۴۵۲۴
۰
۱۳۹۴/۰۹/۲۵

مدارس و نهادهای نوتأسیس حوزوی در دهه چهل و پنجاه شمسی

پدیدآور: حامد سروری

خلاصه

دوره هفده ساله از زمان رحلت آیت الله بروجردی تا پیروزی انقلاب اسلامی؛ دورانی ممتاز در نوگرایی حوزویان و نوسازی حوزه علمیه به‌شمار می‌آید. اتفاقاتی که چندین دهه، نوگرایان حوزه‌های علمیه ایران و حتی سایر کشورها، انتظار آن را می‌کشیدند؛ در دهه‌های آخر سلطنت پهلوی در حوزه علمیه قم به‌وقوع پیوست و نوگرایان، «مدارس تحت‌برنامه» و موسسات نوین آموزشی، پژوهشی و تبلیغی در قم به‌وجود آوردند و فصلی نو در تاریخ تحول حوزه علمیه رقم زدند.

مقدمه

دوره هفده ساله از زمان رحلت آیت الله بروجردی تا پیروزی انقلاب اسلامی؛ دورانی ممتاز در نوگرایی حوزویان و نوسازی حوزه علمیه به‌شمار می‌آید. اتفاقاتی که چندین دهه، نوگرایان حوزه‌های علمیه ایران و حتی سایر کشورها، انتظار آن را می‌کشیدند؛ در دهه‌های آخر سلطنت پهلوی در حوزه علمیه قم به‌وقوع پیوست و نوگرایان، «مدارس تحت‌برنامه» و موسسات نوین آموزشی، پژوهشی و تبلیغی در قم به‌وجود آوردند و فصلی نو در تاریخ تحول حوزه علمیه رقم زدند؛ فصلی که مقدمه اصلاحات حوزه علمیه در عصر انقلاب اسلامی بود. نوگرایی در این دوره را می‌توان با دو مشخصه تمرکززدایی/ تکثرگرایی، سیاسی شدن و نزدیک شدن به مولفه‌های نظام مدارس جدید و دانشگاه‌ها، از مقاطع مهم تاریخی گذشته حوزه قم متمایز ساخت. تکثرگرایی و سیاسی شدن را می‌توان دو پیشران اصلی تحولات نوسازی حوزه در عصـر نهضت درنظر گرفت که به نوعی تحولات مختلف مرتبط با نوسازی در حوزه قم به نوعی با این دو پیشـران ارتباط داشتند. این نکته را باید خاطر نشان کرد که اقدامات بلند آیت الله بروجردی جهت انجام اصلاحات در حوزه علمیه قم، زمینه‌های نوگرایی در دوره بعد را فراهم آورد. در این نوشتار مدارس علمیه‌ای که بر اساس برنامه‌های نوگرایانه در دهه‌های چهل و پنجاه شمسی تاسیس شد؛ مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

 

مدرسه علوی آیت الله گلپایگانی

بسیاری از بزرگان حوزه، نخستین مدرسه تحت نظم و برنامه حوزوی در قم را مدرسه علوی وابسته به آیت الله گلپایگانی می‌دانند که در سال 1340ش، به پیشنهاد و همت شهید بهشتی و مرحوم ربانی شیرازی و حمایت آیت الله گلپایگانی برنامه خود را آغاز کرد. (مبشری، 1387، ص. 92-93) آیت الله خامنه ای، رهبر انقلاب، نیز در یک سخنرانی به پیشتازی آیت الله گلپایگانی در راه اندازی مدارس تحت برنامه اشاره کرده است: «من بارها به دوستان گفته ام که در شهر قم و حوزه قم اولین مدرسه ای که به صورت «برنامه ای» درست شد، مدرسه حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی بود، سی سال پیش، قبل از مدرسه حقانی، مدرسه ایشان بود. ایشان مرحوم شهید بهشتی را برای این کار بردند». (خامنه ای س. تارنمای رسمی)

متاسفانه، مدرسه آیت الله گلپایگانی، بر خلاف مدرسه حقانی، مورد غفلت محققان تاریخ حوزه قرار گرفته است؛ در حالی که برنامه جدید آموزشی مدرسه حقانی همان برنامه ای بود که شهید بهشتی در مدرسه علمیه علوی آغاز کرد و آن را به بوته آزمایش نهاد و تجربه لازم را برای توسعه این برنامه کسب کرد. در میان منابع موجود، خاطرات حسن روحانی به شکل مفصل و جامع، برنامه شهید بهشتی در این مدرسه را شرح داده است و متاسفانه برخی از طلاب این مدرسه از جمله آقایان قرائتی و ری شهری، اطلاعات قابل توجهی درباره چگونگی اداره این مدرسه در اختیار خوانندگان قرار نداده اند. به همین دلیل عمده ترین منبع شناخت این مدرسه در سال های نخست دهه چهل، روایت حسن روحانی است که دارای جزییات نسبتا قابل توجهی است.  همانند مدرسه حقانی، برخی از فارغ التحصیلان این مدرسه در دوره مدیریت شهید بهشتی، از مشاهیر حال حاضر جمهوری اسلامی به شمار می‌روند که می‌توان به آقایان قرائتی، محمدی گلپایگانی، ری شهری، حسن روحانی، دری نجف آبادی و برادران اختری اشاره کرد.

در سال 1340شمسی، در مدرسه ایت الله گلپایگانی (علوی) و به ابتکار شهید بهشتی، برای اولین بار شیوه جدیدی اعمال شد و مسئولیت اجرای این برنامه با ایشان و آقای ربانی شیرازی بود. (روحانی، 1391ش، ص. 92) این دو نفر اولین بار طرح خود را در مدرسه علوی پیاده کردند که با هماهنگی و نظر مساعد آیت الله گلپایگانی بود. (همان، ص. 92-93) به گفته قرائتی، آیت الله مشکینی نیز در مدیریت مدرسه با شهید بهشتی و ربانی مشارکت داشت. (جعفریان، 1386ش، ص. 338) همان‌گونه که در بخش پیشین اشاره شد، آیت الله گلپایگانی از جمله مدرسین حوزه علمیه بود که در اواخر دهه بیست شمسی، در کلاس‌های درس خود دم از اصلاح حوزه می‌زد. او مشی نوگرایانه داشت؛ اما در عین حال به سنت حوزوی نیز دلبسته بود و نمی‌توان او را اصلاح‌گری تندرو دانست.[1]

بر اساس روایت حسن روحانی، شهید بهشتی به عنوان مدیر مدرسه، به طلاب اعلام می‌کند که حضور آنان در این مدرسه منوط به پذیرش برنامه آموزشی جدید، شامل امتحان ورودی در هر مقطع و امتحانات در هر ثلث و خواندن درس های جدید علاوه بر دروس رسمی حوزه، است و افرادی که آن را نمی پذیرند باید مدرسه را ترک کنند. (روحانی، 1391ش، ص. 93) طبیعی بود که مدیران جدید با مخالفت بخش زیادی از طلاب مواجه شوند؛ به علاوه این که برخی از طلبه ها سطح درسی بالاتری از برنامه جدید داشتند. (همان، ص. 94) از سوی دیگر یافتن حجره جدید، یک سال به طول می‌انجامید و به همین دلیل، طلاب مخالف، تابستان را در مدرسه سر کردند و برخی نیز اجازه یافتند که به دلیل سطح بالاتر درسی، بدون حضور در کلاس ها در حجره های مدرسه اقامت کنند. (همان)

سال اول، فقط یک رده درسی وجود داشت و کسانی که از امتحان جامع المقدمات سربلند بیرون آمدند، درس سیوطی را می‌گذراندند. جالب این که بسیاری از طلبه هایی که سیوطی و حتی مغنی را خوانده بودند، در امتحانات نمره مطلوب نیاوردند و باید مجددا در کلاس های سیوطی شرکت می‌کردند. (همان) علاوه بر شهید بهشتی و ربانی شیرازی، اساتید زبده دیگری نیز در این مدرسه تدریس می‌کردند. آیت الله محمد رضا آدینه وند، که تدریس ادبیات وی در حوزه قم شهرت داشت و او را «آقای نحوی» صدا می‌زدند؛ به ادبیات عرب می‌درس می‌داد. (همان، ص. 95) آدینه وند، علاوه بر سیوطی، کتاب «شرح نظام» را تدریس می‌کرد. و می‌گفت که طلاب بدون خواندن این کتاب نمی توانند بر ادبیات عرب تسلط پیدا کنند. (همان)

علاوه بر دروس رسمی حوزه، برای نخستین بار، دروس جدیدی به صورت رسمی و تحت برنامه، تدریس شد. این دروس عبارت بودند از: ریاضیات، ادبیات فارسی (کتاب گلستان سعدی)، خطاطی که حجت الاسلام صحفی به طلاب یاد می‌داد، انشا و نگارش، که در آن حجت الاسلام طالقانی علاوه بر آموزش قواعد نگارش، به شکل کارگاهی، موضوعاتی جهت نوشتن مقاله به طلاب ارائه می‌کرد و در کلاس نوشته ها مورد بحث و حلاجی قرار می‌گرفت، تاریخ اسلام (سیره النبی) که شهید بهشتی تدریس می‌کرد، فقه (کتاب عروه الوثقی) توسط حجت الاسلام حرم پناهی، مکالمه و محاوره عربی توسط حجت الاسلام خاقانی که خود عرب زبان بود، اخلاق توسط آیت الله مشکینی و حفظ قرآن توسط شهید بهشتی. (همان، ص. 96-97)

تدریس فقه، کتاب عروه الوثقی، برای طلابی که هنوز در میانه فراگیری ادبیات عرب بودند، تازگی داشت. (همان، ص. 96) همچنین حفظ قرآن نیز، به این شکل بود که طلاب باید هر هفته یک صفحه از قرآن را حفظ می‌کردند و می‌توانستند آن را از حفظ، حتی به صورت معکوس، بخوانند. شهید بهشتی هر هفته، از طلاب امتحان حفظ قرآن می‌گرفت. (همان) از جمله اقدامات ابتکاری این مدرسه، برگزاری کلاس اخلاق به صورت رسمی بود. پیش از این درس اخلاق حالت رسمی نداشت. فارغ التحصیلان این مدرسه از جمله آقایان ری شهری و روحانی، درس اخلاق مدرسه را بسیار تاثیرگذار می‌دانند. آیات مشکینی و بعدا ستوده درس اخلاق را برعهده داشتند و درس آیت الله مشکینی در پرورش طلبه ها بسیار موثر بود. (همان، ص. 97) به گفته ری شهری، تنها مدرسه ای که برنامه روشنی برای رشد معنوی و تهذیب نفس طلاب داشت، مدرسه آیت الله گلپایگانی بود که به طور رسمی، درس اخلاق را برگزار می‌کرد. (ری شهری، 1383ش، ص. 26)

علاوه بر تدریس اخلاق، برنامه های فرهنگی عبادی و معنوی نیز در مدرسه وجود داشت و فردی به نام آقای طالب، طلاب مدرسه را به جمکران می‌برد. این برنامه شب های جمعه انجام می‌گرفت و در انتها، صبح ها پس از خواندن دعای ندبه و صرف صبحانه، طلاب به استراحت می‌پرداختند. (روحانی، ص. 101-102) همچنین، شهید بهشتی به مسائل انضباطی مدرسه و رفتار طلاب نظارت و مراقبت می‌کرد و نسبت به رفتارهایی که شاید رنجش همسایگان را برمی انگیخت و یا نظافت مدرسه را برهم می‌زد؛ تذکرات انضباطی می‌داد. (همان، ص. 101)

در این مدرسه، همانند دبیرستان و دانشگاه، حضور و غیاب انجام می‌گرفت و ساعات تدریس بسیار منظم برگزار می‌شد و فرصت تنفس مشخصی نیز وجود داشت. (همان، ص. 99) شهید بهشتی، به سنت های مثبت و سازنده حوزه نیز نظر داشت و به همین دلیل مباحثه بین طلاب را تشویق می‌کرد اما این سنت را نیز تحت برنامه آورده بود و برای اولین بار، ساعات مشخصی برای مباحثه درس های درنظر گرفته شد. (همان) البته برخی از سنن حوزوی نیز در این برنامه، نادیده گرفته شد که از جمله آزادی شاگرد در انتخاب استاد و بالعکس بود. اساتید مدرسه بر اساس برنامه از سوی مدیریت تعیین می‌شدند و چه بسا طلاب از طرز بیان یک استاد اظهار نارضایتی می‌کردند. (همان، ص. 107)

بعد از پایان هر ثلث، امتحانات کتبی و شفاهی انجام می‌گرفت و تجدید یا مردودی در امتحانات و نمره و معدل برای طلاب عجیب بود و کاملا تازگی داشت و برخی از طلبه ها به شهید بهشتی ایراد می‌گرفتند که این کار با قصد قربت منافات دارد و طلاب برای خدا درس می‌خوانند؛ نه برای نمره. شهید بهشتی بین این دو منافات نمی دید و به معترضین اشاره می‌کرد که مدیران مدرسه (بهشتی، مشکینی؟ و ربانی) مجتهد و به مسائل شرعی آگاه هستند. (همان، ص. 98) برخی طلاب مدارس دیگر، برنامه مدرسه علوی را تمسخر نموده و آنان را دبیرستانی خطاب می‌کردند!. (همان)

تقریبا عمده برنامه های این مدرسه در حوزه بی سابقه بود؛ از جمله این که مدیر و مدرس مدرسه، به درس خوان ترین طلبه توصیه کرد که در تابستان به جای مرور دروس رسمی به مطالعه کتاب های غیر درسی بپردازد. شهید بهشتی کتاب سخنرانی های راشد و آیت الله مشکینی کتاب خلاصه التفاسیر الهی قمشه ای را به حسن روحانی توصیه کردند.[2] (همان، ص. 101) در حالی که عموما اساتید حوزه، بر تمرکز طلاب به درس و بحث رسمی حوزه تشویق می‌کردند و تا آن جا که امکان داشت طلاب را از انحراف به مسیرهای دیگر باز می‌داشتند.

شهید بهشتی، بنا داشت برنامه بلندمدت 18 ساله خود را در مدرسه آیت الله گلپایگانی اجرا کند. (حقانی زنجانی، تارنمای رسمی مدرسه حقانی) او دو سال با طلبه ها پیش آمد و قرار بود که این فرایند به 18 سال برسد اما به دلائلی اجرای این برنامه نه در مدرسه علوی بلکه در جای دیگری جامه عمل پوشید. شهید بهشتی به دلائلی مدیریت مدرسه علوی را واگذار کرد. حسن روحانی دلائل علت ترک مدرسه توسط شهید بهشتی را این گونه عنوان می‌کند:

 

اختلاف بر سر مواد درسی بین ایشان و آیت الله گلپایگانی

اختلاف بر سر مسائل مربوط به نهضت که به صورت کلان در حوزه پیش آمده بود. (روحانی، 1391ش، ص. 172)

بنا به گفته یکی از مدرسین مدرسه حقانی، آیت الله گلپایگانی با تدریس انگلیسی در مدرسه‌اش مخالفت کرد. (شعبان زاده، 1384، ص. 49) همچنین، دست‌اندرکاران مدرسه، احساس می‌کردند که آیت الله گلپایگانی استقلال عمل لازم را به آن ها نمی دهد. (همان، ص. 50)

بنا به روایت حسن حقانی، برادر متولی مدرسه حقانی، آیت الله گلپایگانی نسبت به ادامه حضور شهید بهشتی و اجرای برنامه های آموزشی در مدارس تحت نظارت خود، بی رغبت نبود و حتی پیشنهاداتی ارائه کرده بود؛ اما شهید بهشتی به دلیل این که مایل بود در انجام برنامه خود، اختیارات زیادی داشته باشد؛ از پذیرش این پیشنهاد خودداری کرد. (حقانی حسن، 1387، ص 91)

پس از ترک مدرسه توسط شهید بهشتی و آقای ربانی، برخی مدرسین مثل جنتی، شهید سعیدی و مشکینی هم مدرسه را ترک کردند (همان) و برنامه های آن افت شدیدی پیدا کرد و برخی از طلاب مستعد نیز به تبع این حوادث، به مدارس دیگر رفتند (همان، ص. 181) به گونه ای که به گفته قرائتی، مدرسه پس از این ماجرا تعطیل شد. (جعفریان، 1386ش، ص. 338) به نظر می‌رسد که برنامه اصلاحی شهید بهشتی و شیب سریع تغییرات ناشی از آن با مشی آیت الله گلپایگانی هماهنگی کامل نداشت. همان گونه که بیان شد، در این فرایند، برخی از سنن حوزوی از جمله آزادی انتخاب استاد و شاگرد از میان می‌رفت و پذیرش این موضوع در حوزه دشوار بود و حتی امروز هم به سختی می‌توان ترجیح الگوی دانشگاهی به معنای از میان رفتن برخی از سنن ریشه دار حوزوی را قابل قبول دانست.

 

مدارس آیت الله گلپایگانی

آیت الله گلپایگانی، تولیت مدارس مختلفی را در شهر قم برعهده داشت و به همین دلیل این سوال پیش می‌آید که آیا همه این مدارس تحت برنامه های آموزشی جدید بودند و یا این برنامه صرفا در مدرسه علوی به اجرا درآمد؟

حجت الاسلام محمد حسین اسکندری که در سال 1341ش به حوزه قم قدم نهاد، به مدارس تحت برنامه آیت الله گلپایگانی اشاره می‌کند. وی برنامه سه ساله یکی از این مدارس را در دوسال گذراند که شامل سیوطی، شرح نظام، مغنی، مختصـر، حاشیه ملاعبدالله، شمسیه، معالم، قوانین و شرح لمعه، همراه با سایر برنامه های جمعی این مدارس بوده است. (اسکندری، تارنما)

بر اساس گزارش دقیق تری که شریف رازی ارائه می‌کند؛ آیت الله گلپایگانی، در چند مدرسه برنامه آموزشی و پرورشی جدید را اجرا کرده است. (شریف رازی، 1352ش، ص. 34) شریف رازی در سال 1352ش، درباره این مدارس می‌نویسد:«... آیت الله گلپایگانی برای طلاب مبتدی مدارسی در نقاط مختلف شهرستان قم: خیابان طهران و خیابان چهارمندان و خیابان صفاییه تهیه نموده و با برنامه مخصوصی تربیت طلاب و محصلین ابتدایی را می‌نمایند و در این مدارس گذشته از دروس قدیمه عربی صرف و نحو و منطق و غیره دروس جدید ادبیات فارسی و علوم روز هم به انضمام دروس اخلاق و عقاید و تفسیر تدریس می‌شود، و افرادی که در این مدارس دوره کامل را می‌بینند؛ افرادی خواهند بود که به علم جدید و علم روز آشنایی دارند و هم به علوم قدیمه دینی آگاهی دارند». (شریف رازی، 1352ش، ص. 62) با این وجود استاد جعفریان، مدارس حقانی و حتی رسالت را نوگراتر از مدارس آیت الله گلپایگانی می‌داند. (جعفریان، 1386ش، ص. 336) به گفته ایشان، در سال 1350ش، بالغ بر 640 طلبه تحت برنامه ریزی دقیق در مدارس وابسته به معظم له تحصیل می‌کردند. (همان) همچنین نویسنده مجله مکتب اسلام، فلسفه شکل گیری مدارس آیت الله گلپایگانی را این گونه بیان می‌کند که با توجه به فقدان برنامه منظم و مدون برای دروس مقدمات در قم، بسیاری از نونهالان با بی برنامگی مواجه می‌شدند و استعدادهایی به هدر می‌رفت و حتی برخی ترک تحصیل می‌کردند، به همین دلیل آیت الله گلپایگانی، برای ساماندهی تحصیل طلاب مقدمات، مدارسی را با عنوان مدارس روزانه که فقط اختصاص به تدریس داشت[3]، راه اندازی کرد که مدرسه «المهدی» یکی از همین مدارس روزانه بود. (مجله مکتب اسلام، 1372، شماره 11، ص. 14)

حرکت آیت الله گلپایگانی در زمینه راه اندازی و برنامه ریزی مدارس مقدمات، اقدامی بسیار پسندیده بود که عمدتا به منظور رهانیدن طلاب دروس مقدمات از بی سامانی حوزه علمیه صورت گرفت. در این میان، شهید بهشتی، طرح اصلاحی 18 ساله خود را با معظم له در میان نهاد و موافقت اولیه ایشان را به دست آورد و به شکل آزمایشی، این برنامه در یکی از سلسله مدارس مقدمات، یعنی مدرسه علوی به اجرا درآمد. برنامه آموزشی مدرسه علوی، به شکل نسبی در مدارس دیگر وابسته به مرحوم گلپایگانی، و یا حداقل برخی از آن ها، به کار گرفته شد؛ اما با بروز اختلاف آقای گلپایگانی با شهید بهشتی بر سر مواد درسی مدارس، مدیریت مدرسه علوی تغییر کرد و به تبع آن، سطح آموزشی این مدرسه افت نمود؛ اما به شکل نسبی و ضعیف تر، این مدارس تحت برنامه باقی ماندند. [4] (حمیدی، 1387، ص. 43)

مدارس آیت الله گلپایگانی، پیشتاز مدارس نسل جدید حوزه محسوب می‌شوند و از آن جا که آغاز این برنامه با حمایت، یک مرجع تقلید انجام گرفت، هم با مقاومت های کمتری مواجه شد و هم راه را برای اجرای برنامه های اصلاحی آموزشی و تشکیلاتی در سایر مدارس حوزه علمیه باز کرد. مدرسه آیت الله گلپایگانی، به الگویی برای سایر مدارس و تجربه ای برای مبتکران آن تبدیل شد تا به شکل شایسته تر آن را در مدرسه منتظریه (حقانی) به اجرا درآورند.

