۳۶۷۰
۰
۱۳۹۳/۰۸/۰۱

مشرق السعدين و شرح حديث «من عرف نفسه»

پدیدآور: حكيم محمد مؤمن جزائری شيرازی مصحح: علی صدرايی خويی

خلاصه

نوشته ای كه اينجا تقديم می گردد مربوط به يكی از حكيمان و اديبان بزرگ قرن دوازدهم هجری، يعنی حكيم محمد مؤمن جزائری شيرازی است. ابتدا زيست نامه اين اديب، بعد از آن اثری منتشر نشده ای از وی (كتاب مشرق السعدين)، معرفی، و در پايان بخشی از اثر يادشده كه شرح حديث « من عرف نفسه فقد عرف ربّه» است، تقديم می گردد.

پيش درآمد

دوست گرامی و محقق پر تلاش جناب آقای عليرضا اباذری اطلاع دادند كه دانشمند گرانمايه جناب آقای شيخ رسول جعفريان، بعد از انتشار جشن نامه‏ی استاد سيد احمد حسينی اشكوری در سال 1392ش، در نظر دارند جشن نامه‏ی ديگری برای استاد والامقام آيت الله حاج شيخ رضا استادی منتشر نمايند. حقير فرصت را مغتنم شمرده و نوشته‏ی حاضر را تقديم اين مجموعه ارزشمند می نمايم.

آيت الله استادی

آشنايی اينجانب با دانشمند گرانمايه آيت الله استادی به سال 1364ش بر می گردد كه ايشان در موسسه‏ی در راه حق شرح باب حادی عشر تدريس می كردند و حقير نيز در درس ايشان توفيق شركت داشتم. آشنايی تفصيلی با معظم له در كنگره شيخ مفيد بود، كه معظم له با حداقل امكانات، آن كنگره عظيم را در سطح جهانی برگزار نموده و مجموعه مصنفات شيخ مفيد را به صورت علمی و زيبا منتشر نمودند. بعد از آن نيز در كنگره آقاحسين و آقا جمال خوانساری و امامت نماز جمعه قم از بيانات ايشان مكرر استفاده نموده و فيض ياب بوده ايم.

همچنين اينجانب به مقتضای حرفه فهرست نگاری، يكی از خوانندگان دائمی فهارس تأليفی توسط آيت الله استادی در عرضه‏ی فهرست نويسی بوده و هستم. فهارس ايشان، اغلب دارای دو ويژگی هست يكی اختصار و اكتفا به حداقل اطلاعات، ديگری دقت در نسخه شناسی و كتابشناسی، به طوری كه كمتر اشتباهی در فهارس ايشان ديده می شود.

مورد ديگر ارتباط حقير با معظم له، ‌اشتراك در شيخ اجازه است. حقير در مسافرتی كه  به كرمانشاه داشتم توفيق شرفيابی خدمت استاد زنده ياد آيت الله سيد مرتضی نجومی را داشتم و از ايشان تقاضای اجازه‏ی نقل حديث را نمودم. روز بعد آيت­الله نجومی با كمال بزرگواری كتابچه ای را به حقير عطا نموده كه در صفحه اول آن اجازه به حقير را نگاشته بودند. اين كتابچه شامل اجازه‏ی مفصل آيت الله نجومی به آيت­الله استادی، به خط زيبای مجيز است. آيت­الله استادی اين اجازه را از روی خط استاد نجومی در تيراژ محدوی تكثير و تجليد نموده و برای آيت­الله نجومی ارسال نموده بود تا ايشان، اجازه‏ی ديگر مجازين خود را، در اول آن بنويسد.

موارد ياد شده نمونه ای از خدمات علمی آيت­الله استادی است كه حقير يكی از كمترين خوشه چنيان آنها بوده است. اميد كه در اين جشن نامه ابعاد مختلف خدمات علمی و اجتماعی معظم له،‌منعكس و به جامعه علمی، معرفی گردد.

درآمد

نوشته ای كه اينجا تقديم می گردد مربوط به يكی از حكيمان و اديبان بزرگ قرن دوازدهم هجری، يعنی حكيم محمد مؤمن جزائری شيرازی است. ابتدا زيست نامه اين اديب، بعد از آن اثری منتشر نشده ای از وی (كتاب مشرق السعدين)، معرفی، و در پايان بخشی از اثر يادشده  كه شرح حديث « من عرف نفسه فقد عرف ربّه» است، تقديم می گردد.

كليد واژه

مشرق السعدين، حكيم محمد مؤمن جزائری شيرازی، شرح حديث من عرف نفسه فقد عرف نفسه، تفسير قرآن، شرح احاديث، زهرة الحيوة الدنيا.

1. حكيم محمد مومن جزائری شيرازی

حكيم والا مقام و اديب نكته پرداز مولی محمد مؤمن بن محمد قاسم جزائری شيرازی از نويسندگان و نكته سنجان بلند مرتبه‏ی شيعی در اواخر قرن يازدهم و نيمه‏ی اول قرن دوازدهم هجری است. آثار وی، كمتر مورد توجه پژوهندگان قرار گرفته و تاكنون فقط يك اثر از وی منتشر شده است. آنچه تاكنون از لابلای نسخه های خطی در باره‏ی اين حكيم، دستگير شده، در اينجا تقديم می گردد و اميدورام كه اين تحقيق، توسط پژوهشگران،‌مسير كمال و تكميل را طی نمايد. 

1 ـ 1. زندگی نامه

حكيم محمد مؤمن در روز شنبه هفدهم رجب 1074ق در شيراز، از كتم عدم پای به دايره‏ی وجود نهاد و در اين شهر در سايه‏ی توجه پدرش راه كمال و تحصيل علم را آغاز نمود. او علاوه بر پدرش در نزد اساتيد ذيل، كسب علم نموده است:

1 ـ  سيد سند محمد قاسم بن خير الله حسينى ، تحصيلِ نحو، صرف،  معانى و بيان و بديع، عروض،  فقه، تفسير و اندكى علم حديث.

2 ـ  امير زين العابدين انصارى ، تحصيلِ علم لغت و مقدارى قابل توجهی از علم فقه.

3 ـ  علامه على بن محمد تمامى، تحصيلِ علم نحو، اصول فقه، فقه، حديث، معانى و بيان.

4 ـ  علامه شيخ الانام مسيح بن محمد اسماعيل الفسوى، تحصيلِ كلام، فلسفه، تفسير، رياضيات، هندسه، حساب و منطق.

5 ـ  مولى شاه محمد بن محمد اصطهباناتی شيرازى، تحصيلِ حديث و فلسفه.

6 ـ  حكيم محمد هادى تحصيل طب.

حكيم محمد مؤمن علاوه بر تحصيلات رايج، حافظ قرآن نيز بوده و قرآن كريم را در كودكی حفظ نموده بود.

حكيم مؤمن شيرازی از ايام جوانی به هند كوچيد و با امراء و حاكمان آن ديار مرتبط گشت و آثاری را برای آنها تأليف نمود. او در هند با عنوانها و القابی چون: «حكيم مؤمن جهاندار شاهی» و «مؤمن عليخان» و «حكيم مؤمن خان»  «حكيم الممالك» و «حكيم الممالك مؤمن عليخان»، شناخته می شد و گويا در آنجا به امر طبابت نيز اشغال داشته است. ولی در ميان آثار وی به جز دو اثر پزشكی (شرح قانونچه و تحفة الاطباء)، اثر ديگری،‌در پزشكی به چشم نمی خورد. او تا آخر عمر در هند به سر برده و در اين ديار رخت به سرای باقی كشيده است. درباره‏ی تاريخ درگذشت و آرامگاه وی گزارش دقيقی ذكر نشده است. آنچه كه مسلم است وی تا نهم شوال سال 1130ق در قيد حيات بوده و در اين تاريخ كتابش خزانة الخيال را به انجام رسانيده است. او در اين تاريخ پنجاه و شش ساله بوده و بعيد نيست كه تا سالها پس از اين نيز در قيد حيات بوده باشد. به هر روی وی اديبی توانمند و نثر نويسی قوی بوده و ذوق شعری در حدّ بالايی داشته است. به همين دليل اغلب آثار وی ادبی و مسجّع بوده و از نظر ادبيات و نثر عربی در حدّ ممتاز است. او به عربی شعر می گفته و خود اشعارش را جمع آوری نموده، ولی ديوانش تاكنون شناسايی نشده است. وی با اينكه از اهالی شيراز بوده و با حاكمان هند  ـ  كه اغلب دوستدار زبان فارسی و از مروّجين آن بوده اند  ـ  مراوده داشته، ولی اثر يا شعری به فارسی، از وی گزارش نشده است.

