۴۲۷۶
۰
۱۳۹۳/۱۱/۰۷

اندر معرفی یک جُنگ شیعی بسیار با ارزش از 849

پدیدآور: رسول جعفریان

خلاصه

بسیاری تصورشان بر این است که ادب شیعی در زبان شیرین فارسی از دوره صفوی است، در حالی که شواهد فراوانی وجود دارد که از عصر فردوسی و کسایی و تا روزگار پیش از صفوی، هزاران بیت شعر در منقبت اهل بیت در زبان فارسی سروده شد و شاعران بزرگی چون صاحب علی نامه، نصرت رازی، کمال غیاث شیرازی و صدها نفر دیگر، چنان که حسن کاشی، تمام دیوانشان را در منقبت علی و آل او قرار دادند. در اینجا مروری داریم بر یک جنگ بسیار با ارزش از یک مداح که در سال 849 آن را فراهم آورده است.


بسیاری تصورشان بر این است که ادب شیعی در زبان شیرین فارسی از دوره صفوی است، در حالی که شواهد فراوانی وجود دارد که از عصر فردوسی و کسایی و تا روزگار پیش از صفوی، هزاران بیت شعر در منقبت اهل بیت در زبان فارسی سروده شد و شاعران بزرگی چون صاحب علی نامه، نصرت رازی، کمال غیاث شیرازی و صدها نفر دیگر، چنان که حسن کاشی، تمام دیوانشان را در منقبت علی و آل او قرار دادند. در اینجا مروری داریم بر یک جنگ بسیار با ارزش از یک مداح که در سال 849 آن را فراهم آورده است.

15-1-26-23218002.jpg

کهن ترین اشعار شیعی از قرن پنجم هجری، سروده هایی از کسائی و اشعاری است که از فردوسی روایت شده است. پس از آن یکسره، سرایش شعر شیعی در نواحی مختلف ایران رواج داشته و در مجالس منقبت خوانی برای عموم خوانده می شده است. طبیعی است که این رسم، نیاز به دفترچه هایی داشته است که اشعار منتخب توسط مداح در آن ها گرد آمده و مانند آنچه الان رواج دارد، در وقت لزوم مورد استفاده مداح قرار گیرد. مع الاسف شمار اندکی از این دفترچه ها بویژه از قبل از عصر صفوی باقی مانده و یکی از بهترین و با ارزش ترین آنها جُنگ عبدالکریم مداح با تاریخ 849 هجری است. نمونه های دیگری هم وجود دارد که برخی چاپ شده و برخی در دست تصحیح است. جنگ عبدالکریم مداح در سال 1390 توسط کتابخانه مجلس و با تصحیح سرکار خانم امینه محلاتی همراه با مقدمه ای درخور، چاپ و منتشر شد.
رسول جعفریان

در مقدمه مصحح ارجمند، در معرفی محتوای جنگ چنین آمده است:

«در بازمانده ی این جُنگ  قصیده‌ها و سروده‌هایی از سی و پنج سراینده آمده که بسیاری از آنان ناشناخته‌اند و از نظر زمانی از فردوسی و ناصر خسرو  و کسائی و سنائی در قرن پنجم و ششم تا لطف الله نیشابوری درگذشته ی 812-816 را در بر می‌گیرد.  قدر جامع تمام سروده‌های این مجموعه آن است که همه در مدح و منقبت علی(ع) و ائمّه ی هُدی است و کاتب به شهادت لقب «مدّاح» ظاهراً آنها را برای استفاده ی شخصی در کار منقبت‌ خوانی گردآورده بوده است.  شاهد دیگر بر این نکته آن است که کاتب  تمام کلمات غیرمعمول و هر کلمه‌ای را که بیش از یک گونه توان خواند اعراب‌گذاری کرده است ظاهراً برای آن که هنگام خواندن از روی نسخه ، غلط نخواند. درباره ی این کاتب جز همین لقب که نمایاننده ی نوع کار و اشتغال اوست و این که به شهادت تاریخ نسخه از مردمان نیمه ی قرن نهم و از نظر مذهبی شیعه ی اثنی عشری بوده است چیزی نمی‌دانیم. سرایندگانی که در جُنگ حاضر شعر دارند از همه جای ایران هستند و شاید نتوان به صرف این‌که اشعاری از چند شاعر ناشناخته ی سبزواری و نیشابوری در آن هست عبدالکریم مدّاح را از مردم خراسان دانست و تا آن‌جا که دیده‌ می‌شود قرینه ی دیگری نیز بر چنان انتساب از این نسخه نمی‌توان به دست آورد.  قصیده ها به ترتیب الفبایی قافیه هاست در دو بخش که یک بار از الف تا یا رفته و دو باره از سر گرفته شده و مجدّداً از الف تا یا رفته است ، گویای آن که جامع دفتر آن را از دو نسخه ی مناقب خوانی مختلف ، احیاناً با حذف قصائد تکراری متن دوم ، فراهم آورده است . این نیز علّت دیگری است که از راه سرایندگان یاد شده در این متن ، نمی توان در باره ی موطن جامع آن اظهار نظر قطعی کرد. در پایان مجموعه پس از قصیده ها چند ترجیع بند و ترکیب بند و یک رباعی آمده است».[1]