 

مدرسه حقانی

زمینه های تبدیل حقانی به مدرسه «تحت برنامه»

اجرای برنامه آموزشی جدید مدرسه علمیه علوی، تجربه گران بهایی در اختیار بهشتی و ربانی گذاشته بود و از سوی دیگر را به این نتیجه رسانید که برای اجرای کامل برنامه بلندمدت اصلاح حوزه، به اختیارات فراوان و استقلال کافی نیاز دارند. (حقانی زنجانی، حسن، 1387ش، شماره 38، ص. 91) چنین فرصتی در سال 1343ش، توسط متولیان مدرسه گمنام منتظریه در اختیار بهشتی و دوستان نوگرای او قرار گرفت.

مدرسه حقانی را حاج علی حقانی با همکاری فرد نیکوکار دیگری در سال 1339ش، تاسیس کرد و  72حجره، 8 مدرس و مخزن کتابخان، سالن مطالعه، مسجد، چند حمام و آشپزخانه داشت. و آیت الله بروجردی نیز در زمان حیات خود، از این اقدام تجلیل و حمایت کرد. (حقانی زنجانی، حسین، شاهد یاران، 1387ش، شماره 38، ص. 45) این مدرسه 150 الی 200 طلبه را می‌توانست در خود جای دهد. (شریف رازی، 1352ش، جلد 1، ص. 58) همچنین کتابخانه ای برای مدرسه در نظر گرفته شد که در سال های پایانی دهه پنجاه، بیش از دو هزار جلد کتاب جهت استفاده طلاب مدرسه داشت. (بخشایشی، عقیقی، کتابخانه های عمومی حوزه علمیه قم، نشـریه درس هایی از مکتب اسلام، خرداد 1360، سال 21 –شماره 3، ص. 47-48) پس از پایان ساختمان مدرسه، در ابتدا، مدرسه به صورت سنتی اداره می‌شد و طلاب هم به شکل آزاد در این مدرسه اسکان می‌یافتند. (همان، ص. 46) پس از مدتی، حسین حقانی، فرزند بانی مدرسه حقانی، که تولیت آن جا را برعهده گرفته بود؛ به این نتیجه رسید که باید طلاب را با برنامه خاصی در مدرسه پذیرش و تربیت کند. (همان) حقانی پس از جستجو متوجه شد که آیت الله بهشتی، برنامه ای برای اصلاح حوزه دارد و به همین دلیل نزد ایشان مراجعه کرد. (همان) هنگامی که حقانی خواسته خویش را با شهید بهشتی در میان نهاد، ایشان بسیار خوشحال شد و نسبت به حضور در این مدرسه ابراز علاقه کرد؛ چرا که عملا فرصتی فراهم شده بود که طرح اصلاحی 16 ساله اش، بدون دخالت دیگران و توسط خودِ طراحان اجرا گردد. بنا به گزارش حسن حقانی، شهید بهشتی در آن جلسه گفته بود که پیشنهادی از آیت الله گلپایگانی برای اجرای طرح خود دارد، اما ترجیح می‌دهد که با اختیار بیشتر و به شکل مستقل برنامه خود را اجرا کند.[5](حسن حقانی، 1387ش، ص 91)

 

مدیریت مدرسه حقانی

در همان جلسه اولیه و به پیشنهاد شهید بهشتی که از تفکر تشکیلاتی قوی برخوردار بود، به عنوان اولین گام، اعضای هیات مدیره مدرسه مشخص شد که عبارت بود از آقایان بهشتی، حسین حقانی، مشکینی و حاج مهدی حائری تهرانی. (همان؛ حقانی، حسین، 1387، ص. 46) ظاهرا آقایان جنتی و مصباح یزدی نیز در فرایند تصمیم گیری مدرسه دست داشتند. (شعبان زاده، 1384، ص. 53) همچنین حسن حقانی هم در برخی تصمیم گیری ها مشارکت داشت. (همان)

اولین مدیر مدرسه آقای مجتهد شبستری بود که به مدت دو الی سه ماه مدرسه را اداره کرد و سپس آقایان شیخ زاده و جنتی مدیریت مدرسه را تقبل کردند تا سرانجام آیت الله علی قدوسی اداره مدرسه را در دست گرفت. (حقانی زنجانی، حسن، 1387، ص. 91) آغاز مدیریت قدوسی را باید تحولی در تاریخ مدرسه حقانی به شمار آورد. با حضور او، مدرسه حقانی از حضور شهید بهشتی به عنوان یک مغز متفکر برنامه ریز و شهید قدوسی به عنوان یک مدیر اجرایی منظم و قوی برخوردار گشت که به بهترین شکل برنامه اصلاحی را اجرا می‌کرد. شهید قدوسی نگاهی نوگرایانه داشت و در این زمینه از شهید بهشتی متاثر بود. او از شرکت کنندگان در کلاس های ویژه طلاب منتخب، در دبیرستان دین و دانش بود. (خسروشاهی، شاهد یاران، 1387ش، ص. 26)

فرصت بزرگ دیگری که در اختیار شهید بهشتی قرار گرفت، همراهی بانی مدرسه، حاج علی حقانی و فرزندش حسین، عهده دار تولیت مدرسه، بود. حاج علی حقانی، هم از وضعیت مدرسه رضایت داشت و هم این که در جزییات دخالت نمی کرد. (حقانی، حسین، 1387ش، ص. 46) آیت الله میلانی هم که بخش عمده مخارج مدرسه را می‌پرداخت، در امور مدرسه هیچ گونه دخالتی نمی کرد. (باقری بیدهندی، 1366ش، ص. 150) فرزندش نیز از آن جا که به آیت الله قدوسی اطمینان کامل داشت، رویه و اقدامات ایشان را تایید می‌کرد. (همان) حسین حقانی طلبه ای نوگرا بود و در مجله مکتب اسلام قلم می‌زد و به نگارش مطالب اجتماعی همراه با مضامین نو می‌پرداخت. (خسروشاهی، شاهد یاران، 1387ش، ص. 26) همین مساله امتیاز بزرگی برای طراحان برنامه اصلاحی 16 ساله به شمار می‌آمد.

 

نحوه تامین مالی مدرسه

عمده مخارج این مدرسه را آیت الله میلانی تقبل کرد (شریف رازی، 1352ش، جلد 1،ص. 89؛ حقانی، حسن، 1387ش، ص. 91؛ خسروشاهی، شاهد یاران، 1387ش، ص. 26) اما ایشان اصرار داشت که نامی از وی در میان نباشد؛ به گونه ای که حتی برخی از اساتید مدرسه نیز از این ماجرا خبر نداشتند. (حمیدی، 1387ش، ص. 44) آیت الله میلانی به متولیان مدرسه گفته بود که راضی نیست نام او را ببرند و اگر از آنان خواسته بود که به جای نام او، حضرت ولیعصر را به عنوان حامی مدرسه معرفی کنند. (باقری بیدهندی، 1366ش، ص. 150) به گفته شریف رازی، برخی از مراجع دیگر نیز طرح های این مدرسه حمایت مالی می‌کردند. (شریف رازی، 1352ش، ص. 89) حسین حقانی از امام خمینی به عنوان یکی از تامین کنندگان مخارج مدرسه، پس از رحلت آیت الله میلانی، یاد می‌کند. (حقانی، 1371، ص. 131)

 

برنامه های آموزشی مدرسه

برنامه آموزشی مدرسه حقانی، در مجموع، نسخه توسعه یافته و اصلاح شده برنامه مدرسه علوی بود. حقانی برنامه 16 ساله شهید بهشتی را شامل این مراحل می‌داند:

3 سال مقدمات

5سال سطح

6سال خارج فقه و اصول

2سال دوره تخصصی شامل در رشته های مختلف اسلامی از جمله تفسیر، فقه و اصول، فلسفه حدیث و... . (حقانی، 1371ش، ص. 130-131)

روح حاکم بر این برنامه را می‌توان در چند عنوان خلاصه کرد:

ایجاد ضوابط برای گزینش طلبه

مدرسه حقانی، ضوابط نسبتا سختی، حتی به مراتب دشوارتر از ضوابط مدرسه آیت الله گلپایگانی، برای ورود طلاب به این مدرسه وضع کرده بود. علاوه بر شرایطی که برای متقاضیان وجود داشت، از آنان امتحان کتبی و شفاهی نیز به عمل می‌آمد.

به گفته حقانی، حداقل های لازم برای ورود به مدرسه، مدرک سوم راهنمایی بود. (حقانی، حسین، 1387ش، ص. 46)  در مرحله بعد، از میان طلاب واجد شرایط، امتحان ورودی اخذ می‌شد و از پذیرفته شدگان امتحان ورودی نیز مصاحبه حضوری به عمل می‌آمد که هدف از آن آزمودن هوش متقاضیان، آگاهی دقیق از وضع خانوادگی، استعداد، سلامت جسمی و روحی انگیزه و هدف متقاضی از ورود به سلک روحانیت، عدم وابستگی به گروه های منحرف و... بود. (حقانی، 1371ش، ص. 134) پس از گذراندن این مراحل، طلبه باید از سوی دو نفر از بزرگان و اساتید تاییده اخلاقی می‌آورد و پس از آن نیز یک دوره سه ماهه آزمایشی را می‌گذرانید. و در این مدت استعداد وی برای تحصیل علوم دینی برآورد می‌شد. (همان)

آزمون ورودی مدرسه حقانی را آیت الله جنتی برگزار می‌کرد؛ اما شهید قدوسی شخصا از متقاضیان مصاحبه می‌نمود. (حسینیان، 1387، ص. 11) حسینیان، شهید قدوسی را فردی انسان شناس می‌داند که می‌توانست توانمندی ها و گرایشات افراد را تشخیص دهد. به گفته حسینیان، او با روانشناسی خاصی افراد را ارزیابی می‌کرد که دو محور اصلی داشت: آیا فرد متقاضی به درد روحانی شدن می‌خورد یا نه؛ و اگر برای انتخاب سلک روحانیت مناسب است؛ آیا به درد مدرسه حقانی می‌خورد یا نه. (همان) اگر در فرایند مصاحبه، قدوسی متوجه می‌شد که در طلبه متقاضی، انگیزه ای مادی وجود دارد و یا توانایی های هوشی و علمی اش از حد مجا پایین تر است؛ قاعدتا از پذیرش طلبه جلوگیری می‌کرد. (شعبان زاده، 1384، ص. 101) ضوابط گزینش متقاضیان دارای لایه های مختلف و بسیار دشوار بود. از آن جایی که مدرسه حقانی، چند سال پس از تاسیس، مورد توجه بسیاری از دوستداران به تحصیل علوم دینی و خانواده های آنان قرار گرفته بود؛ مدیریت مدرسه، ابتکار عمل بیش تری برای سخت گیری در گزینش طلاب به خرج می‌داد. شهید قدوسی، در جذب اساتید نیز سخت گیری می‌کرد و بر اساس سه شاخص اخلاق، دانش و توان تدریس، اساتید را جذب می‌کرد. (شعبان زاده، 1384، ص. 79)

 

ایجاد ضوابط آموزشی و برقراری نظام ارزیابی علمی طلبه ها

شهید قدوسی نظم خاصی را بر مدرسه حاکم کرد و دفتر حضور و غیاب و کلاس بندی را، که حوزه با آن آشنایی نداشت، در آن جا مرسوم کرد و زمان ورود خروج اساتید و طلاب را تحت نظارت خود درآورد. (شعبان زاده، 1384، ص. 78) مدیریت مدرسه، طلبه ای را که بیش از پنج جلسه در ماه غیبت می‌کرد؛ از مدرسه اخراج می‌نمود. (همان)

بر اساس برنامه شهید قدوسی، در مدرسه امتحانات هفتگی و فصلی برگزار می‌شد. (همان) اگر طلبه ای نمره کمتر از 14 می‌آورد توسط مدیریت مدرسه مردود می‌شد و اگر طلبه ای در چند درس نمره مردودی می‌آورد، مدرسه او را اخراج می‌کرد و اگر در یک درس مردودی داشت باید آن را در سال بعد جبران می‌کرد. (همان، ص. 104) در مجموع، شهید قدوسی  نسبت به اخلاق و نظم درسی طلاب سخت گیر بود و طلبه ای را به دلیل کم بودن نمره انگلیسی مردود کرد. (احمدی میانجی، 1387، ص. 42) با این وجود رابطه شهید قدوسی با طلاب مانند پدر و فرزند بود و محبوبیت داشت. (همان)

 

توجه به مساله اخلاق و تهذیب نفس طلاب

برای موسسین این مدرسه، تزکیه و تربیت اخلاقی طلاب در اولویت اول قرار داشت. به همین دلیل، اخلاق درس رسمی مدرسه حقانی شد. (خزعلی، 1387ش، شماره 38، ص. 10) شهید قدوسی، خود برای طلاب درس اخلاق می‌گفت که به گفته احمدی میانجی بر آنان تاثیر می‌گذاشت. (احمدی میانجی، 1387، ص. 42) محسن ترابی نیز درس های اخلاق شهید قدوسی را بسیار تاثیرگذار و منقلب کننده توصیف می‌کند. (ترابی، 1387، ص. 95) ظاهرا در آن دوره، تنها مدرسه حقانی، به صورت رسمی برای طلاب درس اخلاق برگزار می‌کرد. (شعبان زاده، 1384، ص. 114) شهید قدوسی مراقب آراستگی طلاب بود و همچنین از طلاب تعهد می‌گرفت که سیگار نکشند. (ترابی، 1387، ص. 95)

 

گنجاندن مواد جدید درسی در میان دروس رسمی مدرسه

مدرسه حقانی برای تدریس دروس مختلف (دروس رسمی و غیر رسمی حوزه) گروه هایی تشکیل داده بود تا برنامه تدریس را انجام می‌دهند:

گروه اخلاق و انضباط

گروه فقه و اصول

گروه قرآن کریم(تفسیر، تجوید، حفظ قرآن، مفردات قرآن

گروه ادبیات عرب(صرف و نحو و معانی و بیان)

گروه ادبیات فارسی و املاء و انشاء، قرائت و خط

گروه زبان (انگلیسی، عربی)

گروه ریاضی (حساب، هندسه، جبر، هیات)

گروه منطق و فلسفه و کلام

گروه علوم طبیعی (فیزیک و شیمی و طبیعی)

گروه حدیث شناسی (تاریخ حدیث، درایه، رجال)

گروه دین شناسی و تاریخ ادیان و ملل و نحل

گروه علوم انسانی شامل: روانشناسی، جامعه شناسی، اقتصاد اسلامی، تاریخ و جغرافیای اسلامی (شریف رازی، جلد1، 1352، صص 58-59)

برخی از دروس مدرسه حقانی، کاملا منحصر به فرد بود که برخی از آن ها از علوم مهم اسلامی بودند که می‌توان به تفسیر قرآن، نهج البلاغه، معارف قرآن، معارف عربی، علم درایه، رجال و تاریخ اسلام اشاره کرد. (شعبان زاده، 1384، ص. 113) شهید بهشتی به زبان انگلیسی اهمیت ویژه ای می‌داد و برای آن شهریه ویژه تعیین کرده بود. (همان، ص. 116) شهید قدوسی و آیت الله حسن زاده آملی نیز گلستان سعدی را تدریس می‌کرد. (همان، ص. 121)

مدیریت مدرسه، در زمینه تدریس برخی از علوم انسانی جدید، از اساتید متدین و باسواد دانشگاه بهره برد. به عنوان مثال دکتر شریعتمداری روانشناسی و دکتر قائمی جامعه شناسی تدریس می‌کردند. (حسینیان، 1387، ص. 21) دکتر نمازی و حسن توانایان فرد اقتصاد، آیینه وند ادبیات عرب و آل عصفور زبان عربی را تدریس می‌کردند. (شعبان زاده، 1384، ص. 118) شهید بهشتی فلسفه هگل درس می‌داد و اصرار داشت که از متن اصلی آلمانی آن را آموزش دهد. (حسینیان، 1387، ص. 21) همچنین از آثار استین و کاپلتسون جهت تدریس فلسفه غرب بهره می‌برد و دکتر احمد احمدی فلسفه غرب تعلیم می‌داد. (شعبان زاده، 1384، ص. 116)

 

جایگزینی کتاب های آموزشی جدید

همچنین برای نخستین بار در حوزه علمیه، اقدامی جدی برای جایگزینی کتاب های آموزشی به میان آمد. در زمینه کتاب های درسی، در ادبیات عرب، به جای کتاب های صرف میر تصریف، بدایه، صمدیه و...، کتاب های جدیدی نظیر مبادی العربیه، النحو الوافی، در منطق  کتاب منطق مظفر، در اصول هم کتاب اصول مظفر و تحریرالمعالم و الرسائل الجدیده مورد استفاده قرار می‌گرفت که این دو کتاب به درخواست مدیریت مدرسه، توسط آیت الله مشکینی به نگارش درآمد. (اراکی، 1384ش، ص. 12) همچنین کتاب التمهید فی علوم القرآن نوشته آیت الله معرفت تلخیص و در این مدرسه تدریس شد. (همان، ص. 13)

با همت شهید قدوسی، علامه طباطبایی دو اثر گرانقدر بدایه الحکمه و نهایه الحکمه را جهت جایگزینی با کتب قدیمی تر آموزش فلسفه نگاشت که آیت الله جوادی آملی دوره اول آن را تدریس کرد. (شعبان زاده، 1384، ص. 116) همچنین کتاب فلسفتنای شهید صدر نیز توسط آیت الله مصباح یزدی را تدریس می‌کرد. (همان)

به نظر می‌رسد که تدریس کتاب های آموزشی جدید در مدرسه حقانی، نقش بسیار مهمی در تغییر و تحولات کتب آموزشی درسی حوزه در آینده ایفا کرد و به تثبیت این روند کمک نمود.