تاكنون سه عالم بزرگ شيعی (علامه شيخ آقا بزرگ تهرانی در طبقات اعلام الشيعه و آيت الله مرعشی نجفی در رساله‏ی كاشفة الحال فی ترجمة صاحب خزانة الخيال، و آيت الله سيد محمد علی روضاتی در فهرست كتب خطی اصفهان)، متعرض زيست نامه‏ی حكيم شيرازی شده­اند.

آنچه در اينجا مدّ نظر است گزارشی است كه حكيم شيرازی خود از احوالش نوشته است. به دليل اهميت اين گزارش  ـ  كه مأخذ اغلب گزارشی های بعدی می باشد  ـ  چكيده ای از آن تقديم می گردد.

1 ـ 2. شرح حال خودنوشت

حكيم محمد مؤمن شيرازی اثر مفصلی دارد به نام «مَجالس الأخبار و مُجالس الاخيار».  او اين كتاب را در هفت مجلس و برای هر مجلس نيز عنوان مستقلی قرار داده است، كه تاكنون فقط مجلس پنجم آن شناسايی شده است.

مؤلف اين مجلس (مجلس پنجم) را به آثار و احوال خود اختصاص و نام آن را «زهرة الحيوة الدنيا» نهاده،‌و آن را در يك مقدمه و هشت جنت و يك خاتمه، تنظيم نموده است. عنوان بخش های كتاب چنين است:

المقدمه: فى ذكر مجمل أحوالى و معضل أهوالى من زمن التولد الى أوان تأليف هذا المجلد الشريف فى السنة السادسة بعد ماية و الف؛

الجنة الاولى: فى ذكر قصائدى؛

الجنة الثانى: فى ذكر ابيات لم يزد على تسعة من المفردات؛

الجنة الثالثة: فى ايراد احاجى معضلة؛

الجنة الرابعة: فى ايراد الغاز منظومة ؛

الجنة الخامسة: فى ذكر مغالطات؛

الجنة السادسة: فى المراسلات؛

الجنة السابعة: ففى المجُون؛

الجنة الثامنة: فى ايراد السوانح الموهبية؛

الخاتمه: فى إيراد النصائح المردعة عن الذنوب.

در فهرست دنا (ج 5، ص 1262 ـ 1263) و فنخا (ج 17، ص 751 ـ 752)، هفت نسخه از اين كتاب معرفی شده است. يكی از اين نسخه ها در كتابخانه‏ی حوزه‏ی علميه خاتم الانبياء (مدر سه‏ی صدر سابق) در شهر بابل، به ش 149، نگهداری می شود و در عصر مؤلف، توسط محمد باقر فرزند محمد قادر فرزند عبدالغفار اويس ملتانى در روز جمعه 25 محرم 1111 تحرير شده است. مؤلف پس از تحرير نسخه، مطالبی را در  حواشى نسخه، به خط خود اضافه نموده است . تعداد برگهای اين نسخه 447 برگ است. تصويری از اين نسخه در كتابخانه‏ی آيت الله مرعشی در قم، به شماره‏ی 1475 (فهرست نسخه های عكسی مرعشی، ابوالفضل حافظيان بايلی، ج 4، ص 341) و تصوير ديگری در كتابخانه‏ی مركز احياء ميراث در قم، به شماره‏ی 1237 (فهرست نسخه های عكسی مركز احياء ميراث، ج 4، 60)، نگهداری می شود.

حكيم جزايری در مقدمه‏ی اين اثر شرح حال خود را ، تا هنگام تأليف كتاب، كه سی و يك سال داشته،‌ذكر می كند، كه گزيده ای از آن، از نسخه مدرسه‏ی خاتم الانبياء بابل،‌چنين است:

«فأعلم أنّ ولادة المؤلف محمد مؤمن بن الحاج محمد قاسم بن الحاج ناصر بن الحاج محمد الجزائرى جرثماً و اصلاً الشيرازى مولداً و منشاءاً، الامامى ديناً و مذهباً فى الضحى العالى من يوم السبت السابع عشر من رجب المرجب سنة اربع و سبعين و الف من الهجره النبويه.

اتى جَدُّ ابى بجدّى صغيراً من الجزاير  ـ  و خبر تشيعهم شائع ذايع بين الانام  ـ  و كان تولد الوالد الماجد  ـ  مدّ ظله  ـ  سنه احدى و اربعين بعد الف بشيراز، فنشأ بها و بلغ كماله بأخذ العلوم الدينيّه من الفقه و الحديث و التفسير و غيرها من أربابها و صرف الاوقات فى صحبة العلماء و أتى بيوت العلم من ابوابها.

فتلمّذ على فضلاء مشفقين و رفقاء موافقين سيما السيد السند، الفاضل الفاصل، البحر الخير، الاغرّ الاغر، الصديق الصدّيق، زُهرة الانام، زَهرة الايام، قدسىّ الذات، نورىّ الصفات، جزيل المعقولات، جليل المنقولات، وحيد النسب، فريد الحسب، عالى الرتب، رحيم بالمؤمنين عطوف، هاشم بن الحسين بن عبد الرؤف الحسين اللحسانى طاب ثراه، شعر:

لقد كان خير الناس جدّاً و والداً

و من حسنت منه السريرة و الجُهر

غدت تشرق الدنيا بغرة وجهة

اذا قيل بحرٌ قيل من دونه البُحر

ثمّ الشيخ الجليل و الفاضل النبيل الشيخ جعفر بن كمال الدين البحرانى  ـ  رحمه اللَّه تعالى  ـ  فى حيدرآباد، ثمّ تلمّذ فى المكة على فاضل فائق السيد نور الدين بن على بن ابى الحسن الحسينى الشامى نوراللَّه مرقده.

و قد سبق فى المجلس السادس و السبعين من المجلد الرابع، وفوده فى بلدة حيدرآباد على العالم الربانى الشيخ جعفر بن كمال الدين البحرانى، و بعد ايابه منها و جمع شملنا به بعد الشتات قصد مرةً اُخرى لزيارات تلك العتبات العاليات و استصحبنى معه و أنا ابن اثنتى عشره سنةً، ثم صيّرنى مستطيعاً فى السنه السادسه و التسعين بعد الف، لزياره الامام الثامن الضامن ابى الحسن الرضا  ـ  عليه السلام  ـ  و تاريخه بالفارسية: زيارتش مقبول.

و لم يزل  ـ  مدّ ظله  ـ  مولعاً بتربيتى من الصِغَر الى الكِبَر و محرّضاً لى على تحصيل المعارف و حسن السير.

فلم أزل بفضل اللَّه فى ظلّ رأفته، و كنف حمايته، متجملاً بأهدب الأدب، تجمّل الأجفان بالاهداب، مولعاً باجتباء المعقولات بادى الفِكرَ من رياض مجالس الفضلاء، حريصاً على أخذ المنقولات بامعان النظر من أفواه فحول العلماء، فكم صرفتُ عنان صدق النيه الى تحصيل الصرف و النحو، و صرفت فيهما شطراً من العمر على هذا النحو و كم تلّمذت على فضلاء مشفقون و حكماء حاذقون آخذاً النحو و الصرف و المعانى و البيان و البديع و العروض و الفقه و التفسير و شيئاً من الحديث عن السيد محمد قاسم بن السيد خير اللَّه الحسينى طاب ثراه.

و اخذتُ اللغة و كثيراً من النحو و فروع الفقه و أصوله و شيئاً من الحديث و المعانى و البيان عن علامة عصره على بن محمد التمامى اعلى اللَّه قدره و نور بعين رحمته بدره.

و اخذتُ كثيراً من علمى الكلام و الحكمة الالهية و شيئاً من التفسير و علوم الرياضى و الهندسة و الحساب و المنطق عن الاستاد الاعلم مسيح الانام بن محمد اسماعيل الفسوى.

و اخذتُ كثيراً من الاحاديث و علوم الحكمة و اصنافها سنين عديدة عن  مولانا شاه محمد بن محمد الاصطهباناتى اصلاً و مولداً الشيرازى منزلا و موطناً.

و اخذتُ الطب عن الحكيم الاسم محمد هادى  ـ  مدّ ظله  ـ .

فتلمذتُ على هولاء الاعلام اعواماً».

1 ـ 3. آثار

1. مؤلف در زندگی خود نوشتش، آثاری را كه تا آن زمان نگاشته، چنين بيان نموده است.

