۳۸۹۹
۰
۱۳۹۴/۱۰/۰۵

آیت‌الله حاج سیدهاشم نجف‌آبادی میردامادی (صاحب تفسیر خلاصة البیان)

پدیدآور: آیت الله رضا استادی

خلاصه

پایۀ زندگی را روی قناعت گذارده بود. پس انداز نداشت. ساده زندگی می‌کرد و مازاد درآمد را در راه خدا انفاق می‌کرد. با تجملات و زیاده‌روی سخت مخالف بود.

پدر یا برخی از اجداد سیدهاشم نجف‌آبادی در نجف آباد زندگی می‌کرده و به نجف اشرف هجرت کرده بودند. او در سال 1303 ق در نجف به دنیا آمد و از این‌رو مرحوم سیدهاشم در نجف بیشتر به نجف‌آبادی مشهور بوده است و چون از نوادگان میرداماد است به او میرداماد نیز می‌گفتند.[1] پدر را در دو سالگی از دست داد و از شرح حال او هیچ اطلاعی نداریم.

نسب او

نام پدرش میر سیدمحمد (سید ابوالقاسم)[2] و جد چندم[3] او میر محمد اشرف بن میر عبدالحسیب بن میر احمد بن میر سیدزین العابدین حسینی علوی و از طرفی جدّ چندم او میرداماد فرزند میر سیدشمس‌الدین محمد است که میر سیدزین‌العابدین و میر سیدشمس‌الدین هر دو داماد محقق ثانی بوده‌اند.

محقق کرکی (شیخ علی بن عبدالعالی) متوفای 940 و صاحب کتاب جامع المقاصد دو داماد دارد:

1. میر شمس‌الدین محمد پدر میرداماد، داماد محقق ثانی است و او به همین دلیل ملقب به داماد بوده و پسرش میرداماد هم این لقب را از پدر به ارث برده است و در نوشته‌هایش گاهی خود را به «محمد باقر بن داماد» و گاهی هم به «محمد بن محمد یدعی باقر الداماد» معرفی کرده است.

2. داماد دیگر محقق ثانی میر زین العابدین حسینی علوی پدر میر احمد (جد چندم سیدهاشم) است. بنابراین میر احمد و میرداماد پسرخاله یکدیگر و هردو نواده دختری محقق ثانی هستند. میر سیداحمد [4] از شاگردان شیخ بهایی و میرداماد بوده و از هردو اجازه دارد.[5] وی تألیفات فراوانی دارد که یکی از آنها «مِصقل صفا» در نقد کلام مسیحیت می‌باشد که چاپ شده است.

میر سیداحمد که افتخار دامادی میرداماد را هم دارد، فرزندی به نام میرسیدعبدالحسیب متوفای 1121 دارد و صاحب تألیفات فراوان که یکی از آنها «لطائف غیبیهیا لطائف غیبی» و دیگری «مناهج الشارعین» می‌باشد که چاپ شده است.

میر سیدعبدالحسیب فرزندی دارد به نام میرمحمد اشرف متوفای 1145 و صاحب کتاب «فضائل السادات» که مکرر چاپ شده است.

میر محمد اشرف که از طرفی نوادۀ دختری محقق ثانی و از طرفی هم نوادۀ دختری میرداماد است، جدّ چندم مرحوم آیت‌الله سیدهاشم نجف‌آبادی میردامادی است. بنابراین وی افتخار انتساب به میرداماد و محقق ثانی را دارد و سلسله نسب میرداماد و پدرش سیدمحمد شمس‌الدین و نیز سلسله نسب میر سیداحمد و پدرش میر سیدزین‌العابدین در برخی کتاب‌ها یاد شده است.

اما جالب این است[6] که مرحوم میر محمداشرف در پایان کتاب فضائل السادات به جای ذکر سلسله نسب به استفاضه استناد کرده و می‌نویسد: نسبت شرافت  قرابت آباء و اجداد این داعی به حضرت رسالت پناه محمدی (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار بین الناس من الاخیار و الاشرار به استفاضه ظاهر و معلوم است، چنانچه احدی از موافقین و منافقین قطع این نسب شریف عالی شان از ایشان ننموده‌اند.

و مقوّی این استفاضه نوشته علماء دین و افاخم مجتهدین (رضوان الله تعالی علیهم اجمعین) است که در باب اجازه احادیث و مصنفات خود به جهت والدِ والد داعی قلمی نموده‌اند و بالفعل به خط شریف ایشان (رحمهم الله تعالی) موجود است. از آن جمله از جدّ امّیوالد داعی سیدالمجتهدین و سند حکماء المتالهین سلالة سیّدالثقلین ثالث المعلمین میر محمد باقر الحسینی الداماد نوّرالله مرقده ... که با والدِ والد داعی سیدالمحققین الامجد میر سیداحمد عطّرالله مضجعه نسبت خاله‌زادگی داشتند و هر دو از جانب امّ نواده افضل المجتهدین و اکمل فضلاء المتبحّرین شمس سماء فلک التحقیق شیخ علی بن عبدالعالی کرکی (قدّس الله نفسه الزکیّه) بودند و به نسبت یکدیگر اطلاع داشتند.