 

ارزیابی مدرسه حقانی

مدرسه حقانی بستری بود که در آن؛ شهید بهشتی و نوگرایان حلقه حقانی، بخش عمده برنامه 16ساله خود را اجرا کردند. فضای متکثر نوگرایی در دهه 40، به نوگرایان حلقه حقانی کمک کرد تا برنامه گسترده نوسازی حوزه را در ابعاد کوچک تر اجرا کنند. مخالفان نوسازی حوزه نیز، روز به روز ضعیف تر می‌شدند و این موضوع با شرایط و اقتضائات دنیای معاصر نسبت دارد. برخی مخالفت ها با اقدامات و برنامه های حقانی، از سوی این بخش از حوزه، در آن سال ها بروز و ظهور یافت. به عنوان مثال، برخی اساتید به تغییر متون درسی اعتراض کردند. (همان، ص. 124) حتی طلاب مدرسه حقانی در بین عده ای از طلاب فیضیه با عنوان «سیاسی» انگشت نما می‌شدند و حتی تلاش هایی جهت انصراف برخی اساتید از حضور در مدرسه حقانی صورت گرفت. (همان، ص. 24-25) با این وجود مدرسه حقانی بر اساس برنامه تعیین شده پیش رفت. یکی از مزایای این مدرسه، قدرت برنامه ریزی بالای شهید بهشتی و توانمندی ویژه اجرایی شهید قدوسی بود. این دو مساله در کنار حضور اساتید به نام نسل سومی حوزه، سطح حقانی را بالا بسیار بالا برد.

مدرسه حقانی الگوی خود را تکثیر کرد و شهید بهشتی و شهید قدوسی خود در تکثیر الگوی حقانی، مستقیما دخالت داشتند. به عنوان مثال کانون تحقیقات اسلامی و مکتب توحید، با هدایت شهید بهشتی و شهید قدوسی و بر اساس الگوی حقانی که آن هم مبتنی بر برنامه بلندمدت بود، شکل گرفتند.

در این جا لازم به ذکر است که مسائل مربوط به نسبت حقانی و انقلاب اسلامی و نیز موضوع جنجال برانگیز دکتر شریعتی، در مجال این پایان نامه نمی گنجد.

 

بنیاد نهج البلاغه

موسسه نهج البلاغه در اوایل دهه پنجاه شمسی توسط حجت الاسلام سیدجمال دین پرور از فقهای نوگرای طبقه سوم حوزه تاسیس شد. (دین پرور، 1380ش، ص. 72) دین پرور از شاگردان امام خمینی و از نوگرایان انقلابی به‌شمار می‌آمد و به دلیل مبارزات سیاسی توسط حکومت پهلوی دستگیر شده بود. (دین‌پرور، 1382، ص. 2)

موسس بنیاد نهج البلاغه، آرمان اصلی خود از تاسیس موسسه را «ایجاد مرکزیتی برای تبیین معارف اهل بیت و تربیت نسل جوان بر مبنای آن» می‌داند. (همان) موسس این بنیاد، در این زمینه با شهید بهشتی، شهید مطهری و شهید باهنر که رهبران نوگرایی دهه های چهل و پنجاه شمسی بودند، مشورت کرد و از نظرات آنان استفاده کرد. (زمانی، 1365، ص. 34) او ایده تاسیس این بنیاد را از جلسه‌‌ای حضوری با علامه امینی در سال 1345ش، الهام گرفته بود. (دین پرور، 1385، ص. 2) بر پایه اساس نامه بنیاد، اهداف این موسسه عبارت بود از:          

تدوین معارف عالیه الهی از نهج البلاغه

فیش برداری از موضوعات نهج البلاغه

تهیه تفسیر موضوعی از معارف نهج البلاغه

فراهم آوردن آموزش و تدریس نهج البلاغه برای عموم مردم

تاسیس بنیادی برای مکاتبه و نشر درس های نهج البلاغه و سایر معارف اسلامی با استفاده از نهج البلاغه و دیگر منابع اسلام

چاپ بهترین متن نهج البلاغه

فراهم کردن ترجمه فارسی نهج البلاغه به طور دقیق و صحیح

ترجمه نهج البلاغه به زبان های زنده دنیا

انتشار ترجمه های قدیمی نهج البلاغه

تحقیق و انتشار شروع نهج البلاغه ای که تا کنون چاپ نشده است

تاسیس کتابخانه ای که تنها اختصاص به نهج البلاغه داشته باشد چه در ایران و چه در دنیا

فراهم کردن فیلم، میکروفیلم از نسخ خطی نهج البلاغه و شروح و تراجم آن در ایران و جهان

تماس با مجامع اسلامی و علمی در ایران برای شناساندن بهتر آن (زمانی، 1365ش، ص. 34)

آقایان شهید محمد مصطفوی، موحدی ساوجی، حیدری چیذری و شیخ عبدالحسین معزی از همکاران اولیه بنیاد به شمار می‌رفتند که در جلسات اولیه آن در منزل دین پرور حضور می‌یافتند و عملا این موسسه در منزل ایشان شکل گرفت. (دین‌پرور، 1385، ص. 2) اعضای موسسه، در ابتدا نهج البلاغه را به چهار بخش تقسیم کرده و هرکدام یک بخش را جهت پژوهش اختیار کرده و به فیش برداری پرداختند. این اقدام در منزلی در منطقه شمیران تهران انجام می‌گرفت. (همان) یکی از مشکلات بانیان این بنیاد، احتمال برخورد حکومت بود که در آن زمان با ترویج نهج البلاغه به دلیل گره خوردن آن با مسائل سیاسی به شدت برخورد می‌کرد. (همان) تا پیش از انقلاب، گردانندگان بنیاد نهج البلاغه موفق شدند تا 5000 فیش در 120 عنوان فرعی تهیه کنند. (زمانی، 1365ش، ص. 34)

نکاتی درباره بنیاد نهج البلاغه:

بنیاد نهج البلاغه همانند سایر نهادها و مدارس مشابه، ویژگی‌های نوگرایانه‌ای دارد که قابل تامل است.

تخصص‌گرایی، توجه به پژوهش در موضوعات مختلف علوم دینی و شکل دهی به یک نظام پژوهشی حوزوی، توجه به سایر علوم اسلامی غیر از فقه و اصول به خصوص موضوعات اعتقادی از جمله حوزه‌های مغفول و هچنین استفاده از روش‌ها و ابزار نوین آموزشی و پژوهشی و استخدام آن‌ها در حیطه علوم اسلامی، همواره از آرمان‌های طرفداران نوسازی حوزه بوده است. این موسسه در دهه پنجاه شمسی بر اساس پژوهش در یک حیطه تخصصی آن هم موضوعی غیر از فقه و اصول شکل گرفت و عملا تخصص‌گرایی، پژوهش‌گرایی، توجه به سایر علوم اسلامی و به خصوص موضوعات و حیطه‌های بر زمین‌مانده و استفاده از روش‌ها و ابزار نوین پژوهشی را مد نظر خود قرار داد. این موسسه نیز همانند اکثر مجموعه‌های نوگرایانه و تازه‌تاسیس حوزه علمیه در دهه‌های واپسین قبل از انقلاب، توسط طلاب جوان و نوگرای طبقه سوم و چهارم و با حمایت مراجع نسل دوم حوزه جان گرفت. آیت الله دین‌پرور عالمی از نسل چهارم حوزه بود که با حمایت و مشورت شهید بهشتی و شهید مطهری از فقهای نسل سومی، اقدام به تاسیس این موسسه کرد. این موسسه را می‌توان یکی از نخستین مجموعه‌های پژوهشی نوین حوزوی به‌شمار آورد که به شکل سازمان‌یافته و گروهی به کنکاش در یک موضوع تخصصی علوم اسلامی می‌پردازد. فعالیت های بنیاد نهج البلاغه پس از پیروزی انقلاب اسلامی توسعه فراوانی یافت.

 

مکتب توحید

یکی از ابتکارات بی نظیر تاریخ حوزه علمیه معاصر را می‌توان راه اندازی مدرسه علمیه بانوان در شهر قم قلمداد کرد. (اراکی، 1384، ص. 19-20) ماجرای مکتب توحید از این قرار بود که 5 نفر از بانوان آبادانی شاغل به تحصیل حوزوی در کانون امام رضای این شهر، به قصد تحصیلات تکمیلی علوم اسلامی به شهر قم مهاجرت کردند. (صفاتی، 1382، ص. 8) این کار با موافقت مراجع قم و حمایت ایشان صورت گرفت. مراجع قم، خانه ای برای این زنان اجاره کرده و اساتیدی به آن محل جهت تدریس می‌آمدند. در وسط خانه، جهت حضور اساتید مرد، پرده ای کشیده شده بود. به تدریج این محل، مورد توجه بانوان علمای بزرگ شهر قم قرار گرفت و نزدیک به 500 زن از جمله دختر امام خمینی جهت تحصیل به این خانه مراجعه کردند؛ به گونه ای که امکانات موجود دیگر پاسخگو نبود. (همان، ص. 8-9) در این زمان گردانندگان این مجموعه، که همان 5زن آبادانی بودند؛ با یکی از تجار نیکوکار تهرانی به نام حاج توسلی جهت، حمایت مالی از توسعه مجموعه؛ رایزنی کردند و او هم ضمن قبول این پیشنهاد، این مساله را با شهید بهشتی و شهید قدوسی در میان نهاد. (همان، ص. 9) به این ترتیب، مکتب توحید با حمایت مالی توسلی، برنامه ریزی شهید بهشتی و مدیریت اجرایی شهید قدوسی، در سال 1353، آغاز به کار کرد. (همان، ص. 9) بر اساس اسناد ساواک، حاج عبدالله توسلی که کارخانه کارتن سازی داشت؛ ابتدا با آیت الله شریعتمداری این موضوع را در میان نهاد و توافقاتی نیز صورت گرفت؛ اما از همکاری با شریعتمداری منصـر شد و آن را در اختیار قدوسی قرار داد. (مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص 140) بر اساس اسناد ساواک این مدرسه به صورت شبانه روزی اداره می‌شد و بین اساتید مرد و شاگردان پرده می‌کشیدند. (همان) البته این مدرسه به شکل الزام آور شبانه روزی نبود؛ بلکه طلاب در صورت اضطرار و نیاز به خوابگاه و تمایل می‌توانستند به صورت شبانه روزی در آن جا سکونت کنند. (حری، 1388، ص 63) شهید قدوسی، ضوابطی برای گزینش طلاب خانم اِعمال کرد و دروس مدرسه، آن چنان سنگین بود که به گزارش ساواک، ده ها نفر ترک تحصیل کردند. (مرکز بررسی های تاریخی، 1382، ص. 144) سازمان امنیت، برآورد کرد که این مدرسه که توسط علی قدوسی از طرفداران امام اداره می‌شد، به رونق محافل و کانون های مذهبی زنان منجر گردد و از تربیت بانوان مبلغ ابراز نگرانی نمود. (همان، ص. 147) واقعیت این است، که ظرف مدت کمی، کانون توحید به سطح اثرگذاری اجتماعی رسید. تنها یک سال پس از تاسیس این مدرسه، 1354، زنان مکتب توحید، در ایام مناسبتی به نقاط مختلف کشور رفتند و از جمله در یزد، منبر یکی از این زنان مورد توجه مردم قرار گرفت. (صفاتی، 1382، ص. 10) موج حضور زنان دیپلمه و انصراف برخی بانوان از رشته های پزشکی و کشاورزی و... در دانشگاه و حضور در مکتب توحید، یکی دیگر از نشانه های موفقیت این مدرسه به شمار می‌رود. (حری، 1388، ص. 63)

علاوه بر دروس حوزوی، گردانندگان مکتب توحید، دوره های فشرده مفیدی همچون نهج البلاغه، اخلاق و بررسی مکاتب غربی برگزار می‌کردند. (همان) آیت الله حائری شیرازی اخلاق و نهج البلاغه، قدوسی نهج البلاغه، رازینی صرف ساده و عده ای از جمله فلاحیان مبادی العربیه تدریس می‌کردند. (همان)

 

مدرسه رسالت

مدرسه رسالت را باید یکی از مدارس کوچک و نوگرای دهه 50 شمسی دانست.  این مدرسه در سال 1352ش توسط آقای یوسفی دشتی راه اندازی شد. متولی مدرسه می‌کوشید تا برنامه‌های نوین اصلاحی را در این مدرسه به اجرا گذارد که از جمله می‌توان به تدریس متون درسی نوین و دروس غیر رسمی حوزوی اشاره کرد. (جعفریان، 1386ش، ص. 334-335) استاد جعفریان که خود در مدرسه درس خوانده است در خاطراتش می‌گوید: «مدرسه رسالت بعد از مدرسه حقانی جزو مدارس خوب قم بود که نسبتا فعال بود و برنامه منظمی داشت». (جعفریان، 1381، ص. 8)  جعفریان درباره نظم و برنامه این مدرسه، نقل می‌کند که مدیریت مدرسه یک بار او را به دلیل یک هفته غیبت مورد بازخواست قرار داده بود و وقتی وی ماجرای بازداشت شدن خود توسط ماموران حکومت را بیان کرد؛ از او برای اثبات این مدعا مدرک خواستند. (همان)

عوامل متعددی در تاسیس این مدرسه و جهت‌گیری آن دخالت داشتند. مهم‌ترین عامل به زعم موسس مدرسه، گرایش نوگرایانه شخص وی بود. منهاج دشتی، موسس مدرسه، از جوانی و در نجف، اندیشه اصلاح حوزه علمیه را در سر می‌پروراند؛ اما از آن‌جا که حوزه نجف را برای اصلاح مناسب نمی‌دید؛ دچار سرخوردگی شد و به حوزه علمیه قم مهاجرت کرد. (همان) او  هدف خود از تاسیس این مدرسه را ایجاد الگویی برای برنامه ریزی و اداره حوزه‌های علمیه و به طور کلی اصلاح حوزه علمیه ذکر می‌کند. (همان)

تجربه آشنایی دشتی با دبیرستان‌های مذهبی شهر تهران نیز، در جهت‌گیری آینده مدرسه رسالت نقش داشت و به عبارتی او از این مدارس الهام گرفت. ایشان، پس از مراجعت از نجف اشرف، مدتی به دعوت مرحوم کرباسچیان موسس مدرسه علوی، با مدارس علوی، نیکان و موسسه صدوق به عنوان ناظر مذهبی همکاری کرد که آن را دوران کارآموزی خود و آشنایی با روش‌های [نوین] تعلیم و تربیت می‌داند. وی تقریبا دو سال بعد، مدرسه رسالت را تاسیس کرد. (منهاج دشتی، تارنمای شخصی)

 اما به نظر می‌رسد که تجربه موفق مدرسه حقانی در قم، بیشترین نقش را در جهت‌گیری موسس مدرسه رسالت ایفا کرد. او جلسات مشورتی ابتدا با شهید قدوسی و سپس شهید بهشتی برگزار کرد. منهاج دشتی با شهید قدوسی که در آن زمانی مدیر مشهورترین مدرسه تحت برنامه قم (حقانی) بود، همکاری داشت و با ایشان در زمینه برنامه‌ریزی و مباحث اداری مشورت می‌کرد. (همان) برگزاری این جلسات نشان می‌دهد که منهاج علاوه بر مدارس تحت نظر کرباسچیان، مستقیما از ساختار و برنامه مدرسه حقانی الگو می‌گرفت و از تجارب آن استفاده می‌کرد. حتی برخی مواد درسی حقانی از جمله کتاب‌های بدایه الحکمه و نهایه الحکمه علامه طباطبایی، در این مدرسه نیز تدریس می‌شد. با این وجود مدیر مدرسه رسالت، به تصریح خودش، این مدرسه را شخصا اداره می‌کرد و کسی در مدیریت مدرسه با وی شراکت نداشت. (منهاج دشتی، خاطراتی از شهید بهشتی)

تامین مالی مدرسه

منهاج این مدرسه را با مساعدت مالی حجت الاسلام حسینی دشتی، ساکن بوشهر، تاسیس کرد. (منهاج دشتی، مروری بر زندگی‌نامه و برخی از خاطرات و نظریات به اضافه اسناد و مدارک) همچنین حاج عباس تحریریان یکی از بازاریان نیکوکار نیز در امر تامین مالی مدرسه همکاری داشت. (منهاج دشتی، زندگی نامه)

شهید بهشتی که از طریق شهید قدوسی با این مدرسه و موسس آشنایی یافته بود؛ به منظور حمایت از این اقدام نوگرایانه، در تامین مالی مدرسه مشارکت کرد؛ اما در امور اداری و مدیریت مدرسه دخالت نمی‌کرد و صرفا برخی اوقات دشتی با ایشان درباره مسائل کلی تعلیم و تربیت و برخی مسائل مدرسه به بحث و تبادل نظر می‌پرداخت. (همان) شهید بهشتی پس از آگاهی از نقش تحریریان در تامین مالی مدرسه، به دشتی می‌گوید که با وی آشناست و مبلغ پرداختی او را به علاوه مبلغ خودش، یک‌جا به مدرسه می‌پردازد. بنا به گفته دشتی، تحریریان، ماهانه 3000 تومان و شهید بهشتی 2000 تومان را تقبل کردند. (همان) پس از مدتی، شهید بهشتی رابطه خود را به دلیل نامعلومی با دشتی و مدرسه رسالت قطع کرد. (همان) دشتی که تاکید می‌کند؛ هرگز علت قطع رابطه را از شهید بهشتی نپرسیده است؛ اما اعتقاد دارد که عده‌ای بین ایشان و شهید بهشتی اختلاف‌افکنی کرده و با القاء این‌که دشتی فرد متحجری است و با انقلاب میانه ندارد؛ زمینه‌های قطع رابطه را فراهم آورده‌اند. (همان)

منهاج کوشش کرد تا مدرسان زبده‌ای را برای تربیت طلاب به مدرسه دعوت کند. برخی از مدرسان این مدرسه عبارت بودند از آیات ابراهیم امینی، محمد یزدی، طاهری خرم آبادی، سیدحسین موسوی تبریزی، عبایی خراسانی و شهید عباس شیرازی. (منهاج دشتی، مروری بر زندگی‌نامه و...)

مدرسه رسالت به اندازه مدارس و موسسات تازه تاسیس دهه‌های چهل و پنجاه شمسی همچون دارالتبلیغ، مدرسه علوی، موسسه در راه حق و مدرسه حقانی به شهرت نرسید؛ چرا که اولا از پشتوانه مالی و معنوی این مجموعه‌ها برخوردار نبود و ثانیا تنها توسط یک نفر اداره می‌شد که با توجه به سابقه تحصیل در نجف اشرف، از آشنایی و ارتباط گسترده و عمیق در حوزه علمیه برخوردار نبود. با این وجود، تاسیس مدرسه رسالت با الگوی جدید توسط فردی کم‌تر شناخته شده در حوزه قم را باید اقدامی بسیار شجاعانه ارزیابی کرد؛ تا آن‌جا که حتی شهید بهشتی نیز علی‌رغم همکاری مالی با این مدرسه، درباره انگیزه منهاج در تاسیس آن کنجکاو بود. (منهاج دشتی، خاطراتی از شهید بهشتی)

برخی از فارغ التحصیلان این مدرسه بعدا به شهرت رسیدند و به چهره‌های مشهور علمی کشور مبدل گشتند. همچنین حدود چهل نفر از طلاب فارغ التحصیل این مدرسه در جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند. (منهاج دشتی، مروری بر زندگی‌نامه و ...)

