتشارات نگاه ، ‏1382، ج‏5، ص  155

[2]. غياث الدين بن همام الدين خواند مير، تاريخ حبيب السير، تصحیح دبیرسیاقی، تهران: خيام، ‏1380، ج‏4، ص 663.

[3]. مارسل بريون، منم تيمور جهانگشا،ترجمه: ذبيح الله منصورى، تهران: مؤسسه مطبوعاتى مستوفى، بی تا، ص 416؛ حسن پيرنيا و عباس اقبال آشتيانى، تاريخ ايران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاريه، تهران: خيام، 1380، ص 524

[4]. جعفر بن محمد بن حسن جعفرى، تاريخ يزد، مصحح: ايرج افشار، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، ‏1384، ص 110.

[5]. شرف الدين على يزدى، ظفرنامه، تصحیح: سيد سعيد مير محمد صادق و عبدالحسين نوايى‏، تهران: كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراى اسلامى، ‏1387،‌ ج1، ص 858.

[6]. قاضى احمد تتوى، آصف خان قزوينى، تاريخ الفي، تصحیح غلام رضا طباطبايى مجد، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، ش‏1382، ج‏7، ص  4865؛ روضة الصفا، چاپ زرياب خويى، ص 1076؛ كمال الدين عبد الرزاق سمرقندى، مطلع سعدين و مجمع بحرين، مصحح: عبدالحسين نوايى‏، تهران: پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، ‏1383، ج‏2، ص 731.

[7].  ملك شاه حسين بن ملك غياث الدين محمد بن شاه محمود سيستانى، احياء الملوك، تاريخ سيستان تا عصر صفوى، مصحح: منوچهر ستوده، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، ‏1383. ص 123-124.

[8].  سر جان ملكم ، تاريخ كامل ايران، ترجمه: ميرزا اسماعيل حيرت ، 1جلد، تهران، ‏1380، چاپ اول، ص 500.

[9] . قاضى احمد بن محمد غفارى كاشانى، تاريخ نگارستان، تصحیح: مرتضى مدرس گيلانى،  تهران: كتابفروشى حافظ، 1414ق،‌ ص 406.

[10]. مرتضى راوندى، تاريخ اجتماعى ايران، ج2، ص 447.

[11]. حاج ميرزا حسن حسينى فسايى، فارسنامه ناصرى، مصحح: منصور رستگار فسايى‏، تهران: اميركبير، ش‏1382، ج‏2   1214.

[12]. امين لشكر قهرمان، روزنامه خاطرات امين لشكر، تهران: اساطير، 1378، ص 74، 76.

[13]. گاسپار دروويل، سفر در ايران، ترجمه: منوچهر اعتماد مقدم،  تهران: شباويز، ‏1370، ص 338

[14] . همان، ص 334  

[15]. جورج ناتانيل كرزن، ايران و قضيه ايران، ترجمه: غلام على وحيد مازندرانى، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، ش‏1380. ج 1، ص 665- 666.

[16] . همان، ج 2، ص 747-748.

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

منابع مشابه بیشتر ...

شیخ آقابزرگ طهرانی و همراهانش : نهضت بازشناسی هویت شیعه با فهرست نویسی آثار امامیه

رسول جعفریان

این نوشته یادی است از شکل گیری نهضت فهرست نگاری آثار امامیه با محوریت «الذریعه»، نهضتی که به هدف باز

بازگشت غلوّ به تفکر شیعی در قرن سیزدهم (نگاهی به منازعات فکری در تبریز)

رسول جعفریان

انتقال افکار شیخی از کربلا به ایران، در چندین شهر، منازعات جدی به راه انداخت. کرمان، همدان و در رأس