۳۸۸۸
۰
۱۳۹۳/۰۵/۲۹

خرداد ماه سال 1383 که در ترکیه بودم

پدیدآور: رسول جعفریان

خلاصه

در سال 1383 (بیش از ده سال قبل) همراه دوستم آقای ایرانی سفری به آنکارا، قونیه و استانبول رفتیم و از شماری از مراکز علمی و فرهنگی و تاریخی دیدن کردیم. یادداشت هایی داشتم که شاید برخی از آنها بکار آید اما بیشتر بدرد تاریخ می خورد.

روز دهم خرداد 1383 با پرواز ساعت 5/4 بعدازظهر همراه آقای اکبر ایرانی عازم آنکارا شدیم. دو ساعت و پانزده دقیقه بعد از آن به آنکارا رسیدیم. آقای خداداد از اعضای رایزنی ایران به فرودگاه آمده بودند که همراه ایشان عازم شده و در هتل علاءالدین مستقر شدیم. این هتل طرف قرارداد با سفارت است و قرار است ما در این سفر چند برنامه و دیدار داشته باشیم.

شهر آنکارا یا آنقره سابق از پس از تشکیل جمهوریت، به صورت شهر درآمده و آتاتورک برای دور شدن از محیط استانبول این نقطه را به عنوان پایتخت انتخاب کرده است. در حال حاضر حدود 5/4 میلیون نفر در اینجا سکونت دارند که البته یک شهر اداری و دانشگاهی است. این در حالی است که در استانبول، جمعیتی بالغ بر دوازده میلیون نفر زندگی می کنند. عمده خیابان شهر آنکارا بلوار آتاتورک است و چهارراه هلال احمر یا قزل آی، تقریبا شلوغ ترین نقطه شهر است. یک مرکز آموزش زبان فارسی در این بلوار هست که زمانی اکبر گنجی که در اینجا بوده، آن را فعال کرده است. رایزنی در یک ساختمان مستقل است که زمان امین ریاحی (پیش از انقلاب) ملک آن با پول اقبال (رئیس شرکت نفت) خریداری شده است. یک زمین هم در مرکز شهر از زمان رضاشاه خریداری شده که حدود سال های 62 توسط شهرداری تصرف و پارک شده است.

اولین محلی که زیارت شد، محل رایزنی بود که آقای منفرد چند سالی است در آنجا هستند. بعداً توضیحاتی در این باره خواهم داد.

 

دانشگاه زبان و تاریخ و جغرافی

صبح روز دوشنبه 11 خرداد به دانشکده زبان و تاریخ و جغرافی رفتیم. دفتر گروه زبان فارسی را دیدیم با چند استاد و دانشیار که اکثرا جوان بودند، قدری درباره سابقه آن و کارهای آنها صحبت شد. دکتر مرسل ازتورک رئیس گروه است که حضور داشت. یک استاد قدیمی هم دارند که از قول وی نقل کردند که درباره مجلس بزرگداشت خیام که پیش از انقلاب در سفارت بود، یک خم درست کردیم با پیاله. امین ریاحی اشعاری از خیام می خواند و پایین هم مردم با پیاله پذیرایی می شدند. در اتاق گروه یک کتابخانه کوچک بود که دوره مجله یغما، لغتنامه دهخدا و دائره المعارف ترکیه و چند کتاب دیگر در آنجا بود. چند صندلی هم بود که هر کدام یک مدل بود. می شد گفت موزه صندلی ها و همه کهنه بود. یک عکس آتاتورک هم طبق معمول بالای دیوار بود. عکسی هم از نجاتی اوغال به دیوار بود که بنیانگذار گروه زبان فارسی در دانشگاه آنکارا بوده است. رشته زبان فارسی در آنکارا، ارزروم و قونیه فعال است و دانشجو دارد. در آنکارا از کارشناسی تا دوره دکتری در زبان فارسی هست و افرادی که اینجا درس خوانده اند فارسی را خیلی خوب صحبت می کردند. دکتر دریار اُرس از دانشیاران اینجاست که تز دکترایش روی کتاب عالم آرای امینی بوده که پیش از وی یک مستشرق انگلیسی و سپس در ایران هم چاپ شد و طبعاً کار ایشان فرصت چاپ نیافته است. در حال حاضر در مقطع کارشناسی 10 دانشجو، ارشد 4 و دکتری 3  نفر مشغول پایان نامه هستند. برخی از استادان کارهایی را تصحیح کرده اند که چاپ نشده مانده است. دکتر ارُس حی بن یقظان فضل بن روزبهان را تصحیح کرده است. یک دانشجوی دکتری هم بهجة التواریخ را به تازگی تصحیح کرده و با ترجمه ترک آماده کرده است که در دفتر گروه ملاحظه شد.

اینجا در دانشگاه زن با حجاب راه نمی دهند و زنانی که قصد حجاب دارند از کلاه گیس استفاده می کنند و قبل از ورود به دانشگاه آن را به سر می گذارند. یعنی روی موهای اصلی یک بند می گذارند و بعد کلاه گیس می گذارند.

پس از بازگشت از دانشکده زبان، ناهار خوردیم و جهت رفتن به مرکز آرشیو دولت حرکت کردیم. در راه در یک مسجد نماز خواندیم. مسجد دو بخش است یک بخش که برای نماز جمعه و جماعت، و قسمت دیگر، یک نمازخانه برای افرادی است که در غیر وقت جماعت برای نماز می آیند. یک گوشه از آن هم برای خانمها بود که دورش یک چیزی کشیده اند.

مرکز اسناد و آرشیو دولتی

بعد از ظهر دوشنبه ساعت سه به دیدن مرکز اسناد و آرشیو ترکیه آمدیم که دانشیار دکتر یوسف ساری نای رئیس آن بود. آقای منفرد، بنده و آقای ایرانی را معرفی کرد. خود آقای رئیس، دکترای تاریخ معاصر دارد. ایشان گفت بخشی اسناد دوره جمهوری اینجاست، اما اسناد دوره عثمانی همه در استانبول نگهداری می شود. به ایشان عرض کردم که می خواهم دفاتر مهمه لری را ببینم  همین طور بخشی از دفاتر صره همایون را. ایشان زنگ به دفتر استانبول زد تا جمعه بتوانیم به آنجا رفته و آن اسناد را ملاحظه کنیم. سپس آقای ایرانی درباره ی کتابهای میراث مکتوب توضیحاتی داد که خیلی طولانی شد. پرسیدم، آیا مجموعه ای از اسناد مربوط به ایران را می توان در یک فهرست معرفی کرد مثل کاری که شاه با اسناد موجود در مراکز پرتغال کرد و یک فهرست از آنها منتشر شد. گفت کسی از ایران برای این کار نیامده است، ما کارهایی راجع به ایران کرده ایم. ایشان گلایه می کند که در ترکیه کسی راجع به ایران کار نمی کند. گفتم در آسیا همسایه ها همدیگر را نمی شناسند. ایشان گفت که سالها از شناخت همدیگر فرار می کردند، اما حالا در اثر فعالیت های رایزن زمینه فعالیت باز شده است. طی 25 سال اخیر دو کشور همدیگر را از زبان شخص ثالث می شناسند. سبب اینها یک سری مسائل بی اساس بوده و نگاه سرد. امروز آن مسائل از بین رفته و شکسته شده است. الان مشکلات ما ناشی از نداشتن کارشناس است. البته چند جا زبان فارسی هست، اما آنها به تاریخ کار ندارند، و بیشتر ادبیات می خوانند. در آخر آقای یوسف ساری نای دستور داد تا چند جلد کتاب فهرست دفاتر مهمه لری را به بنده دادند. یک سند هم می خواستم که درباره مذاکره سفیر ترکیه با رضاشاه درباره سفر او به ترکیه بود که کپی آن را به من داد.