پیش از آغاز متن و پس از مقدمه نخست مصحح، فهرستی از نام شاعران و اطلاعاتی که در باره آنان در منابع آمده به دست داده شده و به برخی از قصاید آنان که در مجموعه ها و جنگ های مختلف آمده پرداخته شده است. این توضیحات، در شناساندن شاعران شیعی که در این جنگ قصیده یا قصائدی در منقبت اهل بیت نقل شده، بسیار ارزشمند است.

تنوع این شاعران به ویژه ناشناخته بودن شماری از آنها، نشانگر آن است که ادب شیعی در گستره وسیعی از جغرافیای ایران وجود داشته و این علامت قاطعی برای حضور تشیع در قرون پیش از روی کار آمدن دولت صفوی است. در این مجموعه شاعرانی از کاشان، فراهان، نیشابور، تبریز، بغداد، شیراز، ورامین، کرمان، شروان، هرات، یزد، خراسان، در این مجموعه شعر دارند و همین القاب شهری می تواند گسترده مزبور را نشان دهد. بی مناسبت نیز اشعاری از این مجموعه را برای نشان دادن تصویری که از مناقب اهل بیت در ذهن شاعران بلند پایه آن روزگار بوده و به هدف معرفی بیشتر این جنگ تقدیم خوانندگان کنیم.

در یک تقسیم بندی کلی از 35 شاعری که از ایشان اشعاری در این جنگ آمده است، باید گفت، بخشی از آنان شناخته شده هستند و حتی دیوان آنان چاپ شده است، کسانی مانند خواجوی کرمانی یا شیخ حسن کاشی یا لطف الله نیشابوری. اما برخی دیگر ناشناخته هستند. از میان اینان، گاه فقط قصایدی در همین جنگ از ایشان مانده و اما برخی دیگر، قصایدی از ایشان در جنگ های دیگر هم برجای مانده است. همان طور که اشاره شد، اهمیت این جنگ به این است که در سال 849 یعنی قریب شصت سال پیش از دولت صفوی تدوین شده و هیچ ربطی به این دولت ندارد. این نشان می دهد که شعر منقبت و مضامین آن، به هیچ روی پدیده ای نیست که به روزگار صفویان مربوط باشد، چنان که گاه افراد ساده لوح اما مدعی تاریخ ادب اظهار کرده و می کنند.

یکی از این شاعران ناشناخته، شیخ یوسف بنّا است که در شعری در وصف و منقبت امام علی (ع) گوید:

نسیمی که آید ز خاک نجف                      به دل آورد جان به جانان تحف

نجف تا که شد مرقد مرتضی                    بر ارکان کعبه گرفت او شرف

شهشناه ملک ولایت علی است                  که طغراش تیغ است و منشور کف

علی ملجأ دین و ایمان پناه                                    که کفر از سر تیغ او شد تلف

به نطق و صفت وصف او کی توان                       له فی العلی ربّه قد وصف

دل مهر در آتش شوق اوست                    وگرنه چرا رفت در تاب و تف

ولای علی را به روز فزع                                   به گوش آمده آیت لا تخف

سزای غلامیش باشد بنّا                          که عرش خدایست او را شرف[2]

