
مَوسوعَةُ عبدِاللهِ بن عَبّاس حَبرُ الأمّة و ترجُمانُ القرآن (21جلد)
خلاصه
این کتاب در 21 جلد، مشهورترین اثر موجود دربارۀ عبدالله بن عباس، صحابی و عموزادۀ پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین (ع)، و در دفاع از اوست. نخستین جلد این کتاب در سال 1427، و آخرین آن در سال 1437 ق منتشر شد.معرفی کتاب
شاید بگویید بیستویک جلد دربارۀ یک صحابی؟! مگر چقدر راجع به عبدالله بن عباس سخن هست که دربارهاش موسوعه بنویسند؟ اما خواهید دید که ابنعباس، صحابی و عموزادۀ پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) شخصیتی است که حرف و حدیث دربارۀ او فراوان است. گرچه در میان عموم اهلسنّت مقبولیت دارد، اما از دیرباز میان علمای شیعه مدافعان و منتقدانی داشته است؛ مدافعانی چون صاحب معالم و منتقدانی چون مجلسی اول.
این کتاب اولین کتابی نیست که دربارۀ وی نوشته میشود، شاید آخرین هم نباشد، اما احتمالاً مشهورترین اثر موجود دربارۀ او و در دفاع از اوست. نخستین جلد این کتاب در 1427ق (ده سال پیش) منتشر شد و نویسنده در مقدمهاش نوشت که پس از پنجاه سال تتبّع و پس از سراغگرفتنهای مکرّر دوستان، چاپ آن را شروع کرده است. امسال در 1437ق چاپ این کتاب به سرانجام رسید.
نگاهی به کتاب و نویسنده
موسوعه به معنای دایرةالمعارف یا دانشنامه است، اما موسوعۀ ابنعباس، فهرستی الفبایی از اعلام و اصطلاحات با مقالاتی در ذیل مداخل نیست. بلکه کتابی است با تقسیمبندی موضوعی دربارۀ یکی از شخصیتهای صدر اسلام. این کتاب بیستویک جلد است و هر جلد حدود 400 تا 600 صفحه شامل بررسی و نقد تاریخ زندگی ابنعباس، نظرات وی در علوم اسلامی، روایات او و نظر دیگران راجع به او. این مجموعه را «مرکز الأبحاث العقائدیه» در قم (که مرکز پخشی هم در نجف دارد) در مجموعۀ «سلسلةٌ رد الشبهات» منتشر کرده است.
عنوان کامل این کتاب بازگوکنندۀ موضع نویسنده نسبت به موضوع است: «مَوسوعَةُ عَبدِاللهِ بنعبّاس، حَبرُ الأمّة و تَرجُمانُ القرآن». در طرح جلد تمام مجلدات نیز عبارتی آمده که باز هم موضع نویسنده در گزینش احادیث را نشان میدهد: «قال فیه الإمام علی(ع): کأنّما یَنظُرُ إلی الغَیب مِن وَراءِ سَترٍ رَقیق.» گوییا از پسِ نازکپردهای به جهانِ نهان درمینگرد.
نویسندۀ کتاب، آیتالله سید محمدمهدی موسوی خِرسان (تولد 1928م)، نمونهای روشن از علمای سنتی نجف اشرف است: خانوادهای روحانی، تحصیل در حوزۀ علمیه از نوجوانی، زندگی فروتنانه و مؤمنانه، مدام در مجالس بحث و کتابفروشی و کتابخانه، پرهیز از سیاست، تحمّل جورِ حکومت، انس با ادبیات عرب، دستی بر آتش شعر و ادب و سرانجام هزاران یادداشتِ دستنوشته در انتظار ملاحظۀ آخر و رفتن به «مطبعه».
برای مشروح احوال ایشان به سایت کتابخانۀ مجلس ارجاع میدهم[1] و به ذکر این نکته بسنده میکنم که وی در علوم اسلامی، به طور خاص به حدیث و تاریخ و رجال و انساب پرداخته، در اقیانوسِ نسخ خطی و متون کهن تبحّر کرده و علاوه بر تألیف این موسوعه، تصحیح دهها متن شیعی از جمله 7 کتاب از شیخ صدوق و 9 جلد از بحارالانوار چاپ اسلامیه را انجام داده است.