بعد از آنجا به یک فروشگاه رفتیم و برخی از اجناس و هدایای ضروری را خریداری کردیم. دو ساعتی طول کشید که برگشتم. ترک گرایی در ترکیه نیرومند بوده و هست اما در حال حاضر قدری افول کرده است. یکی از بزرگترین بیمارستان های آنکارا بیمارستان ابن سیناست که آنها وی را از خود می دانند. فارابی هم محبوبیت دارد و سالن بزرگی در دانشکده زبان و تاریخ و جغرافی به نام سالن فارابی هست.

مسجد کجا تپه

مغرب آمدیم به مسجد کجاتپه یا مسجد بزرگ که به قیاس مسجد سلطان احمد ساخته شده، اما بزرگتر است. حدود ده سال قبل افتتاح شده و قریب20 هزار متر زیربنا دارد دقیقاً مدل مسجد سلطان احمد است، با چهار مناره و گنبد وسط و مدل مساجد ترکی که در اینجا یکنواخت است.

14-8-19-21541720140819_213733.jpg

این خط امام جماعت مسجد کجاتپه است که از اهالی بورسا بوده و زمانی که امام خمینی در تبعید در بورسا بود، نزدیک خانه امام سکونت داشته است. اخیراً هم به ایران رفته است. یک امام جماعت با ریش تراشیده و کراوات که وقت نماز یک کلاه بر سر می گذارد.

بعد از نماز شخصی به نام آقای ط... نزد امام جماعت آمد و کتابی از مصطفی حسینی طباطبایی را به امام هدیه کرد. اسم کتاب فتح المنان درباره روایات تفسیر قرآن از زبان امام علی (ع) بود. تبلیغ از کتابهای حسینی طباطبائی درآنجا جالب بود. سپس ما چهار نفری با آسانسور از یکی از مناره ها بالا رفتیم. مناره 110 متر است که ما تا یکصد متری رفتیم. واقعاً شهر دیدنی بود. در واقع بلندترین نقطه بود و چون شب بود دیدن آنکارا از فاصله بلندی یکصدمتری بسیار عالی بود. آقای خداداد گفت، پس از آن که این امام جماعت به ایران رفت، قدری از موقعیت او در اینجا کاسته شد! این مسجد که مسجد اول آنکاراست، دو امام جماعت دارد که پس از بازگشت رتبه ایشان، دوم شد. دو هفته شخص اول نماز جمعه می خواند و یک هفته ایشان. درباره رجب طیب اردوغان صحبت شد که در استانبول زندگی می کرد و اخیراً که نخست وزیر شده در یکی از محلات پایین شهر آنکارا خانه ای اجاره کرده و همانجا سکونت دارد. فعلا جماعت اردوغان کار چندانی در ارتش و دانشگاه نمی توانند بکنند و خیلی به آرامی قدم بر می دارند. علوی ها مخالف اینها هستند، چون لائیک اند و آتاتورک را ناجی خود از دست عثمانی ها می دانند. در حزب جمهوری خواه که مخالف حزب عدالت و توسعه است، علوی ها حضور فعال دارند. در ارتش هم فعال هستند و با ایران هم میانه ای ندارند، چون می گویند ایران سیاست جعفری کردن علوی ها را دنبال می کند. گاهی به شیعیان می گویند شما سنی شده اید! چون شیعیان به شریعت اعتقاد دارند.

سفر به قونیه

امروز سه شنبه 12 خرداد ساعت 8 از آنکارا به سمت قونیه آمدیم. آقای ارطغرل ارتکین  که علی اکبر صدایش می کنیم همراه ما بود. طلبه ای با سه سال سابقه تحصیل در قم که اکنون در اینجا فعالیت علمی می کند. ساعت 11 بعد از طی حدود سیصد کیلومتر به قونیه رسیدیم. شهری مذهبی مثل بورسا که مرکز تصوّف در آناتولی است. قونیه شهرت جهانی در این زمینه دارد.

مزار مولانا

عازم مزار مولانا و بناهای وابسته شدیم. ابتدا به اتاق مدیر رفتیم و منتظر آمدن ایشان شدیم. اینجا اتاق عبدالباقی گولپینارلی بوده که عکس وی روی دیوار بود. یک تصویر ازآتاتورک که مربوط به سفرش به قونیه بوده همراه با یک یادداشت اصل به خط وی که قاب گرفته بودند و به دیوار بد. یک نقاشی جالب هم از مجموعه همین بنا در این اتاق بود. هدایایی از ایران به در و دیوار اینجا بود که برخی فرشهای کوچک و برخی نقاشی و مینیاتور بود. آقای رئیس آمد. ایشان دانشجوی زبان فارسی بوده است. در سال 1974 پسر اردشیر زاهدی آمده اینجا و بورسیه به او داده و ده ماه در مشهد در دانشکده ادبیات بوده است. در دقایقی که بودیم صدای هواپیما شدید می آمد که به نظرم برای بناهای تاریخی اینجا بسیار مضر است. نمی دانم این وضع همیشگی است یا موقت. آقای ایرانی شرحی مفصل درباره میراث مکتوب داد و مرتب می گفت: ای کاش فلان کتاب یا فلان سی دی را آورده بودم. البته وعده می داد که خواهد آورد. این دانشجو، نزد گولپینارلی بوده و گفت من خودم کتابخانه اش را از استانبول به اینجا آوردم که حدود 2500 کتاب بود. 300 خطی هم داشت. گولپینارلی در سال 1980 فهرست نسخ خطی انیجا را تمام کرد و دو سال بعد هم مرد. سه جلد از فهرست اینجا، قدیم چاپ شده بوده، و اضافات آن هم کار گولپینارلی بوده که آنها هم چاپ شده است. مدیر گفت که گولپینارلی خیلی به من علاقه مند بود و یک عکس هم برای من امضا کرده به فارسی نوشته «پدر بزرگوارم». آمدن گولپینارلی به قونیه در سال 1971 بوده است.

این اتاق را که رئیس در آن است، میدان شریف می گویند. بعد از شام اینجا می آیند قهوه می خورند و در سینی، تکه های نان خشک را با قهوه بدون شکر می خورند. اگر نان را نمی گیرند، قهوه را با نمک خورده سپس ده دقیقه ای حالت خلسه به خود می گیرند و آنگاه می روند. شب عروسی یعنی شب وفات مولانا اگر هوا بد باشد، اینجا می آیند، وگرنه لب حوض بیرون می روند که حوض عروسی است. اکنون روز 10 تا 17 میلادی ماه دوازده مراسم گرفته می شد. مراسم در سال شمسی ثابت شده است، اما گولپینارلی بر اساس هجری قمری این اعمال را انجام می داد. یک فرش با تصویر مولانا را سه سال پیش استاندار زنجان به اینجا اهدا کرده است.