میرداماد میر سیداحمد را در اجازه مورخ 1017 به این عبارت یاد کرده: الولد الروحانی والحمیم العقلانی السید السند الایّد المؤیّد ... العالم العامل الفاضل الکامل ذا النسب الطاهر و الحسب الظاهر و الشرف الباهر .... احمد حسینیا افاض الله تعالی علیه رشایح التوفیق و مراشح التحقیق ... .

و در اجازه مورخ 1019 به این عبارت: انّ السیّد الایّد المؤیّد ... قرّة عین القلب وفلذة کبدالعقل نظاماً للعلم و الحکمة و الافادة و الافاضة و الحق و الحقیقة احمد الحسینی العاملی حفّه الله تعالی بانوار الفضل و الایقان وخصّه باسرار العلم والعرفان ... .

و در اجازه شیخ بهایی مورخ 1018 آمده: السید الاجل الفاضل التقیالزکی الذکی الصفی الوفی الالمعی ... سیّدنا السند کمال الدیناحمد العلوی العاملی وفقه الله سبحانه لارتقاء ارفع المعارج فی العلم والعمل وبلغه غایة المقصد و المراد و الامل ... .

دوران کودکی و نوجوانی آقا سیدهاشم

خود ایشان گفته‌اند که از سنین قبل از بلوغ علاقه سرشار به مجالس علماء و رجال علمی داشتم و بیشتر وقت من در محضر شخصیت‌های بزرگ و مراجع عالیقدر می‌گذشت و آمادگی فوق‌العاده برای کسب فضیلت و پذیرش هرگونه استفاده علمی داشتم و تنها آرزویم رسیدن به مقامات عالیه علم و عمل بود، اما از طرفی مادرم به جهت سختی در امر معاش اصرار داشت که در پی کسب و کار بروم و ادامه تحصیل ندهم تا آنکه از یکی از اساتید خواستم نزد مادرم بیاید و وی را راضی به ادامه تحصیل من کند و در نتیجه این مشکل از پیش پایم برداشته شد.[7]

استادان او

1. آخوند ملا محمد کاظم خراسانی صاحب کفایة الاصول. از اینکه بخشی از تقریرات بیع مرحوم آقای آخوند خراسانی به قلم مرحوم آقا سیدهاشم موجود است، برمی آید که مدتی در درس ایشان شرکت کرده است و با توجه به اینکه هنگام وفات مرحوم آقای آخوند بیست‌وشش ساله بوده، معلوم می‌شود به دلیل عشق و علاقه به تحصیل و جدّیت فراوان توانسته است در حدود بیست سالگی مراتب علمی خود را با خواندن دقیق کتاب­های درسی آن دوران، آماده استفاده از درس آقای آخوند که از درس‌های مهم و تحقیقی آن روز بود برساند.[8]

2. استاد دیگر او میرزا محمدتقی شیرازی متوفای 1338 است. از این استاد مدتی طولانی علاوه بر بحث‌های رایج حوزوی استفاده معنوی هم داشته است و دربارۀ او می‌گفته کسی را به آن مهذّبی و پاکی ندیدم.

3. میرزا محمدحسین نائینی متوفای 1355 استاد دیگر ایشان است که قبل از هجرت به ایران و مشهد از درس او بهره برده و بخشی از تقریرات بحث الفاظ (اصول فقه) او به قلم ایشان موجود است.

4. در کتابی که یکی از فضلای حوزه علمیه مشهد درباره مرحوم آقای نائینی نوشته،[9] مرحوم آقا سیدهاشم را از شاگردان مرحوم آقا سیدابوالحسن اصفهانی متوفای 1365 هم دانسته است.

5. در برخی از کتاب‌ها آمده[10] که مرحوم آقا سیدهاشم از مرحوم آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی صاحب کتاب «المراقبات» و متوفای 1344 نیز بهره برده است.

می‌دانیم که مرحوم آقای ملکی در 1320 ق از نجف به قم آمده و در آن تاریخ مرحوم آقا سیدهاشم هفده ساله بوده است. پس باید در نوجوانی در مجالس او حاضر شده باشد و با علاقه‌ای که آن مرحوم از آغاز به معنویات داشته این مطلب بعید نیست.

6. آقا سیدمرتضی کشمیری. آیت‌الله حاج سیدعلی خامنه‌ای دامت برکاته فرموده‌اند: من سیدمحمد پسر سیدمرتضی[11] کشمیری که در سنّ حدود هفتاد سالگی بود را دیدم و با مرحوم جدّ ما آقا سیدهاشم نجف‌آبادی رفیق بود و به نظر می‌رسید که با هم از محضر مرحوم سیدمرتضی کشمیری استفاده کرده‌اند.

