۳۳۳۰
۱۶۴۵
۱۳۹۹/۹/۶
مکارم الاخلاق: شرح حال امیرعلی شیرنوایی

مکارم الاخلاق: شرح حال امیرعلی شیرنوایی

پدیدآور: غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر مصحح: محمداکبر عشیقناشر: نشر میراث مکتوبتاریخ چاپ: ۱۳۷۸مکان چاپ: تهرانتیراژ: ۲۰۰۰نسخهشابک: 4-28-6791-964تعداد صفحات: ۲۹۵ص

خلاصه

مکارم الاخلاق تنها شرح حال امیرعلی شیر - که بر پایه ی سیر رویدادهای تاریخی تنظیم شده باشد - نیست، بلکه اثری ادبی - تاریخی است که نویسنده به تفصیل درباره ی جنبه های زندگانی و روزگار پشتیبان خویش سخن رانده و در عین اختصار، دربرگیرنده ی اطلاعاتی است که در دیگر آثار دوران یاد شده وجود ندارد. این اثر می تواند منبع ارزشمندی جهت بررسی و پژوهش در تاریخ ادبی - اجتماعی دوران تیموریان به شمار آید.

معرفی کتاب

نویسنده ی این اثر یکی از تاریخ نگاران بزرگ و نامور زبان پارسی در پایان سده ی نهم و آغاز سده ی دهم هجری بوده که در روزگار فرمانروایی تیموریان هرات و هند می زیسته است. پدرش مدتی در دستگاه میرزا سلطان محمود فرزند میرزا ابوسعید گورکانی وزارت داشت و در هرات می زیست. او دختر میرخواند، نویسنده ی تاریخ روضة الصفا را به همسری گرفت و به همین سبب خواندمیر به پاس احترام از استاد و پدربزرگ خود پیوسته از میرخواند به عنوان حضرت مخدومی ابوی یاد کرده و همین عنوان موجب اشتباه برخی تاریخ نگاران شده است که او را فرزند میرخواند بدانند، در حالی که وی در حبیب السیر در ضمن شرح حال سید برهان الدین خاوند شاه، درباره ی چگونگی قرابت خویش با مؤلف روضة الصفا توضیح داده است. از اشارات خواندمیر در نگاشته هایش پیداست که دودمان میرخواند به پرهیزگاری و دانش معروف بودند و خواندمیر نیز تحت توجهات جد مادری خود رشد یافت و به علم و ادب به ویژه تاریخ توجهی شایان از خود نشان داد و در تاریخ نگاری از سرآمدان روزگار خود شد.

خواندمیر در جوانی به دربار سلطان حسین بایقرا راه یافت و به زودی مورد توجه و عنایت امیرعلی شیرنوایی قرار گرفت. و به یاری او نخستین اثر خود، مآثر الملوک را در سال (903ه.ق/ 1498م) یا پیش از آن به نگارش درآورد. در سال (904ه.ق/1499م) نوایی کتابخانه ی خود را در اختیار خواندمیر قرار داد و او هم از این فرصت بهره برد و دومین اثر خود خلاصهة الاخبار را پس از گذشت شش ماه فراهم آورد و سپس آن را به امیرعلی شیر پیشکش کرد. در سال (906ه.ق/1500م) امیرعلی شیر- حامی خواندمیر- درگذشت. مرگ نوایی بر خواندمیر تأثیر ژرفی در جای گذاشت، که آن تأثر را می توان از قطعه ای که در رثای امیر سروده است به خوبی دریافت. خواندمیر پس از مرگ نوایی، به خدمت بدیع الزمان میرزا (فرزند سلطان حسین بایقرا) در آمد و پس از چندی به وزارت شاهزاده ی مذکور برگزیده شد. بدیع الزمان نسبت به وزیر خردمند خود احترام زیادی قائل بود ،او را محرم اسرار خود می دانست، کمتر نکته ای را از وی پنهان می داشت و بیشتر امور دیوانی و مأموریت های سیاسی را به او واگذار می کرد، نخستین مأموریتی که به خواندمیر واگذار شد زمانی بود که محمدخان شیبانی بر خراسان تاخت. با این کار بدیع الزمان میرزا با اندیشه و تدبیر خود در صدد جلوگیری از پیشروی ازبکان برآمد. پس از مرگ سلطان حسین بایقرا، سلطنت به موجب وصیت وی میان دو تن از فرزندانش یعنی بدیع الزمان میرزا و مظفر حسین تقسیم شد... . خواندمیر از دوران سلطنت فرزندان بایقرا به تلخی یاد کرده است. او تا تصرف هرات به دست صفویان، در آن سرزمین بود. پس از این ماجراها خواندمیر در پناه آرامش و آسایش نسبی که پدید آمده بود، فراغتی یافت و به نگارش وقایع مصیبت بار آن سال ها مشغول شد، اما این آرامش دوامی نیافت و با یورش عبیدالله خان ازبک در سال (919ه.ق/1513م) به طرف خراسان، هرات بار دیگر مورد چپاول و غارت قرار گرفت. ظاهرا خواندمیر در تمام سال های اغتشاش همراه خانواده ی خود، به دور از دخالت در جنگ های مدعیان سلطنت، در روستای بشت غرجستان توطن داشت، زیرا رویدادهای این دوران و به تبع آن هرات در تاریخ حبیب السیر به راستی و درستی مذکوراست. 