 بعد آمدیم مطبخ شریف که محل پخت غذا بوده است. آموزش سماع در اینجا انجام می شده، افراد دده می شدند و امتحان می دادند. اول نوآموز بودند، سپس هزار و یک روز چله نشینی می کردند. سه ماه سماع یاد می گرفتند. خانواده مولانا هم همین اطراف بوده اند که از این آشپزخانه غذا برای آنها می برده اند. وسط حیاط یک باغچه است که قسمت قبرستان نی زنها بوده است. وسط حیاط یک شادروان هست که زمان سلطان سلیم در  سال 1516 شده. سپس در سال 1931 بازسازی شده، و همین طور در سال 1990. چهار ستون قدیم چهار تا جدید دارد. وارد ساختمان شدیم. اول اتاق تلاوت است. خطوط زیادی در آنجا هست که از جمله به خط سلطان محمود عثمانی. به کلاه مولوی سکه می گویند. سکه کلی یعنی کلاه مولوی.  یک کلاه که اجزای ریز آن در این تصویر آیات قرآن و برخی چیزهای دیگر است.

ساختمان مقبره در حال حاضر موزه شدن است، اما وقتی از اتاق تلاوت وارد می شویم دست راست تعداد زیادی مقبره است شامل 67 مرد 16 زن. روی قبر مردها کلاه است. ده تن از بزرگان مشرب مولوی از جمله حسام الدین چلبی اینجا هستند. روی یک سنگ نوشته «رجال خراسان» که اشاره به نفوذ تصوف خراسان در اینجاست. بعد از مولانا حسام الدین بود، بعد از 11 سال بهاء الدوله که او هم قبرش همینجاست.

این ساختمان چند تکه است که و هر قسمتی در یک دوره ساخته شده است. به طور کلی هفتصد سال طول کشید تا این ساختمان به این شکل برپا شده است. در میان همین قبور، بزرگترین قبر، مرقد مولاناست. کنارش قبر پدرش است و می گویند وقتی مولانا مرد، می خواستند دفنش کنند، پدرش از جا برخاست! لابد به احترام او. روی قبر مولانا پارچه ای اطلس است که طلا هم در آن بافته شده و سلطان عبدالحمید به اینجا تقدیم کرده است. روی دیوار سه گچ بری «یا حضرت علی» «یا حضرت امام حسن» و «یا حضرت امام حسین»  حک شده است. وسط آنها «یا حضرت حسام الدین». نام دوازده امام هم هست به این شکل:

حضرت علی                                                          حضرت حسین

                               یا حضرت حسام الدین

                              حضرت امام حسن

علی النقی                                                             محمد المهدی

                       یا حضرت جلال الدین الرومی

                                  العسکری

زین العابدین                                                        جعفر صادق

                        یا حضرت سلطان ولد

                                  باقر

کاظم                                                          یا حضرت محمد تقی

                      حضرت شمس تبریزی

                     علی بن موسی الرضا

این نشان از شیوع تسنن دوازده امامی در اینجا دارد که بارها در باره آن نوشته ام.

در مدخل ورود روسری گذاشته اند. هر کسی از زنهای بی حجاب وارد می شود، روسری می گذارد، حتی اگر شورت یا دامن کوتاه تنش باشد.

قسمت دیگر این بنا، از آن افرادی بوده است که همه آموزشها را می دیده و اینجا حجره نشین می شدند. حالا هم مجسمه یک نفر را درست کرد درون حجره گذاشته، در حالی که جلویش یک رحل و قرآن ویا چیز دیگر هست. یک حجره هم کتابخانه گولپینارلی شده. یک نقاشی هم از خانه او که در استانبول بوده در اینجا هست. رئیس گفت بعد از درگذشت وی، کتابهای دیگرش را هم که در اسکودار بود به اینجا آوردیم. تعداد کتابهای این اتاق 2055 عدد کتاب است که حدود 350 تای آن خطی است. البته اصل کتابخانه جای دیگری است.

علی نامه

یکی از کارهای ما، گرفتن تصویری از کتاب علی نامه بود و حالا نسخه ای از علی نامه را که روی سی دی گذاشته بودند، برحسب درخواست رایزنی به ما دادند. عکس آن هم در دانشگاه تهران هست که بر اساس همان عسک آقای شفیعی کدکنی یک مقاله نوشت، اما جاهایی ناخوانا مانده بود. امید است بر اساس این سی دی کتاب چاپ شود. مدیر می گفت گولپینارلی شیعه بود و ظهرها یک ساعت نماز ظهرش طول می کشید و نماز جمعه هم نمی رفت و می گفت دنبال تابعین عمر، نماز نمی خوانم.

ظهر ناهار را در سفره مولانا که یک رستوران بسیار شیک در حاشیه پارک مولانا یعنی همان قبرستان قدیم بوده، صرف کردیم. همانجا نماز خواندیم و سپس به سراغ مقبره شمس تبریزی آمدیم. در وسط یک پارک قرار دارد که رفتیم. یک مسجد است و کنار آن هم مرقد شمس تبریزی. چندان شلوغ نبود و غیر از دو سه نفر کسی نبود. بیشتر زنها می آیند و دست به دعا برمی دارند. روی قبر یک پارچه انداخته اند. بیرون مقبره شمس، قبر اسحاق پاشا در یک بنای مستقل است.

14-8-19-215539%D9%82%D9%88%D9%86%DB%8C%D


14-8-19-215619%D9%82%D9%88%D9%86%DB%8C%D

دانشگاه سلجوق در قونیه

ساعت 2 بعد زا ظهر بود که به طرف دانشگاه قونیه رفتیم. وسط شهر، میدان علاءالدین کیقباد است که قبر او هم در بالای تپه است و اطراف آن پارک، و سپس خیابانی است که دور تپه دور می زند. از آنجا به سمت دانشگاه سلجوق قونیه آمدیم. در دانشگاه به زیارت گروه زبان و فارسی رفتیم. مدیر آن، یعقوب شفق است. دیگری آقای یوسف اوز هستند که ایشان استادیار زبان فارسی است. در این دانشگاه موسسه هست که در باره که درباره مولانا و سلجوقیان تحقیق می کند. خواستند آنجا برویم و رفتیم. مدیر آن دکتر کوچک یوسف داغ یک استاد تاریخ و متخصص طریقت صفوی است. این مرکز در سال 1985 تأسیس شده است. هدف آن بررسی تاریخ و ادبیات و زبان سلجوقیان آناتولی است، همین طور تحقیق در باره زندگی و آثار مولانا. یک کتابخانه و آرشیو دارند.

این هر دو سه سال کنگره ای درباره سلجوقی ها برگزار می شود. کمتر به سلجوقیان ایران و شام می پردازند. یک مقدار درباره طریقت صفوی در آناتولی بحث شد و این که اگر عثمانی ها از پیشرفت آن جلوگیری نکرده بود کل آناتولی اکنون بر همان طریقت صفوی شایع شده بود. ایشان اصرار داشت که طریقت صفوی فقط رنگ باطنی داشته است. دولت عثمانی در مقابل دولت صفوی، از گرایش خلوتیه دفاع کردند. همین طور مولویه را هم در برابر طریقت صفوی درست کردند. وی گفت کتابی درباره طریقت صفوی و طریقت خلوتیه نوشته است و اکنون راجع به ارتباط مولویه و صفویه کار می کند.