لازم است توجه شود که وفات مرحوم سیدمرتضی کشمیری هم 1322 است و بنابراین اگر آقا سیدهاشم از او بهره برده باشد، باز مربوط به نوجوانی او است؛ زیرا هنگام وفات مرحوم کشمیری ایشان نوزده ساله بوده است.

علامه طهرانی دربارۀ مرحوم سیدمرتضی کشمیری می‌نویسد: «اجمع من رأیته وتشرّفت بخدمته في جمیع المراتب العلمیة والعملیة والمقامات النفسیة. کان مصداقاً حقیقیاً للعالم الربّانی».[12]

7. آقاسیداحمد کربلائی متوفای 1332. آقا سیدهاشم از این عالم ربّانی سال‌ها بهره برده است. فرزند او می‌نویسد: مرحوم والد از دو استاد خود مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی و مرحوم سیداحمد کربلائی بسیار یاد می‌کرد و از یاد آنان لذت می‌برد و از سجایای اخلاقی آن دو داستان‌هایی نقل می‌فرمود که حاکی از عظمت روح و پاکی نفس آنان بود.

از مرحوم آقا سیدهاشم نقل شده که می‌گفت: آقا سیداحمد همواره در حال انقطاع بود و توجه به خدا داشت کاملاً بر نفس خود مسلط بود. مانند او کسی را ندیدم.

علامه طهرانی در معرفی مرحوم آقا سیداحمد می‌نویسد: «کان اوحد عصره فی مراتب العلم والعمل والسلوک والزهد والورع والتقوی والمعرفة بالله والخوف والخشیة منه ... کان کثیر البکاء حتی انّه لا یملک نفسه فی صلاته لاسیّما فی النوافل اللیلیة».[13]

آیت‌الله حاج سیدمحسن حکیم، صاحب کتاب مستمسک عروه متولد 1306 با مرحوم سیدهاشم هم‌دوره بوده و او نیز از شاگردان مرحوم آخوند خراسانی و میرزای نائینی بوده است.

 گفته شده که این دو هم‌مباحثه بوده‌اند و این سابقه آشنایی موجب شده بود که هنگامی که آقا سیدهاشم در مشهد بودند، برخی از کسانی که از بیت آیت‌الله حکیم به مشهد مشرف می‌شدند، در خانه ایشان وارد می‌شدند[14]و فرزندش آقا حسین میردامادی گفته است: «در سفری که همراه پدر به زیارت عتبات رفته بودیم شبی میهمان مرحوم آیت‌الله العظمی سیدمحسن حکیم بودیم (آن مرحوم از کودکی با مرحوم سیدهاشم دوست بودند و تقریباً همۀ سال‌های تحصیل را با هم گذرانده بودند) در آن محفل انس شبانه که در پشت بام منزل آقای حکیم نشسته بودیم، مرحوم آقای حکیم رو به پدرم کردند و گفتند: سیدهاشم مرا موعظه کن و پدرم هم مطالبی را عرضه داشت.[15]

آیت‌الله حاج شیخ محمدتقی بهجت متولد 1332 یا 1334 در سال 1348 برای ادامه تحصیل به کربلا و سپس در 1352 به نجف مشرف شده و در آن تاریخ مرحوم آقا سیدهاشم در مشهد بوده است. پس آقای بهحت ایشان را در عتبات درک نکرده است، امّا آن مرحوم از آقا سیدحسن میردامادی فرزند آقا سیدهاشم نقل کرده که او گفت مرحوم آقا سیدهاشم دعای ابوحمزه ثمالی را در قنوت می‌خواند.

علامه طباطبایی صاحب تفسیر گرانقدر «المیزان» متولد 1321 در سال‌های 1344 تا 1354 در نجف مشرف بوده و شاید سیدهاشم را در آنجا درک کرده باشد. ایشان به یکی از فرزندان آقا سیدهاشم گفته: آقای سیدهاشم میردامادی اعبد طلاب نجف بود.

هجرت به مشهد

مرحوم آقا سیدهاشم تا حدود سال 1340 در نجف بود و سپس به دلیل بیماری که برای او یا همسرش[16] پیش آمد، به ایران و همدان آمد. مدتی در آنجا بود و سپس به مشهد مقدس هجرت نمود و در یکی از شبستان‌های مسجد گوهرشاد اقامه جماعت می‌کرد و شب‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء و در ماه رمضان‌ها پس از نماز ظهر و عصر تفسیر قرآن می‌گفت و این درس تفسیر تا پایان عمر او (جز چند سالی که زندان و تبعید بود) ادامه داشت و نتیجه مکتوب آن درس‌ها تفسیر خلاصة البیان است.