2. جامع المسائل النحوية، شرح صمدية شيخ بهائى؛

3. بيان الآداب ، شرح رسالة آداب المتعلمين ، تأليف در سيزده سالگى؛

4. مصباح المبتدئين ، شرح انموزج زمخشرى ، تأليف در چهارده سالگى؛

5. مشكوة العقول فى شرح معمای زبدة الاصول ، شرح معمائى كه شيخ بهائى طرح كرده است . تأليف در پانزده سالگى (نسخه ای از آن به ش 935، در كتابخانه‏ی علامه طباطبايی شيراز نگهداری می شود. دنا، ج 5، ص 675)؛

6. قرة العين و سبيكة اللجين، شرح برخى آيات و احاديث، تأليف در هفده سالگى؛

7. تحفة الاخوان ، در اثبات مذهب حق ، تأليف در نوزده سالگى؛

8. تحفة الغريب و نخبة الطبيب ، شرح رسالة قانونچه در علم طب كه براى اميرمحسن خان حاكم هند در سن بيست و چهار سالگى تأليف نموده است .

9. تحفة الاحباء، شامل مطالب متفرقه مانند كشكول شيخ بهائى، تأليف در بيست و پنج سالگى؛

10. تميمة الفواد عن اَلَم البعاد ، شامل اشعار مؤلف، كه در بيست و شش سالگى تدوين نموده است؛

11. مشرق السعدين ، شرح پنجاه آيه و پنجاه حديث دشوار، تأليف در بيست و شش سالگى (كتاب مورد بحث در مقاله‏ی حاضر)؛

12. مجمع البحرين، مؤلف در باره‏ی اين كتاب گفته كه شبيه كتاب مشرق السعدين است.

13. ثمرة الفواد و سمرة البعاد، كه ديوان اشعار مؤلف است.

14. المقامات الناسخة للمقامات، شامل مقامه هايى است كه مؤلف نظير مقامات حريرى انشاء نموده است. (نسخه ای از آن به ش 935، در كتابخانه‏ی علامه طباطبايی شيراز نگهداری می شود. دنا، ج 5، ص 675 و ج 9، ص 1137).

15. جنات عدن، در هشت فنی كه بين اهل علم داير است.

16. وسيلة الغريب، كه آن را براى حاج شفيع خان تأليف نموده است.

17. منية الفؤاد ، كه آن را براى فاضل خان تأليف نموده است.

18. مَجالس الأخبار و مُجالس الاخيار شامل، در هفت مجلس، كه در سی و يك سالگی مشغول تأليف جلد پنجم آن بوده و شرح حالش را در همين مجلد آورده است. مؤلف در بيست و هشت سالگی و در سال 1102ق به تأليف مجالس الاخبار شروع و كلّ هفت جلد كتاب را در 6 رجب 1109ق در قصبه‏ی بكر از توابع تتو از بلاد سند به پايان رسانده است. او هر مجلس را به موضوعی اختصاص داده و برای هر مجلس نام خاصی نهاده، كه عبارتند از:

مجلس اول: در تاريخ انبياء به نام «معارج القدس»،

مجلس دوم: در مناقب ائمه (ع) به نام «تحفة الابرار»،

مجلس سوم: در احوال پادشاهان به نام «بحر المعارف»،

مجلس چهارم: در احوال اوليا و علما و شعرا به نام «ربيع الابرار»،

مجلس پنجم: در حالات خود مؤلف به نام «زهرة الحيوة الدنيا» (در باره‏ی اين اثر بعد از اين توضيح داده خواهد شد)،

مجلس ششم: در شرح سيصد حديث به نام «روح الجنان»،

مجلس هفتم: در فوائد متفرقه از انواع علوم و فنون به نام «لطائف الظرائف و طرائف المعارف»، نسخه ای از اين كتاب در كتابخانه‏ی مجلس شورای اسلامی در تهران به ش 7154، تحرير محمد بن جمشيد مراغی، 28 رجب 1240ق، 249 برگ، 17 سطر، نگهداری می شود. (فهرست نسخه های خطی مجلس، ج 25، ص 163)،

آثار مذكور،‌كتابهايی بود كه حكيم محمد مؤمن در شرح حالش خودنوشتش ياد كرده است. ولی آثاری كه بعد از اين تاريخ نوشته و يا در گزارش مذكور ياد نشده، عبارتند از:

19. خزانة الخيال فى الآداب و الحكم و المواعظ و المناظرات و التراجم و الامثال. تاريخ اتمام تأليف در نه شوال 1130ق. اين اثر به صورت چاپ افست از روی نسخه خطی (كتابخانه مرعشی، ش 4148، به خط محمد تقی بن محمد كاظم همدانی، كتابت: نهم جمادی الثانی 1252ق، فهرست مرعشی، ج 11، ص 164)، در قم، سال 1393ق مطابق با 1352ش، در 22+4+635+7 صفحه، با مقدمه از آيت سيد شهاب الدين مرعشی در شرح حال وی به نام «كاشفة الحال فی ترجمة صاحب خزانة الخيال» و تقريظی از سيد عباس حسينی كاشانی در چهار صفحه، به چاپ رسيده است. در فهرست دنا (ج 4، ص 862)، سيزده نسخه از اين كتاب معرفی شده است.

20. طيف الخيال فی مناظرة العلم و المال يا سفينة العلم، كه دو نسخه از آن را استاد زنده ياد آيت الله سيد محمد علی روضاتی  ـ  قدس سره العالی  ـ  در فهرست نسخه های خطی كتابخانه خود (ج 2، ص 144 ـ 151) معرفی نموده است. و در باره‏ی شرح حال مؤلف توضیحاتی را آورده است. در فهرست دنا (ج 7، ص 324) بيست و سه نسخه از اين كتاب معرفی شده است.

21. تعبير طيف الخيال،‌ شرحی است كه مؤلف بر كتابش طيف الخيال نگاشته است.

22. شعری از صاحب خزانة الخيال (كتابخانه ملك تهران، مجموعه خطی، ش 5125) كه در فهرست دنا (ج 5، ص 101)، با عنوان «ديوان جزائری» معرفی شده است. 

23. ثمرة الحيات و ذخيرة الممات، كه شرح چهل حديث است. (كاشفة الحال، ص 12).

24. جنات الفردوس، در اصطلاحات علمی نظير كتاب تعريفات سيد شريف جرجانی. (مصدر سابق).

25. طرب المجالس، در لطائف و ظرايف و فكاهيات. (مصدر سابق).

26. مادة الحيوة، در تفسير برخی آيات و شرح برخی روايات. (مصدر سابق).

مدينة العلم، كه شبيه كتاب مادة الحيوة است. (مصدر سابق).

27. الدر المنثور، كه حاشيه بر كتاب ديگرش «جامع المسائل النحوية فی شرح الصمدية» می‏باشد.

28. شرح مقامات حريری.  (مصدر سابق).

29. تعليقه بر اصول كافی.  (مصدر سابق).

30. تعليقه بر شرائع محقق حلی.  (مصدر سابق).

31. شرح نهج البلاغه، كه ناتمام مانده است.  (مصدر سابق).

32. شرح صحيفه‏ی سجاديه، كه ناتمام مانده است.  (مصدر سابق).

33. مقامات العارفين فی شرح منازل السائرين. (مصدر سابق).

34. مانزل من القرآن فی شأن امير المؤمنين علی (ع). (مصدر سابق).

35. منية اللبيب فی مناظرة المنجم و الطبيب، كه تمامی آن را شيخ احمد آل درويش در كتابش كنز الاديب و شيخ احمد شروانی در كتابش نفحة اليمن، درج نموده اند. (مصدر سابق). نسخه ای از اين كتاب به ش 5/1039، در مشهد، كتابخانه‏ی شيخ علی حيدر نگهداری می شود. (دنا، ج 10، ص 310).

36. تحفة الاطباء. (كاشفة الحال، ص 12).

37. اسماء الكواكب المشعشعة فی اجواف اللئالی. (كاشفة الحال، ص 12).

38. تعليقه بر تفسير بيضاوی. (كاشفة الحال، ص 12).

39. لمع البرق، در فرق بين الفاظ متقاربه. (الذريعه، ج 18، ص 348).

1 ـ 4. منابع شرح حال

1. زهرة  الحيوة الدنيا (جلد پنجم از مَجالس الأخبار و مُجالس الاخيار)، مخطوط.

2. فهرست نسخه های خطی كتابخانه‏ی آيت الله روضاتی، تأليف استاد زنده ياد آيت الله سيد محمد علی روضاتی  ـ  قدس سره العالی  ـ  (ج 2، ص 144 ـ 151)، كه در آن دو نسخه از كتاب طيف الخيال را معرفی و در باره‏ی شرح حال مؤلف توضیحاتی را آورده است.