مدیر گروه زبان فارسی پایان نامه دکترا را درباره سروری نوشته که شرحی هم به فارسی درباره مثنوی دارد و یک شرح ترکی درباره حافظ. آقای یوسف اوز می گوید ما یک میراثی داریم که فقط ما می شناسیم و بقیه (دیگر ترکهای ترکیه) از آن خبر ندارند، اما ماری که روی این گنج نشسته نمی توانیم بکشیم. در حال حاضر متأسفانه تنها سه چهار دانشجو در تمام مقاطع در رشته زبان فارسی در دانشگاه سلجوق درس می خوانند، ولی قرار است اوضاع بهتر شود. این گزارش آخر بنده از قونیه است و پس از آن به آنکارا برگشتیم.

بازگشت به آنکارا و سخنرانی در بنیاد باب علی (ع)

بنیاد باب علی یک وقف است که آقای حاج موسی آیدین آن را هدایت می کند. این بنیاد تشکیل شده از سی نفر از شیعیان است که برخی از آنها قبلاً سنی یا علوی بوده و شیعه شده اند. این گروه هر هفته شنبه پیش از نماز مغرب جمع می شوند و ضمن سخنرانی و پاسخ به سؤال نماز مغرب را می خوانند. دو مسجد دیگر در آنکاراست که ازآن شیعیان است یکی مسجد الله اکبر و دیگری مسجد محمدیه که بیشتر از شیعیان سنتی هستند. در مسجد الله اکبر شیخ حسن نام که نجف درس خوانده نماز می خواند و در مسجد محمدیه سید عبدالله که گویا او هم نجف بوده و فعلاً برادرزاده اش سیدشجاع قم است، در آنجا نماز می خواند. حاج موسی در شهرک کریکاله - چهل قلعه- بنیاد وقف دارند که دو آپارتمان سه طبقه ای دارند و هر روز برنامه دارند. آقای موسی آیدین قم درس خوانده و هفت هشت سال است که در اینجا مشغول تبلیغ است. ایشان همراه با کوثر کار می کند که شیخ قدیر و آقای کاظمی آن را می گردانند. شیعیان سنتی اینجا معمولاً مقلد آقای سیستانی هستند و این افراد را انقلابی می دانند. شیخ صلاح الدین از تحصیل کرده های نجف است که گاه تلویزیون اینجا با او مصاحبه می کنند و زیر اسم او می نویسند که رئیس شیعیان ترکیه.

ساعت هفت و ربع بود به محل بنیاد باب علی رسیدیم حدود سی نفر بلکه بیشتر جمع شده بودند. قرار شد دقایقی صحبت کنم و بعد سؤال و جواب باشد. یک اتاق دیگر هم مخصوص خانمها بود. این برنامه تا ساعت 5/10 ادامه یافت که سه ساعت شد و بیش از دو ساعت آن سؤال و جواب بود. خود آقای حاج موسی ترجمه می کرد. چند جواب را هم آقای علی اکبر ترجمه کرد. به نظرم جلسه خوبی بود. آقای ایرانی هم صبوری کرد و این سه ساعت را نشست! من از شور و هیجان افراد حاضر خوشم آمد که تقریباً همراه جلسه تا به آخر آمدند، با این که خیلی طولانی شده بود. یکی از مسائل اساسی آنها بحث از عراق بود که تلاش کردم یک شرح کلی از مسائل دوره اخیر آن بدهم.

شب ساعت یازده بود که به هتل برگشته نماز خوانده نان و پنیری خوردیم و خوابیدیم.

کتابخانه ملی

صبح ساعت 5/7 صبحانه را خوردیم. روز چهارشنبه یا سیزده خرداد دیدار از کتابخانه ملی داشتیم. رئیس کتابخانه آقای تونگل آجار گفت که بعد از جمهوری اینجا تأسیس شده اما آنچه از دوره عثمانی است همان کتابخانه دولتی بایزید است که در استانبول بوده است. قبلاً ساختمان اینجا در قزل آی بوده اما سال 1983 اینجا آمده اند. 250 نفر در اینجا مشغول کار هستند. هر روز هفته از نه صبح تا یازده شب اینجا فعال است. روزانه بین 1500 تا 2000 نفر اینجا می آیند. کل کتابهای ما و مکتوبات ما دو میلیون سند است که یک میلیون و دویست هزار آن کتاب است. حدود سی هزار نسخه خطی جلد هم هست سجلات شرعیه هم از عثمانی مانده که 9000 جلد است. کتابخانه همچنین  نشریات و سی دی و غیره دارد. این صرفاً برای خوانندگان نیست. تمام کتابها و مجلات ترکیه اینجا  می آید، مشخصات کتابشناسی آنها ثبت می شود. تمام سی هزار جلد فهرست شده است. از امسال قرار است که صفحه صفحه به صورتpdf  در کامپیوتر بگذاریم. فهرست نسخه های شهرهای مختلف را هم چاپ می کنند. طبق قانون ما باید فهرست نسخ تمام شهرهای بزرگ را چاپ کنیم. یک فهرست از منشورات چاپ عثمانی هم عرضه شده است. رایزنی یک جلد فهرست نسخه های فارسی موجود در کتابخانه ملی را آماده چاپ است. مراجعین بیشتر دانشجویان و استادان هستند. کتابشناسی کتابهایمان روی کامپیوتر قرار داده شده و حدود هشتصد هزار آن قابل دسترسی است و تکراری ها را حذف کرده ایم. این آن لاین است. این طرح از سال 1992 آغاز شده و به تازگی تمام شده است. فهارس خطی هم برخی روی سایت است. خریدها بیشتر از طریق مبادله است و این کتابخانه صرفاً کتابهایی که در جای های دیگر به نوعی مطالبی مربوط به ترکیه را دارد تهیه می کنند. ارتباطات ما از طریق ایفلا هست که اطلاعات مربوط به خودمان که در جاهای دیگر چاپ می شود را می گیریم. با برخی از کشورها هم روابط دوجانبه داریم. رئیس کتابخانه ملی پانزده سال است که در این سمت است. بعد از آن گشتی در کتابخانه زدیم و ساعت 5/11 از آنجا بیرون آمدیم. سری به یک فروشگاه زدیم و باز چند تکه لباس خریداری کردیم. ساعت  5/1 به رستوران حاجی عارف رفتیم و میهمان سفیر بودیم. سفیر ایران آقای دولت آبادی است که 20 ماه است در اینجا مستقر شده است. دو معاون وی هم حضور داشتند. آقای منفرد و ایرانی هم بودند. تا ساعت 20/4 در آنجا بودیم و صحبت کردیم. خانه سلیمان دمیرل هم روبروی همین رستوران بود که وقتی بیرون آمدیم، او هم رسید. همانجا رئیس دفترش آمد با سفیر صحبت کرد و قرار شد فردا ساعت 5/6 با معاون وزارت خارجه ایران امین زاده به دیدن او بروند. دمیرل رئیس جناح راست ترکیه است که حزب عدالت هم در طبقه بندی کلی از آن دسته است.