در این سال‌ها به دلیل سوابقی که از نجف داشت، کم‌کم از علمای مشهور و مورد توجه علماء و مردم مشهد به شمار می‌آمد که داستان مسجد گوهرشاد در سال 1354 ق پیش آمد و آیت‌الله حاج حسین قمی تصمیم گرفت به تهران رفته و با رضاخان درباره مسائلی که پیش آمده بود، شخصاً صحبت کند، اما با ورود در تهران (حضرت عبدالعظیم) و اقامت در باغ سراج الملک، مردم گروه‌گروه به ملاقات ایشان می‌رفتند که به دستور رضاشاه جلوی رفت‌وآمد مردم را گرفتند و رضا شاه هم حاضر نشد به ملاقات ایشان برود و تذکرات ایشان را بشنود.

علمای مشهد که از این ماجرا آگاه شدند، در جلساتی که گاه در منزل آیت‌الله سیدیونس اردبیلی و گاه در منزل آقا سیدهاشم نجف‌آبادی تصمیماتی ‌گرفتند؛ از جمله نامه‌ای را به رضا‌خان در حمایت از آیت‌الله قمی و  خواسته‌های او مخابره کردند که همین تلگراف موجب شد که رضاخان دستور بازداشت آنها را بدهد. البته علما و سخنران‌هایی که در این داستان دستگیر و زندانی و تبعید شدند، طبق برخی مصادر سی‌‌وچند نفر هستند که چند نفر آنها امضاکنندگان آن نامه بودند.

امضاکنندگان نامه: سیدیونس اردبیلی[17] که بعدها از مراجع تقلید شیعه به شمار می‌آمد، سیدهاشم نجف‌آبادی، سیدعلی‌اکبر خوئی (پدر بزرگوار آیت‌الله العظمی خوئی که در مشهد ساکن بودند)، حاج میرزا حبیب ملکی که زمان ما در حرم مطهر اقامه جماعت می‌کرد، شیخ آقا بزرگ شاهرودی که بعدها در شاهرود ساکن و از مراجع تقلید بود، سیدعبدالله شیرازی که بعدها از مراجع تقلید بود و شیخ هاشم قزوینی از مدرسان معروف حوزه مشهد.

آقا سیدهاشم ابتدا به زندان و پس از چندی به سمنان تبعید شد و شش سال در سمنان بود. سپس به شهر ری حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) منتقل و پس از سال 1320 شمسی و فرار رضاخان و عوض‌شدن شرایط، آن بزرگوار به مشهد مقدس بازگشت و به انجام وظایف خود ادامه داد.

از اینکه مرحوم آقا سیدهاشم در نهضت عراق که استاد او میرزا محمدتقی شیرازی در رأس آن بود چه موضع‌گیری داشته آگاهی نداریم، اما از اینکه نقل شده که ایشان گفته است هنگامی‌که مرحوم آخوند خراسانی برای اعتراض عازم ایران بود، ما به کاظمین رفتیم که همراه ایشان باشیم[18] (اما وفات ایشان پیش آمد)، معلوم می‌شود که مرحوم آقا سیدهاشم از جوانی روحیه مبارزه با بی دینی‌ها را داشته و در حادثه مسجد گوهرشاد هم که شرح ماجرای آن در کتاب‌های متعدد نگاشته شده، این احساس مسئولیت و تحمل رنج و مشقت در راه دین را از ایشان می‌بینیم.

تدریس

غیر از درس تفسیر از سایر تدریس‌های ایشان آگاهی نداریم، فقط فرزند ایشان مرحوم آقا سیدحسن می‌نویسد: بخش عمده ادبیات را نزد ادیب نیشابوری و پس از دیدن کتب معموله صرف و نحو و معانی بیان، سطح را نزد مرحوم حاج سیداحمد مدرس و مرحوم پدرم شروع نموده، ابتداء لمعتین و قوانین و معالم و بعد رسائل و مکاسب و کفایة الاصول را از محضر پدرم و مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی (اعلی الله مقامه) استفاده کرده‌ام.

تألیفات

1. ترجمه کتاب سیف الامه مرحوم ملا احمد نراقی (صاحب معراج السعادة) از فارسی به عربی.

در زمان فتحعلیشاه قاجار یکی از مسیحیان به نام «هنری مارتین» معروف به «پادری» کتابی به نام میزان الحق نوشت و شبهاتی را به اسلام وارد کرد. به محض اینکه این کتاب به حوزه‌های علمیه رسید، تعدادی از بزرگان علمای شیعه (حدود ده نفر) هرکدام ردّی بر این کتاب نگاشتند که یکی از بهترین آنها کتاب سیف الامه مرحوم نراقی است که مکرر چاپ شده و چاپ منقّح آن در سال‌های اخیر توسط انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم انجام شده است.

مرحوم آقای نجف‌آبادی این کتاب را به عربی ترجمه کرد که متأسفانه ناقص ماند و فرزندش این ترجمه را به پایان رساند.