 

دارالتبلیغ اسلامی

اهداف و جهت گیری های دارالتبلیغ به روایت شریعتمداری

در نخستین سال های دهه چهل شمسی، آیت الله شریعتمداری، موسسه دارالتبلیغ اسلامی قم را به عنوان یکی از شاخص ترین و پر سروصداترین فعالیت ها در جهت نوسازی حوزه، راه اندازی کرد. به نظر می‌رسد که دارالتبلیغ، صرفا موسسه ای برای انجام اقدامات نوگرایان نبود؛ بلکه بنا داشت تا به الگویی سراسری در حوزه تبدیل شود؛ اما عدم همراهی بزرگان طبقه دوم حوزه، ضمن محدود کردن شعاع و نتایج اقدامات دارالتبلیغ، از سراسری شدن آن در قم جلوگیری کرد. با این وجود بخش عمده ای از افراد شاخص طبقه سوم نوگرایان در برنامه اصلاحی آیت الله شریعتمداری شرکت کردند و مهم ترین نقش را در موفقیت های این موسسه ایفا کردند.

مؤسس دارالتبلیغ، در سخنرانی خود به مناسبت افتتاح موسسه، برخی از اهداف موسسان را بیان کرد. وی در این سخنرانی، به بیان وضع نامناسب تبلیغ در داخل و خارج از کشور و عدم انطباق آن با اقتضائات و شرایط دنیای کنونی پرداخت. او ریشه این ناکارآمدی را فقدان تشکیلات کارآمد برای تربیت مبلغ عنوان کرد. (دارالتبلیغ، 1348، ص. 5) وی از ضعف دستگاه تبلیغات دینی تشیع در ایران و جهان و در مقابل فعالیت فرقه ها و مکاتب ضد دینی و سایر ادیان ابراز نگرانی نمود. (همان) یکی از مسائلی که شریعتمداری بر آن تاکید ورزید، کمبود مبلغ ورزیده و توانمند و باسواد بود. (همان) از منظر او، به خصوص کمیت مبلغ در این برهه اهمیت بسیار داشت. یکی از رویکردهای مهم دارالتبلیغ، بر اساس سخنرانی بانی موسسه، تبلیغ اسلام در سطح جهان بود. (همان، مقدمه، ص. هفده) همچنین وی نمی توانست نگرانی خود از گسترش تبلیغات تبشیری مسیحیان در کشور را پنهان کند: «امروز دیگران جرات را به جایی رسانده اند که در تهران یعنی قلب مملکت شیعه مشغول تبلیغ شده اند و به نام صدای انجیل نشریاتی را منتشر می‌کنند. حتی می‌گویند فرستنده هم در اختیار دارند، جایی که مسیحی ها از آن طرف عالم می‌آیند و به خود اجازه می‌دهند که با تشکیلات منظم و پول های فراوان در قلب مملکت اسلامی مشغول تبلیغ شوند، آیا وقت آن نرسیده است که ما مسلمان ها بیدار شویم و متوجه گردیم حداقل وسیله داشته باشیم که آن تبلیغات گمراه کننده را خنثی کنیم و اجازه ندهیم دیگران در این مملکت اسلامی تبلیغاتی به نفع ادیان منسوخه و باطله بکنند و نشریاتی منتشر سازند، اما ما مسلمان ها به اندازه کافی نشریه نداشته باشیم، مبلغین آماده به اندازه لزوم نداشته باشیم، تاسیسات منظم و محکم نداشته باشیم، کتابخانه و چاپخانه نداشته باشیم». (همان، ص. شانزده-هفده مقدمه)

به این ترتیب بر اساس سخنرانی فوق می‌توان خط مشی کلان موسسه دارالتبلیغ را ایجاد تشکیلاتی منظم و با قاعده با ویژگی های ذیل ترسیم کرد:

کارآمدسازی تبلیغ تشیع بر اساس دگرگونی ها و شرایط دنیای معاصر

تربیت تعداد زیادی مبلغ توانمند بر اساس نظم و برنامه های آموزشی روزآمد

جهانی سازی اسلام و تشیع

مقابله با تبلیغات فرقه ها و گروه های ضد اسلامی به خصوص مبشران مسیحی

 

تاسیس دارالتبلیغ به روایت علی دوانی

با توجه به حوادث ناگواری که حزب خلق مسلمان تحت لوای آیت الله شریعتمداری به وجود آوردند؛ اقدامات اصلاحی آقای شریعتمداری تحت الشعاع این حوادث قرار گرفت و کم تر کسی از گردانندگان دارالتبلیغ، بیان ماجرای راه اندازی دارالتبلیغ را به مصلحت دانستند. در این میان علی دوانی یک استثناست. به همین دلیل مناسب است تا روایت او از تاسیس این موسسه اصلاحی بیان شود.

جمعی از نوگرایان طبقه سوم از جمله دوانی، مکارم، سبحانی و دیگران، از سال ها پیش از تاسیس مجله مکتب اسلام، مساله اصلاح حوزه و حرکت آن، هم نوا با سیر زمان را مطرح می‌کردند و در این زمینه به دانشگاه الازهر نظر داشتند. (دوانی، 1382ش، ص. 445) از آن جایی که آیت الله شریعتمداری، اقدام نوگرایانه قابل توجهی در سال های آخر زعامت مرحوم بروجردی آغاز کرد و مجله مکتب اسلام را حمایت نمود؛ این دسته از نوگرایان که هیات علمی مجله را تشکیل می‌دادند، پیشنهاد اصلاح حوزه در قالب تاسیس دارالتبلیغ را پس از رحلت آقای بروجردی، نزد او مطرح کردند. (همان، ص. 448) آقای شریعتمداری ابتدا از ترس محافظه کاران حوزه که با هر اقدام اصلاحی مخالفت می‌کردند، نسبت به پذیرش این پیشنهاد، اظهار تردید می‌کرد؛ (همان) اما دوانی به آقای شریعتمداری توصیه کرد که با توجه به ضرورت مبارزه مستمر با دشمنان اسلام، نباید فرصت را جهت ایجاد تحول در حوزه و راه اندازی تشکیلات و سازمان نوین حوزوی از دست داد. دوانی سرانجام نظر مثبت آیت الله شریعتمداری و هیات مالی مجله مکتب اسلام را جلب کرد و پس از مذاکره با هیات فوق الذکر، بنا شد زمینی وقفی در کنار خیابان صفاییه جهت راه اندازی مدرسه طلاب درنظر گرفته شود که آقایان مکارم و سبحانی و برخی اعضای هیات مالی با تولیت آستانه، موضوع را در میان گذاشتند و زمین آن جا را در قالب اجاره 99 ساله در اختیار گرفتند. (همان) سرانجام در در اردیبهشت 1343ش، مصادف با عید غدیر با حضور علمای بزرگ از جمله نصرالله بنی صدر مراسم کلنگ زنی آغاز شد. (همان)

دوانی به عنوان سخنران مراسم کلنگ زنی، در جمع میهمانان گفت: «نحوه تبیلغ و تجهیزات بیگانگان و دشمنان دین را کم و بیش می‌دانید. آن ها همه مجهزند به بهترین تجهیزات تبلیغی و با لطائف الحیل در همه جا بین جوانان و زن و مرد، در موسسات، در ادارات تبلیغ می‌کنند و مردم را به طرف بی دینی و لاابالی گری و فحشاء و منکر و فساد اخلاق سوق می‌دهند. منظور آن ها بیش تر این است که روحانیت و دین و مذهب را در نظر مردم، بالاخص ایرانیان تضعیف کنند تا بتوانند از آب گل آلود به موقع ماهی مقصود را بگیرند. این مدرسه مانند سایر مدارس که در شهر مذهبی قم و سایر اماکن اسلامی و نقاط شیعه نشین بنا شده و می‌شود؛ منظوری جز این ندارد، و راهی بهتر و جدیدتر و دنیاپسندتر از این نیست...». (دوانی، 1382ش، ص. 449-450) پس از مدتی، دوانی اطلاع یافت که میهمان خانه ارم که از نظر موقعیت و ساختمان، مکانی عالی به شمار می‌آمد به دلیل اختلافات داخلی صاحبان آن تعطیل شده و دولت قصد دارد در آن محل سینما بسازد. او به آیت الله شریعتمداری پیشنهاد کرد که برای جلوگیری از ساخته شدن سینما، زودتر این میهمان خانه را خریداری کند و پس از جلب نظر هیات مالی، این ساختمان برای دارالتبلیغ درنظر گرفته شد. (همان، ص. 452-455)

بر اساس روایت علی دوانی، ابتکار تاسیس دارالتبلیغ به گروهی از نوگرایان حوزوی طبقه سوم، از شاخه مجله مکتب اسلام باز می‌گردد. نوگرایانی که اصلاح حوزه را بیش از مسائل دیگر از جمله ورود به سیاست، دغدغه خود قرار داده بودند[6]. سخنرانی های افتتاحیه دارالتبلیغ نشان می‌دهد که تحولات سریع دوران معاصر و تهدیدهای بی سابقه فرهنگی که مرزهای کشورهای اسلامی را درنوردیده و به قلب ها و ذهن های جوانان مسلمان و شیعه سرایت کرده بود، محرک اصلی موسسین دارالتبلیغ اسلامی به شمار می‌آمد. به همین دلیل نسل های نوگرای حوزوی احساس می‌کردند که با ابزار سنتی نمی توان در برابر هجمه های نوین فرهنگی ایستادگی نمود و باید طرحی نو درانداخت. فقهای طبقه دوم به خصوص آیت الله شریعتمداری عملا به عنوان پشتوانه اعتباری و مالی این مجموعه نقش آفرینی می‌کردند؛ اما روند ماجرا به شکلی پیش رفت که اطرافیان شریعتمداری، نقش پر رنگ تری در اداره دارالتبلیغ و مکتب اسلام پیدا کردند.

 

تشکیلات و برنامه های دارالتبلیغ

در یک نگاه اجمالی، موسسه دارالتبلیغ اسلامی قم، که به طور رسمی به ثبت رسیده بود، تحت نظارت آیت الله شریعتمداری قرار داشت و دارای یک هیات علمی جهت برنامه ریزی آموزشی، علمی، محتوایی و تبلیغی و یک هیات مدیره جهت تدبیر امور مالی بود و بر اساس اظهارات آیت الله شریعتمداری موسسه ای مستقل محسوب می‌شد. (جمعی از نویسندگان دارالتبلیغ، 1348ش، ص. 515) این مجموعه دارای کتابخانه، چاپخانه، بخش انتشارات، بخش آموزش و مرکز پاسخ به سوالات بود. (همان)

از نظر ساختار و تشکیلات، می‌توان گفت که دارالتبلیغ، مجموعه توسعه یافته مجله مکتب اسلام بود؛ چرا که حامیان، بانیان و گردانندگان هردو مجموعه عملا یکی بودند. در راس مجموعه، مرجع تقلید، از طبقه دوم نوگرایان، قرار داشت که می‌توانست به یک مجموعه جدید با برنامه هایی کم سابقه و احتمالا مخالفت برانگیز، اعتبار و مشروعیت ببخشد. همان گونه که دوانی در توصیف خود آورده، هیات مالی مجله مکتب اسلام نیز همان هیات مالی دارالتبلیغ بود و اساسا پس از جلب موافقت آنان، این موسسه در سال 1343 به راه افتاد. گردانندگان برنامه های آموزشی و محتوایی مجموعه نیز عملا، همان هیات علمی مجله مکتب اسلام بودند. دوانی می‌گوید که عمده فعالیت های اولیه آن برعهده خود او بوده است. (دوانی، 1382ش، ص. 445) همچنین آقایان سبحانی و مکارم نیز نقش برجسته ای در تاسیس و اداره دارالتبلیغ ایفا کردند. (همان، ص. 457) در اساسنامه دارالتبلیغ و مجله مکتب اسلام نیز قید شده بود که نظارت به هردو موسسه، برعهده آیت الله شریعتمداری است و نیز حسن شریعتمداری و عباسی، داماد آیت الله شریعتمداری، بر چاپ و انتشار کتاب های دارالتبلیغ نظارت و اشراف داشتند. (همان) به این ترتیب، عملا این دو موسسه تفاوت چندانی با یکدیگر نداشتند و بعید نیست که بتوان مجله مکتب اسلام را ارگان تبلیغاتی موسسه قلمداد نمود.

دارالتبلیغ دو وظیفه را تعقیب می‌کرد:

تربیت مبلغ با اسلوب و محتوای جدید (وظیفه آموزشی)

تبلیغات دینی با شیوه های نوین در ایران و سراسر جهان (وظیفه تبلیغی)

 

تربیت مبلغ

بر اساس متنی که گردانندگان مکتب اسلام در اختیار شریف رازی قرار دادند، تربیت مبلغ از سه طریق صورت می‌گرفت:

الف) مبلغ علوم دینی از میان حوزویان

ب) تربیت مبلغ از بین داوطلبان غیر ایرانی

ج) برنامه کوتاه مدت آموزش و تبلیغ علوم اسلامی برای جوانان غیر حوزوی و دارای مدرک دیپلم. (شریف رازی، 1352ش، جلد 2، ص. 16-17)

در زمینه تربیت مبلغ حوزوی، این موسسه برنامه ای 6 ساله برای هر طلبه در نظر داشت و طلابی که موفق به پذیرش در امتحان ورودی و مصاحبه می‌شدند، پس از اتمام دوره، در امتحان نهایی شرکت می‌کردند و در صورت قبولی، مدرک دریافت می‌کردند. (همان، ص. 16) به روایت شریف رازی، به دانشجویان دارالتبلیغ به عنوان هزینه کمک تحصیلی، شهریه می‌دادند. (همان، ص. 17) اما حداقل در سال های نخست، افتتاح دارالتبلیغ چنین امکانی برای گردانندگان آن، وجود نداشت. (همان، ص. 28) احتمال دارد که از سال 1348 تا 1352، توانمندی مالی موسسه به حدی رسید که بتواند به طلاب شهریه دهد.

دارالتبلیغ کتابخانه مجهزی داشت، که پس از دو سال از افتتاح آن (1352ش)، هرچند از نظر تعداد کتاب، از سایر کتابخانه های مشهور قم پایین تر بود، اما از آن ها فعالیت بیشتری داشت. (همان، ص. 18-19) این کتابخانه مجهز، دارای دو سالن بزرگ مطالعه و دو مخزن بزرگ کتاب و اتاق هایی برای مولفین و نویسندگان بود. (جمعی از نویسندگان دارالتبلیغ، 1348ش، ص. 514) به گفته عقیقی بخشایشی در سال 1360، بیش از 50هزار جلد کتاب در آن کتابخانه و موسسات تابعه (معهد الدراسات و دارالزهراء) وجود داشت و افزون از 2000 نفر کارت عضویت داشتند[7] که اغلب دانش آموز بودند. (بخشایشی، 1360، ص. 46)

این مرکز کلاس هایی در سه سطح اول و دوم و عالی راه انداخته بود که علاوه بر دروس معمولی حوزه های علمیه، درس هایی نیز به شرح ذیل ارائه می‌کرد:

تفسیر قرآن

اخلاق اسلامی

علم حدیث شناسی:رجال و درایه

تاریخ تحلیلی اسلام

فن خطابه و تمرین آن

ادبیات فارسی و عربی به طرز نو

فن نویسندگی و تبلیغ آن

زبان های انگلیسی و اردو

علوم طبیعی

فلسفه قدیم و جدید (جمعی از نویسندگان دارالتبلیغ، 1348ش، ص. 512)

با نگاهی به عناوین فوق می‌توان جهت گیری های اداره کنندگان موسسه را تشخیص داد. البته، دروس سنتی حوزه نیز در این مکان تدریس می‌شد. بنا به روایت احمدی میانجی، آیت الله شریعتمداری کلاس درس خارج خود را در دارالتبلیغ برگزار می‌کرد. (احمدی میانجی، 1380ش، ص. 231) کلاس های فن بیان و فن نویسندگی و آموزش زبان های خارجی و ادبیات فارسی و ادبیات نوین عرب به این مقصود در برنامه ها گنجانده شده بود که مبلغان را برای تبلیغ در داخل و خارج آماده کند. دارالتبلیغ در پی تربیت خطبا و نویسندگان توانمند و همپای تحولات روز بود. همچنین تدریس علوم جدید و فلسفه های قدیم [اسلامی] و جدید [غربی] جهت گیری نوگرایانه موسسه را نشان می‌دهد.

هیات علمی موسسه، طی جلسات مختلف و برنامه ریزی آموزشی مشخص، صورت دروسی که باید تدریس شود و استادان هر درس را تعیین کرد. آقایان مکارم، سبحانی و شبیری زنجانی و دوانی هر کدام یک یا چند درس را تدریس می‌کردند و بقیه اساتید از تهران می‌آمدند. (دوانی، 1382ش، ص. 456) سیدموسی شبیری زنجانی، درایه و حدیث درس می‌داد.[8] (همان، ص. ص. 458) همچنین مدیران دارالتبلیغ از آقای فلسفی جهت تدریس فن خطابه دعوت کردند اما به دلیل حواشی دارالتبلیغ، او از قبول دعوت، خودداری کرد و صدربلاغی علاوه بر تاریخ اسلام، فن خطابه تدریس می‌کرد. (همان، ص. 456) دوانی به برگزاری کلاس های فن نویسندگی اصرار داشت که خود او دوره اول و مکارم دوره دوم آن را تدریس کردند. شهید مطهری فلسفه درس می‌داد که تا اوایل انقلاب ادامه یافت. (همان) محمد جواد مغنیه از علمای بلندپایه لبنانی و از نوگرایان مشهور حوزه های علمیه، یکی از پرآوازه ترین مدرسان دارالتبلیغ به شمار می‌رفت. وی دو سال در این موسسه به تدریس پرداخت. او درباره حضورش در دارالتبلیغ می‌نویسد: «... در بیروت نمی دانستم عمری را که روز به روز کوتاه تر می‌شود چگونه بگذرانم تا این که از طرف آیت الله شریعتمداری برای تدریس در دارالتبیغ دعوت شدم. استخاره ای که گرفتم این آیه شریفه آمد:«و قالَ إنّی ذاهب إلی ربِّی سَیَهدینِ». وقتی به قم آمدم و دارالتبلیغ را دیدم، آن چه مرا متحیر کرد حرکت علمی حوزه در زمینه دروس حوزوی سطح، خارج، تفسیر، نهج البلاغه و جلسات هفتگی بود که برای جوانان برقرار می‌شد. (اندیشه تقریب، 1384، ص. 113) بر خلاف رویه معمول در حوزه ها، کلیه دروس دارالتبلیغ توسط اساتید، و نه دانشجویان، به شکل جزوه درآمده و در اختیار محصلین به شکل رایگان قرار می‌گرفت. (همان)

به گفته شریف رازی تا سال 1352ش، حدود 100 طلبه در دارالتبلیغ، تحصیل می‌کردند و تا آن سال 115 نفر نیز از این مرکز فارغ التحصیل شدند. (شریف رازی، 1352ش، جلد 2، ص. 17) علاوه بر طلبه های ایرانی، دارالتبلیغ، طلاب غیر ایرانیِ خواهانِ تحصیل در حوزه را جذب می‌کرد که برخی از طریق امتحان و برخی به شکل آزاد پذیرش می‌شدند و موسسه نیز عده ای را بورس می‌کرد و می‌کوید تا وسائل تحصیل و سکونت در اختیار طلاب غیر ایرانی قرار دهند. (همان، ص. 17)

 

انجام فعالیت های تبلیغی در داخل و خارج از کشور

یکی از نخستین مقدمات راه اندازی تشکیلات تبلیغی در آن دوران، فراهم ساختن زیرساخت های چاپ و انتشارات بود. با توجه به سابقه مجله مکتب اسلام، عملا چنین زیرساختی فراهم بود، ضمن آن که از نظر نرم افزاری نیز تعداد قابل توجهی نویسنده با تجربه در این مجله تربیت شده بودند. بنابر این، یکی بودن گردانندگان مجله مکتب اسلام با دارالتبلیغ امتیاز بزرگی برای هردو مجموعه به حساب می‌آمد. یکی نخستین اقدامات دارالتبلیغ، تاسیس چاپ خانه ای مناسب بود که در نخستین سال های تاسیس دارالتبلیغ تحقق یافت. (جمعی از نویسندگان دارالتبلیغ، 1348ش، ص. 515)

برخی از اقدامات تبلیغی برجسته موسسه عبارت بودند از:

انتشار مجله الهادی به زبان عربی

در راستای نقش آفرینی در امر تبلیغات در جهان اسلام، مجله الهادی به زبان عربی از سوی موسسه انتشار یافت. (شریف رازی، 1352ش، جلد 2، ص. 19) در این نشریه برخی فضلای حوزه های علمیه کشورهای عرب زبان از جمله نجف، قلم می‌زدند. مجله الهادی نیز همچون مکتب اسلام، سال ها انتشار یافت.