نظم کتاب
این کتاب در چهار حلقه و یک خاتمه نوشته شده است. منظور از حلقه، موضوعی محوری است. هر حلقه پنج جلد را در بر گرفته که مجموعاً بیست جلد میشود. پس از آن هم یک جلد خاتمۀ کتاب است که نویسنده در آن نظر دیگر مدافعان ابنعباس را گردآورده است.
حلقۀ اول: حجم قابل توجهی از این حلقه مرور مطالبی دربارۀ قبیلۀ قریش، تیرۀ بنیهاشم و حوادث صدر اسلام است که در منابع دیگر هم آمده است. اما این بار هدف متن، تمرکزدادنِ خواننده به حضور و نقش ابنعباس در رویدادهاست. پس شاهدِ گردآوردهای از دو دسته روایتیم: نخست روایتهای ابنعباس از رویدادهای تاریخی و دوم ماجراهایی که دیگران روایت کردهاند و در آن نامی از ابنعباس بردهاند.
حلقۀ دوم: این حلقه مجموعهای از تحقیقات نویسنده راجع به نظرات و روایات ابنعباس در معارف گوناگون دینی است. هر بخش آن انگار که پایاننامهای درخور در رشتههای علوم قرآن، حدیث، فقه و عقاید است. نویسنده با گردآوری و تحلیل این نظرات، تشیع ابنعباس و پیروی او از اهلبیت(ع) را نتیجه گرفته است.
حلقۀ سوم: کتابهایی که به ابنعباس نسبت داده شده و کتابهای کهن یا جدیدی که راجع به او نوشته شده در این حلقه معرفی و بررسی شدهاند. مسائلی چون نسخ خطی، هویت نویسنده، موضوع اثر، آثار مشابه و ... به تفصیل بررسی شده است.
حلقۀ چهارم: تمام بحثها و اختلافاتی که راجع به شخصیت ابنعباس هست، در این حلقه مطرح و بررسی شده؛ چه مسائل علمای جرح و تعدیل، چه نظرات خاورشناسان غربی و چه نقدهای علمای شیعه به تشیع او و خانوادهاش. دو جلد از این حلقه نیز به رد اتّهام دستبرد ابنعباس در اموال بیتالمال ـ در زمانی که والی بصره بود ـ اختصاص دارد.
ج |
حلقه |
توضیح/ عنوان دوم کتاب[2] |
مهمترین مطالب هر جلد |
1 |
1. تاریخ و سیرة |
ابنعباس در زمان پیامبر |
مقدمه شامل تشکر از مرحوم آقابزرگ تهرانی و نامۀ تقدیر سیدعبدالهادی شیرازی و سیدهبةالدین شهرستانی؛ سپس: معرفی قریش، بنیهاشم، والدین و خواهر و برادرهای ابنعباس؛ تولد او در شعب ابیطالب؛ گزارشهای ابنعباس از زندگی پیامبر بهویژه در حَجَّةُ الوداع (یگانه حج پیامبر)، بیعت غدیر و آخرین پنجشنبۀ پیامبر (بررسی صورت/ورژنهای مختلف، شاهدان و راویان حدیث «رَزیّة خَمیس»)[3] |
2 |
فترت بعد از پیامبر؛ در زمان ابوبکر، عمر و عثمان |
رفتار و گفتار عباس و عبدالله بنعباس در زمان سه خلیفۀ نخست به گزارش خود این دو و دیگران (ابن ابی الحدید، ابنکثیر، سُلَیم بن قیس و ...). بدون نقد منابع. |
|
3 |
در زمان امام علی(ع) و قبل از ولایت بصره |
حدیث «حَوأب» و متن گفتگوی او با عایشه در جریان جمل؛ صورتها و راویان این گفتگو. |
|
4 |