2. رساله در رجعت

در سال‌های حدود 1350 مسئله رجعت که از ضروریات احادیث شیعه یا مذهب شیعه است مورد شبهه قرار گرفت، تعدادی از علمای شیعه دربارۀ آن رساله‌هایی نگاشتند که یکی از آنها همین رساله رجعت است که در آن آیات و روایات مربوطه استقصاء شده است.

3. نوشته‌هایی در اخلاق (نیاز به تنظیم دارد).

4. شرح حال تعدادی از علما که مشرف به دیدار حضرت حجّت (علیه السلام) شده‌اند. این اثر ناقص بوده و متأسفانه نسخه آن در بیت ایشان نیست.

5. بخشی از تقریر بحث الفاظ مرحوم میرزای نائینی (لازم است از نزدیک این نوشته دیده شود و معلوم گردد که تألیف ایشان است یا فقط به خط ایشان است).

6. بخشی از تقریر بحث بیع مرحوم آخوند خراسانی (این نوشته هم باید بررسی شود).

7. گفته شده که ایشان حاشیه عروة الوثقی هم دارد که نیاز به بررسی دارد که آیا عروه را حاشیه کرده‌اند یا حاشیه برخی از اعلام به خط ایشان است.

8. تفسیر خلاصة البیان که پیش‌تر نصف آن در چهار جلد و به تازگی تمام آن در هفت جلد چاپ شده است.

همان‌طور که گفته شد ایشان در طول سال‌هایی که در مشهد بوده درس تفسیر قرآن داشته است. یکی از علاقمندان ایشان دو دوره تفسیر ایشان را می‌نوشته و در نهایت خدمت استاد عرضه کرده. این نوشتار باعث شده که مرحوم آقای نجف‌آبادی با ملاحظه آن تفسیر را بازنویسی نموده و به این صورت در آمده است.

در دهه‌های اخیر چند تفسیر در حوزه مشهد نگاشته و چاپ شده است:

1. تفسیر مرحوم آقای نهاوندی در چهار جلد. عربی.

2. تفسیر آقای عاملی در هفت جلد. فارسی.

3. تفسیر حاج میرزا جواد آقا تهرانی (ناتمام) در دوجلد. فارسی.

4- تفسیر خلاصة البیان مرحوم نجف‌آبادی در هفت جلد. فارسی

برخی از بستگان

علامه تهرانی می‌نویسد: ایشان برادری داشت به نام حسین که از او بزرگ‌تر و تاجر بود و قبل از وفات مرحوم آقا سید هاشم از دنیا رفت.

فرزند برادرش به نام سیدجعفر عطار بود.

عموی او سیدمصطفی بن میر سیدعلی و عموی دیگرش سیدمحمدصادق نام داشت.

سید مجتبی بن سید حسن بن سید محمد صادق بن سید علی از شاگردان مرحوم محدث ارموی بوده و این چند نفر را به علامه طهرانی معرفی کرده است.[19]

حجت­الاسلام والمسلمین حاج سیدحسن میردامادی فرزند فاضل او که سال‌ها از درس آیت‌الله بروجردی، امام خمینی، محقق داماد (در قم) و آیت‌الله میلانی در مشهد استفاده کرده است. او بعد از وفات پدر جلسه تفسیر او را ادامه داد و توفیق خدمات علمی و دینی خوبی پیدا کرد.

آیت‌الله حاج سیدجواد خامنه‌ای (ره) والد بزرگوار رهبر معظم انقلاب، داماد او بود و داماد دیگرش آیت‌الله واعظ‌زاده خراسانی می‌باشد.

درباره مادر فرزنداش مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین حاج سیدحسن میردامادی می‌نویسد: «مادر ما فاطمه (انیس) دختر ملاعبدالله واعظ تبریزی ابن ملاابوطالب ابن محمد باقر ابن ملا زین‌العابدین که نسلاً بعد نسل از وعاظ و خطبای به نام تبریز بوده‌اند. مادر ما همیشه می‌گفت پدر شما فرشته است».

باید گفت این همسر که شوهر خود را فرشته می‌داند خودش نیز فرشته بوده است. الطیبات للطیبین (رحمة الله علیهما).

از او گفته‌اند (زندگی آموزنده)

آنچه در اینجا نقل می‌شود از زبان کسانی است که با ایشان محشور بوده‌اند: فرزندش، دامادش نواده‌اش و یکی از علاقمندانش.

پایۀ زندگی را روی قناعت گذارده بود. پس انداز نداشت. ساده زندگی می‌کرد و مازاد درآمد را در راه خدا انفاق می‌کرد. با تجملات و زیاده‌روی سخت مخالف بود. در مال‌های شبهه‌ناک تصرف نمی‌کرد و از حلال و بی‌شبهه هم مقدار ضرورت برداشت می‌کرد.

حبّ و بغض او بر محور خدای متعال بود. توکل عجیب و فوق‌العاده داشت و در طول عمر ذره‌ای آلودگی پیدا نکرد و در راه تقوی و فضیلت گام‌های بلندی برداشت.

