۴۶۰۰
۰
۱۳۹۲/۲/۵
گردش ايام

گردش ايام

پدیدآور: خليل رفاهي

خلاصه

خاطراتي است از يک شخصيت روحاني دانشگاهي طي دهه هاي بيست تا هفتاد که ضمن آن بسياري از رجال معاصر ايران را نيز معرفي کرده است.

معرفی کتاب

کتاب خاطراتی به تازگی منتشر شده است که از جهاتی جنبه مردمی آنها جالب توجه است. این که عرض کردم تازگی، البته خیلی تازه هم نیست. کتاب «گردش ایام» اثر آقای خیلی رفاهی (قمشه ای) بر اساس تاریخی که روی آن آمده، سال 1382 منتشر شده هرچند به احتمال و بر اساس مطلب کوتاهی که آقای زادهوش در باره این نویسنده اصفهانی نوشته، گویا سال 84 عرضه شده است. بعد از انتشار هم توزیع درستی نشده و از هر کسی از دوستان نزدیک سراغ گرفتم خبر نداشتند. هرچه هست در میان نام‌هایی که برای این قبیل شرح حالهای خودنوشت انتخاب می‌شود، عنوان «گردش ایام» نام بسیار زیبایی است. آقای خلیل رفاهی که کمتر کسی با نام وی آشناست، تربیت شده حوزه اصفهان و نجف و قم بوده و دانشگاهی هم شده، در همان دوره‌هایی که مرحوم بهشتی و تعدادی دیگر دکترای الهیات گرفته‌اند. پیش از انقلاب در اصفهان تدریس ومنبر داشته و در انقلاب متهم به سازش با دربار شده و حکم خلع لباس گرفته، بنابرین ایران را ترک کرده، هرچند بعدا در این حکم اصلاحی صورت گرفته است. خاطرات وی بسیار روان، منظم، و پر مطلب است و در واقع برای شناخت بخشی از تاریخ ایران اثری است خواندنی. یکی از برجسته‌ترین بخش های آن معرفی چهره‌های زیادی از دانشمندان و عالمانی است که وی در طول سالیان با آنها مراوده داشته است. به علاوه، هم در این بخش و هم توضیحاتی که راجع به زندگی خود بدست می‌دهد، اطلاعات با ارزشی از وضعیت موجود می‌نویسد. ایشان می‌گوید وقتی کتاب بازرگان را خوانده است که نوشته «هر کسی راه انبیاء را برود رستگار می‌شود» حس کرده که با باورهایی که او به عنوان یک طلبه علوم دینی داشته سازگار نیست. بنابرین تصمیم گرفته نزد آقای بازرگان برود. در تهران که مستقر می شود به مسجد هدایت می‌رود که هر عصر جمعه جلساتی با حضور آقای طالقانی و بازرگان و بوده است و دنباله آن شرحی از فعالیت های فکری بازرگان ارائه می‌دهد. شرح احوالی از طباخی که به او مرشد می گفتند در جای دیگری آمده است. اهل سیر و سلوک بود و در جلساتی به قم می آمد و رستورانی در تهران داشت، و روی شیشه نوشته بود: نسیه داده می شود حتی به جنابعالی. این رستوران میعادگاه اهل سیر و سلوک بود و مشتریان خاص خود را داشت و باقی مسائل. یک بار هم در سال 1332 به همراه مرحوم فلاطوری و علی شریعتمداری به عنوان دانشجویان زبده انتخاب شده که به کاخ مرمر رفته و مدال درجه اول علمی وزارت فرهنگ را از دست شاه گرفته‌اند. جایی هم از راشد و سخنرانی‌ها و بخشی از زندگی او سخن گفته و این که «در تمام مدت یک سخن موهون و سست مبتنی بر احساسات از ایشان شنیده نشد. تمام سخنرانی های آقای راشد معقول و متکی به قرآن و اخبار صحیح و گفتار دانشمندان بود». حکایت آخرین منبری هم که راشد رفت جالب است که شبی به مناسبت ایام عاشورا در مسجد آذربایجانی ها منبر می رود و خیلی تحت تاثیر قرار گرفته و عصبانی شده می گوید: «پس