ابنعباس، والی بصره |
نقد روایت «لماذا قتلنا الشیخ بالأمس» (دربارۀ مالکاشتر و ابنعباس و قتل عثمان) و دلیل جعل آن. گزارشهایی از ولایت ابنعباس در بصره (بدون نقد)؛ فرماندهی سوارانِ قلب لشکر امام علی(ع) در جنگ صفین؛ دو نامۀ او به معاویه پیش از جنگ[4] و پس از آن.[5] گفتگوی امام علی(ع) و ابنعباس با خوارج و منصرف شدن بسیاری از خوارج از جنگ.[6] ابنعباس در مقتل محمد بن ابیبکر، عزاداری در شهادت امیرالمؤمنین و ... |
|
5 |
در زمان معاویه، یزید، ابنزبیر و مروانیان؛ ازدواج و فرزندان ابنعباس؛ برخی صفات او |
چند نمونه از مناظرههای ابنعباس با خصم امام علی(ع) در حرمین؛ کمک ابنعباس به معاویه در پاسخگویی به سؤالات مسیحیان و ...؛ حضور او هنگام شهادت امام حسن؛ رد اخبار تمجید ابنعباس از معاویه؛ از دستدادن بینایی و سفارش امام حسین به او مبنی بر نیامدن به کربلا؛[7] مکاتبات ابنعباس و یزید؛ رویداد حرّه؛ ویرانی کعبه به دست ابنزبیر؛ اختلاف زبیریان و هاشمیان؛ شواهد حسادت ابن زبیر به ابنعباس؛ ابنعباس در طائف: خطبهها، وصیت، بیماری، وفات و مدفن؛ مشخصات فرزندانش؛ ویژگیهایی چون سخاوت، ادب و عبادت در ابنعباس. |
|
6 |
2. دراسة و عطاء |
مَدارِسِه و مَجالِسِه |
بهرۀ ابنعباس از احادیث رسول اکرم در مقایسه با دیگر اصحاب. توضیح دربارۀ روایتهایی که هم از او نقل شده هم از امیرالمؤمنین. شاگردی نزد امام علی(ع)؛ نقد ادعای شاگردی او نزد ابوبکر، عمر، عثمان، زید بن ثابت و ...؛ نقد روایت «کنّا نفاضل» (در رد تفضیل اصحاب ـ به جز سه خلیفه ـ بر یکدیگر)؛ تدریس او در مکه، مدینه، کوفه، بصره، مصر (حین فتوحات)، شام و طائف؛ کسانی که ابنعباس از آنان یاد کرده؛ شاگردان ابنعباس؛ معرفی بیش از 500 نفر که از او روایت کردهاند (در 300 صفحه). |
7 |
في مَناهجِهِ التَّعليمية و مَعارِفِه القرآنیة |
درسها، سخنرانیها و روش تدریس و حدیثگفتن ابنعباس؛ وصف مجالس درس و شاگردپروری او؛ علوم قرآنی ابنعباس از جمله ترتیب سور در مصحف او، قرائات، تفسیر، تأویل، قصص، اسباب نزول در شأن اصحاب و اهلبیت، وجوه جمع آیات متشابه، غریب القرآن و مسائل لغوی و نحوی. |
|
8 |
فی منتخب أخباره فی الحدیث |
جعل روایت علیه ابنعباس جهت مبارزه با خلفای عباسی؛ نمونههایی از روایات ابنعباس: 9 روایت از منابع شیعی و 777 روایت در منابع سنی؛ فتاوا و آرای فقهی ابنعباس. |
|
9 |
فی المأثورِ عنه |
گفتگوهای اعتقادی، اشعار، خطبهها و احتجاجات او با معاصرانش، از جمله: علمای یهود، ابوبکر، عمر، شورای شش نفره، عثمان، بزرگان ناکثین، عایشه، معاویه (این دو با بررسی مفصل صورتها و منابع)، عمروعاص، عتبة بن ابی سفیان، اشعث، زیاد، ابوموسی اشعری، عروة بن زبیر و ابن زبیر. |