تکبر و غرور نداشت. بسیار متواضع و فروتن بود. مناسب است اینجا این مطلب را از دامادش آیت‌الله واعظ‌زاده نقل کنم. در قم ایشان به دیدار آیت‌الله العظمی بروجردی رفت و از روی تواضع دست ایشان را بوسید و آیت‌الله بروجردی هم دست آقا سیدهاشم را بوسید.

کسانی که از جهت علم و خانوادگی از او پایین‌تر بودند، بر خود مقدم می‌داشت و هیچ ناراحتی در او احساس نمی‌شد. برخوردش با مردم خودمانی و دارای قلبی مهربان و عطوف بود. وفا و صفای فوق‌العاده‌ داشت و به گفته‌ها و درد دل افراد توجه می‌نمود و همدردی می‌کرد و تا به صحّت مطلبی یا قصه‌ای اطمینان پیدا نمی‌کرد نقل نمی‌نمود.

به میزان عقل و شرع رفتار می‌کرد و از تعصب خشک برکنار بود. با خرافات که بخشی از آن صورت مذهبی به خود گرفته بود، شدیداً مخالف بود و از آداب و رسوم بی‌معنی و غیرعقلایی که بیشتر مردم گرفتار آن هستند، بیزار بود.

با هیاهو و جنجال مخالف بود. از محیط آرام و ساکت لذّت می‌برد. به نمازهای نافله و نافله شب و ادعیه توجه خاص داشت و از شهرت گریزان بود و دیگران را از آن بر حذر می‌داشت. زیّ طلبگی را تا پایان عمر حفظ کرد. در سفری که برای زیارت به قم مشرف شده بود، به همراه یکی از فضلا ـ شاید برای صله رحم ـ به نجف آباد رفت و با وطن اصلی خود دیداری داشت.

بهترین معرف ایشان نوشته حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دامت برکاته است که به عنوان پیام به همایش بزرگداشت آن مرحوم در مشهد مقدس ارسال داشتند. معظم له بیست و دو ساله بودند که آن بزرگوار در سال 1380 در هفتاد و هفت سالگی وفات یافت و در جوار مضجع مطهر حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) به خاک سپرده شد.

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الاکرمین

تجلیل و تکریم نام و یاد عالم ربّانی، فقیه و مفسّر پارسا و پرهیزگار، مرحوم آیت‌الله آقای حاج سیّدهاشم نجف‌آبادی (رضوان‌الله‌علیه) کار شایسته‌ای است که به توفیق و هدایت الهی، دفتر تبلیغات بدان همّت گماشته است. این روحانی عالی‌مقام که مراتب علمی را در نجف و در محضر اساتید بنام آن روزگار طی کرده و مفتخر به اجازه و شهادت علمی از آنان بود، در مدّت نزدیک به چهل سال اقامت در مشهد مقدّس، بیشترین تلاش خود را به تفسیر قرآن منعطف ساخته و محفل گرم و بی‌وقفۀ تفسیریِ جذّابی در مسجد گوهرشاد (شبستان شمال غربی) برپا نموده بود. هر شب پس از اقامۀ نماز جماعت، جمعی از ارادتمندان مشتاق، گِرد منبر بی‌پیرایۀ این عالمِ عامل، مجتمع گشته و از بیان شیرین و نفس گرم او سخن خدا را می‌شنیدند، و این سفرۀ گستردۀ معرفت و حکمت، ده‌ها سال، مائده‌ الهی و قرآنی را نصیب دوستداران می‌کرد. ثبت و نگارش همین درسهای شبانه، تلاش دیگر این عالم قرآنیِ بااخلاص بود که اکنون بحمدالله در اختیار همگان قرار گرفته است. در کنار این تلاش ارزشمند قرآنی که در محیط عمومی آن روزِ مشهد، نظیری برای آن دیده نمیشد، توغّل و تبحّر در کلمات اهل بیت (علیهم‌السّلام) نیز خصوصیّت برجسته‌ دیگر این عالم متّقی و متعبّد بود. تسلّط او بر حدیث چنان بود که در هر مجلس و محفل، حتّی در جمع خانوادگی _ که این حقیر در دوران کودکی و نوجوانی تا اوایل جوانی از اقبال حضور در آن برخوردار بودم _ رشحه‌‌ای از آن کلمات نورانی را به کام حاضران می‌ریخت و مجلس را با ذکر کلمات امامان هدایت (سلام الله علیهم) منوّر می‌ساخت.