تهیه و توزیع جزوه و کتاب و نشریه به زبان های مختلف در سراسر جهان

دارالتبلیغ، مرکز مطبوعاتی چاپ و فروش کتاب های دینی به راه انداخته بود که جزوه های رایگانی، به زبان های مختلف خارجی، را به بیش از 1500 مرکز اسلامی خارج از کشور می‌فرستد که برخی از آن ها از طریق پست ارسال می‌شد. (شریف رازی، 1352ش، جلد 2، ص. 17-18) عمده جزوات و کتاب ها توسط انتشارات موسسه به دو زبان فارسی و انگلیسی در داخل و 55 کشور آسیایی، آفریقایی، اروپایی و آمریکایی توزیع می‌شد و برخی از کتاب ها و جزوات این موسسه توسط مسلمانان مقیم کشورهای فرانسوی زبان اروپا به زبان فرانسوی ترجمه و به خرج خود آن ها توزیع شد.[9] (جمعی از نویسندگان دارالتبلیغ، 1348ش، ص. 513) از آن جا که تبلیغات مسیحیت در ایران و جهان، یکی از محرک های راه اندازی دارالتبلیغ به شمار می‌آمد، جزواتی در این زمینه به زبان های فارسی و انگلیسی انتشار یافت که از جمله به خرافات و تناقضات عهدین می‌پرداخت و به شبهات «کلیساهای استعماری» پاسخ می‌داد. (جمعی از نویسندگان دارالتبلیغ، 1348ش، ص. 513) جزواتی که در رد مسیحیت از سوی موسسه منتشر و به شکل رایگان توزیع می‌شد، از سوی بخشی از اقشار مذهبی دانشگاهی و فرهنگی که با تبلیغات گسترده مبشران مسیحی دست و پنجه نرم می‌کردند،  مورد استقبال قرار گرفت. (مرکز بررسی های اسناد تاریخی، 1379، ص. 91)

این موسسه کتاب های بسیاری از نوگرایان، خصوصا فقهای طبقه سوم را منتشر کرد؛ چرا که یکی از بزرگ ترین چاپخانه های شهر قم را در اختیار داشت و از امکانات مالی لازم برای چاپ کتاب برخوردار بود. برخی از کتاب های انتشار یافته توسط دارالتبلیغ به زبان عبارت بودند از: سیری در نهج البلاغه شهید مطهری، حیات امام زین العابدین (علیه السلام)، مسائل نبوت، پژوهشی درباره انجیل و مسیح از سیدهادی خسروشاهی، بررسی مسائل کلی امامت و فاطمه زهرا بانوی نمونه اسلام از ابراهیم امینی، تربیت کودک اثر دکتر احمد بهشتی و سیستم اخلاقی اسلام نوشته جعفر سبحانی. (الهادی، اخبار دارالتبلیغ الاسلامی: تقریر قسم الوعظ و التبلیغ، 1354، ص. 124)

تاسیس مرکز پاسخ به شبهات: دارالتبلیغ را می‌توان یکی از پیشگامان، ایجاد مراکز پاسخ به شبهات قلمداد کرد. این موسسه مرکزی برای پاسخ به سوالات دینی داشت که پاسخ ها را به صورت کتبی ارائه می‌داد.[10] (شریف رازی، 1352ش، جلد 2، ص. 19)

 

رویکرد دارالتبلیغ به وحدت اسلامی

در خلال فعالیت دارالتبلیغ در دهه های چهل و پنجاه شمسی، شخصیت های برجسته ای از مذاهب مختلف اسلامی به خصوص اهل سنت از این موسسه، بازدید، و با آیت الله شریعتمداری و مدیران آن دیدار کردند. از جمله می‌توان به محمد فهام رئیس دانشگاه الازهر و مفتی اعظم مصر، علامه کفتارو مفتی اعظم سوریه و رئیس مسلمین آفریقای جنوبی، اشاره کرد. (شریف رازی، 1352ش، جلد 2، ص. 20)همچنین شخصیت های هیات های برجسته ای از لبنان و تانزانیا (الهادی م.، 1354، ص. 106)  و نیز از اندونزی و پاکستان (الهادی، 1354)، پس از دیدار با آیت الله شریعتمداری از موسسه دیدن کردند.[11] سیاست گذاران دارالتبلیغ، مشی و مرام آیت الله بروجردی درباره تقریب مذاهب را پیگیری کردند و ملاقات های مکرر نوگرایان اهل سنت در قالب هیات های عالی رتبه از موسسه، موفقیت نسبی سیاست تقریب مذاهب دارالتبلیغ را نشان می‌دهد. این نکته بسیار قابل تامل است که تبلیغات جهانی و «معرفی چهره حقیقی اسلام و تشیع» مستلزم انعطاف پذیری مبلغان و دست گذاشتن بر نقاط اشتراک است تا بستر برای عرضه اندیشه در جوامع دیگر فراهم گردد. بدون تعامل با علمای الازهر و علمای سایر جوامع اهل سنت، امکان تبلیغ تشیع در این جوامع بسیار دشوار می‌شد. در واقع نسبت معناداری میان تقریب مذاهب، نوگرایی و جهانی اندیشی وجود داشت و از آن طرف نیز، پیشگامان تقریب مذاهب اهل سنت، علمای نوگرا بودند.

 

دارالتبلیغ و حوزه علمیه قم

دارالتبلیغ، به خصوص در نخستین سال های تاسیس، مورد توجه بخش قابل توجهی از طلاب قرار گرفت. حسین انصاریان نقل می‌کند، هنگامی که کلاس های درس دارالتبلیغ به پایان می‌رسید، طلاب شرکت کننده در آن کلاس ها، سطح خیابان اطراف موسسه را می‌پوشاندند. (انصاریان، 1382ش، ص. 107) جزوه های تکثیر شده اعتقادات، کلام جدید، ادبیات عرب، زبان انگلیسی و تاریخ اسلام موسسه، در دست طلاب می‌چرخید و طلبه های فراوانی مطالب این جزوه ها را مطالعه می‌کردند و برای امتحان دارالتبلیغ خود را آماده می‌نمودند. (همان، ص. 194) در محرم و صفر نخستین سال تاسیس دارالتبلیغ، گردانندگان این مجموعه، با انتشار جزوه هایی بین وعاظ، درخواست کمک کردند که حدود 50هزار تومان جمع آوری شد و در طول یک سال، مبلغ کمک ها به نیم میلیون تومان رسید. (دوانی، 1382ش، ص. 451) با این وجود بنا به برخی گزارش ها، با گذشت زمان، دامنه اثرگذاری این موسسه کاهش یافت و رونق سال های اولیه خود را دیگر به دست نیاورد. (همان؛ صابری همدانی، 1383ش، ص. 116)

نوگرایان طبقه سوم، همواره برای انجام فعالیت های اصلاحی به فقهای طبقه دوم به خصوص مراجع تقلید نیاز داشتند تا از آنان مشروعیت و اعتبار دریافت کنند و به واسطه اجازه آنان، از سهم امام و منابع مالی  جهت پیشبرد برنامه های خود بهره برند. به همین دلیل نوگرایان مکتب اسلام سراغ آیت الله شریعتمداری رفتند که نظر مساعدی نسبت به این گونه فعالیت ها داشت و فردی روشنفکر شناخته می‌شد. همچنین آنان این گونه عنوان می‌کردند که یاس امام خمینی از اصلاح حوزه پس از ماجرای شکست طرح اصلاحی در زمان آیت الله بروجردی، سبب شد که آنان به آقای شریعتمداری مراجعه کنند. (دوانی، 1382ش، ص. 457) اما به دلائلی که اشاره خواهد شد، این انتخاب را می‌توان بزرگ ترین اشتباه راهبردیِ این شاخه از نوگرایان قلمداد کرد.[12] دارالتبلیغ از ابتدای تاسیس، با مخالفت های فراوانی روبرو گشت. تاسیس این مجموعه، در بین مدرسان درجه اول حوزه اختلاف انداخت. از یک سو امام خمینی، آیت الله گلپایگانی و آیت الله سیدمحمد محقق داماد (همان، ص. 458) به شکل مستقیم یا غیر مستقیم به مخالفت با آن پرداختند و از سوی دیگر شیخ مرتضی حائری و علامه طباطبایی و سیدعلی بهبهانی از این اقدام جانب داری کردند. (همان) آیت الله مرعشی نیز در این خصوص به سکوت اکتفا کرد. (روحانی، 1391ش، ص. 193) به این ترتیب دارالتبلیغ نتوانست از میان مراجع مطرح در قم، به جز آیت الله شریعتمداری حامی دیگری بیابد. حدر این میان، مخالفت امام خمینی با دارالتبلیغ، از اهمیت بالایی بیش تری برخوردار بود چرا که ایشان شلوغ ترین کلاس های درس حوزه را داشت و درس خوان ترین طلبه ها، از جمله برخی از گردانندگان اصلی دارالتبلیغ، شاگرد ایشان بودند و از آن مهم تر این که حوزه به تدریج در بستر نهضت مبارزه با حکومت پهلوی قرار می‌گرفت و در آن برهه، حداقل بسیاری از اساتید جوان یا نوگرایان طبقه سوم که عمده فعالیت های حوزه را رقم می‌زدند، تدریجا وارد مسیر نهضت می‌شدند. در چنین پس زمینه ای، امام خمینی که در بین اقشار اجتماعی از سایر علمای همتراز خود گمنام تر بود به یکی از مشهورترین چهره های روحانی در جامعه تبدیل می‌شود و رهبری مبارزه با حکومت را به عهده می‌گیرد.

پس از آن که ماجرای مخالفت امام با دارالتبلیغ در حوزه قم پیچید، اعتراضات از گوشه و کنار حوزه به پا خاست. فشار بر گردانندگان موسسه آن چنان سنگین بود که آیت الله شبیری زنجانی که امام جماعت مدرسه حقانی بود، به سبب مخالفت های طلاب مدرسه حقانی از حضور در موسسه عذرخواهی کرد. (دوانی، 1382ش، ص. 458) شهید مفتح به دلیل اعتراضاتی که مواجه شد، تنها یک بار به دارالتبلیغ آمد و آیت الله مشکینی نیز، که فعالیت خاصی در موسسه نداشت، گاهی از درب دیگر دارالتبلیغ تردد می‌کرد. (همان، ص. 459) افرادی که در این موسسه رفت و آمد می‌کردند در بین طلاب انقلابی منفور و تحت عنوان «دارالتبلیغی» شناخته می‌شدند. (روحانی، 1391ش، ص. 194) اعتراضات طلاب انقلابی بسیار گسترده بود و کار به جایی رسید که برخی از اعضای هیات علمی موسسه، به آیت الله شریعتمداری پیشنهاد کردند، برای کاستن از شدت اعتراضات، فردی از میان علامه طباطبایی، شهید مطهری، شیخ مرتضی حائری، حاج آقا رضا صدر یا آیت الله طالقانی به جای او، ریاست موسسه را به دست گیرد. مذاکراتی نیز انجام گرفت که نتیجه ای در پی نداشت. (دوانی، 1382ش، ص. 459-461)

گردانندگان دارالتبلیغ، کوشش کردند تا نظر مساعد امام نسبت به این موسسه را جلب کنند و به همین دلیل آقایان مکارم شیرازی، سبحانی و دوانی، جداگانه نزد امام رفتند و تاکید کردند که پیشنهاد تاسیس این مجموعه را آن ها به آقای شریعتمداری داده اند و او ابتدا در این باره تردید داشت. (همان، ص. 457) امام به آنان تاکید کرده بود که کسی نفیا یا اثباتا از قول او چیزی درباره دارالتبلیغ نگوید اما اگر احساس کرد که وابسته به جایی [حکومت] است، دستور می‌دهد طلبه ها آجرهای آن را بکنند! (همان) با این وجود قرائن بسیار زیادی وجود دارد که مخالفت امام با موسسه را انکار ناپذیر می‌سازد. مرتضی بنی فضل نقل می‌کند که امام به او ماموریت داد تا به تبریز برود و به علمای آن شهر گوشزد کند که شایعه حمایت امام از دارالتبلیغ صحت ندارد. (بنی فضل، 1386ش، ص. 133)

 در مقابل، آیت الله میلانی، علامه طباطبایی، شیخ مرتضی حائری و سیدعلی بهبهانی به موسسه رفت و آمد می‌کردند. (دوانی، 1382ش، ص. 458) آیت الله خویی نیز کتبا از دارالتبلیغ و آقای شریعتمداری حمایت کرد.(همان) علامه و برادر ایشان سیدحسن الهی در موسسه تدریس می‌کردند و شیخ مرتضی حائری می‌گفت که عمدا به دارالتبلیغ می‌آید تا طلبه های مخالف ببینند و دست از مخالفت بردارند اما تاثیری نداشت. (همان) همچنین آیت الله میلانی هنگامی که مرحوم میانجی به دیدار وی در مشهد رفته بود، از او درباره نظر امام درباره دارالتبلیغ پرسید و سپس گفت که «آقای خمینی به کار آقای شریعتمداری چه کار دارد؟». (احمدی میانجی، 1380ش، ص. 230) این موضوع نشان می‌دهد که شکاف جدی در طبقات مختلف نوگرایان در ماجرای دارالتبلیغ به وجود آمده بود.

در این میان، برخی از فقهای نوگرای طبقه سوم، از جمله برخی ارادتمندان و نزدیکان امام خمینی، که بخشی از خواسته های خود را در دارالتبلیغ تحقق یافته می‌دیدند و فضای مناسبی برای انجام اقدامات اصلاحی و نوگرایی به واسطه این موسسه گشوده شده بود؛ از این جریان حمایت کردند. شهید مطهری بی پروا در این موسسه تدریس می‌کرد. او به امام نامه نوشت و از ایشان درخواست کرد که به شایعات درباره دارالتبلیغ گوش نکند. (دوانی، 1382ش، ص. 457) مرحوم سیدغلام رضا سعیدی در موسسه به ترجمه انگلیسی می‌پرداخت (همان، ص. 459) ابراهیم امینی، که به تعبیر دوانی مورد علاقه انقلابیون بود، کتابی در دارالتبلیغ به چاپ رسانید و صالحی نجف آبادی بدون درج نام، کتابی با عنوان «زن در اسلام» از طرف انتشارات موسسه منتشر کرد. (دوانی، 1382ش، ص. 459)

مسائل متعددی دست به دست هم داد تا این اقدام اصلاحی مورد استقبال بسیاری از علما و طلاب نوگرای طبقه دوم و به تبع آن جمعی از نوگرایان طبقه سوم و چهارم قرار نگیرد. یکی از مهم ترین علل این ناکامی، قرار گرفتن حوزه در متن و بستر نهضت مبارزه با پهلوی بود که فعالان نهضت، این اقدام را با جمله ای نامربوط با عبارت کلی نهضت قلمداد کردند. به این ترتیب، راه اندازی دارالتبلیغ به عنوان عاملی انحرافی از نهضت تعبیر شد که یکی از اصلی ترین دلایل آن رویکردهای آیت الله شریعتمداری در مساله مبارزه بود.