|
10 |
فی المأثورِ عنه |
موضع ابنعباس نسبت به فرق و مذاهب گوناگون از جمله خوارج، مجبّره، قدریه، نواصب و ...؛ دعاها و آداب عبادی او؛ کلمات قصار و نامهها. |
|
11 |
3. عطاءُ غير مجذوذ من المقبولِ و المنبوذ[8] |
بررسی رسائل دربارۀ ابنعباس یا منسوب به او |
1. بیان معانی الألفاظ القرآن المنسوب إلی علی بنعبدالله بنعبّاس (ت 118)؛ 2. غریب القرآن لابنعباس بروایة عطاء بن أبی رباح (ت 115)؛ 3. صحیفة علی بن أبی طلحة (ت 143)؛ 4. فتح الخبیر ممّا لابدّ من حفظه فی علم التفسیر، ولی الله الدهلوی (ت 1176)؛ 5. أشتات مجموعة، مخطوطة و مطبوعة؛ |
12 |
6. کتاب الأسامی فی من نزل فیهم القرآن الحکیم، منسوب به ابوعثمان حیری به روایت از ابنعباس. تصحیح، نقد و بیان شواهد در جعلی بودن آن. نقد مطالب آن دربارۀ حضرت ابوطالب. |
||
13 |
کتابهای راجع به مسائل نافع ابن ازرق: 7. غریب القرآن، أدب التفسیر؛ نقد روایت تسلیت یزید به ابنعباس؛ 8. شواهد التفسیر عند ابنعباس فی مسائل نافع ابن الأزرق (از نویسنده معاصر)؛ 9. روائع التراث الإسلامی مسائل نافع بن الأزرق لابنعباس؛ 10. الشاهد الشعری فی تفسیر القرآن الکریم؛ 11. مسائل نافع بن الأزرق عن عبدالله بن عباس. |
||
14 |
12. ابنعباس مؤسس العلوم العربیة؛ 13. کشف الإلباس عمّا رواه ابنعباس؛ 14. نور الإقتباس فی مشکاة وصیة النبی لابنعباس؛ 15. ابنعباس و مسائل ابن الأزرق/ منیر عرفة. |
||
15 |
16. أقباس و إقتباس من فقه ابنعباس؛ 17. قراءة نقدیة فی کتاب: رُخَص ابنعباس و مفرداته |
||
16 |
4. ابنعباس في الميزان |
بین الجرح و التعدیل |
بازتاب ابنعباس در تراث شیعه و سنی و نزد علمای رجال به ترتیب تاریخی: بررسی 21 اثر شیعی تا قرن 10 (از سلیم بن قیس و کلینی تا محقق و علامه و صاحب التحریر) و 12 اثر سنی تا قرن 4 (از مالک بن انس و طیالسی و ابن حنبل تا ابویعلی و دارقطنی). |
17 |
فی حدیث بیتالمال بصره |
حوادثی که در زمان والیبودن ابنعباس روی داد (شامل فرمان امام و حرکتش به صفین، حضورش در حروراء، برگشت به بصره)؛ بررسی و نقد اتهام دستبرد به بیتالمال در منابع کهن (ق 3 تا 12) و معاصر. |
|
18 |
فی حدیث بیتالمال بصره |
رد والیبودن زیاد بن ابیه؛ سخن دیگر علمای متأخر شیعی در رد این اتهام؛ مواضع ابنعباس علیه معاویه در دوران والیبودنش؛ ابنعباس و ابوایوب انصاری؛ نقد مقایسۀ ابنعباس با جابر بن عبدالله. |
|
19 |
تشیّع ابنعباس و ذویه بین السلب و الایجاب |