رفتار و منش عملی ایشان در زندگی شخصی به گونه‌ای بود که گفتارش را نافذ و اثرگذار می‌کرد. حضور و استفاضه‌ او از محضر علمای بزرگ اخلاق و سلوک توحیدی در نجف از قبیل عالمِ سالکِ واصلِ الی‌الله مرحوم سیّداحمد کربلائی، از او متعبّدی مراقب و اهل تضرّع و بکاء و خشوع، پدید آورده بود؛ تمتّعات متعارف زندگی از قبیل خوراک و پوشاک و شئون اجتماعی و امثال آن در زندگی او نمودی نداشت. در عین‌ حال اهتمام به امر دین در میدانهای دشوار و پرخطر، از قبیل حضور در مجاهدت علمای مشهد در مسجد گوهرشاد در سال 1314 شمسی، از نقاط برجسته‌ زندگی او بود که تحمّل زندان و تبعید شش‌ساله از سوی دستگاه رضاخانی در سمنان و شهر ری نتیجه‌ قهری آن به شمار می‌رفت.

مرحوم آیت‌الله نجف‌آبادی، عالِمی جامع و عامل و مراقب بود و در مشهدِ آن روز ارادتمندان و مخلصان فراوان داشت و هنگامی که خبر وفات ایشان در سال 1380  قمری به قم رسید ـ اینجانب در آن سالها در قم اقامت داشتم ـ، مرحوم آیت‌الله ‌العظمی بروجردی مجلس ترحیم مجلّلی در مدرسۀ فیضیّه اقامه فرمود و این حقیر و برادر بزرگ و مکرّم مرا مورد تفقّد قرار داد.

شایسته می‌دانم که در این مناسبت از فرزند فاضل ایشان مرحوم حجّت‌الاسلام و المسلمین آقای حاج سیّدحسن میردامادی یاد کنم که پس از پدر، رشتۀ تفسیر را به شیوه‌ آن مرحوم ادامه داد و سالها محفل گرم تفسیری پدر را حفظ کرد. رحمت خدا بر همه‌ی آنان و بر ما.

سیّدعلی خامنه‌ای

25 فروردین 1394[20]

در سوگ او علاوه بر مشهد محفلی باشکوه از طرف آیت‌الله العظمی بروجردی در قم در مدرسه فیضیه منعقد شده و در آن تاریخ رهبر بزرگوار انقلاب و برادرشان در قم حضور داشتند. پس از برگزاری آن مجلس در معیّت آیت‌الله حاج سیدحسین قاضی طباطبائی برای تشکر به دیدار آیت‌الله بروجردی رفته‌اند.

آقای قاضی از علمای بسیار محترم حوزه علمیه قم که افرادی مانند آیت‌الله احمدی میانجی نزد او درس خوانده بودند. ایشان عمو زاده علامه طباطبایی بود و ما در همسایگی ایشان منزل داشتیم. مکرر علامه طباطبایی در مجلس روضه عصر جمعه ایشان شرکت می‌کردند و معلوم بود عنایت خاصی دارند. مرحوم آقا سیدحسین مدتی در مشهد بوده و از شاگردان مرحوم میرزای اصفهانی به شمار می‌آید. شاید در مشهد هم با والد رهبر بزرگوار انقلاب آشنایی و دوستی داشته‌اند و هم با مرحوم آقا سیدهاشم و از این جهت با دو آقازاده جوان آیت‌الله حاج سیدجواد خامنه‌ای به محضر آیت‌الله العظمی بروجردی رسیده و آقازاده‌ها را به ایشان معرفی کرده و آیت‌الله هم از آنها تفقد نموده است.

در پایان تذکر یک نکته را مناسب می‌دانم:

شرح حال مرحوم آیت‌الله آقا سیدهاشم نجف‌آبادی میردامادی در کتاب‌های زیر آمده است:

* اعلام الشیعه، سده 14، ج5، ص559 با عنوان سیدهاشم میردامادی اصفهانی، تاریخ پایان تألیف این جلد از اعلام الشیعه 1346 ش است.

* دانشمندان و بزرگان اصفهان، تألیف سیدمصلح‌الدین مهدوی. تاریخ چاپ آن 1348 است.

* گنجینه دانشمندان، تألیف حاج شیخ محمد رازی، ج7. تاریخ چاپ 1352.

در این کتاب شرح حال آقا سیدهاشم به قلم فرزندش آقا سیدحسن یاد شده است.

مصدر شرح حالی که در مقدمه کتاب‌های مِصقَل صفا، لطائف غیبی، منهج الشارعین، تفسیر خلاصة البیان و نیز در کتاب مشاهیر مدفون در حرم رضوی، مقاله‌ای که در مجلّه بیّنات چاپ شده و کتاب طبقات مفسران شیعه، کتاب گلشن ابرار و مقالاتی که در روزنامه قدس و روزنامه جوان و یادوارۀ آیةاللـه سیدهاشم میردامادی آمده و نیز مقاله حاضر، جز در برخی مطالب، همین نوشته مرحوم آیت‌الله آقا سیدحسن میردامادی است که در کتاب گنجینۀ دانشمندان نقل شده است.