از شاعری به نام مولانا شمس الدین بلیانی که او هم ناشناخته است شعری چنین آمده است:

ای تخت امامت به تو زیبنده و لایق            فرمان تو و حکم قضا هر دو موافق

هم ذات تو مجموعه ی ابواب مکارم                       هم شخص تو دیباچه ی دیوان حقائق

در عالم ایجاد بود ذات تو مسبوق               وز روی فضائل به جهان بر همه سابق

هم قائم و هم صائم و هم قانت و منفق          هم راکع و هم ساجد و هم جامع و فارق

دین نبی و امر حق و کار جهان را             تو حافظ و تو ضابط و تو فایق و واثق

از بعد نبی هر که به غیر تو کند روی         از ملّت اسلام بود خارج و خارق

زیرا که تو معصومی و غیر تو گهنکار      هادی خلائق نشود مرشد فاسق

از بعد محمد چو علی در همه حالی کشاف حقائق بد و مفتاح دقائق[3]

کمال الدین افضل کاشی (آیا بابا افضل متوفای 707 یا دیگری؟)  از دیگر شاعرانی است که اشعاری از وی در جنگ عبدالکریم مداح آمده است:

امام افضل و اعلم علی که کرد خدا             صفات ذات شریفش به سوره ی اعراف

امین لو کشف او شد به نزد اهل یقین                      چرا که گفت سلونی ز روی استکشاف

هر آن که مهر علی مر ورا صفا ندهد                     به گرد کعبه چه سودش هزار بار طواف

اَیا خوارج ملعون گرش نمی دانی               ز إنما مگذر تا بدانیَش اوصاف

چگونه بر علی ای خس کسی توان بگزید     من این سخن نپذیرم، تو بهر خود می لاف

حلال زاده شناسد تو را به قدر حسب                      به حکم آن که هوایت بود به شرط عفاف

به آستان تو افضل چو التجا آورد               گرفت از همه عالم به کلی استنکاف[4]

وحید تبریزی (زنده در 820) از دیگر شاعرانی است که از وی قصیده ای در این جنگ در منقبت امامان آمده است:

امیر المؤمنین حیدر که دارد                     کمال عزّ و جاه و فرّ و فرهنگ

ز بعد او حسن اولاد پاکش                                   نجوید آن که باشد مؤمن ونگ

نوای پرده ی عشاق شد راست                  چو مطرب در حسینی ساخت آهنگ

به جان گر طالب زین العبادی                   بده جان و مدار از دامنش چنگ

گدای باقرم آن کان احسان                                    که با بحر کفش دریا بود گنگ

چنانم صادق جعفر که بی او                     جهان واسع آمد بر دلم تنگ

به طور موسی کاظم که باشد                    که بر طور معالی دارد اورنگ

علی موسی قضا را چون رضا داد             ز قدرش پایه شد برتر ز خرچنگ

تقی را چون محمد مقتدا دان                      دلا گر نه شوی در دوزخ آونگ

به تقوی چون علی داند نقی را                   هر آن کس کو نگشت از دو غبا دنگ

مرا حُسن حَسن چون عسکری ساخت         کشم بر توسن تند فلک تنگ

امامم حجّت آن مهدی هادیست                   که با او کس به مردی نیست هم سنگ

به مهر خاندان دادم گشاده                                    همه شب دیده چون نجم شباهنگ

دلم یکرنگ آل مصطفی بود                     چو می زد نه فلک را عقل بی رنگ

مدیح مصطفی خوان ای وحیدی                 نه وصف زلف و خال شاهد سنگ[5]

از شاعری دیگر از فراهان و دقیقا از روستای بُرز آباد با نام جلال جعفر پور بومنصور، شعری در این جنگ آمده است:

روزگاری کاندر او عقل منوّر ساختند                     نفس کلی را ز بهر وی مسخّر ساختند

مصطفی هر چند شهر علم و حکمت بود لیک    در بر آن شهر گزیده ذات حیدر ساختند

حیدر کرّار کو را با نبی در هر شرف                    جز رسالت کان نبُد باقی برابر ساختند