3. اين نسخه به خط نور محمد كاتب متوطن ملتان تحرير شده ولی تاريخ كتابت در آن ذكر نشده است.

4. فارسنامه ناصری، ميرزا حسن حسينی فسايی، ج 2، ص 141.

5. مكارم الآثار، معلم حبيب آبادی، ج 1 ص 63 و ج 4،‌ص 518 و ج 6 ص 1232.

6. آثار عجم، محمد نصير حسينی شيرازی معروف به فرصت شيرازی، ص 429.

7. حدیقة الافراح لازاحَ  الاتراح، مؤلف: شیخ احمد بن محمد بن علی بن ابراهیم انصاری یمنی شروانی (م 1250ق) (چاپ هند، کلکته، 1225ق. 491 ص)، او در باب ششم كتابش با عنوان « فی لطائف ادباء الهند و العجم و حکایان یزول بذکر ها کل هم و غم» شرح حال كوتاهی از حکیم محمد مؤمن شیرازی آورده و  و از نمونه اشعار وی 21 بیت عربی در مدح امیر المؤمنین (ع) و بعد از آن نه قطعه (تخمیس) از وی در رثای امام حسین (ع) را ذکر کرده است.

8. دنا (فهرستواره‏ی دستنوشت  های ايران)، ج 11، ص 324.

9. كاشفة الحال فی ترجمة صاحب خزانة الخيال، آيت الله سيد شهاب الدين مرعشی نجفی، 22 صفحه، كه در آغاز خزانة الخيال و به عنوان مقدمه‏ی آن به چاپ رسيده است.

10. طبقات اعلام شيعه، شيخ آقا بزرگ تهرانی، قرن دوازدهم (الكواكب المنتشرة فی القرن الثانی بعد العشرة)، ص 747 ـ 750.

1 ـ 5. وصيت

حكيم محمد مؤمن در انتهای كتابش «زهرة‌الحيوة الدنيا» وصايايی در پند و اندرز ذكر نموده، كه بخشی از آن چنين است:

يا اخوانى المومنين و الشركاء فى طلب اليقين، أوصيكم بتهذيب النفس، فانّه فرضٌ واجبٌ و جهادها أمر لاذب. و لايكون ذلك الا بالاعتناء بملاحظتها و مواظبتها على الخير و محافظتها و ردعها عن الضير و مزيد التوجه الى تقواها عن المعاصى و المحرمات و ترك الرذائل و المستقبحات و تحليتها   ـ  بعد تلك التخلية  ـ  بالاعمال الصالحات و التخلق بالمكارم و محاسن الصفات و صرف القلب عمّا يوجب الخزى و النار، فانّ القلب رئيس الجوارح و بامره تتوجه الى‏ المفاسد و المصالح، فاذا كثر الفكر فی شيءٍ نطق به اللسان و اذا كثر القول فی شيءٍ توجّه اليه الاعضاء والاركان.

فالسعيد مَن صرفها فى‏مصالحه و توجّه الى المثوبات بقلبه و جوارحه . فعليكم بالتقوى، ‏بالتقوى، بالتقوى، فقد قال الله تعالى «انّ اكرمكم عند الله اتقكم»، «و اتقوا الله حق تقاته»،  «واتقوا الله ما استطعتم انّ الله يحبّ المتقين».

و عليكم بحسن الخلق، فهو الذى وصف به الله سبحانه نبيّه الكريم، فقال:  «انّك لعلى خلقٍ عظيم»، و قال  ـ صلى الله عليه و آله  ـ  : «أحبّكم الى الله أحسنكم خلقاً».

و عليكم بالمواظبة على السنة النبويّة و النوافل سيما قيام الليل، فقد قال الله تعالى: «و مِن الليل فتهّجد به نافلة لك عسى أن يبعثك ربّك مقاماً محموداً».

و عليكم بصلة الرحم.

و عليكم بصلة السادات، قال الله تعالى: «قل لا أسالكم أجراً الا المودة فى القربى» و قال رسول الله صلى الله عليه وآله : «من أعان ذريتى‏ بماله او يده او لسانه كان جزاوه الجنة و يقال له أدخل من اىّ ابوابها شئت».

و عليكم ببر الوالدين قال الله تعالى: «و اذ أخذنا ميثاق بنى اسرائيل لاتعبدون الا الله و بالوالدين احساناً».

و عليكم بحبّ الفقراء و مواساتهم.

و عليكم بالدعاء و الابتهال الى الله تعالى، قال رسول الله صلى الله عليه و آله : «ليس شيءٍ اكرم على الله من الدعا ء».

و عليكم بالصبر على كل حال فقد قال الله تعالى : «انما يوفى ‏الصابرون أجرهم بغير حساب ان الله يحب الصابرين».

و عليكم بالاخلاص فى الأعمال و الصدق فى الأقوال، قال الله تعالى: «و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء».

و عليكم بالتوكل على الله فى جميع الامور، قال الله تعالى: «و على ‏فتوكلوا ان كنتم مومنين انّ الله يحبّ المتوكلين».

و نسب الى السجاد عليه السلام :

                   یا من بک حاجتی و روحی     عن غیرک اعرضت و قبلت الیک

                   ما لی عمل صالح استظهر به      قد جئتک راجیا توکلتُ علیک

و عليكم باعانه المومنين، عن ابن عباس  ـ  رضى الله عنه  ـ  قال: «نظر رسول الله الى الكعبة فقال مرحباً بك مِن بيتٍ ما أعظمك و أعظم حرمتك و الله انّ المؤمن أعظم حرمةً عندالله تعالى منك لانّ الله حرّم منك واحدة و من المومن ثلاثاً: دمه و ماله و أن يظن به سوء الظن».

و عليكم بالعدل عند الاحكام، قال الله تعالى: «و اذا حكمتُم بين الناس أن تحكموا بالعدل و لايجرمنّكم شنئان قومٍ على أن لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى».

و عليكم بعيادة المريض و تشييع الجنازة تحصيلاً للصواب.

و عليكم بالصلوة على النبى صلى الله عليه و آله، قال رسول الله صلى‏الله عليه و آله: «مَن صلى علىّ مرة لم تبق من ذنوبه ذرّةً».

و عليكم بزياره الاخوان و مواخاتهم و مواساتهم، قال النبى صلى الله عليه و آله : «من لقى أخاه بما يسرّه سرّه الله تعالى يوم القيمه».

و عليكم بالصدقة و الانفاق، قال رسول الله صلى الله عليه و آله : «الصدقة تدفع القضاء الذى أبرم ابراماً»، و قال:  «الصدقه تدفع ميتة السوء».

و عليكم بالصمت، قال الله تعالى: «ما يلفظ من قولٍ الا لديه رقيبٌ عتيد».

و عليكم بكظم الغيظ، قال رسول الله صلى الله عليه و آله: «مَن كظم غيظاً و هو يقدر على امضائه، أملاء الله تعالى قلبه أمناً و ايماناً و اَلبَسه ثوب جمال».

و عليكم بالشكر و الحمد و التسبيح على كلّ حالٍ، قال الله تعالى : «لئن شكرتُم لازيدنّكم و لئن كفرتُم انّ عذابى لشديد». و عن على بن الحسين عليهما السلام: «من قال الحمدلله فقد شَكَرَ كلّ نعم الله عزّ و جلّ».

فهذه موعظةٌ كافيةٌ شافيةٌ و نصيحةٌ منجيةٌ وافيةٌ، بها يتّعظ مَن اهتدى و السلام على من اتبع الهدى.

2. مشرق السعدين

مشرق السعدين اثری است كه حكيم شيرازی در تفسير آياتی از قرآن كريم و شرح احاديث دشوار نبوی نگاشته است. او كتابش را در صد مشرق قرار داده و به ترتيب يك مشرق را به تفسير آيه ای و مشرق بعدی را به شرح حديثی اختصاص داده است. او در اين صد مشرق،‌پنجاه آيه را تفسير و پنجاه حديث دشوار را شرح و تفسير آيات را با عنوان «تأويل آية» و شرح روايت ها را با عنوان «توجيه رواية» بيان نموده است.