سخنرانی برای کارمندان سفارت و اعضای دفاتر هواپیمایی

 عصر روز چهارشنبه ساعت 7 بعدازظهر یک جلسه سخنرانی برای کارمندان سفارت و اعضای دفاتر هواپیمایی و غیره که شاغل هستند داشتم. یک ساعت سخنرانی طول کشید و نیم ساعت هم سؤال و جواب. موضوع بحث راجع به تشیع و اعتدال در برخوردها بود که درباره امام علی (ع) و صبر او در مسائل سیاسی، همین طور رفتار عقلانی امام حسن (ع)، رفتار عقلانی امام حسین (ع) و بعد راجع به امام صادق (ع) و تا خواجه نصیر و علامه حلی و کرکی و امام خمینی صحبت کردی. واقعاً گوش می دادند و بحث خوبی بود. من با کت و شلوار و پیراهن یقه آخوندی سفید بودم. در این جلسه حدود شصت هفتاد نفر بلکه اندکی بیشتر حاضر بودند. بعد، نماز جماعت خوانده شد و شام دادند.

بنیاد تاریخ ترک

 امروز پنجشنبه روز آخر اقامت ما در آنکاراست و قرار است از چند مرکز دیدن کنیم. عجالتاً صبح اول وقت عازم رایزنی هستیم تا قدری وضعیت کتابهایمان را درست کرده کارتن کنیم تا با اتوبوس به ایران بفرستند. ساعت ده از محل رایزنی، عازم بنیاد تاریخ ترک شدیم که از زمان آتاتورک تأسیس شده، یعنی در سال 1922. یک مؤسسه مستقل که بسیار هم نیرومند و قوی است. آتاتورک یک بنیاد زبان و یک بنیاد فرهنگ ترک هم تأسیس کرده است. رئیس آن آقای خلج اوغلو است و قرار است این مرکز آکادمیک تر می شود. یک گروه مخصوص فهرست بندی نسخه های خطی این مرکز را فهرست می کنند که تازگی تمام شده است. اینجا بیش از یک هزار نسخه خطی فهرست شده است. مدیر آنجا گفت که موضوع کار ما کار روی فهرست کارهای معماری است که در دنیا از دوره عثمانی مانده است. کار روی ایران هنوز انجام نشده است! برای هر کشوری سه نفر داریم: یک مورخ یک معمار و یک کارشناس هنر. تا به حال تنها چند کشور عربی کار شده است. مصر و اردن و تونس و همین طور با اسرائیل هم تفاهم نامه امضا شده است ایضاً با الجزایر. با ایران یک تفاهم نامه امضا کرده ایم که یک بند آن هم مربوط به این مطلب است. یک طراحی هم درباره خاندانهای ترک در چین انجام می دهیم. خود من هم یک پروژه دارم که درباره ی تاریخ عشایر ترکیه است. یک کار دیگر ما انتشار دفاتر مهمه لری است، بخش دفاتر همایونی است، و بخش گزارشهای شهرها و قصبات است که در حال انتشار است. دفاتر مربوط به بالکان و تبریز هم داریم که در حال نشر است. یک طرح نیز تاریخ تصوف ترکیه است که آقای احمد یاشاراجاق مشغول این کار است. اجاق، صفوی شناس برجسته است و یک نظرش آن است که ترکها همه شیعه بوده اند. این شخص هم اتاقی آقای خلج اوغلو در دانشگاه بوده است. ما شاگردهای سه چهار استاد قدیمی هستیم که این کارها را انجام می دهیم. یک پروژه هم دست یک خانم انگلیسی داریم که موضوع آن ترانسفورماسیون اقتصادی در بالکان است. این پروژه وضعیت اقتصادی بالکان را قبل از عثمانی و بعد از آمدن عثمانی ها کار می کند. در این طرح از آرشیوهای بالکان و ونیز و واتیکان و بلغارستان استفاده می شود.

14-8-19-215817%D9%85%D9%88%D8%B3%D8%B3%D

ایشان گفت:‌ پروژه هم راجع به ارامنه داشتیم که چاپ شده است. هدف آن هم این بود که کشورهای اروپایی برای اصلاحات بر عثمانی فشار آوردند و دولت عثمانی پانصد هزار ارمنی را به سوریه تبعید کرد. برخی هم به قفقاز و عراق رفتند. ارامنه مدعی بودند که آنها قتل عام شدند این کتاب نوشته شده است تا آن قضیه را حل کند. ما در این پروژه ثابت کردیم که چنین قتل عامی صورت نگرفته است. اروپایی ها می گویند اسناد این قتل عام را از بین برده اید ولی ما قبول نمی کنیم. وظیفه ما بود تا بر اساس آرشیوهای مختلف این کتاب را تهیه کنیم. 50 هزار برگ سند از آن آرشیوها گرفتیم و در این تحقیق ها از آن استفاده کردیم. ما بر اساس این اسناد مقدار جمعیت ارامنه را قبل از سال 1915 بدست آوردیم و تحقیق این بود که این جمعیت بعد از جنگ جهانی به کجا رفت. این مسأله مهمی برای ترکیه است و در حال حاضر فشارهای زیادی روی ترکیه هست. در سال 1923 ترکیه در لوزان با اروپایی ها صحبت کرد. در آنجا آمار ارمنی ها را به ترکها دادند. مقایسه این رقم با رقم سال 1914 مقایسه کردیم، دیدیم چیزی از شمار ارمنی ها کم نشده است. آمار رسمی 1914 با 1919 یکی بود و این همان آمار سال 1923 بود، حدود 200 هزار اختلافی بود که در جنگها با حمله عشائر کشته شده بودند. تعدادی هم به ایران و سوریه و آمریکا مهاجرت کردند. 248 شماره مجله تاریخ این مرکز بلّتن درآمده است. مجله یاد شده از سال 1932 تاکنون چاپ می شده است. کتابخانه 250 هزار جلد کتاب دارد. شرفنامه را هم که تاریخ ترک است در حال ترجمه به ترکی است که دکتر مرسلی مدیر گروه تاریخ در حال ترجمه است. در تمام این مراحل آقای منفرد به ما کمک جدی می کرد و رهنمود می داد که چه مباحثی مطرح شود. آقای ترابی هم بسیار خوب ترجمه می کرد. جوانی که اصلاً رشتی است، همسرش ترک، مترجم خوبی است. پایان نامه اش راجع به علویان ترکیه است. از تجربه ملاقات های اخیر معلوم شد چقدر فهرست نسخ خطی در اینجا چاپ می شود، ولی متأسفانه هنوز شکل منسجم و متمرکز به خود نگرفته است.

ملاقات بسیار خوبی بود و ایشان دو کتاب هم به ما هدیه کرد که یکی تاریخ آل عثمان بود.