از چهل سال متوجه شده ام که ما کرنا را از طرف گشادش می‌زدیم حسین کشته شد که ما متحد باشیم که نیستیم. عزیز باشیم که نیستیم. فقیر نباشیم که هستیم. در جهان سرافراز باشیم که نیستیم. با همدیگر امین و مهربان باشیم که نیستیم. من دیگر از منبر و مسجد خجالت می‌کشم. از خودم خجالت می‌کشم. این آخرین منبر راشد بود و بعد از آن فقط شبهای جمعه در رادیو برنامه سخنرانی داشت. (ص 122). آقای رفاهی که سالهای اول طلبگی را در اصفهان بوده، شرحی از علمای اصفهان و وضعیت حوزه ومعیشت طلاب داده و یادی هم از آقای غروی کرده که اندیشه های اصلاحی و عقل گرایانه در این حوزه داشته و نظرات تازه‌اش سبب شده بود تا در اصفهان مورد اعتراض قرار گیرد. وی نمونه‌هایی از افکار وی را بیان کرده و نقطه نظرات او را در این زمینه شرح داده و تا حدی تبارشناسی فکر او را که تحت تاثیر چه استادانی بوده، بیان کرده است. بحث بعدیش که در باره قم است، باز در باره حوزه قم در دوره آقای بروجردی شرحی نسبتا مفصل داده است که به دلیل نوع نگاه وی، و در قیاس با آنچه دیگران گفته‌اند، تازه های فراوانی دارد. آشنایی وی با مرحوم بهشتی در قم سبب شده است تا در باره ایشان اطلاعات با ارزشی بدهد (107 ـ 110). داستان عشق ایشان هم که در عالم روحانی و لباس روحانیت رخ داده جالب است به خصوص از این جهت که یک روحانی این را به زبان بیاورد و علنا در کتابش بنویسد. کاری که افراد مشابه معمولا پنهان می کنند! خانمی را در شمیران می‌بینند و یک دل که نه صد دل عاشق می‌شوند. دختر که دبیر بوده، شرط می کند که آقای رفا هی لباس آخوندی را دربیاورند و این را شرط ازدواج می‌گذارند. وضعیت دشواری می‌یابد و پدر هم می‌گوید اگر واقعا کسی شما را دوست دارد این شرط و شروط معنا ندارد. در عالم عشق، انتخاب دشوار است و تفأل به گلستان سعدی که این شعر آمد: به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار – که برّ و بحر فراخ است و آدمی بسیار. بنابرین منصرف می شود و ماجرای عشق تمام. (116). اطلاعات وی در باره مسائل فکری جاری در اصفهان و جریانهای آن قابل توجه است. شرحی مفصل در باره حاج آقا رحیم ارباب دارد که هم به لحاظ علمی و آخوندی و هم امتیازاتی که به لحاظ سبک و سیاق داشت، محل توجه بود. چندین حکایت از وی نقل شده که همه آنها مواد خام برای شناخت افکار ایشان است. (210 ـ 219). پس از آن هم اطلاعاتی در باره آخوند کاشی، و میرزا جهانگیر خان و غیره دارد که طبعا برخی از آنها حکایت از دیگران است. اما می دانیم که این قیل داستانها در عالم آخوندی به صورت شفاهی رد و بدل شده و بعد از یکی دو نسل اغلب از بین می رود. حفظ آنها ارزش بسیاری دارد. آخوند ملاعبدالکریم گزی یکی از حلقه های مهم علمی ـ آخوندی اصفهان با گرایش عقلی و روشنفکری است. شرحی در باره میرزا علی آقای شیرازی دارد که وی را آقای مطهری شناساند. زندگی عبدالحسین صدر در اصفهان و موقعیت وی به اندازه که ایشان در باره آن شرح داده، تاکنون شناخته شده نبود. جایی هم به تفصیل در باره امام موسی صدر سخن گفته و از خاطرات خود با او به خصوص سفری که به لبنان داشته و تصویری که از وضعیت این