1 ـ 2. تاريخ تأليف

حكيم شيرازی تأليف كتاب مشرق السعدين را در بيست و شش سالگی و در سال 1100ق انجام داده و به اين مطلب در زندگی نامه‏ی خودنوشتش تصريح نموده، كه قبل از اين نقل گرديد. او پس از آن راهی هند گرديده و مجلداتی از كتاب هفت جلديش مجالس الاخبار را به نواب مخلص خان پيشكش می كند. نواب از وی تقاضا می كند كه آيات و رواياتی را كه در مجالس الاخبار شرح و تفسير نموده، جداگانه در كتابی جمع آوری نمايد. حكيم مؤمن نيز در پاسخ درخواست او به تحرير دوم كتاب مشرق السعدين پرداخته و آن را در اول محرم 1105ق به پايان می رساند، با اين عبارت:

«قد اتفق الفراغ من تأليف هذا الكتاب المتضمن لتأويل آيات كتاب لايأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه و توجيه روايات انتهی اسانيدها  الی رسولٍ ما ينطق عن الهوی ان هو الا وحی يوحی عليه شديد القوی و كان ذلك فی اليوم الاول من العشر الاول من الشهر الاول من السنة الخامسة من العشر الاول من المأية الثانية عشر من هجرة النبوية المصطفوية علی يد مؤلفها و مرصّفها العبد المذنب الابق الاثم محمد مؤمن بن الحاج محمد قاسم بن الحاج ناصر بن الحاج محمد جزايری اصلاً و محتداً الشيرازی منشاءً و مولداً و الحمد لله علی نعمة الاتمام و الصلوة و السلام علی سيد المرسلين و اشرف الخلق أجمعين محمد و آله الطاهرين و سلم تسليماً كثيراً».

2 ـ 2. نسخه كتاب

از تحرير دوم مشرق السعدين سه نسخه در كتابخانه‏ی مجلس شورای اسلامی در تهران موجود است

اول: نسخه‏ی شماره‏ی (76):  اين نسخه دارای 161 برگ، و در هر صفحه 16 سطر تحرير شده است. اين نسخه  ـ  با اينكه تملك مؤلف را دارد  ـ  ولی پر از اغلاط املايی است كه نشان می دهد كاتب معنای عبارت و مضمون مطالبی را كه تحرير می نموده، متوجه نشده است. به نظر می رسد اين نسخه جعلی بوده و تملك ها و مهور آغاز آن را برای بالا بردن امتياز آن، يا جابجايی اين نسخه با نسخه‏ی اصل، جعل نموده اند. در برخی جاهای آن نيز عبارت «وقف اولاد مؤلف» به چشم می خورد.

در آغاز اين نسخه اين يادداشتها تحرير شده است:

«هذا كتاب حسن و فنه وجيز فی لفظه رايق فی رمزه و هو  فی خزانة الشيخ الاجل الشيخ محمد بن الشيخ علی بن الشيخ ابراهيم بن عيثان ».

«مالك هذا الكتاب و مؤلفه الحكيم محمد مؤمن بن الحاج محمد قاسم الجزائری الشيرازی عفی عنهما».

«كتاب مشرق السعدين امانت حكيم مؤمن انشاء الله تعالی به شيراز برسد».

«... علی و انا العبد المالف (كذا فی النسخة) الاثم مومن بن حاجی قاسم وفی (كذا فی النسخة) عنهما حررها ذلك حادی  عشر شهر الله مبارك سنه سبع و عشرين بعد مائة و الف من الهجره النبوية».

چند مهر كروی از مؤلف با اين سجع ها:

«حكيم مؤمن جهاندار شاهی»؛

Sadra.jpg

Sadra1.jpg

Sadra2.jpg

«مومن عليخان فدوی جهاندار شاه بهادری 1121»؛

«حكيم مومن خان فدوی شاه عالم علی پادشاه غازی»؛

«مومن عليخان شاه عالم فدوی پادشاه غازی»؛

«حكيم الممالك فدوی جهاندار شاه پادشاه غازی سنه 1124».

دو مهر مربعی ديگر از مؤلف، با سجع:

«مؤمن عليخان»؛

«حكيم الممالك مؤمن عليخان».

اين نسخه به خط نور محمد كاتب متوطن ملتان تحرير شده ولی تاريخ كتابت در آن ذكر نشده است.

عبارتِ «وقف أولاد المؤلف»، در حاشيه‏ی برگِ (51 ب) با مهر مربعی «حكيم الممالك» و در حاشيه‏ی برگِ (53 ب) با مهر مربعی «حكيم الممالك مؤمن عليخان»، و در حاشيه‏ی برگِ (100ب) مهر مربعی «حكيم الممالك»، و در حاشيه‏ی برگِ (143ب) با مهر مربعی «مؤمن عليخان»، ديده می شود. و در  حاشيه‏ی برگ (161الف) نيز عبارتِ «وقف أولاد» تحرير شده است.

دوم: نسخه‏ی شماره‏ی (1/638): كتاب اول از مجموعه ای است كه در آن دو رساله‏ی ديگر نيز تحرير شده است. تاريخ كتابت آن 1257ق،‌و كل مجموعه دارای 222 صفحه‏ی 20 سطری است. (فهرست نسخه های خطی مجلس شورای اسلامی،‌ج 2،‌ص 1266).

سوم: نسخه‏ی شماره‏ی (8082):  اين نسخه بدون نام كاتب و تاريخ كتابت و دارای 304 صفحه، هفده سطری است. (فهرست نسخه های خطی مجلس، ج 1/27، ص 148).

نسخه‏ی مورد استفاده در اين مقاله، نسخه‏ی اول است.

3 ـ 2. مضامين مشرق السعدين

حكيم محمد مؤمن شيرازی، كتابش را در صد مشرق تنظيم نموده است. برای آشنايی خوانندگان با محتوای كتاب، فهرست عنوان مشرق ها، با شماره‏ی برگ نسخه، ذكر می گردد، كه عبارتند از:

  1. تأويل آية: و ما منعنا أن نرسل بالآيات الّا أن كذّب بها الاولون ( 7 ب)؛
  2. توجيه رواية: من عرف الحقّ لم يعبد الحقّ (9 ب)؛
  3. تأويل آية: و لو علم الله فيهم خيراً لأسمعهم و لو أسمعهم  لتولّوا و هم معرضون (9 ب)؛
  4. توجيه رواية: من عرف نفسه فقد عرف نفسه (16 الف)؛
  5. تأويل آية: و لاتكرهوا فتياتكم علی البغاء (21 ب)؛
  6. توجيه رواية: انّ ‌الميت ليعذب ببكاء الحی عليه (24 ب)؛
  7. تأويل آية: يا ايها الكافرون لا أعبد ما تعبدون و لا انتم عابدون ما اعبد (25 ب)؛
  8. توجيه رواية: شرّ الناس من قامت القيامة عليه (26 ب)؛
  9. تأويل آية: يوم يأت لا تكلم نفس الا باذنه فمنهم شقی و شعيد (27 الف)؛
  10. توجيه رواية: ما علمتم فقولوا و ما لم تعلموا فقولوا الله (ص 27 ب)؛
  11. تأويل آية: و أنّ الله ليس بظلام للعبيد (29 الف)؛
  12. توجيه رواية: من طال هن ابيه فقد تمنطق به (30 ب)؛
  13. تأويل آيه: لا يستأذنك الذين يومنون بالله و اليوم الاخر (32 الف)؛
  14. توجيه رواية: من قراء آية الكرسی دبر كلّ صلوة لم يمنعه من دخول الجنة الا الموت (32 ب)؛
  15. تأويل آية: فلا تظلموا فيهن انفسكم (33 ب)؛
  16. توجيه رواية: أنّ شهر رمضان لاينقص ابداً (33 ب)؛
  17. تأويل آية: واذا راوا تجارة او لهواً انفضوا اليها و تركوك (36 ب)؛
  18. توجيه رواية: ما تقرّب الی عبدی بشيء أحبّ الی ممّا افترضتُ عليه (39 الف)؛
  19. تأويل آيه: فان لم يكونا رجلين فرجل و امراتان ممن ترضون من الشهداء ان تضلّ احديهما فتذكر احديهما الاخری (40 الف)؛
  20. توجيه رواية: أنّ رسول الله (ص) كان يتوب الی الله عز و جل كلّ يوم سبعين مرة (40 ب)؛
  21. تأويل آيه: ما سلككم فی سقر (41 ب)؛
  22. توجيه رواية: عن هشام بن الحكم قال رايت الامام موسی بن جعفر (ع) يعزی قبل الدفن و بعده (42 الف)؛
  23. تأويل آية: يحسبون كلّ صيحة  عليهم (42 الف)؛
  24. توجيه رواية: ينبغی أن يوضع الميت دون القبر هنية (42 ب)؛
  25. تأويل آيه: ما وجه التوفيق بين قوله تعالی يوم ياتی لا تكلم نفس الا باذنه و قوله سبحانه   يوم ياتی كلّ نفس تجادل عن نفسها (42 ب)؛
  26. توجيه رواية: الريا شرك و تركه كفر (43 ب)؛
  27. تأويل آية: قال سأوی الی جبل يعصمنی من الماء قال لا عاصم اليوم من امر الله الا من رحم (44 الف)؛
  28. توجيه رواية: لايكون شيء فی الارض و لا فی السماء الا بهذه الخصال السبع بمشية و ارادة و قدر و قضاء و اذن و كتاب و اجل فمن زعم انّه يقدر علی نقص واحدة فقد كفر (45 الف)؛
  29. تأويل آية: و الله جعل لكم ممّا خلق ظلالاً و جعل لكم من الجبال اكناناً و جعل لكم سرابيل تقيكم الحر و سرابيل تقيكم باسكم كذلك يتمّ نعمته عليكم لعلكم يسلمون (46 ب)؛
  30. توجيه رواية: اللهم صلّ علی محمد و آل محمد كما صلّيت علی ابراهيم و آل ابراهيم و بارك علی محمد و آل محمد كما باركت علی ابراهيم و آل ابراهيم (48 ب)؛
  31. تأويل آية: لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت (54 ب)؛
  32. توجيه رواية: لما اسری بالنبی (ص) قال يا ربّ ما حال المومن عندك؟ قال يا محمد من اهان لی ولياً فقد بارزنی بالمحاربة (55 ب)؛
  33. تأويل آية: افلا يتدبرون القرآن و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً (56 ب)؛
  34. توجيه رواية: الرسالة و النبوة قد انقطعت فلارسول بعدی و لانبی لكن المبشرات (57 ب)؛
  35. تأويل آية: و لو يواخذ الله بظلمهم ما ترك عليها من دابة (58 الف)؛
  36. توجيه رواية: عن ابی محمد انّه قال قلت لابی عبد الله عليه السلام جعلت فداك يقال ما استنزل الرزق بشيء مثل التعقيب فيما بين طلوع الفجر الی طلوع الشمس. فقال عليه السلام: أجل و لكن الا أخبرك بخير من ذلك أخذ الشارب و تقليم الاظفار يوم الجمعة (59 ب)؛
  37. تأويل آية: كما بدأكم تعودون (60 ب)؛
  38. توجيه رواية: لو يعلم الناس ما فی طلب العلم لطلبوه و لو بسفك المهج و خوض اللجج (63 الف)؛
  39. تأويل آية: و المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض (64 الف)؛
  40. توجيه رواية: نية المؤمن خير من عمله (65 ب)؛
  41. تأويل آية: لقد سمع الله قول الذين قالوا أنّ الله فقير و نحن أغنياء سنكتب ما قالوا (70 ب)؛
  42. توجيه رواية: بين المرء و الحكمة نعمة العالم و الجاهل شقی بينهما (72 الف)؛
  43. تأويل آية: و حفظاً من كلّ شيطان مارد لايسمعون (75 الف)؛
  44. توجيه رواية: قال ذكرت التقية يوماً عند علی بن الحسين عليه السلام فقال: و الله لو علم ابوذر ما فی قلب سلمان لقتله (76 ب)؛
  45. تأويل آية: لاتأخذه سنة و لانوم (77 ب)؛
  46. توجيه رواية: انّ الصوم لی اجزی به (78 الف)؛
  47. تأويل آية: و اذ قال الله يا عيسی ابن مريم اَ اَنت قلت للناس اتخذونی و امّی اللهين (80 الف)؛
  48. توجية رواية: حبب الی من دنياكم ثلث الطيب و النساء و قرة عينی فی الصلوة (83 ب)؛
  49. تأويل آية: اَ اَنتم اشدّ خلقاً أم السماء بنيها (84 الف)؛
  50. توجية رواية: يا داود تريد و  لايكون الّا ما أريد اعطيك ما تريد و ان لم تسلم ما اريد اتعبتك فيما لايكون و لايكون الّا ما أريد، و در ذيل آن تحقيقی در ردّ‌مجبّره آورده است (85 ب)؛
  51. تأويل آية: لئلا تكون للناس عليكم حجةً الا الذين ظلموا منهم (99 الف)؛
  52. توجيه رواية: ما زاد تركه جودة فهو خمر (101 ب)؛
  53. تأويل آية: ضرب الله مثلاً عبداً مملوكاً لايقدر علی شيء (102 الف)؛
  54. توجيه رواية: اول ما خلق الله نوری (102 ب)؛
  55. تأويل آية: يا ايها النبی انا احللنا لك ازواجك اللاتی اتيت اجورهن و ما ملكت يمينك ... (108 الف)؛
  56. توجيه رواية: من تاب قبل موته بسنة قبّل الله توبته (108 ب)؛
  57. تأويل آية: و يوم يقول نادوا شركايی الذين زعمتم (109 ب)؛
  58. توجيه رواية: عن ابی بصير قال سألت ابا عبد الله عليه السلام عن ازواج المومنين فقال فی الجنة علی صورة ابدانهم لو رايته لقلت فلان (109 ب)؛
  59. تأويل آية: قالوا اتخذ الله ولداً ما لهم به من علم (110 ب)؛
  60. توجيه رواية: قال لا ينقض الوضوء الا حدث و النوم حدث (111 الف)؛
  61. تأويل آية: و اوحی ربّك الی النحل ان اتخذی من الجبال بيوتاً (111 ب)؛
  62. توجيه رواية: صلّ علی النبی كلّما ذكرتم او ذكره ذاكر عندك الاذان و غيره (112 ب)؛
  63. تأويل آية: و لقد همت به و هم بها لولا أن رای برهان ربّه (114 الف)؛
  64. توجية رواية: العبد ثلثة قوم عبدوا الله عزو جل خوفاً للعقاب ... (117 ب)؛
  65. تأويل آية:  و لكن حقّ القول منّی لاملانّ جهنم من الجنة و الناس اجمعين (118 الف)؛
  66. توجية رواية: انّ ابن آدم اذا كان فی آخر يوم من ايام الدنيا و اول يوم من ايام الآخرة (119 ب)؛
  67. تأويل آية: كلّما نضجت جلودهم بدلناهم جلوداً غيرها (123 ب)؛
  68. توجية رواية: قال قلتُ له الرجل ينام و هو علی وضوء ... (124 الف)؛
  69. تأويل آية: و ان يك صادقاً يصبكم بعض الذی يعدكم (125 الف)؛
  70. توجية رواية: اكثر اهل الجنة البلهاء (125 ب)؛
  71. تأويل آية:  أ فمن يخلق كمن لا يخلق (125 ب)؛
  72. توجية رواية: اطل فانّها طهور (130 الف)؛
  73. تأويل آية:  و لبثوا فی كهفهم ثلثمائة سنين (130 الف)؛
  74. توجية رواية: انّ ما يكون الحيض ثمان و ادنی يكون ثلاثة (131 الف)؛
  75. تأويل آية: و قال الذين فی النار لخزنة جهنم ادعوا ربكم يخفف عنّا يوماً (131 الف)؛
  76. توجية رواية: ايها الناس و اعلموا انّكم اليه ترجعون فتجد كلّ نفس ما عملت فی هذه الدنيا من خيرٍ محضراً (132 ب)؛
  77. تأويل آية: و من أصدق من الله حديثاً (137 الف)؛
  78. توجية رواية: انّ بلالاً ترك الاذان بعد رسول الله (ص) (137 ب)؛
  79. تأويل آية: التائبون و العابدون و الحامدون ... (139 الف)؛
  80. توجية رواية:انّ الله خلق آدم علی صورته (140 ب)؛
  81. تأويل آية: و اذا جاءهم امر من الامن او الخوف (140 الف)؛
  82. توجية رواية: قال لا ينبغی للرجل أن يدع الطيب فی كلّ يوم (144 ب)؛
  83. تأويل آية: الحمد لله ربّ العالمين (144 ب)؛
  84. توجية رواية: من حفظ من امتی اربعين حديثاً (147 الف)؛
  85. تأويل آية: و ما امر الساعة الا كلمح البصر (148 ب)؛
  86. توجية رواية: ما رای عورتی غير علی الا كافر (149 الف)؛
  87. تأويل آية: و قد احسن بی اذ اخرجنی من السجن و جاء بكم من البدء (144 ب)؛
  88. توجية رواية: الحمام يوم و يوم لا يكثر اللحم (150 الف)؛
  89. تأويل آية:  حتّی اذا ركبا فی السفينة (150 الف)؛
  90. توجية رواية: كنتُ نبياً و آدم بين الماء و الطين (150 ب)؛
  91. تأويل آية: و ما كان لمومن أن يقتل مومناً الا خطاء (154 ب)؛
  92. توجية رواية: انّ آذر ابو ابراهيم كان منجماً للنمرود بن كنعان  (154 ب)؛
  93. تأويل آية: قل لو كان البحر مداداً لكلمات ربّی (156 ب)؛
  94. توجية رواية: انّ الله تعالی خلق قبل الاشياء نور نبيك من نوره (157 الف)؛
  95. تأويل آية: اَ اَنت فعلت هذا بالهتنا يا ابراهيم (158 ب)؛
  96. توجية رواية: ما زال جبرئيل يوصنی بالسؤال حتّی خفت أن اُحفی او اُدرد (159 الف)؛
  97. تأويل آية: انّی متوفيك و رافعك الی ... (159 الف)؛
  98. توجية رواية: كلّ تقی الی (159 ب)؛
  99. تأويل آية: يومن بالله و يومن للمؤمنين (160 الف)؛
  100. توجية رواية: مَن مات و ترك ورقة يكون شيء من علم الدين ... (160 ب ـ 161 ب).