اما کوشش ما این بوده که با توجه به مصادر یادشده و غیر آنها هم شرح حالی جامع‌تر ارائه شود و هم این شرح حال از برخی اشتباهاتی که در برخی مصادر مذکور پیش آمده خالی باشد.

لازم است از نواده ایشان حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمجتبی میردامادی که در راه تکریم از جدّ بزرگوار خود کوشش فراوان کرده و نوشته‌های متعددی نشر داده و در این مقاله از آنها بهره برده‌ایم کمال سپاسگزاری شود.

ختامه

جمله‌ای از ایشان شنیده‌ام حاکی از روح والای ایشان، که پس از حدود پنجاه سال فراموش نکرده‌ام. فرمودند: «مدینه مشرف می‌شوم، دلم نمی‌آید برای عباس عموی پیامبر (صلی الله علیه وآله) فاتحه‌ای بخوانم؛ چون او از امیرالمؤمنین حمایت لازم را نکرد». (قریب به این مضمون).

خداوند او را و خاندان او را و علاقمندان به او را مورد لطف ویژه حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام) قرار دهد.

 

[1]. در کتاب دانشمندان و بزرگان اصفهان او به عنوان سیدهاشم گلستانه نجف‌آبادی یاد شده است.

[2]. در اعلام الشیعه نام پدرش سیدابوالقاسم یاد شده است.

[3]. هاشم بن محمد بن علی بن مرتضی بن سید محمد باقر بن سید مرتضی بن میر محمد اشرف به نقل از کتاب گنجینه دانشمندان و هاشم بن ابی القاسم بن سید علی بن الحسین المنتهی نسبه الی میر محمد اشرف به نقل کتاب اعلام الشیعه.

[4]. در سال 1054 در حال حیات بوده و تاریخ دقیق وفات او معلوم نیست. به اعلام الشیعه سده 11 رجوع شود.

[5]. اجازه‌ها در پایان کتاب فضائل السادات نقل و سپس در چند جای دیگر هم چاپ شده است.

[6]. ایشان برای اثبات سیادت به استفاضه که در این باب حجّت شرعی به حساب می‌آید استناد کرده است.

[7]. گنجینه دانشمندان به نقل از فرزندش مرحوم حاج سیدحسن میردامادی.

[8]. آیت‌الله واعظ‌زاده خراسانی می‌گفت ایشان هشت سال در درس مرحوم آقای آخوند شرکت کرده است.

[9]. محقق نائینی تألیف آیت‌الله علی علمی اردبیلی، ص 340.

[10]. گنجینه دانشمندان، ج 7، ص 177.

[11]. در اعلام الشیعه او را به عَلَم الفضل والتقی السیّد محمد بن مرتضی یاد می‌کند و کتاب تسلیک النفس الی جناب القدس که شامل بخشی از نوشته‌های پدرش در معنویات می‌باشد از اوست.

[12]. اعلام الشیعه، سده 14، ج 5، ص 356.

[13]. اعلام الشیعه، سده 14، ج 5، ص 356.

[14]. به نقل از آیت‌الله واعظ‌زاده.

[15]. به نقل از آقازاده‌اش آقا سیدحسن میردامادی.

[16]. در اعلام الشیعه آمده: ابتلی بالسل فذهب الی همدان... . و نقل دیگر این است که همسر او بیمار شده بود و در همدان از دنیا رفت.

[17]. مرحوم اردبیلی در درس میرزا محمدتقی شیرازی شرکت می‌کرده (اعلام الشیعه، سده 14، ج5) و شاید از همان‌جا با مرحوم آقا سیدهاشم آشنا بوده است.

[18]. به نقل از آیت‌الله واعظ‌زاده خراسانی.

[19]. اعلام الشیعه، سده 14، ج5، ص 559. 

[20]. این پیام در روزنامه قدس 29 فروردین 1394 چاپ شده و اینجانب برای سخنرانی در آن همایش یادداشت‌هایی تهیه کرده بودم که این روزها تکمیل و به صورت مقاله درآوردم. امید است برای برخی خوانندگان سودمند و حقیر هم به پیشگاه مرحوم آیت‌الله حاج سیدهاشم نجف‌آبادی میردامادی که در جوانی گاهی در مجلس تفسیر ایشان حضور داشتم، عرض ادبی کرده باشم.

منبع: مجله آینه پژوهش، ش 154

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

منابع مشابه بیشتر ...

مصاحبه با آیت الله استادی؛ زندگی، تحصیلات، تدریس و فعالیت های علمی و فرهنگی

متن زیر مصاحبه با آیت الله رضا استادی، درباره زندگی، آثار و تالیفات ایشان می‌باشد.

کتاب الفین علامه حلی و نقد ترجمه‌های آن

آیت الله شیخ رضا استادی

نویسنده در نوشتار حاضر پس از بیان اطلاعاتی در خصوص محتوا و تاریخ‌های مختلف کتابت و نیز چاپ نسخه‌های