در سازمان دیانت

ظهر ناهار خوردیم، در راه نماز خواندیم و ساعت 2 برای دیدار با آقای شوقی معاون رئیس سازمان دیانت به این سازمان رفتیم. ایشان ضمن خوش آمدگویی گفت که من به عنوان یک استاد، اطلاعاتی از ایران ندارم. اصلاً این کشورهای اسلامی خبری از هم ندارند. حتی اخیراً مصر بودم، دیدم چیزی راجع به ترکیه نمی دانند. من با لهجه عربی صحبت می کردم می گفتند که مگر شما در ترکیه عربی می خوانید؟ من اعتقادم این است که باید ما همدیگر را از نزدیک بشناسیم و جوامع علمی با همدیگر آشنا باشند. ان شاء الله که این فعالیت ادامه یابد. آقای شوقی تأکید کرد که در اینجا ترکها می گویند عثمانی ها، عربی را آوردند و ترکی را از بین بردند، عربها می گویند عثمانیها، ترکی را آوردند و عربی را از بین بردند. الان فعالیت مسیونرها را می بینیم، اما کسی نمی گوید ما در باره آنها چه کنیم. مسؤول روابط بین المللی دیانت نیز حضور داشت. ایشان هم گفته های استاد شوقی را تأکید کرد و گفت ما باید به پیوندهای فرهنگی خودمان بنگریم و بر اساس آن عمل کنیم، همانطور که اروپایی ها هم به پیوندهای خودشان تکیه می کنند. یک پیوند خوب فرهنگی باید بر اساس روابط خوب باشد. دیگران از جدایی های ما استفاده می کنند، بین ما اختلاف بیشتر می اندازند. ما باید با توجه به پیوندهای گذشته روابط فعلی را استحکام ببخشیم. بعد هم آقای ایرانی تشکر کرد و گفت ما مرکز نشر تراث را برای تحقیق در همین زمینه تأسیس کرده ایم.

سازمان دیانت بزرگترین سازمان ترکی بعد از وزارت آموزش و پرورش است که بیش از 85 هزار کارمند دارد. این نکته شگفت است که در یک کشور لائیک تا این اندازه سازمان دیانت در آن گسترده و قوی است. گفتنی است که زمان انقلاب اسلامی یک نسل آتاتورکی سرکار بودند، اما الان یک نسل جدیدی که آمد و از جمله رئیس دیانت و معاون و مسؤول روابط عمومی اینها زمان انقلاب ایران دانشجو بوده اند وخیلی راجع به ایران را خوانده اند، و علاقه ویژه ای به ایران دارند. کتابهای شریعتی هم ترجمه شده است.

پروفسور دکتر نظیف اوزترک رئیس اتحادیه نویسندگان ترکیه گفت ما ایام انقلاب آنقدر تحت تأثیر ایران بودیم که گاه ادای آخوندهای ایران را درمی آوردیم و لباس آخوندی و شبیه آن می پوشیدیم. حالا این نسل که تحت تأثیر انقلاب بوده سرکار آمده است. این ها بیست سال زحمت کشیده اند تا آن دولت اربکان تشکیل شد و نزدیک به یکسال بود. حالا فهمیدیم نسخه ایران به درد ترکیه نمی خورد و باید یک نسخه مطابق ترکیه جدید درست کنیم. این مساله منجر به تشکیل حزب توسعه و عدالت شد که یک حرکت اصلاحی در درون حزب اربکان بود. اینها با قبول دمکراسی غربی و محافظه کاری و راه آمدن با نظام لائیک تلاش کردند آرام آرام ارزشهای دینی را حفظ کنند. در داخل ترکیه این جور تلقی شد که ایرانی ها هم بریده اند و دنبال اصلاح هستند. رأی اردوغان به خاطر مواضع دینی این گروه است هرچند به غربی ها و به خصوص آمریکایی ها نزدیک شده اند. دوستان گفتند که قبلاً در ترکیه کتابهای ایرانی زیادتر بود و متأسفانه الان اندیشه های جدیدی عرضه نمی شود.

مراسم سالگرد امام

عصر روز پنجشنبه 14 خرداد ساعت 6 به سمت رایزنی رفتیم تا در مراسم سالگرد امام شرکت کنیم. قرار بود در این محفل هم که ایرانی های مقیم آنکارا بودند، سخنرانی کنم. جلسه بسیار گرمی بود و صحبت ساعت 7 شروع و هشت و اندی تمام شد. سفیر و معاون وزارت خارجه آقای امین زاده هم حضور داشتند. بحث من درباره آیاتی از سوره مائده درباره بنی اسرائیل و لزوم حفظ میثاق الهی بود. پس از آن راجع به امام و شخصیت ایشان که به صورت طبیعی و بر اساس سنن الهی حرکت کردند سخنرانی کردم. قدری راجع به شخصیت حکیمانه امام بحث کردم و این که امام حکیم به معنای قرآنی آن بود نه لزوماً فقیه یا عارف یا فیلسوف. بعد از آن تا ساعت 12 آنجا بودیم و با ایرانی ها صحبت می کردم. یک ایرانی 76 ساله که نقاش بود به نام محمدیان، از جلال آل احمد و رفاقتش با او گفت و توضیح داد که با نیروی سومی ها بوده و قدری خاطرات آن دوره را گفت و گفت نقاشی او از امام با مشت گره کرده روزهای بعد از انقلاب در نیوزویک چاپ شد که هفده میلیون تیراژ داشت. او گفت که خودم آن نقاشی را دست گرفته با چند نفر حرکت کردیم و آن عکس تصویر همان است.

در استانبول

امشب آخرین شب اقامت ما در آنکاراست و ان شاءالله فردا صبح عازم استانبول خواهیم شد. امیدوارم بتوانم یکی از دوستانم را که مشتاق دیدن او هستم، ببینم. صبح ساعت 5 به سمت استانبول حرکت کردیم و سراغ تشکیلات آرسیکا رفتیم که بخش کارهای فرهنگی سازمان کنفرانس اسلامی است. رئیس این تشکیلات کمال الدین احسان اوغلو است که البته خودش در ترکیه نبود، اما معاون ایشان آقای خالد اِرن حضور داشت. اخیراً ترکیه تلاش می کند تا اوغلو را به عنوان دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی معرفی کند و کشورهای اسلامی را برای ریاست او راضی کند. آقای ایرانی خودش و بنده را معرفی کرد. به نظرم مساعد رئیس خیلی آدم چیزفهمی نیامد. ایشان ما را به بخش های مختلف مؤسسه برد و آنها را معرفی کرد. بخش زیادی از کار اینها مربوط به احیای مساجد کهنه، کارهای معماری، مسابقات خط و عکس است. از ایران کسانی در این مسابقات برنده شده اند که ضمن کاتولگها اسامی آنها آمده است. قسمتی ویژه ترجمه های قرآنی است که یک فهرست هم از ترجمه ها و نسخه های آنها چاپ شده است. این یک جلد مخصوص زبانهای غیر از ترکی و فارسی و اردو است؛ چون آنها زیاد است. یک بخش ویژه هنرهای دستی است که یک سمینار هم قبل از دو سال در اصفهان داشته است. یکی هم در تونس هم بوده که تعداد زیادی از کشورها شرکت می کنند. کتابی هم درباره سمینار تونس که درباره فرش بوده برگزار شده است که به زبان عربی و انگلیسی مستقل چاپ شده است. یک سمینار هم در دمشق و قبل از آن هم یکی هم در مصر و دیگری که پیش از اینها بوده در پاکستان بوده است. یک کتاب مفصل با عنوان الاثار فی القاهره فی العصر العثمانی توسط اینها چاپ شده است. مجموعه بسیار نفیسی است که آثار فراوان عثمانی را در قاهره معرفی می کند. کتاب بزرگی با عنوان فن الخط چاپ کرده اند که از ابتدای ظهور خط عربی تا دوره اخیر است و آثار فراوانی در آن به چاپ رسیده است. در این بنا، یک قسمت مربوط به مخطوطات دارند که سه جلد مخطوطات کوپریلی را چاپ کرده اند. یک فهرست با عنوان مختارات من مخطوطات نادره فی ترکیا چاپ شده است و فهارس دیگر. کتابخانه اینجا شامل 65 هزار جلد کتاب در 54 زبان است. تصاویر برخی از اهداگران هم به دیوار بود. تمامی موظفین مؤسسه پنجاه نفر هستند که در یک ساختمان بسیار قدیمی از قرن نوزدهم  اقامت دارند. کتابها برحسب موضوع دسته بندی شده نه زبان. آرسیکا سال 1979 تأسیس شده  و اندکی بعد از آن آقای اوغلو برای ریاست اینجا آمده است.