نقدهای معطوف به ابنعباس و پاسخ نویسنده به آنها، شامل: بررسی تشیع خانوادۀ او، از عموها تا فرزندان؛ پاسخ به اینکه چرا به کربلا نرفت؛ چهار روایت شیعی در طعن ابنعباس (از جمله تفسیر آیۀ وَمَن کانَ فی هذهِ أعمی ...)؛ روایاتی که عکرمه به او نسبت داده؛ گفتههای مستشرقان راجع به او. |
|
20 |
فی رحاب اهلالبیت(ع) |
در پاسخ به مجلسی اول که به ابنعباس مشکوک است و توقف دربارۀ او را اولی میداند، نویسنده 612 روایت مرفوعه و موقوفه از ابنعباس به نقل از بحارالانوار مجلسی دوم آورده است تا جایگاه او را در معارف نشان دهد. پس از آن نظر دو رجالیِ تبریزی، شیخ محمد طه نجف و شیخ ملاعلی علیاری را میآورد که اولی ابنعباس را سخت نکوهش و دومی ستایش کرده است. |
|
21 |
الخاتمة |
صحیفة ابنعباس هی الموالاة و حدیث الناس |
نظر دیگران راجع به عبدالله ابنعباس: احادیث پیامبر و اهلبیت در ستایش او؛ سخن 35 تن از صحابه و تابعین در ستایش؛ سخن منتقدان؛ نظر 5 تن از نظر علمای متأخر شیعه (آیات عظام: امین، شرفالدین، فانی، خوئی و تستری)؛ 201 روایت از ابنعباس در فضیلت و وجوب ولایت اهلبیت (ع). |
نثر کتاب
کتاب نثری با سبک و سياقی قدمایی دارد. همانگونه که نوشتن کتاب محتاج صبر و حوصلۀ فراوان نویسنده بوده، از خواننده هم انتظار میرود بیعجله و باحوصله به خواندنش بپردازد، بهویژه در حلقۀ اول که حتی برخی جزئیات و موضوعات فرعی با شكيبايي و طول و تفصیل بررسی شده است؛ مثلاً پیش از آنکه صحبت به اختلافاتِ میان ابنعباس و عثمان برسد، بیش از 60 صفحه دربارۀ روابط تیرۀ چند صحابی دیگر با عثمان آمده.[9] همچنین در مقدمۀ احادیث نبویِ منقول از ابنعباس، دربارۀ منع خلفای نخستین از کتابت حدیث و تعارض آن با سفارشهای پیامبر به کتابت، مطالب و مدارک بسیار ذکر شده است[10] یا در مقدمۀ معرفی کتاب شواهد التفسیر 30 صفحه در معنی «شاهد» و انواع استشهاد و نمونههای آن میآورد.[11]
کتاب به لحاظ ادبی شایان توجه است. ساختار جملات نسبتاً ساده، اما دایرۀ لغات گسترده است. نویسنده نثری سنگین و متین با لحنی سرشار از مدح و احترام بهویژه در مورد ابنعباس دارد و حتی قصیدهای بسیار بلند در ستایش وی سروده است: «آیاتُ فضلِک کلّها عنوانٌ/ مهما انتقیتُ فإنّه برهانٌ...».[12] سجع نیز علاوه بر عنوانِ کتاب در بخشهایی از متن، بهویژه مقدمۀ هر جلد یا هر فصل آمده است. مثلاً اندر سختیِ فراهمآوردن دستنویسِ کتبِ منسوب به ابنعباس مینویسد: «ألا یکفي عناءً جمع ذلک الشتات، من زوایا مکتبات، المتفرّقة في شتّی أنحاء المعمورة و قد بقیَت طوال القرون، مغمورة و مطمورة؟ فبذلتُ في سبیل تحصیل صورها أقصی الوسعِ، حتّی استحفیت المغربَ و المشرق، و جمعتُ بین المتفرّق، و رتقتُ شمل المتمزّق، و استبان الأصیل من الدخیل، ممّا نُسب إلی ذلك الحبر الجلیل ...».