در اواخر سال (920ه.ق/1514م) میرزا محمدخان - فرزند بدیع الزمان- به یاری امیر اردوشاه در غرجستان بر مسند حکومت تکیه زد و به فکر تجدید و احیای دولت تیموریان افتاد. خواندمیر نیز در همین سال به پاس حق گذاری به خدمت مخدوم زاده پیوست و در عنوان وزیر در سفر و حضر همراه وی بود. در سال (1921ه.ق/1515م) میرزا محمد زمان به اتفاق امیر اردوشاه - حاکم غرجستان- متوجه بلخ شد و در همان سال آن دیار را از دست دیو سلطان، حاکم صفوی، خارج ساخت، دیری نگذشت که اختلافی میان شاهزاده و امیر اردوشاه پیدا شد و بلخ به تصرف اردوشاه درآمد. میرزا محمدزمان ناگزیر خواندمیر را برای  مصالحه نزد اردوشاه فرستاد؛ اما توافقی حاصل نشد و میرزا محمدزمان هم پس از چندی او را با نیرنگ و خدعه به قتل رسانید. قوام بیگ - برادر اردوشاه - نیز پس از این واقعه، شهر بلخ را به سپاهیان عده ای دیگر تسلیم کرد. محمدزمان میرزا که در اهدافش شکست خورده بود، دوباره به غرجستان برگشت تا از آنجا رهسپار قندهار شود. در همه ی مسافرت ها و درگیری ها، خواندمیر شاهزاده ی تیموری را- که از او به نام مخدوم زاده یاد می کند - همراهی می کرد؛ ولی هنگامی که محدزمان میرزا آهنگ قندهار کرد، به سبب نداشتن ساز و برگ کافی، نتوانست شاهزاده را همراهی کند و با اجازه ی مخدوم زاده ی خود در غرجستان سکنی گزید. به نظر می رسد، خواندمیر بعدها دوباره به هرات برگشت و بازگشت او احتمالا حدود سال (927ه.ق/1521م) بود که دنباله اقامتش در هرات به ظاهر تا شش سال به طول انجامید. در هرات غیاث الدین امیر محمد، فرزند امیر یوسف حسینی، او را به نوشتن کتابی مفصل درباره ی تاریخ ترغیب و تشویق کرد. خواندمیر جلد اول تاریخ معروف حبیب السیر را به سفارش این امیر به پایان رسانده بود که مجددا اوضاع هرات برآشفت و حامی و مشوق او در فتنه های داخلی کشته شد و نگارش مابقی کتاب چند ماه به تعویق افتاد، تا اینکه عزل و نصب جدید در سال (928ه.ق/1521م) با امر شاه اسماعیل صفوی در هرات صورت گرفت و درمیش خان به نیابت سام میرزا به حکومت خراسان رسید؛ سام میرزا مقام وزارت را به خواجه حبیب الله ساوجی سپرد. این وزیر دانش پرور از یاری و تشویق ارباب دانش کوتاهی نکرد. از جمله به تشویق همین وزیر بود که خواندمیر دورباره به نگارش تاریخ بزرگش پرداخت. او کتاب تاریخ خود را در 930ه.