کتابخانه سلیمانیه

سپس به طرف کتابخانه سلیمانیه رفتیم که رئیس آن نوزاد کایا است. پیرمردی است که به نظر می رسد سنش بالای 65 است و رئیس کتابخانه است. بنده چند نسخه را خواستم ملاحظه کنم. اسامی آنها را قبلاً یادداشت کرده بودم و ضمن ملاقات شماره آنها را به ایشان دادم. ایشان گفت که کتابخانه سلیمانیه در کنار مسجد بوده و البته به قصد مدرسه ساخته شده بوده و از سال 1918 به عنوان کتابخانه استفاده شده است. چند کتابخانه وقفی بوده که همه را به اینجا منتقل کرده اند. تاکنون 114 کتابخانه زیرنظر این کتابخانه است. مکتب راغب افندی، کوپریلی، نور عثمانی، حاجی سلیمان همه زیرنظر اینجاست. تعداد دیگری کتابخانه مثل طوپقاپی سرای، وقف لر و ... غیره هم هست که مخطوطات دارند. در اینجا 120 هزار کتاب هست که هشتادهزار نسخه خطی است. اینها را گاهی با سرعت می نوشتم، نمی دانم درست یادداشت کرده ام یا خیر.
این هم آقای نوزاد کایا که حالا بازنشسته شده:

14-8-19-22314120140819_223032.jpg

خانم کلثوم یئیت که در دانشگاه تهران رشته ادبیات عرب درس خوانده مترجم ما بود و البته خیلی در انتقال مطالب موفق نبود، با این حال خیلی در حق ما لطف کرد. رئیس اینجا آقای نوزاد کایا 22 سال است که در این کتابخانه کار می کند و ده سال است ریاست می کند. ایشان گفت که قرار داریم همه کتابها را سی دی کنیم. سه سال است کار می کنیم، دو سال دیگر تمام می شود. هفته آینده جشن سی دی شدن 15 هزار نسخه را می گیریم. هر روز24 هزار برگ را اسکن می کنند. افراد در دو شیفت کار می کنند و شیفت دوم تا ساعت 11 شب کار می کنند. برنامه ای هم برای کتابخانه های وابسته به سلیمانیه داریم که همین کار را برای آنها هم انجام دهیم. قبل از چهار سال، نه پول داشتیم نه دوربین، اما اکنون خیلی پیشرفت کرده ایم. کارها با اسکن نیست بلکه با دوربین انجام می شود. چند دوربین اینجا و در شهرهای دیگر داریم. کتابخانه سلیمانیه زیرنظر فرهنگ و ارشاد است.

بعد از آن برای ناهار عازم شدیم. راننده ما آقای بهاءالدین که یک جوان شیعه شده است. خیلی ما را در شهر گرداند تا یک جایی در خیابان آکسارای نگه داشت. ناهار خوردیم و برای نماز به مسجد سلطان احمد رفتیم تا هم مسجد را ببینیم و هم نماز بگذاریم. بعد از آن به مهمانسرا آمدیم و آنقدر خسته بودیم که دو سه ساعت بدون آن که متوجه شویم به خواب رفتیم. آقای منفرد آقای پیری را با راننده همراه ما فرستاده بود و خدا رحم کرد که اینها آمدند. اکنون که این کلمات را می نویسم ساعت هفت بعد از ظهر روز پنج شنبه است.

گشتی در محلات قدیمی و دیدن بناهای تاریخی

صبح روز جمعه همراه با آقای ایرانی بیرون آمدیم. آقای ایرانی به دیدن موزه توپقاپی رفت و هم من هم همراه یکی از دوستان گشتی در قسمت پشت توپقاپی و محلات آن زدم و برخی از مساجد قدیمی را دیدم. سری هم به محله سلطان محمد فاتح زدیم. ایشان شناخت بسیار خوبی از آن نواحی داشت. از جمله مدرسه حسین آقای را دیدیم که در کنار یک مسجد قدیمی بود. این مسجد هم کلیسایی از قرن ششم میلادی بود که پس از فتح عثمانی به صورت مسجد درآمده و کنارش یک مدرسه است. در حال حاضر اتاق ها یا به عبارتی حجره های این مدرسه هر یک به نام یکی از علمای پیشین ترک و بلاد اسلامی نامیده شده است. این کار به تازگی صورت گرفته است و نام افرادی مانند بیرونی، محمدامین رسول زاده، اولیاء چلپی و بسیاری دیگر روی اتاقها گذاشته شده است.. در حال حاضر رستوران در آن برپا شده و مسجد هم در حال تعمیر است. دوست ما گفت که قبلاً تکه ای از پرده کعبه در این مسجد بوده که اجازه ورود به آن را نیافتیم. در مسیری که آمدیم درهای مختلفی در محل درهای قدیمی سور همایون بود که اصطلاحاً در را قاپی می گویند و هرکدام به یک نام ویژه ای، بسته به کارکرد یا شخصی که در آن بود نامیده شده است. مدرسه سقّولو محمدپاشا جای دیگری بود که در همین کوچه پس کوچه ها دیدیم. تاریخ آن 1571 و توسط دختر سلیم ساخته شده است. این مدرسه بزرگ همچنان به عنوان یک مدرسه دینی مورد استفاده است و قریب چهل طلبه پسر و تعدادی دختر دارد. طبق معمول اینها اول قرآن حفظ می کنند سپس عربی می خوانند و بعد از آن فقه و غیره. در پیشانی منبر تکه سنگ سیاهی هست که گفتند از حجرالاسود کنده به اینجا آورده اند! درحدود یک سانت دریک سانت. همین اندازه در پیشانی محراب هم هست. این امر شگفت و تقربا باورنکردنی است اما بود. از در دیگر این مدرسه خارج شدیم. روبروی آن خانقاه ازبکها بود که ازبک لر تکیه می گویند. در حوالی سال 1700 ساخته شده است. کارکرد این محل در دوره عبدالحمید جمع آوری علمای زیادی از بلاد ماوراءالنهر در اینجا بود. هدف اصلی وی از این کار تأثیر بر سیاست ترکهای آسیای میانه و استفاده از آنها در طرح وحدت اسلامی اش بود. چند بیت شعر هم بالای آن هست. این کتیبه دوره سلطان عبدالحمید را نشان می دهد و نشان بازسازی آن در این دوره است. در شعر هم اشاره به تعمیر آن در دوره عبدالحمید شده است. مهم در این بنا، کارکرد سیاسی آن در این دوره است.