کشور و موقعیت آقا موسی نقل کرده، جالب توجه است. اشارتی به محمدعلی مکرم دارد که دین باوری بود ضد خرافه که در مبارزه افراط هم می کرد و شمار فراوانی را علیه خود تحریک کرده بود. البته ایشان می گوید که مرحوم ملاعبدالکریم گزی از وی حمایت می کرد. دیوان مکرم حتی امروزه هم چاپش قابل تحمل نیست. وی که در شفافیت بسیار بیش از خاطره نویسان دیگر پیش رفته از شخصی به نام ذوالخیر در اصفهان یاد می کند که متهم به کفر و زندقه بوده و او نزد وی رفته و از باورهایش مطالبی دست اول گفته است. در جایی از این خاطرات، رابطه خویش را با احمد مهران نیز دستی در موسیقی داشت بیان کرده و از رفاقت مداوم و مرتب خود با او سخن گفته است (142). در بخش مربوط به اقامتش در اصفهان که از سال 32 تا 55 و به عبارتی 57 بوده، نام دهها نفر از برجستگان اصفهان آمده که از هر کدام خاطره و حکایت و وصفی مطرح شده و خواندنی است. برای بنده بیش از همه گفتن از آدم های ناشناخته مهم است که گاه افکار بسیار بدیعی دارند و ما هیچ سیستمی برای وارد کردن افکار آنها در جریان و جوی تفکر در کشورمان نداریم که بتوانیم از برایند و فرایند آن بهره مند شویم. گزارش سفر حج واجب او هم که به سال 42 بوده عملا در حکم یک سفرنامه حج است (291 ـ 301). در این کتاب عملا چندین سفرنامه دیگر هم هست که یکی از آنها گزارش سفر مولف به امریکا در سال 45 است. سفر به ترکیه و مصر هم گزارشش آمده است. در صفحات پایانی اشاره به بازنشتگی و اقامت وی در انگلیس آمده و این که در سال های اول انقلاب وی متهم به ارتباط با دربار شده و ابتدا خلع لباس و بعدا حکم فسخ آن آمده است. با این حال وی در انگلیس مانده و همانجا دفتر ازدواج دایر کرده و شرحی هم در این باره داده که سودمند است. برداشت وی از غرب و مسائل حاشیه ای آن هر چند کوتاه اما خواندنی است. در این کتاب ما با تجربه یک روحانی ـ دانشگاهی روبرو هستیم که فعالیت در هر دو حوزه را طی چهل سال ادامه داده و آگاهی های جالبی از وضعیت فرهنگی و دینی و تشکیلاتی ایران در آن سالها به دست داده است. به علاوه تماس وی با شخصیت های ملی و محلی نیز سبب شده است تا اطلاعات سودمندی در باره شمار زیادی از افراد بدهد.
نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

حقایق

حقایق

ناشناس

حقایق متنی کهن (شاید قرن پنجم یا ششم) از نویسنده ای ناشناس است. نسخ کتاب در چین بود. هرچند کتاب در ب

دانشنامه ی هزاره (جلد اول)

دانشنامه ی هزاره (جلد اول)

زیر نظر شورای علمی

دانشنامه یا دایرة المعارف، به کتابی گفته می شود که به ترتیب الفبایی یا موضوعی، درباره ی رشته یا رشته

منابع مشابه بیشتر ...

ابن ابی الحدید و فهم نهج البلاغه

ابن ابی الحدید و فهم نهج البلاغه

محسن رفعت

کتاب پیش رو تلاشی است برای فهم روش تفسیری ابن ابی الحدید و می کوشد روش تعامل او با حدیث و روایت را د

بریتانیا و کشور حائل: فروپاشی امپراتوری ایران 1914-1890

بریتانیا و کشور حائل: فروپاشی امپراتوری ایران 1914-1890

دیوید مک لین

کتاب حاضر با تکیه بر منابع و اسناد دست اول، دورنمایی از جایگاه ایران در رقابت روس و انگلیس در اواخر