بسیاری از مخالفان آقای شریعتمداری، فرضیه ارتباط دارالتبلیغ با برنامه های شاه برای بدیل سازی در حوزه علمیه را رد می‌کنند. مرتضی بنی فضل[13]، صابری همدانی و آیت الله منتظری، هرگونه ارتباط دارالتبلیغ با حکومت را تکذیب می‌کنند. (بنی فضل، 1386، ص. 130-131؛ صابری همدانی، 1383ش، ص. 114-115؛ منتظری، 1379ش، ص. 119) اما با این وجود از نظر امام و بسیاری از نوگرایانی که در این برهه به نهضت ضد حکومت پیوسته بودند؛ دارالتبلیغ در صفوف مبارزان رخنه ایجاد می‌کرد و نیرو و تمرکز روحانیون را به مسیر دیگری غیر از مبارزه معطوف می‌نمود. (بنی فضل، 1386ش، ص. 131) امام هم چنین نظری داشت و کارهایی همچون دارالتبلیغ و انجمن حجتیه را عامل  غفلت از مبارزه با حکومت می‌دانست. (منتظری، 1379ش، ص. 119)

انتخاب آیت الله شریعتمداری به عنوان حامی دارالتبلیغ اشتباهی راهبردی بود زیرا که او در ماجرای زندانی شدن امام عملکرد مناسبی از خود نشان نداد و مورد اعتراض انقلابیون قرار گرفت (محلاتی، 1376ش، ص. 62)؛ رویکردی محتاطانه و محافظه کارانه در قبال حکومت در پیش می‌گرفت (منتظری، 1379ش، ص. 120) پشت سر برخی اطرافیان او به خصوص شیخ غلامرضا، پیشکارش، شایعاتی از قبیل ارتباط با ساواک وجود داشت (دوانی، 1382ش، ص. 456) و شاه نظر مساعدی به او داشت و وی را فردی وفادار و بی آزار می‌دانست.[14] (علم، 1371ش، ص. 245)

در این میان، اشتباهات پی درپی گردانندگان و سوء تفاهمات نیز تمامی نداشت. تدوین اساسنامه دارالتبلیغ و مجله مکتب اسلام که نظارت هر دو بر عهده آقای شریعتمداری و فرزند و داماد او بود، اعتراضات را تشدید کرد. (دوانی، 1382ش، ص. 457) ماجرای دعوای طرفداران امام و آیت الله شریعتمداری و سیلی خوردن آقای کروبی که به لیله الضرب شهرت یافت نیز فاصله بین طرفداران امام و دارالتبلیغی ها را  افزایش داد. (معادی خواه، 1382ش، ص. 152؛ جعفریان، 1386ش، ص. 315؛ یزدی، 1380، ص. 332-333) همچنین پس از تعطیلی «دارالترویج» که مرکزی دولتی بود و به منظور تربیت «آخوند درباری» ایجاد شده بود (جعفریان، 1386ش، ص. 320)، دارالتبلیغ افتتاح گشت. (بنی فضل، 1386ش، ص. 130) نزدیکی زمان تعطیلی دارالترویج و افتتاح دارالتبلیغ که اتفاقا نام هایی مشابه داشتند، شبهه ارتباط این دو مرکز با یکدیگر را تقویت کرد (همان)؛ در حالی که آقای شریعتمداری با این مرکز مخالف بود. (منتظری، 1376ش، ص. 119) همچنین، بنا به گفته سیدهادی خسروشاهی، اظهار نظر عقیقی بخشایشی در نشریه مهد آزادی مبنی بر این که قرار است دانشگاه اسلامی در قم افتتاح شود؛ تردیدهای انقلابیون نسبت به این مرکز را دو چندان کرد. (جعفریان، 1386ش، ص. 313) حتی امام نیز، از این بابت نگرانی پیدا کرد. به گفته شهید محلاتی: «امام در ذهنش این طور بود که می‌خواهند همان نقشه دانشگاه [اسلامی] را پیاده کنند و عده ای روحانی ورزیده را که حتی به زبان خارجی و حقوق هم آشنا باشند در اختیار خود بگیرند...». (محلاتی، 1376ش، ص. 61-62) در این میان اخبار جزئی دیگری نیز از دارالتبلیغ در حوزه منتشر شد که جو بدبینی را دامن زد. مثلا شایع شده بود که برخی اعضای موسسه از دولت کمک می‌گیرند و یا مبلغین آن، برای شاه دعا می‌کنند. (یزدی، 1380ش، ص. 184) شایعه چاپ قرآن به سفارش ملکه به ابعاد یک متر در یک و نیم متر، که یزدی می‌گوید آن را به چشم دیده است، توسط دارالتبلیغ (همان) و شناسایی و اخراج یک بهایی که به شکل پنهان وارد موسسه شده بود، طلاب فعال در نهضت را بیش از پیش از این مجموعه منزجر کرد. به این ترتیب مجموعه حوادثی دست به دست هم داد تا ذهنیت نامناسبی از دارالتبلیغ در بخش بزرگی از حوزه شکل بگیرد.

امام و هیچ یک از نوگرایان با اصل دارالتبلیغ مخالفت نداشتند؛ چرا که بر مبنای نیاز دیرینه حوزه و مطالبه جامعه از این نهاد دینی، چنین مرکزی مورد نیاز بود. اما ایشان به قطع، تاسیس دارالتبلیغ در آن مقطع را، خواسته یا ناخواسته، برخلاف مصالح نهضت می‌دانست که یکی از دلائل اصلی آن نه ماهیت موسسه بلکه مدیریت و رهبریِ شخص آیت الله شریعتمداری بود. با این وجود، قرائن نشان می‌دهد که امام درباره این که آیا این اقدام آگاهانه و در ارتباط مستقیم با حکومت صورت گرفته یا ناآگاهانه، تردید داشت و به همین دلیل در این باره سکوت اختیار کرد. به نظر می‌رسد، ادعای تاثیر کاهنده دارالتبلیغ بر جریان نهضت مبارزه، امری نزدیک به واقعیت باشد. آیت الله منتظری درباره تاثیر منفی دارالتبلیغ، ادعا می‌کند: کار بجایی رسیده بود که برخی مدرسین قم که در مسیر تدریس دارالتبلیغ قرار گرفته بودند مخالفت با شاه را مشت روی سندان کوبیدن می‌دانستند و اقدام صحیح را ادامه مسیر دارالتبلیغ قلمداد می‌کردند. (منتظری، 1379ش، ص. 120) بنی فضل هم نظر آیت الله منتظری را تایید می‌کند که دارالتبلیغ، تفکر جدیدی دربرابر تفکر انقلابی امام به‌وجود آورد که اصالت را به درس و بحث می‌داد و مبارزه با حکومت را امری بیهود می‌انگاشت. (بنی فضل، 1386، ص. 131) در دو دهه واپسین حکومت پهلوی، موسسات مشابهی به فعالیت های تبلیغی و اصلاحی پرداختند؛ اما هیچ کدام همچون دارالتبلیغ حساسیت برانگیز نشد چرا که دارالتبلیغ در بافت کلی آن دوره که تحت الشعاع نهضت امام خمینی بود، احتمالا ناخواسته، به عاملی در جهت انحراف تمرکز و نیروی حوزه به مسیری غیر از مبارزه منجر می‌شد در حالی که حرکت های نوگرایانه دیگر از جمله مدرسه حقانی، مدرسه شتربان تبریز و موسسات در راه حق و نشـریات حوزوی چنین ویژگی نداشتند. مساله دیگر این بود که دارالتبلیغ تنها یک موسسه نبود، بلکه حرکتی بود که می‌توانست در سراسر حوزه فراگیر شود و یا بخش های عمده این نهاد را تحت الشعاع قرار دهد که در این صورت با توجه به رویکردهای آیت الله شریعتمداری، نهضت روحانیت به شدت لطمه می‌دید. امام با سکوت و مخالفت ضمنی خود، مانع از فراگیری و تبدیل شدن این موسسه به یک جریان بزرگ در حوزه شد.

به عبارت دیگر، اگر دارالتبلیغ را شهید مطهری یا شهید بهشتی هدایت می‌کردند؛ چه بسا با همان کارنامه 15ساله دارالتبلیغ در دوره پهلوی، احتمالا مراجع از جمله امام نه تنها با آن مخالفت نمی کردند بلکه به تقویت آن می‌پرداخت.ند دعوای این دو فقیه نوگرا نه بر سر «ماهیت» این موسسه و حرکت، بلکه بر سر «جهتِ» آن بود. همچنین اگر احتمال فراگیر شدن این حرکت وجود نداشت، باز هم خطر جدی نهضت امام را تهدید نمی کرد؛ اما به اعتقاد برخی حوزویان، مشخص بود که هرچقدر دارالتبلیغ تقویت گردد؛ جریان نهضت اسلامی تضعیف می‌شود. (همان، ص. 138)

 

کتابخانه حضرت ولی عصر (عج)

تاسیس کتابخانه ولیعصر، یکی از اقدامات مهم، طرفداران امام خمینی در جهت نوگرایی در حوزه علمیه به حساب می‌آید هرچند که در منابع مختلف تاریخی، اشارات اندکی به ابعاد مختلف این موسسه می‌توان یافت. طاهری خرم آبادی، در خاطرات خود، ماجرای این کتابخانه را منعکس کرده است، اما متاسفانه به ابعاد فرهنگی و برنامه های این کتابخانه اشاره نمی کند. واقعیت این است که اگر این مجموعه، مورد حمله ساواک قرار نمی گرفت، به رقیبی جدی برای دارالتبلیغ تبدیل می‌شد و چه بسا آن را تحت تاثیر خود قرار می‌داد. در واقع حمله ساواک و پلمپ کردن مجموعه سبب شد تا برنامه های نوگرایانه کتابخانه، ناتمام و اهداف موسسین آن نیز از چشم مورخین پنهان بماند.

بنا به گزارش طاهری خرم آبادی، محل کتابخانه، پیش از این در اجاره و محل سکونت علامه طباطبایی بود. پس از آن که ایشان به منزل خود نقل مکان کرد؛ صاحب خانه، این منزل را به عنوان وجوهات خود به امام داد و به پیشنهاد مجتبی تهرانی، از شاگردان امام، این مکان به مرکزی جهت مطالعه و پژوهش فضلا و طلاب تبدیل شد. (طاهری خرم آبادی، 1384ش، جلد 2، ص. 54) پس از مدتی قرار شد تا خانه های اطراف خریداری شود تا مدرسه و کتابخانه مناسبی راه اندازی گردد. (همان) همچنین به همین منظور مقداری کتاب خریداری شد و برخی از کتاب های امام نیز به این مکان انتقال یافت. اما در در سال 1346شمسی، ساواک، به کتابخانه ولیعصـر یورش برد. (همان، ص. 53) طاهری خرم آبادی به جزییات بیش تری از برنامه های کتابخانه اشاره نمی کند.

در سال 1391شمسی و پس از رحلت آیت الله مجتبی تهرانی، حمید روحانی، مقاله ای در مجله 15 خرداد نگاشت و در آن جا زوایای جدیدی از این موسسه را آشکار ساخت. وی هدف اصلی این کتابخانه را باز داشتن طلاب از نام نویسی در دارالتبلیغ عنوان می‌کند. پس از تاسیس دارالتبلیغ، برخی شاگردان امام از جمله مجتبی تهرانی که راه اندازی چنین مرکزی را باعث از بین رفتن تمرکز طلاب بر مبارزه با حکومت پهلوی می‌دانستند، جهت بازداشتن آنان از نام نویسی در دارالتبلیغ کوشش فراوانی می‌کردند و سرانجام در رقابت با آن موسسه، مجموعه ای شبیه دارالتبلیغ با امکانات مناسب و مجهز به همراه کتابخانه با تالار های مطالعه و تدریس و نیز محلی برای پژوهش درباره مسائل اسلامی راه اندازی کردند. (روحانی، حمید، 1391، ص. 38) تاسیس این کتابخانه، استقبال بسیاری از نوگرایان را به همراه داشت. برخی اساتید و مدرسین حوزه از راه اندازی این موسسه استقبال کردند و طلاب نیز برای مطالعه و مباحثه به موسسه می‌آمدند و برخی ناشران و نویسندگان نیز کتاب های خود را به کتابخانه هدیه کردند. (همان، ص. 39) همچنین به پیشنهاد حاج مجتبی تهرانی، باغ انار پشت موسسه جهت مطالعه، مباحثه و گشت و گذار در آن جا خریداری شد و آقای لواسانی بودجه آن را تامین کرد. (همان) هر بخش این موسسه عنوان خاصی همچون دارالتحقیق، دارالتدریس و دارالمناظره داشت و موسسه نیز «کتابخانه ولیعصر (عج الله تعالی فرجه الشریف)» نام گرفت. (همان)

هیات مدیره این موسسه با نظر امام، آقایان لواسانی، ربانی شیرازی و مجتبی تهرانی بودند. شهید مطهری، ربانی شیرازی، شهید قدوسی و... چند روز در هفته در این موسسه به بحث و تحقیق درباره نظام سیاسی، حکومتی و اقتصادی اسلام می‌نشستند  و در زمینه مسائل بررسی نشده اسلامی تحقیق می‌کردند. همچنین قرار بود نشریه های علمی تخصصی، حاوی نتایج تحقیقات فوق انتشار یابد. (همان، ص. 40)

این موسسه به سبب حضور بزرگانی همچون شهید مطهری، شهید قدوسی و مرحوم ربانی شیرازی می‌توانست، به مجموعه ای تاثیرگذار تبدیل شود؛ اما به سبب انتساب به امام و احتمالا وجود مسائل مبارزاتی و رویکردهای سیاسی در آن، مورد قهر دستگاه های امنیتی قرار گرفت و ساواک آن جا را تعطیل کرد. (همان)

در واقع، کتابخانه ولیعصـر، مرکزی فرهنگی و علمی با اهداف و رویکردهای نوگرایانه به شمار می‌آمد که برنامه های اجرا نشده آن، شباهت زیادی با موسسات جدید حوزوی از جمله دارالتبلیغ و موسسه در راه حق داشت. راه اندازی محلی برای مباحثه طلاب، امری جالب و ابتکاری بود. همچنین وجود بخش پژوهشی در کتابخانه نیز امری کم سابقه در حوزه بود. به احتمال زیاد در صورت ادامه کار کتابخانه، واحد انتشاراتی این مجموعه نیز فعال می‌شد و نتایج پژوهش های موسسه را منتشر می‌کرد و به احتمال قوی، کلاس های تدریس پیرامون مسائلِ برزمین مانده در حوزه علوم اسلامی، با منظور کردن اقتضائات دنیای جدید، برقرار می‌شد. حضور شهید مطهری و آقایان ربانی و قدوسی و سایر چهره های سرشناس طبقه سوم حوزه، قطعا می‌توانست به این مجموعه رونق دهد. از سوی دیگر، این مرکز می‌توانست جایگزین خوبی برای طلبه های نوگرایی باشد که دارالتبلیغ را نمی پسندیدند و به دلیل سکوت امام و نقل هایی که درباره موضع ایشان در حوزه پیچیده بود، علاقه ای به حضور در این موسسه نداشتند؛ اما ساواک در مقطعی کتابخانه را تعطیل کرد که هنوز این موسسه، از آب و گل بیرون نیامده بود و بسیاری از علما و طلاب به ماهیت آن پی نبرده بودند و به همین دلیل، ماهیت آن بعدها بر بسیاری مورخان پنهان باقی ماند.

 

کانون تحقیقات اسلامی

«کانون تحقیقات اسلامی» یکی از ناشناخته ترین موسسات فرهنگی حوزوی در عصـر نهضت مبارزه با پهلوی به شمار می‌رود. متاسفانه اطلاعات اندکی از این نهاد فرهنگی وجود دارد که یکی از دلائل اصلی آن را می‌توان بسیار کوچک بودن این مجموعه و فاصله کوتاه تاسیس موسسه تا ادغام آن در سازمان تبلیغات اسلامی (1355 تا 1357) برشمرد. بسیاری از برنامه های موسسه، پس از انقلاب پیگیری شد. به دلیل فقدان منابع مناسب و ادغام کانون تحقیقات اسلامی در سازمان تبلیغات، کتاب محمد باقر انصاری محلاتی با عنوان «سفر به کشورهای مختلف جهان در ارتباط با انقلاب اسلامی»، تنها منبع مورد استفاده این پژوهش درباره موسسه فوق الذکر است. در واقع هدف شهید بهشتی از راه اندازی این موسسه، ایجاد یک مجموعه کوچک و کیفی و حرفه ای حوزوی برای تبلیغ در خارج از کشور بود.

شناساندن اسلام به جهانیان یکی از دغدغه های اصلی نوگرایان را شکل می‌داد. شهید بهشتی، در این زمینه اقدامات متعددی انجام داد که حضور او در مرکز اسلامی هامبورگ، فرصت مناسبی در این زمینه فراهم آورد. شهید بهشتی درآلمان، به تعلیم و تربیت نیروهای مفید برای آینده اسلام پرداخت و جمع های کوچک سه الی چهار نفره از دانشجویان و طلاب جوان و خوش فکر را به کار گرفت. به عنوان مثال حجت الاسلام محمد باقر انصاری محلاتی و مسیح مهاجری برای تربیت مبلغ خارج از کشور برگزیده شدند چرا که انصاری محلاتی، درس های حوزوی را تا خارج فقه و اصول گذرانده بودند و مقداری نیز زبان انگلیسی می‌دانست و چند کتاب انگلیسی و دو کتاب در موضوع مسائل اجتماعی مسلمانان از عربی به فارسی برگردانده بود.[15] (انصاری محلاتی، 1383، ص. 33)

 به گفته انصاری محلاتی «شهید بهشتی یک برنامه گسترده پنج ساله فرهنگی برای برای آن ها، تدارک دید که علاوه بر ادامه دروس حوزوی بر تکمیل زبان انگلیسی مشتمل بود. این برنامه ها شامل محاوره، نویسندگی، سخنرانی، مطالعه و بررسی مسیحیت، تاریخ اسلام و زندگی پیامبر اسلام و ائمه معصومین (علیهم السلام)، تاریخ اروپا، فلسفه اسلامی و غربی، علم درایه و رجال و تفسیر قرآن بود... . برای این برنامه جامع 45ساعت کار در هفته تنظیم شده بود که باید بدون وقفه ادامه می‌یافت. شهید بهشتی اعضای جمع را از نظر مالی تامین می‌کرد و ماهانه مبلغ یک هزار تومان به آنان شهریه پرداخت می‌پرداخت. شهریه حوزه در آن زمان، جمعا سیصد تومان بود. (همان، ص. 34)

این برنامه از تابستان سال 1350ش آغاز گردید و طبق پیش بینی تا سال 1355ش، ادامه می‌یافت. از آن پس به توصیه شهید بهشتی، این جمع از طلاب، موسسه ای برای ارتباطات بین المللی اسلامی تحت عنوان «مجمع الدراسات الاسلامیه» یا «کانون تحقیقات اسلامی» در قم تاسیس کردند و از این طریق، به برقراری ارتباط با مراکز اسلامی، شخصیت ها و مسلمانان کشورهای اسلامی و غیر اسلامی اقدام کردند. این موسسه تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357ش، هم چنان به کار خود ادامه داد که با ایجاد نهادهای تبلیغی در خارج کشور، به سازمان تبلیغات اسلامی ملحق گردید.(همان، ص 34)

برنامه پنج ساله شهید بهشتی برای انصاری محلاتی و مسیح مهاجری بسیار چشمگیر بود و جا دارد که جزییات آن مورد دقت بیش تری قرار گیرد. شهید بهشتی استاد راهنمای این دو نفر به شمار می‌آمد.