یک مجموعه هم در همین قسمت، به اسم کوپریلی است که مربوط به محمد کوپریلی از قرن شانزدهم است که تا امروز نسل آنها مانده است. یک مسجد، یک مدرسه، یک کتابخانه. کتابخانه به صورت یک هشت ضلعی شاید جمعا دویست مترمربع است. سه جلد فهرست مخطوطات آن توسط مؤسسه ارسیکا چاپ شده است. مدرسه هم امروزه یک مرکزهنری-آموزشی است که انواع کارها را تعلیم می دهند. به آنجا هم سرزدیم.

آب وهوای استانبول قابل پیش بینی نیست و امروز هر لحظه آن بارانی یا آفتابی است. پنج دقیقه قبل بارانی بود و اکنون آفتابی است. سپس به دیدن کتابخانه نور عثمانیه آمدیم. یک مسجد بالنسبه بزرگ، حیاط و در گوشه حیاط یک کتابخانه کوچک به قیاس همان کتابخانه کوپریلی. اینجا هم نسخ خطی فراوان دارد و به گونه ای ساخته شده که هیچ نوع رطوبتی به آنها نمی رسد. اجازه تصویربرداری از این کتابخانه در اختیار رئیس کتابخانه سلیمانیه است.

مدل (مسجد- مدرسه- کتابخانه) یک مدل عمومی است برای تمام استانبول. شهری که مرکز علمی و دینی است و مانند کوپریلی و غیره فراوان است. بخشهایی از این مراکز در حال حاضر تعطیل شده است. در مسیر، مسجد عتیق علی را دیدیم. بعد به مدرسه کجا سنان(یعنی بزرگ) پاشا آمدیم که فعلاً قهوه خانه شده است و بساط چایی و ارگیله برقرار است. واقعاً تبدیل مدرسه به قهوه خانه سبب تأثر می شود. عثمانی ها مسجد و مدرسه را برای هدف دیگری ساختند و امروز کارکرد تفریحی و خوراکی پیدا کرده است. میدان بایزید یکی از تاریخی ترین میادین است. از سمت بازار وارد شدیم و از پشت مسجد بایزید وارد میدان شدیم. سمت راست کتابخانه استانبول است که آن هم نسخ خطی فراوان دارد. سمت راست مسجد بایزید است که انسان را به یاد مساجد قاهره می اندازد. عظمت این مساجد فقط با کلیساهای اروپا قابل تطبیق است. روبرو مدرسه نظام عثمانی بوده که بسیار بزرگ است و اکنون دانشگاه استانبول قرار دارد. در پشت آن جامع سلیمانیه و کتابخانه سلیمانیه است. در سمت دیگر میدان، مدرسه بایزید است که یک مدرسه تخصصی در علوم قرآنی در آنجا بوده است. در مسیر که به این سمت می آمدیم یعنی نزدیک بازار، باز چند مدرسه را دیدیم که رستوران و یکی هم مرکز فرش فروشی شده است. وقت و بی وقت انسان شاهد حضور جوانان در مساجد است که نماز می خوانند. دوست من از دیدن این حالات اظهار شادمانی می کرد. تاریخ یک کتیبه بر پیشانی مسجد سال 911 را نشان می دهد.

ایوب محله سی

سپس به ایوب محله سی آمدیم که می گویند مقبره ابوایوب انصاری صحابی پیامبر (ص)  اینجاست! از کشفیات دوره سلطان محمد فاتح با یک خواب است. یک قبرستان بزرگ در حاشیه آن قرار دارد. تمامی سنگ قبرهای این ناحیه آثار تاریخی است، زیرا مشاغل افراد روی آنها ثبت است. به علاوه سنگ های ایستاده هرکدام به سرش علامتی هست که یک عمامه بزرگ شیخ الاسلامی، علامت شیخ الاسلام است، و همین طور مناصب دیگر. سرقبر ابوایوب که با یک خواب از سوی معلم سلطان محمد فاتح معین شده رفتیم، زیارت و نماز خواندیم و به سمت قسمت فوقانی قبرستان آمدیم. در ایوب محله سی هم مدرسه ای هست که رستوران شده است.

 در ایوب محله سی، جمعه ها، عروسها را می آورند و می گردانند. بچه ها را هم که ختنه کرده اند به قصد ختنه سرور می آورند و لباس مخصوص می پوشانند.

روز یکشنبه را در مهمانسرا ماندم، چون پاهایم درد می کرد و نمی توانستم قدم بزنم. یک شماره از میراث جاویدان سال 1380 – شماره 33 – 234 بود، همه اش را خواندم. در مقاله مربوط به امامزاده قاسم ساری اشاره به کتیبه ای با تاریخ 859 شده بود که اسامی چهارده معصوم را ضمن یک صلوات داشت.

امروز واقعاً کسل بودم. از ایران یکی دو تلفن داشتم، از جمله آقای نواب که خبر نقد و معرفی کتاب تاریخ ایران اسلامی را داد که در مجله زمانه چاپ شده است.

ساعت اکنون یک است و صدای اذان یک مرتبه از نقاط مختلف به گوش رسید. باید خدا را سپاسگزار بود بر این همه نعمت که یکی هم همین صدای اذان در این کشور است که هشتاد سال به طور ضمنی با دین مبارزه می شده است.

بازگشت به ایران

عصر ساعت 3 بیرون رفتم. سری به بازار زدم. با آقای ایرانی در مسجد بایزید وعده کرده بودم. رفتیم چند تکه لباس خریدیم و به خانه برگشتیم. عصر آقای سید کمال میرخلف دوست ما که یکسال و هفت ماه است اینجا کنسول حقوقی است آمد. اندکی بعد آقای دکتر نویدی آمد که از شهریور پارسال مسؤول دفتر فرهنگی بوده و الان درخواست بازگشت کرده است. شام را به رستوران شهرداری در ساحل دریای مرمره رفتیم، خیلی شلوغ بود. یک ساعتی گذشت تا جایی پیدا کردیم. کنار دریا بوی ماهی گندیده می آمد. شام خوردیم و برگشتیم.

ان شاءالله عمری باشد، فردا روز دوشنبه بعد از یک هفته عازم ایران هستیم.

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

منابع مشابه

پاره های اسلام شناسی(3) (مخصوص مطالعات درباب فرقه نصيري-علوي)

محمدحسین رفیعی (دانشجوی دکتری تاریخ اسلام)

در این شماره از «پاره های اسلام شناسی» به معرفی مقالات و یافته‌های پژوهشی درباب نصیری-علویان خواهیم

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

چگونه دانش «کتاب شناخت» را به عنوان یک رشته جامع علمی تأسیس کنیم؟

رسول جعفریان

روز سه‌شنبه ساعت ۱۷ عصر اسفندماه سال ۱۴۰۲ با با حضور جمعی از پژوهشگران، فهرست‌نگاران و مدیران کتابخا

البدء و التاریخ مقدسی، اثری مبتکرانه در تاریخ نگاری اسلامی

رسول جعفریان

گزارشی است در باره کتاب البدء و التاریخ مقدسی که از جهاتی اثری مبتکرانه و منحصر به فرد در میان کتب ت