3. المشرق الرابع

چنان كه ذكر نشد مشرق چهارم كتاب مشرق السعدين، شرح حديث من عرف نفسه فقد عرف ربّه است، كه در برگهای «16 الف» تا «21 ب» نسخه قرار دارد.  در اينجا برای ارئه‏ی نمونه ای از متن كتاب و سبك نگارش، متن كامل آن تقديم می گردد:

(شرح حديث: من عرف نفسه فقد عرف ربّه)

/16 الف/ روی عن النبی صلی الله عليه و آله: من عرف نفسه فقد عرف ربّه. و لايخفی انّ هذا الحديث علی التقدير لايدلّ علی حلول و لا يشعر باتحاد، كما زعمه بعض المتصوفين. فانّ قولنا مَن عرف الوزير، عرف السلطان و مَن عرف الدليل عرف المدلول، لايدلّ علی شيءٍ من ذلك و لايعرف منه و لايشعر به، بل انّه انّما يدلّ علی المغايرة قطعاً.

و قد يأوّل بوجوهٍ عديدةٍ بعضها ممّا سمعتُه من أفواه الرجال و بعضها ممّا سنح لی مع تشوش البال و لاُقدّم ما استفدتُه معقباً بما أبدعته. فاقول:

الوجه الاول:

انّ من عرّف نفسه أنّ للعالم مدبّراً و للكون محرّكاً، فمعرفة النفس دليل علی معرفة الربّ سبحانه.

]الوجه[ الثانی:

انّ من عرف نفسه واحدة لو كانت اثنتين لأمكن التعارض و الممانعة، عرف انّ الربّ المدبّر للعالم واحدٌ و انّه لو كان فيهما الهةً الا الله لفسدتا.

]الوجه[ الثالث:

انّ مَن عرف أنّ النفس يتحرّك البدن بارادتها، عرف أنّه لابدّ للعالم مِن مدبّرٍ خالقٍ مختارٍ لكمالِ الخالق و استحالة النقص عليه فضلاً من العدم.

]الوجه[ الرابع:

انّ مَن عرف أنّ النفس لا يخفی عليها شيء من أحوال الجسد و حركاته، عرف انّه لايعزبُ عن الربّ  ـ  سبحانه  ـ  مثقالَ ذرّةٍ فی السموات و لا فی الأرض، لامتناع علم المخلوق و جهل الخالق.

]الوجه[ الخامس:

انّ مَن عرف /17 ب/ أنّ النفس موجودة قبل البدن، باقية بعد خرابه، عرف انّ الربّ تعالی كان موجوداً قبل العالم و يبقی بعد فنايه لم يزل و لايزال.

]الوجه[ السادس:

انّ مَن عرف أنّ النفس ليست الی شيء آخر منه بالعلم و الاطلاع، عرف أنّ الربّ سبحانه بالنسبة الی جميع مخلوقاته كذلك بالاولوية.

]الوجه[ السابع:

انّ مَن عرف أنّ نفسه لايدرك كنه ذاتها و لاحقيقة كيفيتها، عرف أنّ ربّه  ـ  سبحانه  ـ  لا حدّ أن يدرك كنه ذاته بالطريق الاولی، فكأنّ الكلام حينئذٍ من قبل تعلق المحال علی المحال.

]الوجه[ الثامن:

انّ مَن عرف أنّ نفسه لايعرف لها مكان و لايعلم لها اينية، عرف أنّ ربّه سبحانه متنزه عن ذلك بالاولوية.

]الوجه[ التاسع:

انّ مَن عرف أنّ نفسه لاتحسّ و لاتجسّ و لاتدرك بوجه الا بالعقل، عرف انّ ربّه سبحانه لاتدركه الأنظار و لايمثّله الأفكار و لايحيط بكنه ذاته الآوهام و هو العزيز العلّام.

]الوجه[ العاشر:

 انّ مَن عرف أنّ نفسه لاتدرك بالبصر و لا يمثّل بالصور، عرف انّ الربّ  ـ  سبحانه  ـ لاتدركه الأبصار و هو يدرك الأبصار و هو اللطيف الخبير.

]الوجه[ الحادی عشر:

انّ مَن عرف أنّ نفسه متصفة بصفات النقص، عرف أنّ ربّ متصف بصفات الكمال /18 ب/ لاستحالة تساوی الخالق و المخلوق و وجوب كمال الخالق و نقص المخلوق.

]الوجه[ الثانی عشر:

انّ مَن عرف أنّ نفسه امّارةٌ بالسوء عصاها و جاهدها و اشتغل بطاعة ربّه تعالی و عبادته و انتفع بمعرفته ای عرفه معرفة صحيحة و من لم يعرف نفسه هذه المعرفة و لم يعمل بمقتضاه، فكأنّه لم يعرفه تعالی شأنه.

انتهی ما استفدته، فلنشرع بما ابدعته، فنقول:

]الوجه[ الثالث عشر:

انّ مَن عرف أنّ لنفسه آلات و قوی و خوادم ينسب اليها افعال شتی ظاهراً و انّما المدرك حقيقة هی النفس، عرف أنّ خالق النفس و ربّها اولی بأن ينسب اليه الامور التی ينسب ظاهراً الی غيره تعالی و أنّ المدبّر للعالم أو الضّار أو النافع هو الله  ـ  سبحانه  ـ  لاغير.

]الوجه[ الرابع عشر:

 أن يكون الربّ بمعنی المربّی للبدن أعنی النفس و المعنی أنّ من عرف أنّ له نفساً  و أنه لاينتظم أمر بدنه و لاتنسوا أحواله الّا بمدبّر له، عرف منهما أنّ المربّی لبدنه و المتصرف فيه هی نفسها لاغير.

]الوجه[ الخامس عشر:

انّ مَن عرف أنّ نفسه مع كونها محاطة بالغواشی الجسمانية و علايقها، لايحصل فی ذهنه و انما العلم بها حضوری لا حصولی عرف أنّ خالقها اولی بأن يكون علمه حضوريّاً و أن لا يحصل /19 الف/ فی الاذهان و بالجملة اذا ثبت أنّ للنفس مع كونها مخلوقة علم حضوری فی الجملة، ثبت للخالق  ـ  تعالی  ـ  ذلك من غير قيد و شتّان ما بين صفاته و سمات المخلوق. فتدبّر.

]الوجه[ السادس عشر:

انّ مَن عرف أنّ نفسه التی فی غاية التجرد متعلقة ببدنه الذی فی غاية التدنس، بحيثُ لاتغفل عنه بالكلية طرفة عين، عرف أنّ  له ربّاً القی بينهما المودة و الّف بينهما لينتظم بها أحوال الانسان.

]الوجه[ السابع عشر:

انّ مَن عرف أنّ نفسه بأنّ له سلطنة فی  البدن و أنّ لها خوادم ظاهرة وعساكر باطنة بها، تدبّر امره و يتصرف فيه بما تشاء من الافعال و التحريكات و مع ذلك فعمّا قليل يذهب ملكها و ينهزم جندها عرف انّ للربّ تعالی سلطنة لاينقطع أبدها و لامنتهی لأمدها لامتناع استواء الخالق و المخلوق.