انصاری محلاتی دوره ها تحصیلی تربیت مبلغ توسط شهید بهشتی را این گونه بر می‌شمرد:

خارج فقه و اصول

که همراه با مطالعه، مباحثه و تقریر نویسی زیر نظر استاد راهنما (شهید بهشتی) بود و تقریبا استخوان بندی حوزوی خود را حفظ کرده بود. (همان، ص. 21)

زبان عربی

شامل مکالمه، ترجمه از فارسی به عربی، نوشتن مقاله به زبان عربی روز، هرروز به مدت یک ساعت و برای یک سال. (همان)

آموزش زبان انگلیسی

شامل قواعد، مکالمه، متن خوانی، ترجمه از فارسی به انگلیسی، نوشتن مقاله: هفته ای 8 ساعت به مدت 18ماه. (همان)

تفسیر موضوعی قرآن

 آیت الله مصباح یزدی استاد راهنمای طلاب بود و پس از انتخاب موضوع خاص، دیدگاه قرآن درباره موضوع مورد نظر مورد بررسی قرار می‌گرفت. برای این موضوع، یک بار کل قرآن مطالعه و آیات مربوطه استخراج می‌شد و در طی جلسه ای افراد نوشته های خود را تطبیق می‌دادند تا اگر موردی جا افتاده بود یا مشکلی بود اصلاح شود سپس آیات توسط هریک از افراد دسته بندی شده و برداشت های خود از آیات را زیر نظر استاد راهنما و با توجه به تفاسیر ثبت می‌کرد. (همان)

تاریخ اسلام

در این زمینه، کتاب های سیره المصطفی و سیره الائمه الاثنی مطالعه می‌شد. (همان)

در س فلسفه

شهید برنامه مفصلی برای آموزش فلسفه تدارک دید. این برنامه عبارت بود از تدریس و مطالعه اشارات، نمط نفس، بدایه الحکمه و نهایه الحکمه، اسفار جلد اول مباحث وجود، جلد سوم مباحث حرکت، جلد هشتم مباحث نفس، درس فلسفتنای شهید صدر که این کتاب ها همگی همراه با مطالعه و مباحثه به انجام می‌رسید. اصول فلسفه با مباحثه و مطالعه و تقریر برخی مطالب با نظر استاد راهنما، سیر فلسفه در اروپای محمد علی فروغی، تاریخ الفلسفه الاروبیه از یوسف کرم، بخش هایی از فلسفه هگل با مطالعه و تقریر نویسی که شهید بهشتی با توجه به متن آلمانی تدریس می‌کرد، مطالعه یک متن فلسفی به زبان انگلیسی که معمولا کتاب Relavation and Reason in Islam آرتور آربری بود. (همان)

درایه و رجال

 آیت الله شبیری زنجانی که مهارت خاصی در این زمینه داشت، درایه و رجال را به شکل خارج درس داد و طلاب تقریرات آن را آماده می‌کردند و درایه الحدیث و علم الحدیث کاظم مدیری شانه چی و الاضواء علی سنه المحمدیه محمود ابوریه و درایه شهید نیز به عنوان کتاب های جانبی مطالعه می‌شد. (همان، ص. 22)

شناخت مسیحیت

این بخش شامل مطالعه کتاب مقدس و یادداشت برداری از آن ها و مطالعه تطبیقی بین قرآن و عهدین و عهدین با یکدیگر، مطالعه کتاب های فارسی و عربی درباره مسیحیت از جمله کتاب الرحله المدرسیه و الهدی الی دین المصطفی شیخ محمد جواد بلاغی، کتاب های مسیحیان درباره مسیحیت، یک متن انگلیسی که بعدا انصاری آن را با عنوان «جهان مسیحیت» ترجمه کرد، مطالعه میدانی و گفتگوی دوستانه با اعضای کلیساهای تهران که 40 کلیسا از فرقه های مختلف در این شهر شناسایی شد.(همان، ص22)

تاریخ اروپا

طلاب برای آشنایی با تاریخ اروپا مجموعه کتاب های آلبر ماله مورخ فرانسوی را مطالعه می‌کردند. (همان)

روانشناسی

در این زمینه، کتاب های مختلف روانشناسی و روانکاوی تدریس می‌شد. (همان)

سفرهای تجربی به کشورهای مختلف (همان)

اولین سفر تبلیغی انصاری محلاتی، در قالب موسسه فوق الذکر، در سال 1352ش، به کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله بحرین و امارات بود که گزارش آن حاوی مطالبی ابعاد گوناگون کشورهای مزبور، به شهید بهشتی ارائه شد. (همان، ص. 34)

انصاری محلاتی و مسیح مهاجری پس از گذراندن این دوره ها و نیز انجام سفر تجربی تبلیغی، به حدی رسیدند که به پیشنهاد شهید بهشتی، «کانون تحقیقات اسلامی» یا  (Islamic Research Institute) را در قم تاسیس کردند. این موسسه در سال 1361ش، در سازمان تبلیغات اسلامی ادغام شد. (همان)

برنامه شهید بهشتی درباره این موسسه نکات جالبی داشت که مرور آن ها بی فایده نیست:

شهید بهشتی هسته های مختلف مطالعاتی جهت تربیت مبلغ جهانی تشکیل داد که حداقل یکی از آن ها به ثمردهی رسید و بر اثر این برنامه، کانون تحقیقات اسلامی شکل گرفت که قبل و بعد از انقلاب دستاوردهایی داشت.

رویکرد شهید بهشتی در این زمینه کیفی تر و خروجی محور بود. شهید بهشتی برنامه مدرسه حقانی را به منظور تربیت تعداد زیادی طلبه نوگرا و باسواد تدوین کرد و نگاه بلندمدت به آن مجموعه داشت اما در این زمینه، او از طلابی استفاده کرد که مقداری به زبان های عربی و انگلیسی آشنایی داشته و از سطح سواد قابل قبولی برخوردار بودند.

به دلیل کیفی بودن این برنامه، سطح نسبتا بالاتر طلاب و کوچک بودن این مجموعه ها، امکان اجرای برنامه های فشرده تر و اعمال نظارت بیش تر وجود داشت. برنامه 5 ساله فوق الذکر، به نسبت سابقه حوزه، سنگین و فشرده بود.

بازوهای علمی و مدیریتی شهید بهشتی در مدرسه حقانی، از جمله آیات شبیری زنجانی و مصباح یزدی، ایشان را در این زمینه نیز یاری می‌کردند.

در مجموع این برنامه با سایر برنامه های آموزشی-تبلیغی دهه پنجاه حوزه، به خصوص برنامه های شهید بهشتی و تا حدی برنامه دارالتبلیغ مشابهت داشت؛ اما
 فشرده تر بود.

وجود یک کارگاه عملی تبلیغ که عبارت بود از یک سفر تبلیغی به یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس، در نوع خود کاری نو و بی سابقه به شمار می‌آمد.

احتمالا شهید بهشتی از تجربه، نخستین تشکل تبلیغی حوزویان که در دهه بیست شمسی، توسط ایشان و شهید بهشتی و شهید مطهری راه اندازی شده بود؛ در این برنامه استفاده کرد.

نتیجه گیری: با نگاهی به برنامه آموزشی این کانون ومقایسه آن با برنامه مدرسه حقانی، می‌توان دریافت که شباهت بسیاری  زیادی بین این‌دو وجود دارد. حال سوال این‌جاست که شهید بهشتی چرا، مجموعه جداگانه‌ای برای تربیت عده خاصی از طلاب درنظر گرفته و آنان را به مدرسه حقانی سوق نداده است؟ پاسخ را می‌توان در تفاوت‌های ظریف برنامه آموزشی و فرهنگی این کانون با مدرسه حقانی یافت. در واقع شهید بهشتی قصد داشت تا مرکزی تخصصی برای تربیت مبلغ برای خارج از کشور راه اندازی کند و جمع محدودی از طلاب مستعد برای این موضوع را در این مجموعه، جهت نشر تعالیم اسلام و تشیع در جهان آماده سازد. به همین دلیل این مجموعه را می‌توان، مدرسه حقانی کوچک و تخصصی در زمینه تربیت جهانی مبلغین تلقی کرد. شهید بهشتی پس از تجربه مدرسه حقانی دریافت که نیاز است این الگو را در زمینه‌هایی همچون تربیت مبلغ جهانی، تخصصی کند و به تربیت محدود طلاب خاص به صورت تخصصی بپردازد.

 

موسسه در راه حق

در نخستین سال های دهه 1340شمسی، تب راه اندازی موسسات فرهنگی حوزوی توسط فقهای طبقه سوم، فزونی گرفت. موسسه «در راه حق» یکی از همین مجموعه های نوظهور بود. در واقع از ادغام دو مجموعه با عنوان های «موسسه خیریه تعلیماتی- تحقیقاتی دینی و علمی در راه حق» و «موسسه خیریه تعلیماتی- تحقیقاتی اصول دین» که به ترتیب در سال های 1343 و 1346 شمسی آغاز به کار کرده بودند؛ موسسه در راه حق به وجود آمد.[16] (استادی، 1387ش، ص. 195)

سید محمد خامنه ای یکی از موسسین این مجموعه، به شکل غیر رسمی به حساب می‌آید. او درباره چگونگی تاسیس این موسسه می‌گوید: «روزی در مدرسه نواب مشهد با آقای محسن خرازی نشسته بودیم و درباره جزوه های تبلیغی مسیحی که مثل بولتن چاپ و پخش می‌شد و درباره مسیحیت مطلب داشت، صحبت می‌کردیم. من یک نسخه از آن ها را نشان دادم و گفتم ببینید جامعه مسیحی در کشور ما چطور دارد فعالیت می‌کند! این جزوه به دست جوان ها می‌رسد و احتمالا آن ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد. چرا ما درباره اسلام این کار را نکنیم و اسلام را به جوانان خودمان و جوانان دنیا معرفی ننماییم؟ در همین جلسه به طور اتفاقی تصمیم گرفتیم اقدامی جدی بکنیم». (خامنه ای، 1392ش، ص. 135-136) در واقع، موسس اصلی و مدیر این مجموعه فرهنگی، آیت الله سیدمحسن خرازی است که از طریق برادرش کمال خرازی، از فعالیت های گسترده تبلیغی مسیحیان در کشور آگاهی یافت و به فکر چاره جویی افتاد. (استادی، 1387ش، ص. 195) پس از این ماجرا او از آقایان سیدمحمد خامنه ای، زین العابدین قربانی، سیدهادی خسروشاهی، مسعودی کاشانی و سلیم زاده دعوت می‌کند تا در منزل او گرد هم آیند. (همان) ظاهرا جلسه ای که آیت الله خامنه ای به آن اشاره کرده، همین جلسه است. به این ترتیب اصل شکل گیری این موسسه، حول مساله مبارزه با  تبلیغات چشمگیر و منسجم مسیحیت در ایران به وجود آمد.

 پس از برگزاری جلسات متعدد، اعضا قرار گذاشتند که مطالبی نوشته و منتشر کنند که بر این اساس کتاب چه ای تهیه و توزیع شد و این روند ادامه یافت. پس از مدتی محسن خرازی محل خوبی برای جلسات گرفت که به موسسه «در راه حق» تبدیل شد و آقایان مصباح یزدی و احمد احمدی هم مشارکت خوبی در این زمینه داشتند. (خامنه ای، 1392ش، ص. 136) اولین اقدام، تهیه سلسله جزوه هایی در رد مسیحیت بود که بیست شماره از آن در سطح وسیعی در کشور انتشار یافت (استادی، 1387ش، ص. 195) و پس از مدتی این جزوات در قالب کتاب «حقیقت مسیحیت» به چاپ رسید و به شکل مطلوب و در سطح وسیعی در مدارس و سایر اماکن توزیع شد. (استادی، موسسه در راه حق مورد تایید مراجع و حوزه علمیه بود، 1387، ص. 3) به نظر می‌رسد که در سه سال نخست، اکثر جزوه های موسسه، پیرامون رد مسیحیت نگاشته شده است؛ اما از سال 1346 به بعد، تغییر مسیری در روند فعالیت های موسسه رخ داد. رسول جعفریان، که خود از در نخستین سال های انقلاب در این مجموع به فعالیت می‌پرداخت، قائل به تغییر مسیر موسسه از مبارزه با مسیحیت به مبارزه با مارکسیسم اشاره می‌کند. (جعفریان،1381ش، ص. 8) در واقع این اتفاق زمانی افتاد که موسسه دیگری در سال 1346 توسط خرازی بازگشایی شد و پس از مدتی این دو موسسه با یکدیگر ادغام شدند.

پس از موفقیت تلاش های موسسه در مبارزه با مسیحیت، آیت الله خرازی به فکر تاسیس مجموعه ای جهت برطرف ساختن نیاز جوانان در مساله اصول دین افتاد و موسسه اصول دین را به همین مقصود راه اندازی کرد که آقایان شهید غلامحسین حقانی، شیهد عباس شیرازی، عبدالحسین معزی، موسوی گرمارودی، سید جمال الدین دین پرور، شیخ غلام رضا زندیه و استادی به این موسسه دعوت شدند و اعضای اولیه را تشکیل دادند. (استادی، 1387ش، ص. 196) به نظر می‌رسد که تغییر مسیری که استاد جعفریان از آن سخن می‌گوید، پس از تاسیس موسسه اصول دین به وقوع پیوست؛ چرا که از گزارش استادی این گونه بر می‌آید که فعالیت های انجام شده در برابر مسیحیت، حداقل در بخش تحقیق و تولید محتوا، موفقیت آمیز و کافی بود (همان) هرچند که ماموریت اول به طور کامل متوقف نشد (همان، ص. 197) و انتشار کتاب هایی در رد مسیحیت ادامه یافت. کتاب «بخشی از نبوت اسرائیلی و مسیحی» نوشته دکتر محمود رامیار، استاد دانشگاه تهران، که در سال 1352ش، از سوی موسسه در راه حق، انتشار یافت، اثر علمی درخشانی در این زمینه بود.

در دوره جدید، هم ماموریت موسسه توسعه یافت و هم نویسندگان و دانشمندان بزرگ تری به مجموعه ملحق شدند و اقدامات موسسه نیز از نوشتن و انتشار جزوه به فعالیت های دامنه دار آموزشی و راه اندازی بخش پاسخ به سوالات ارتقا یافت.

وظایف موسسه در دوره جدید فعالیت های خود عبارت بود از:

انتشار جزوات و کتاب در موضوعات اعتقادی: بنا به توصیف استاد اولین اقدام موسسه، مربوط به بخش انتشارات بود که تهیه بیست شماره، جزوه بیست صفحه ای در بطلان مسیحیت بود که بعدها به صورت کتاب انتشار یافت. پس از آن، مجموعه ای سی شماره ای از جزوات اعتقادی به چاپ رسید که بعدها به صورت کتاب درآمد و به زبان انگلیسی هم ترجمه شد و بنا به گفته استادی هم اکنون در برخی دانشگاه ها تدریس می‌شود. (همان، ص. 204) این موسسه جزوه های کوچک، زیبا و فراوان در عناوین اعتقادی، اجتماعی و تاریخی منتشر کرد که مورد توجه نسل جوان قرار گرفت و از سال 1354ش، به بعد بسیاری از این جزوه ها به صورت کتاب توزیع شد. (جعفریان، 1386ش، ص. 322) استاد جعفریان برخی از عناوین منتشره موسسه را این گونه برمی شمرد: هر لحظه به خدا نیازمندیم، محمد (صلی الله علیه و آله) پیامبری که از پیش او را می‌شناختند، پدید آورنده نظم کیست؟، رازهای طبیعت کشف می‌شود، موسی نجات بخش توده های ستمدیده، با موجودات نامحسوس آشنا شویم، چرا درباره دین تحقیق کنیم، تناقض گویی اناجیل، آیا خدا هم آفریدگاری دارد؟ و... . (همان) شایان ذکر است، که شهید بهشتی در تدوین سی جزوه اصول دین موسسه به صورت ناظر و مشاور با مجموعه همکاری کرد و نظرات و پیشنهادات سازنده ای ارائه کرد. (استادی، 1387ش، ص. 197) از جمله کتاب هایی که از تجمیع جزوات شکل گرفت دوره ده جلدی اخلاق اسلامی و دوره ده جلدی انسان شناسی بود. (همان، ص. 204) ده جزوه درباره فضایل اهل بیت علیهم السلام و بیست جزوه نیز با موضوع تاریخ اسلام و زندگانی پیامبر توسط موسسه منتشر گشت. (همان)

بعضی از این کتب و جزوه ها به زبان های انگلیسی، عربی، اردو، فرانسه، اسپانیایی، سواحیلی، سندی و ترکی آذری واستانبولی ترجمه و برای مشتریکین خارجی ارسال شد. (همان، ص. 205)

موسسه، علاوه بر انتشار جزوات خود در قالب کتاب، کتاب های دیگری که در راستای تقویت اعتقادات جوانان بود، منتشر کرد. از جمله  السجود علی الارض آیت الله میانجی، که شامل مجموعه مقالاتی بود که ایشان در مجله الهادی منتشر می‌کرد. (میانجی، 1380ش، ص. 99)

این موسسه، از سال 1345ش، «فصلنامه علمی-دینی در راه حق» را منتشر کرد. (سبحانی 1383، ص. 56)

پاسخ به سوالات و شبهات: مرکز پاسخ به سوالات، یکی از فعال ترین بخش های موسسه به شمار می‌آمد که به هزاران سوال و شبهه جوانان از سراسر کشور پاسخ داد و پرونده ای از این سوالات ایجاد کرد. (استادی، 1387ش، ص. 197) مجموعه ای از پاسخ به شبهات، در قالب جزوه و کتاب به چاپ رسید. به توصیه شهید مطهری، گردانندگان این بخش، توجه و تمرکز ویژه ای بر سوالات تکراری و مهم باز کردند و در این زمینه از آیت الله مکارم شیرازی کمک گرفتند و به کمک او، یک دوره بیست شماره ای در موضوعات ازدواج، تعدد زوجات، صوفی گری، تناسخ و... انتشار یافت. (همان، ص. 198)

برگزاری دوره های آموزشی: بانیان موسسه در راه حق، در ابتدا، برای آموزش معارف دینی بر پایه اسلوب های نوین، تمهیدی نیندیشیده بودند اما پس از توسعه فعالیت ها، آیت الله خرازی، به شکلی ابتکاری، عده ای از علمای جوان و نوگرا را به موسسه دعوت کرد و علاوه بر دروس حوزوی، آموزش برخی از مواد درسی غیرحوزوی از جمله زبان، ادبیات، نویسندگی، فلسفه غرب و... را راه اندازی کرد. (همان، ص. 200) در این بخش از سال 1351ش، آیت الله مصباح کارها را به دست گرفت و دکتر احمد احمدی و برخی از چهره های حوزوی و دانشگاهی از جمله عبدالکریم سروش، به فعالیت می‌پرداختند. (همان)

حضور احمد احمدی که مترجم کتاب «تاملات در فلسفه اولی»، مهم ترین کتاب دکارت بود و با فلسفه غرب آشنایی داشت، فرصت مناسبی برای حوزویان بود تا آگاهی خود با فلسفه غرب را از مرز کتاب «سیر فلسفه در اروپا»[17] فراتر برند. احمد احمدی، طلاب را با آثار «ژیلسون» آشنا می‌کرد.[18](اسکندری، تارنمای شخصی)

ژیلسون فیلسوفی عمیق بود و مطالعه آثار او، عمق آگاهی طلاب از فلسفه های جدید را گسترش می‌داد. همچنین برخی اساتید [ظاهرا عبدالکریم سروش] دانشگاه نیز فلسفه علم و فلسفه غرب تدریس می‌کردند. همچنین آیت الله مصباح یزدی نیز علاوه بر تدریس دروس سنتی فلسفه از جمله منطق، شفا، کتاب های «نسل جدید» فلسفه اسلامی از جمله نهایه، فلسفتنا و اصول فلسفه و روش رئالیسم را درس می‌داد. (همان) تدریس جدیدترین کتاب های آموزشی حوزوی، خود به تقویت نگرش نوگرایانه در جایگزینی کتاب های جدید با کتاب های سنتی کمک می‌کرد.

حضور مصباح یزدی در موسسه در راه حق، از این جهت اهمیت داشت که وی، پیش از این در مدرسه حقانی تدریس می‌کرد و از برنامه و تجربه نوگرایانه آن جا آگاهی داشت. به نظر می‌رسد که او، با توجه به اختیاراتی که در بخش آموزش داشت، تجربه مدرسه حقانی را به این بخش از موسسه در راه حق منتقل کرد و به همین دلیل در دهه 1350ش، تحولی در زمینه فعالیت های این مجموعه به وجود آمد.