ق/1524) یعنی پیش از مرگ شاه اسماعیل تمام کرد و به پاس حق شناسی، نام مخدومش - حبیب الله ساوجی - را برای عنوان کتاب برگزید و آن را حبیب السیر نامید. دو سال بعد حبیب الله به دست سپاهیان طایفه ی شاملو از پای درآمد. خواندمیر پس از قتل خامی خود، هرات را به قصد قندهار ترک کرد و از آنجا رهسپار هند شد. او خیلی زود توجه امپراتور مغولی هند را به خود جلب کرد و از جمله ی مقربان گشت. ولی این شرایط زیاد طول نکشید چون امپراتور بدرود حیات گفت. خواندمیر، واپسین سال های زندگی خود را در دربار همایون سپری کرد و به دستور او قانون همایونی را نوشت که ابوالفضل علامی، تاریخ نگار دوران جلال الدین اکبر، در اثر خود اکبرنامه از آن کتاب یاد کرده و بهره برده است. همایون در مواقع مختلف به دانشمندی و آگاهی خواندمیر در تاریخ و تاریخ نگاری اشاره و اعتراف کرده و به خاطر احترام بیشتر، به وی لقب امیرالاخبار داده است. در سال 941ه.ق/1534م) همایون در یک لشکر کشی خواندمیر را نیز با خود برد. مشکلات طول راه، خواندمیر سالخورده را متاثر و بیمار کرد و به نوشته ی همه ی تذکره نویسان هندی در همان سال درگذشت. پس از مرگ وی بنا بر وصیت خودش، جنازه ی او به دهلی برده شد و در جنب مزار خواجه نظام الدین اولیا به خاک سپرده شد. خواندمیر نویسنده ای پرکار بود، که حدود چهل سال از عمر خود را وقف این کار کرد آن هم در شرایطی که مناسب و مطلوب نبود. او آثار گوناگون و مهمی که بیشتر در پیرامون تاریخ است از خود به یادگار گذاشته است. خواندمیر در طول حیات خود هرگاه فراغت یا فرصتی می یافت در آثار قبلی خود تجدید نظر می کرد. سام میرزای صفوی، در تذکره ی خود از خواندمیر به عنوان شاعر نیز یاد کرده است چون خواندمیر در کتاب های تالیفی خود گاهی اشعاری در قالب مثنوی، قطعه و رباعی نیز سروده و از خود با تخلص مورخ یاد کرده است. بیش ترین اشعار بر جای مانده از وی شامل ماده تاریخ و مراثی است. آثار دیگر خواندمیر در مورد رویدادهای تاریخی بوده است و آن ها عبارتند از: مأثر الملوک، خلاصة الاخبار فی بیان احوال الاخیار، منتخب التواریخ، ... .

کتاب پیش رو یکی دیگر از آثار خواندمیر است که درباره ی زندگانی و آثار مادی و معنوی امیرعلی نوایی نوشته است؛ زیرا وی در سایه ی حمایت آن وزیر دانش پرور مراحل ترقی و کمال را پیموده بود. بنابراین جهت جبران محبت های پشتیبان خود، در واپسین سال های زندگانی امیر، این کتاب را تالیف کرد. بیشترین هدف نویسنده در این کتاب، قدردانی و سپاس گزاری از امیرعلی شیرنوایی و نیز ماندگار ساختن نام نیک و بیان خدمات ارزشمند وی بوده است. کتاب مکارم الاخلاق مشتمل بر دو مقدمه، ده مقصد و خاتمه است.

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

حقایق

حقایق

ناشناس

حقایق متنی کهن (شاید قرن پنجم یا ششم) از نویسنده ای ناشناس است. نسخ کتاب در چین بود. هرچند کتاب در ب

دانشنامه ی هزاره (جلد اول)

دانشنامه ی هزاره (جلد اول)

زیر نظر شورای علمی

دانشنامه یا دایرة المعارف، به کتابی گفته می شود که به ترتیب الفبایی یا موضوعی، درباره ی رشته یا رشته