کیست الاّ مرتضی آن سروری کز مرتبت    مسند معراجش از دوش پیمبر ساختند

در دماغ هر که از توحید دارد بهره ای       خاک پای مرتضی چون مشک اذفر ساختند

در فراهان از وجودش خاک بُرز آباد را      چون شد از جان بنده ی ایشان معطر ساختند[6]

قصیده دیگری هم در همین جنگ از وی نقل شده که چند بیتی از آن چنین است:

هر که را تاج سعادت بر سر است             خاک پای شاه مردان حیدر است

حیدر صفدر که در علم و عمل                  پیشوای امت پیغمبر است

آن پیمبر کز علوّ مرتبت                          نام او پیوند نام داور است

دنیی و عقبی تن و احمد دل است                کائنات اعراضو حیدر جوهر است

مصطفی چرخ هدی را کوکب است                        مرتضی بحر کرم را گوهر است

مصطفی دیوار شهر حکمت است              مرتضی آن شهر حکمت را در است

هر کسی کاندر دلش بغض علی است                      ده پدر دارد گرش یک مادر است

حبذا حیدر که بر یاد خوشش                     زهر قاتل به ز شهد و شکّر است

بعد از او شبیر و زین العابدین                  بعد از او باقر، پس از وی جعفر است

باز کاظم، پس رضا، آن گه تقی                پس نقی، آن گه زکیّ عسکر است

باز ختم اولیا ظل خدای                           صاحب الامر همایون منظر است[7]

در این جنگ، از خواجوی کرمانی هم که شعر وی را در باره دوازده امام (در عین تسنن) پیش از این نقل کردیم، اشعاری آمده است. این شعر یک ترکیب بند بلند در منقبت امام علی و علیه کسانی است که بغض آل بیت را می پراکندند:

مرحبا آن نکهت عنبر نسیم نوبهار             جان فدای نفحه ات باد ای شمیم مشکبار

مهر او بر آسمان لا فتی الا علی                تیغ او از گوهر لاسیف الا ذوالفقار

عالم او را گر امیر المؤمنین خواند رواست   آدم او را گر امام المتقین داند سزاست

و در بیتی دیگر:

عصمت احمد ز مطرودان بوجهلی مجوی     قصه حیدر به مردودان مروانی مگوی

و در بیتی دیگر:

دیگر از برج امامت مثل او اختر نتافت       بحر در درج کرامت همچو او گوهر نیافت

و در بیتی دیگر:

دیو طبعان بین که قصد خاتم جم کرده اند     بغض اولاد نبی را نقش خاتم کرده اند

در یکی از بندهای همین ترکیب بند گوید:

در قیامت کآفرینش خیمه در محشر زنند      سکه دولت به نام آل پیغمبر زنند

تنشگان وادی ایمن چو در کوثر رسند         از شعف دست طلب در دامن حیدر زنند

شهسوران در رکاب راکب دلدل روند         خاکیان لاف از هوای خواجه ی قنبر زنند

مؤمنان حیدری را می رسد کز بهر دین       حلقه ناموس حیدر بر در خیبر زنند[8]

رفیع الدین اشرف شروانی شاعر دیگری است که اشعاری نغز از وی در این جنگ آمده است:

ای منزّه ذاتت از اطلاق و قید و فخر و عار              پادشاه بنده پرور، صانع پروردگار

داده در دنیا و در عقبی به فضل بی شمار                سلطنت را بر جناب احمد مرسل قرار

او رسول حق و بعد از وی امام راستین                   از همه رو مرتضای مجتبای کامکار

مالک ملک سلونی شهسوار لافتی                         آسمان قل تعالوا آفتاب إنما

مظهر حق ظاهرا بعد از ظهور بوالحسن                  عقل دیگر کس نمی دارد حسن الا حسن

والی والا امام الدین و الدنیا حسین                          آن خرد را عین نور و آن جهان را نور عین

هر که او بعد از حسین اندر پی سجاد شد                 بنده ی حق گشت و از بند بلا آزاد شد

به همین ترتیب، این ترکیب بند نیز، هر بندی اختصاص به امامی یافته و در بند اخیر آن آمده است:

مهدی هادی که او قائم مقام صطفاست         نایب خاص رسول و سایه لطف خداست

هم ولایت را پناه و هم امامت را سزاست     گرد خاک آستانش دیده ها را توتیاست

ای قبای سلطنت بر قامت قدر تو راست       صاحب صاحب زمانی منصب خاتم تو راست

بنده بیچاره اشرف کو هواخواه شماست      چاکری از چاکران مصطفی و مرتضاست

چون غلامان گر قبول حضرتت گردد رواست           زان که غیر از بندگی دیگر ندارد هیچ کار[9]

بیشتر اشعار این جنگ، از شیخ حسن کاشی شعار عصر ایلخانی و نیم اول قرن هشتم است که دیوان وی یکسره و به طور کامل اشعار منقبتی است و از استوانه های اصلی ادب شیعی در قرن هشتم و کسی است که شعر منقبت را وارد عرصه تازه ای کرد. ابیاتی از یکی از اشعار وی در جنگ عبدالکریم مداح چنین است:

آفتاب آسمان دین امیر المؤمنین                  کآمده تشریف مدحش چُست در بالای من

آسمانی پر مه و خورشید یابی بر زمین       گر به مهرش باز جویی یک به یک اعضای من

گر سر مویی ز مهرش روی بر تاب دلم      تیر محنت باد هر یک موی بر اعضای من

در خم قید ضلالت باد پایم تا ابد                 گر بود الاّ به موی مدح او ممشای من

آفتاب اندر پناه سایه ی رایم بود                تا بود در سایه ی خورشید دین ملجای من[10]

از لطف الله نیشابوری هم که نسخه ای بسیار زیبا از دیوان وی برجای مانده و بنده توفیق یافتم همراه با مقدمه ای مفصل به صورت عکسی چاپ کنم، اشعاری در این مجموعه آمده است. این شاعر بلند مرتبه و امامی مذهب نیشابور قرن هشتم، قصاید بلندی در منقبت اهل بیت دارد:

یا افتخار العالمین یا اختیار المصطفی                      یا انت صدر المتقین یا انت بدر الاوصیا

تاج سر عالم تویی فخر بنی آدم تویی          افزون ز صد ضیغم تویی یا حارث الله فی الوغا

ای نفس سر خیل رسل، فرمانروای جزو و کل          قسام اهل عز و ذل صاحب خطاب انما

در علم هادی طرق، آفاق علمت بی افق        دیده ورای نه تتق، ایقان لو کشف الغطا

فتاح ابواب خرد، فیاض اقبال ابد               سرّ دار درگاه صمد، سردار خیل اولیاء[11]

به هر روی، جنگ عبدالکریم مداح، یکی از مهم ترین منابع منقبت خوانی شیعی است که بیش از هرچیز گواهی مسلم بر حضور تشیع، مفاهیم شیعی، فضائل اهل بیت و باور به امامت در بخش های وسیعی از حوزه فارسی زبان در قرون هفتم تا نهم است. طبیعی است که اینجا محل نقل باقی آن اشعار نیست.

 

[1] . تشیع و ولای اهل بیت (ع)‌ در ادب فارسی قدیم، (به کوشش امینه محلاتی، تهران، کتابخانه مجلس، 1390)، ص 16

[2] . همان، ص 117 ـ 118

[3] . همان، ص 124 ـ 125

[4] . همان، ص 121 ـ 122

[5] . همان، ص 125 ـ 126

[6] . همان، ص 170 ـ 171

[7] . همان، ص 158 ـ 159

[8] . همان، ص 242

[9] . همان، ص 245 ـ 248

[10] . همان، ص 211 ـ 212

[11] . همان، ص

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

مروری بر افکار ابوالفتوح رازی در کتاب رَوح الاحباب و رُوح الالباب

رسول جعفریان

کتاب روح الاحباب و روح الالباب اثر ابوالفتوح رازی ـ صاحب تفسیر روض الجنان «480 ـ 552» ـ به تازگی در

برهان المسلمین در توحید و فلسفه احکام و قوانین اسلام

رسول جعفریان

نویسنده کتاب برهان المسلمین که در سال 1307 خورشیدی نوشته و منتشر شده است، می کوشد تصویری از اسلام ار