]الوجه[ الثامن عشر:

انّ مَن عرف أنّ نفسه تتألم عند فساد شيء من آلاتها و تتألم بعض خدّامها، مع أنّها انّما تتعلق بالبدن تعلق التدبير و التصرف، عرف أنّ للربّ مربيه عناية و مزيد لطف بمخلوقاته حتّی أنّه لايرضی الّا بما صلاحهم و نجاتهم من عذاب الدنيا و عقاب الآخرة و لايحلّ لأحدٍ أن يظلم نفسه او يضرّ غيره فانّه الخالق لأنفسهم و أبدانهم /19 ب/ و المؤلف بينهما، لكی يعبدوه دوام العمر و يعرفوه بمنتهی جهدهم، فينتفعوا بذلك و يفوزوا برفع الدرجات و علو الطبقات.

]الوجه[ التاسع عشر:

أن يكونَ الكلام استفهاماً انكاريّاً و المعنی أنّ مَن عرف نفسه معرفةً كاملةً و اطلع علی صفاتها و أفعالها و ساير أحوالها، اَ يزعم انّه عرف ربّه معرفةً كاملةً اطلع بها علی نعوت كماله و صفات جلاله، كما هو، تعالی الله عن ذلك علواً كبيراً. بل كلّ ما تصوّره العالم الراسخ و مَن طَور سَودِدِه شامخٌ، فهو لعمر الله من حَرَم الكبرياء بفراسخ، كيف لا و لامطمع فی ذلك للملايكة المقربين و الانبياء و المرسلين، كما اعترفَ به سيدهم و خاتمهم، فقال: ما عرفناكَ حقّ معرفتك.

و فی الخبر: انّ الله احتجب عن العقول كما احتجب عن الآبصار و انّ الملاء الآعلی يطلبونه كما تطلبونه انتم.

و عن الباقر (ع): كلّ ما ميّزتموه بأوهامكم فی أدقّ معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مردود اليكم و لعلّ النمل الصغار تتوهم أنّ لله تعالی زبانيتن فانّ ذلك كمالها و تتوهم أنّ عدمها نقصان لمن لايتصف بهما و هكذا الحال العقلاء فيما يصفون الله بهما.

الی غير ذلك من الاخبار الصريحة و الآثار الصحيحة الدالّة علی أنّ ما /20 الف/ ثبّتها له و نصفه بها من الصفات التی هی أشرف طرفی النقص عندنا، فانّما هی علی حسب أوهامنا الفايزة و بالنظر الی عقولنا القاصرة.

]الوجه[ العشرون:

أن يكون الكلام ايضاً استفهاماً انكاريّاً و الربّ بمعنی للبدن و الغرض نفی أن تكون المربّی للبدن حقيقةً هی النفس و المعنی مَن عرف نفسه بانّها تربّی البدن و تدبّر أمره و تتعلق به تعلق التدبير و التصرف بذاتها او بمعاونة القوی و الآلات و ينسب اليها فی الظاهر، اَ يزعم انّه عرف المربّی له حقيقة و أنّ هذه الأفعال المنسوبة اليها حقيقة، كَلّا بل هو الله ربّ العالمين.

]الوجه[ الحادی و العشرون:

أن يكون المراد الاشارة الی أنّ المعرفةَ فطريّةٌ و الاقرار بالربوبية خلقة و أنّها فطرة الله التی فطر الناس عليها لاتبديل لخلق الله و أنّ كلّ مَن دَخَلَ فی عالم الوجود فانّه مفطور علی اتباع سبيل الحقّ و الدين القيّم فلايزيغ عنه قلبه، الا باضلال المضلّين و اتباع غير سبيل المومنين. كما روی عنه  ـ  صلی الله عليه و آله و سلم  ـ  : كلّ مولودٌ يولد علی الفطرة و انّما أبواه يهوّدانه أو ينصّرانه أو يمجّسانه.

فالمعنی أنّ مَن عرف نفسه و حصل له تميزٌ ما، فقد عرف ربّه بالوجه معرفة تنجيه عن سخط الله /20 ب/ و توصله الی رضوان الله، لو لم يزغ قلبه عن الحقّ. نعم لها مراتب متفاوتة و مدارج متعالية، فكلّما استكملت النفس بالتخلی عن الزدايل و التحلی بالفواضل و الفضايل و قويت بالرياضات و تجلّت بالعبادات كملت المعرفة و قويت.

و قد أشار استاد الكلّ فی الكلّ، ]زبدة[ المحققين، برهان الحكماء و المتكلمين نصير الحقّ و الملة و الدين محمد الطوسی فی بعض نفحات كلامه  ـ  المزرئة بعقود الجواهر حسن نظامه، الی ما يتنوع اليها المعرفة من جهة استكمال النفس و عدمه  ـ  بقوله:

اعلم  أنّ مراتبها ]المعرفة[ مثل مراتب معرفة النار مثلاً:

فانّ أدناها مَن سمعَ أنّ فی الوجود شيئاً يعدم كلّشيءٍ يلاقيه و يظهره اثره فی كلّشيء يحاذيه و أی شيء أخذ منه لم ينقص منه شيء و يسمّی ذلك الموجود ناراً و نظير هذه المرتبة فی معرفة الله سبحانه معرفة أهل النظر و الاستدلال الذين حكموا بالبراهين القاطعة علی وجود  الصانع /21 الف/.

و أعلی منها مرتبة مَن أحسّ النار بحرارة النار بسبب مجاورتها و شاهد الموجودات بنورها و انتفع بذلك الاثر و نظير هذه المرتبة فی معرفة الله  ـ  سبحانه  ـ  معرفة المؤمنين الخلّص الذين إطمانّت قلوبهم بالله و يتيق‍ّنوا أنّ الله نور السموات و الأرض كما وصف به نفسه.

و أعلی منها مرتبةً مَن احترق بالنار بكليته و تلاشی فيها بجملته و نظير هذه المرتية فی معرفة الله معرفة  أهل الشهود و الفناء فی الله و هی درجة العليا و المرتية القصوی، رزقنا الله الوصول اليها والوقوف عليها بمنّه و كرمه. انتهی كلامه زيد اكرامه.

]الوجه[ الثانی و العشرون:

أن يكون المراد الحثّ علی اكمال النفس المفضی الی كمال المعرفة و تجديد العهد الذی أخذه الله من بنی آدم فی عالم الذرّ. كما أشار اليه سبحانه بقوله: اَ لستُ بربّكم قالوا بلی، فيدلّ الخبر حينئذٍ علی أنّ ]مَن[ استكمل نفسه بالرياضات فقد عرف الربّ  ـ  سبحانه  ـ  مرّةً ثانيةً و توضيح ذلك ما أفيد مِن أنّ المعرفة انّما يطلق فی الأكثر علی الأخير من الادراكين لشيءٍ واحدٍ اذا تخلّل بينهما عدمٌ، بان أدرَكَه اولاً، ثمّ ذهل عنه، ثمّ أدركه ثانيا،ً فظهر له أنّه هو الذی كان قد أدركه اولاً و من ثمّة سمّی أرباب الحقيقة بأصحاب العرفان /21 ب/.

و امتنع أن يقال الله عارف كما يقال عالم.

و اما ما اسند اليه  ـ  سبحانه  ـ  من المعرفة فی بعض الأخبار، فانمّا هی بمعنی العلم؛ و لمّا كان خلق الأرواح قبل خلق الأبدان  ـ  كما روی من انّ خلق الأرواح قبل الأجسام بأربعة آلاف عامٍ؛ و يشير اليه قوله (ص) الأرواح جنود مجندة فما تعارف منها ايتلف و ما تناكرت اختلفت  ـ  كانت عارفةً بذاتها بما لها من المعارف و الاشراقات مقرّةً مذعنةً لمبدعها بالربوبية، كما دلّت عليه الآية السابقة، لكنّها لالفها الان بالابدان الظلمانية و الانغمار فی الغواشی الهيولانية ذهلت عن كمالاتها السابقة و غفلت عن مولاها و مبدعها، فاذا تخلصت بالرياضة، مِن أسره بعلايق دار الغرور و ترقّت بالمجاهدة من الالتفات الی عالم الزور و تجدد عهدها القديم الذی كادَ أنْ يندرس بتمادی الأعصار و الدهور و حصلت لها الادراكات السابقة مرةً ثانيةً تجددت المعرفة التی هی نور علی نور.

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

منابع مشابه

سفینۀ روغای سفینه ای شیعی از قرن هشتم (بخش اول: رسایل و مطالب منثور)

علی صدرایی خوئی

در این نوشته سفینه‌ای از قرن هشتم هجری، متعلق به دانشمــندی شیعی گمنام، معرفی می گردد كه در نوع خود