با توجه به این که موسسه، بخش آموزش و نیز پاسخ به سوالات داشت، کتابخانه ای برای تامین نیاز محققان خود تهیه کرد که کتابخانه ای غنی و در نوع خود کم نظیر بود و کتاب هایی به زبان های فارسی، عربی و انگلیسی داشت. (استادی، 1378ش، ص. 208)

ارزیابی فعالیت های موسسه در راه حق: دیدگاه های مختلفی درباره عملکرد موسسه در راه حق وجود دارد. گردانندگان این موسسه، کارنامه خود را موفق ارزیابی می‌کنند. به گفته استادی، در بخش انتشارات، از سال 1342ش تا کنون (دهه هشتاد)، نزدیک به دویست و پنجاه جزوه و کتاب به چاپ رسید که برخی از آن ها، از شمارگان صد هزار و بیش از آن عبور کرد. (همان، ص. 204) به گفته مصباح یزدی، در دهه شصت شمسی، یکی از کارکنان وزارت به او گفته بود که در کشور گویان اقلیتی شیعه را یافته که پس از انقلاب مسلمان و شیعه شده بودند و تنها منبع آن ها، جزوه کوچکی به زبان انگلیسی با مهر «موسسه در راه حق» بود. (مصباح یزدی، 1388ش، ص. 21-22) در بخش پاسخ به سوالات نیز، در سال های نخستینِ پس از انقلاب، بنا به اظهار مسئول روابط بین الملل موسسه، به طور متوسط، هر ماه حدود هزار نامه از خارج از کشور به این مرکز ارسال می‌شد که همه درخواست پاسخ به سوالات مذهب و ارسال کتب و مبلغ داشتند. (همان، ص. 21) همچنین استاد جعفریان نیز کارنامه بانیان و فعالان موسسه را مثبت ارزیابی می‌کند. (جعفریان، 1386ش، ص. 322)

با وجود این که برخی از محققین از جمله عملکرد موسسه را تحسین می‌کنند، از دیگر سو، برخی از حوزویان، از جمله حجت الاسلام موسویان، این گونه بیان می‌کند که موسسه در راه حق در دوره پیش از انقلاب فعالیت خاصی نداشت! و در مجموع عملکرد موسسه از جمله انتشارات آن را «بسیار ضعیف» و کم عمق ارزیابی می‌نمایند.[19] (نیک پور ع.، 1380، ص. 52) استدلال ایشان این بود که کارهایی همچون پاسخ به سوالات و جزوات و... کارهایی عمیق و چشمگیر نبود و نتوانست فضاسازی کند. (همان) همچنین آقای عبایی خراسانی به ماجرایی اشاره می‌کند که موسسه در راه حق، در زمانی که امام، در سال 1357ش، از مردم درخواست کرد تا به نشانه اعتراض، از برگزاری جشن نیمه شعبان پرهیز کنند؛ به برگزاری مراسم جشن  اقدام نمود. (همان) مرحوم عبایی، به این نکته اشاره می‌کند که موسسه در راه حق در کنار انجمن حجتیه با موضع امام همراهی نکردند. (همان، ص. 53) البته مطالب فوق، در فضایی سیاسی بیان شده و بعید به نظر می‌رسد که از دقت کافی برخوردار باشد.

در مقابل آیت الله استادی از مراقبت سخت ساواک از موسسه در راه حق سخن می‌گوید. (استادی، 1387ش، ص. 210-211) وی به این نکته اشاره می‌کند که شهربانی با اعطای مجوز موسسه به شهید حقانی و حجت الاسلام دین پرور به دلیل سوابق انقلابی آنان خودداری کرد. (همان، ص. 210)

نتیجهگیری: بررسی مدارس نوپدید حوزه قم در دهه‌های چهل و پنجاه شمسی نشان می‌دهد که طلاب نسل سوم و چهارم حوزه شیخ عبدالکریم حائری، از جمله شهید بهشتی، شهید مطهری، آیت الله قدوسی، حلقه مکتب اسلام همچون آقایان دوانی، مکارم شیرازی، سبحانی تبریزی، حلقه جامعه مدرسین و... بازی‌گران اصلی شکل‌گیری چنین مدارسی به شمار می‌روند. طلاب نسل سومی، مدرسان درجه دوم حوزه، پس از مراجع اصلی قم بودند و با وجود این‌که جهت انجام برنامه‌های نوسازی مداس علمیه اعتبار قابل توجهی داشتند؛ اما عملا با حمایت مراجع بزرگ قم و حتی مشهد، به خصوص آیات عظام امام خمینی، گلپایگانی، علامه طباطبایی و شریعتمداری، برنامه‌های خود را پیش بردند و در این زمینه همکاری مثبتی بین مراجع تراز اول قم با مدرسان نوگرا به وجود آمد که تاسیس تعداد قابل توجهی از مدارس و موسسات جدید را با وجود موانع متعدد داخلی و خارجی، امکان‌پذیر ساخت.

علاوه بر تکثر بازی‌گران عرصه تاسیس مدارس نوپدید در قم، می‌توان در بین بخش‌های وسیعی از آن‌ها به‌خصوص شهید بهشتی و حلقه جامعه مدرسین، گرایش‌های برجسته سیاسی و مبارزاتی را مشاهده کرد که تجلیاتی در تاسیس و اداره مدارس نوپدید برجای نهاد و از سوی دیگر حساسیت حکومت بر علیه برخی از این مدارس (به خصوص کتابخانه حضرت ولیعصر) را برانگیخت.

الگوبرداری از نظام آموزشی نوین غربی به‌خصوص مدارس و دانشگاه‌ها، در تاسیس این مدارس امری انکارناپذیر به‌نظر می‌رسد. مدارسی همچون حقانی، رسالت و مدرسه علوی، آشکارا از برنامه‌ها و الگوهای مدارس جدید و دانشگاه‌ها بهره بردند. تجربه موسسات و مدارس نوین حوزوی در دو دهه واپسین سلطنت پهلوی، تجربه گرانبهایی در اختیار نوگرایان حوزوی قرار داد و که به مبنای مهمی برای اصلاحات حوزه‌های علمیه، پس از پیروزی انقلاب اسلامی تبدیل گشت.

 

فهرست منابع

احمدی میانجی ع. (1380ش). خاطرات فقیه اخلاقی: آیت الله احمدی میانجی. (ع. اباذری، تدوین) تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

احمدی میانجی ع. (1387). اکثر وقت خود را صرف رسیدگی به طلاب و تربیت آن ها می‌کردند. شاهد یاران (38).

اراکی م. (1384). نظری کوتاه بر جنبش نواندیشی دینی در حوزه های علمی ایرانی در نیمه دوم قرن بیستم. رواق اندیشه (44).

استادی ر. (1387/4/9). موسسه در راه حق مورد تایید مراجع و حوزه علمیه بود. (6464).

استادی ر. (1387ش). خاطرات حاج شیخ رضا استادی. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

اسکندری ح. (بدون تاریخ). زندگی نامه. بازیابی از سایت شخصی حجت الاسلام والمسلمین حسین اسکندری: http://qomqalam.ir/introduction/scholars-of-qom/201-حجت-الاسلام-والمسلمین-محمد-حسین-(اسکندری-

نامعلوم. (1370). خورشید فقاهت در عرصه علم و سیاست. درسهایی از مکتب اسلام (11).

انصاریان ح. (1382ش). خاطرات حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ حسین انصاریان. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

انصاری محلاتی م. ب. (1383). سفر به کشورهای مختلف جهان در ارتباط با انقلاب اسلام. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

باقری بیدهندی، ناصر. (1366). نجوم امت زندگانی مرحوم آیت الله العظمی حاج سید محمدهادی میلانی، نورعلم (25).

بخشایشی ع. (1360). کتابخانه های عمومی حوزه علمیه قم. درسهایی از مکتب اسلام (3).

بشری ج. (1390). کتابفروشی های قم. ج. ا. نویسندگان در، شناخت نامه های قم. قم: نورمطاف.

بنی فضل م. (1386ش). خاطرات شیخ مرتضی بنی فضل. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

ترابی، م. (1387). در ستیزی مستمر با نفس. شاهد یاران (38)

اندیشه تقریب. (1384). پیشگامان تقریب: شیخ محمد جواد مغنیه: فقیهی نوگرا. اندیشه تقریب (3).

جعفریان ر. (1381). ناشناخته های تاریخ ایران و اسلام. کیهان فرهنگی (196).

جعفریان ر. (1386ش). جریان ها و سازمان های مذهبی- سیاسی ایران (از روی کار آمدن محمدرضا شاه تا پیروزی انقلاب اسلامی). تهران: نشر مورخ.

جمعی از نویسندگان دارالتبلیغ --. (1348ش). سیمای اسلام: نشریه دارالتبلیغ اسلامی قم. تهران: دارالتبلیغ اسلامی قم با همکاری شرکت سهامی انتشار.

حری ز. (1388). ساده زیست تر از او هرگز ندیدم. شاهد یاران (48).

حسینیان ر. ا. (1387). برموازین سخت پافشاری می‌کرد: شهید قدوسی و مدرسه حقانی. شاهد یاران (38).

حقانی زنجانی، حسین. (بدون تاریخ). تاریخچه مدرسه منتظریه حقانی. بازیابی از سایت مدرسه حقانی: http://www.madresehaghani.ir

حقانی حسین. (1371). پایگاه های جهاد و اجتهاد. مجله حوزه (52).

حقانی حسن. (1387). نیت موسسین مدرسه بسیار خالص بود: شهید قدوسی و تاسیس مدرسه حقانی. شاهد یاران (38).

حمیدی، س. (1387). نظم ایشان بی بدیل بود: شهید قدوسی و مدرسه حقانی. شاهد یاران (38).

خامنه ای، س. (1392ش). خاطرات آیت الله سیدمحمد خامنه ای. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

خامنه ای س. (بدون تاریخ). بیانات در دیدار جمعی از فضلای حوزه علمیه قم. بازیابی از http://khamenei.ir/speech-content?id2587

خزعلی، ابوالقاسم (1378)، اخلاص ریشه داری داشت: سلوک اخلاقی شهید قدوسی، شاهد یاران (38)

خسروپناه ع. (1382). دین پژوهی معاصر. قبسات (28).

خسروشاهی، س. (1387ش). به فرمانبردای از دستورات امام تقید محض داشت: سلوک سیاسی و اخلاقی شهید قدوسی. شاهد یاران (38).

دوانی، ع. (1382). نقد عمر: زندگی و خاطرات علی دوانی. تهران: نشر رهنمون.

دین پرور، سید جمال الدین (1380)، بنیاد نهج البلاغه از زبان حجه الاسلام و المسلمین سید جمال الدین دین پرور موسس و رئیس بنیاد نهج البلاغه، نشریه پژوهش های نهج البلاغه (1).

دین پرور، سیدجمال الدین (1385)، فعالیت های بنیاد نهج البلاغه، اخبار شیعیان (15).

زمانی، کریم (1365)، آشنایی با نهادهای علمی و فرهنگی: بنیاد نهج البلاغه،  کیهان فرهنگی (31).

روحانی ح. (1391). خاطرات حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی. تهران: مجمع تشخیص مصلحت نظام:مرکز تحقیقات استراتژیک.

روحانی س. (1391). حاج آقا مجتبی تهرانی شاگرد دلباخته مکتب امام. پانزده خرداد (43).

شریف رازی م. (1352ش). گنجینه دانشمندان. تهران: دارالکتاب اسلامیه.

شعبان زاده ب. (1384). تاریخ شفاهی مدرسه حقانی. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

صفاتی ز. (1382). گفتگو با فقیه پژوهنده بانو زهره صفاتی. کیهان فرهنگی (199).

طاهری خرم آبادی ح. (1377ش). خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

عقیقی بخشایشی، ع. (1360). مدارس حوزه علمیه قم یا مهد پرورش شخصیت های بزرگ. درسهایی از مکتب اسلام (4).

علم ا. ا. (1371ش). گفتگوهای من با شاه: خاطرات محرمانه امیراسداله علم. تهران: طرح نو.

مبشری، ع. (1387). طلبه ها را منیع بار می‌آورد: شهید قدوسی و مدرسه حقانی. شاهد یاران (38).

محصل اصفهانی س. (1387). به توسعه و تاسیس حوزه های علمیه بسیار اهتمام داشتند. شاهد یاران (34).

مرکز اسناد انقلاب اسلامی (1376ش). خاطرات و مبارزات شهید محلاتی. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

مرکز بررسی اسناد تاریخی، (1382). یاران امام به روایت اسناد ساواک: شهید آیت الله حاج شیخ علی قدوسی. تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.

مرکز بررسی اسناد تاریخی --. (1382ش). عالم جاودان: یاران امام به روایت اسناد ساواک، استاد شهید مرتضی مطهری. تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.

مصباح یزدی، م. ت. (1388ش). مباحثی درباره حوزه. قم: انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.

معادی خواه ع. (1382). جام شکسته. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

محمدی ری شهری (1383)، خاطره ها، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

منتظری ح. ع. (1379ش). متن کامل خاطرات آیت الله حسین علی منتظری به همراه پیوست ها. بی جا: اتحاد ناشران ایرانی در اروپا (نشر باران، نشر خاوران، نشر نیما).

منهاج دشتی ا. (بدون تاریخ). مروری بر زندگی نامه و برخی از خاطرات و نظریات اضافه اسناد و مدارک. بازیابی از وبسایت شخصی منهاج دشتی:

http://menhajdashti.ir/index.php/zendeginame

منهاج دشتی، ع. (بدون تاریخ). خاطراتی از شهید بهشتی. بازیابی از سایت شخصی ابراهیم منهاج دشتی:)

 http://emdashti.ir/ خاطرات/108-خاطراتی-از-شهید-بهشتی.html

نیک پور، ع. (1380). آیت الله مصباح: از حاشیه تا میانه متن. گزارش (132-133).

الهادی، م. (1354). دارالتبلیغ الاسلامی. الهادی (10).

الهادی، (1353). اخبار دارالتبلیغ الاسلامی. الهادی (9).

الهادی، (1354). اخبار دارالتبلیغ الاسلامی: تقریر قسم الوعظ و التبلیغ. الهادی (16).

الهادی، (1354). اخبار: دارالتبلیغ الاسلامی. الهادی (17).

هاشمی رفسنجانی، ع. ا. (1387). به نظم و قاطعیت زبانزد بودند. شاهد یاران (38).

یزدی، م. (1380ش). خاطرات آیت الله محمد یزدی. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

 

[1]. واژه «تندرو» در این نوشته بار ارزشی ندارد و ناظر به میزان و شدت اصلاحات مورد نظر اصلاح‌گران است.

[2]. شهید بهشتی به طلاب دیگر که نمرات پایین تری نسبت به روحانی، شاگرد اول کلاس، کسب کرده بودند، توصیه کرد که دروس خود را در تابستان مرور کنند.

[3]. همان گونه که اشاره شد، مدرسه علوی، حجره داشت و صرفا برای تدریس نبود. همچنین قرار نبود که مدرسه علوی در مقدمات باقی بماند بلکه شهید بهشتی قصد داشت تا طلاب مستعد را از سال دوم تا سال هیجدهم در این مدرسه همراهی کند.

[4]. سیدهاشم حمیدی نقل می‌کند که هم مدرسه آیت الله گلپایگانی و هم مدرسه حقانی از او برای تدریس دعوت کرده بودند و خاطرنشان می‌کند که مدرسه آیت الله گلپایگانی تحت برنامه بود.

[5]. حسین حقانی که به حضور شهید بهشتی رسیده بود، در هیچ کدام از مصاحبه های مشهور خود به این مساله که آیت الله گلپایگانی در همان ایام، پیشنهادی برای شهید بهشتی داشته اشاره نکرده است. احتمالا اصل ماجرا این بوده که شهید بهشتی گفته است ما قصد داشتیم این برنامه را در مدرسه آیت الله گلپایگانی اجرا کنیم اما از انجام آن صرف نظر کردیم.

[6]. البته این جمع نیز از مسائل نهضت به دور نبود. آیت الله مکارم در فرایند نهضت، طعم تبعید را چشید و علی دوانی نیز رنج زندان دو فرزندش را به جان خرید. طیف مکتب اسلام نهضت را انکار نمی کرد و در برابر آن بی تفاوت نبود؛ اما اعضای آن توجه عمده خود را بر مسائل فرهنگی، اجتماعی و اصلاح حوزه معطوف کرده بودند. عمده نوگرایان طبقه سومی فعال در انتشار مکتب اسلام، از جمله علی دوانی، مکارم شیرازی، جعفر سبحانی، موسوی اردبیلی و... همواره از انقلاب اسلامی حمایت کردند و سهم آنان از «طلاب داغی» که در حال حاضر، در دیدگاه های خود تجدید نظر کرده اند، کم تر نبوده است.

[7]. داشتن کارت عضویت، گوشه ای از تلاش گردانندگان موسسه برای ایجاد نظمی جدید و شبیه به دانشگاه ها را در آن موسسه نشان می‌دهد

[8]. آیت الله شبیری زنجانی در آن زمان به عنوان ماهرترین متخصص درایه شناخته می‌شد که سیدمحمد خامنه ای و احمدی میانجی به این ماجرا در خاطرات خود اشاره کرده اند و میانجی او را پهلوان علم درایه معرفی می‌کند.

[9]. به عنوان مثال در سال 1353شمسی، بر اساس گزارش مجله الهادی از اقدامات تبلیغی موسسه، جزوات فلسفه نهضت حسینی به زبان فارسی، محمد در اسلام به زبان فرانسه و جزوه ای درباره فعالیت های دارالتبلیغ به زبان فارسی انتشار یافت و به شکل رایگان توزیع شد. (الهادی، اخبار دارالتبلیغ الاسلامی، 1353، ص. 208)

[10]. احتمالا پاسخ ها از طریق پست ارسال می‌شد.

[11]. بنا به گزارش مجله الهادی در سال های 1353 و 1354شمسی، سید سعید اختر رضوی مسئول جامعه اسلامی تانزانیا و حسین الحبشی رئیس مرکز اسلامی اندونزی و حسن عابدی به ملاقات آیت الله شریعتمداری و بازدید موسسه آمد و از اوضاع تبلیغ و فعالیت های موسسه پرسید. همچنین هیات دینی بلندمرتبه ای از لبنان به ریاست مفتی لبنان، شیخ حسن خالد و زهیر شاویشی و حسن قوتلی و سامی الشعار و شریف سویره و دکتر عبدالحمید شتیلا به بازدید دارالتبلیغ رفتند و مورد استقبال شیخ مجتبی عراقی مدیر موسسه قرار گرفتند.

[12]. شرح تفصیلی دعواها بر سر دارالتبلیغ که عمدتا ماهیتی سیاسی داشت از حیطه این پژوهش خارج است، اما جهت مطالعه بیشتر به کتاب جریان ها و سازمان های مذهبی- سیاسی ایران نوشته رسول جعفریان مراجعه کنید.

[13]. وی رنج های فراوانی از طرفدارای آیت الله شریعتمداری در تبریز متحمل شد.

[14]. شاه در بین مراجع آیت الله شریعتمداری را ترجیح می‌داد اما این به معنای ارتباط او با دستگاه نیست. به نظر می‌رسد آقای شریعتمداری با جریان جبهه ملی و نهضت آزادی و دیدگاه های آنان در ارتباط با چگونگی تعامل با حکومت قرابت فکری بیشتری داشت. به عبارت دیگر او بیش تر اصلاح طلب بود تا انقلابی.

[15]. از جمله کتاب لماذا تاخر المسلمون و تقدم غیرهم اثر شکیب ارسلان

[16]. با توجه به این که آیت الله استادی، یکی از فعال ترین اعضای موسسه درراه حق تا کنون بوده است، گزارش جامعی درباره این موسسه در خاطرات خود آورده است که در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است.

[17]. این کتاب تالیف محمد علی فروغی بود و یکی از منابع اصلی مطالعه فلسفه غرب به ویژه در میان حوزویان به شمار می‌آمد.

[18]. احمد احمدی کتاب «نقد تفکر فلسفی غرب» اثر ژیلسون را ترجمه کرد که کتابی بسیار وزین و عمیق به شمار می‌آید.

[19]. البته همان گونه که اشاره خواهد شد، مقاله اخیر، جدا از صحت و سقم این ادعا، در فضایی کاملا سیاسی نگاشته شده است.

منبع: جشن نامه آیت الله امینی

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در