اما شایسته است که متن و تبویب کتاب در ویرایشهای احتمالی بعدی بازبینی شود؛ زیرا اکنون گاهی مطلبی در جایی آمده و در جلدی دیگر با شرح و شواهد بیشتر تکرار شده یا مطلبی که در جلدهای پیشین پیشبینی شده در نهایت مقداری متفاوت از آب درآمده؛ مثلاً در مقدمۀ جلد 1 احتمال داده کل کتاب در سه حلقه نوشته شود، اما حلقۀ چهارمی هم افزوده شده یا مثلاً در جلد 5 آمده که در جلدهای بعدی 40 روایت از ابنعباس خواهیم آورد، ولی در جلد 7 نزدیک به 800 روایت آمده است[13] یا حلقۀ چهارم که بخشهای زیادی از یادداشتهای آن گم شده و نویسنده بهناچار آن را دوباره نوشته و نظم آن را از حافظه دوباره برقرار کرده، به نظم و سیاق حلقههای قبل به نظر نمیآید؛ بهویژه از عنوان جلدهای 19 و 20 نمیتوان به محتوای آن پی برد.[14] البته خود نویسنده بارها بابت کموزیاد کتاب عذر خواسته و گفته که کاش میشد در فصلبندی آن تجدیدنظر کند، اما بهپایانرساندن کار برایش اولویت داشته و سالهای طولانیِ گردآوری مطلب و نوشتن تحت شرایط سخت ـ از جمله حکومت بعثِ عراق ـ باعث شده که نتواند به بازبینی برسد[15] و بهراستی پشتکار و شکیب نویسنده در پشتسرنهادن این مشقّتها ستودنی است. چه بسیار کتابها که به امید چاپی درخور برای همیشه از انتشار بازماندند.[16]
روش تألیف
ابتدا روش تألیف را از زبان نویسنده ـ البته با تلخیص ـ بشنویم. وی میگوید که وقتی دور اولِ پيشنويس كتاب را نوشتم، روش تحقيق خاص یا نوينی را در نظر نداشتم و همان روش معمول را به كار میبردم،[17] اما كوشيدم كه بیطرف و عينی باشم، بهویژه که تاريخ بیشتر به نفع حكومت و برای حكومتها نوشته شده. خلفای اموی به طور خاص با بنیهاشم، از جمله با ابنعباس دشمنی داشتند. بعدها هم که عباسیان به حکومت رسیدند علاوه بر امویان،[18] عباسیانِ رقیب، حَسَنیان، خوارج و حتی یهودیان و مسیحیان و خلاصه تمام گروههای مخالف خلفای عباسی شروع کردند به دشنامدادن به كل خاندان عباس، از جمله عبدالله. اکنون من تلاش کردهام از ملغمۀ گزارشهای لَه و علیه ابنعباس، صواب را از ناصواب جدا کنم.
البته نویسنده تنها به دنبال رد و قبول روایات نیست. او تلاش کرده انگیزۀ جاعلان اخبار را نیز بیابد. برای سنجش یک روایت، ابتدا منبع آن را معرفی میکند، سپس به بررسی محتوای روایت میپردازد و هماهنگی مطالب و منطقیبودن یا نبودن آن را در مقایسه با سایر روایات میسنجد. در این میان، اگر برایش جای تردیدی نمانَد که برخی اخبار ساختگیاند، میکوشد دلیل پیدایش آن روایات را پیدا کند. یک نمونۀ گویای آن بررسی روایت «لماذا قتلنا الشیخ بالأمس» است که رد پای کسانی را در آن پی گرفته که پیراهن عثمان را علَم کردند.[19]
با این حال گاهی نویسنده فرضیهای دارد و به دنبال شواهدِ اثبات آن میگردد، اما از شواهدی که میتواند فرضیه را تضعیف، باطل یا تکمیل کند بهراحتی عبور کرده است. برای مثال نویسنده روایتِ گفتگوی امام علی(ع) و ابنعباس در مورد ولایت شام را آورده و از این سخنِ ابنعباس که «کلّ ما حُمِل علی الإمام، حمل علی ابنعباس» (هر چه به پای امام حساب شود، به پای ابنعباس هم نوشته میشود) نتیجهگیری میکند که ابنعباس کاملاً معتمد و همرأی امام و موضعِ او و امام یکی بوده است. اما نویسنده به این نکته توجه نکرده که دقیقاً همین گزارش حاکی از اختلاف نظری میان ابنعباس و امام علی(ع) است: امام میخواهد ابنعباس را روانۀ شام کند، اما او میگوید ممکن است اگر بروم معاویه گردنم را بزند، به جای این کار به او وعده و وعیدی بده و بر او منّتی بگذار، اما امام سوگند میخورد که چنین کاری نخواهد کرد[20] یا مثلاً پس از آنکه امام حسن (ع) مسموم شد و به شهادت رسید، روزی معاویه به ابنعباس (که به دمشق آمده بود) گفت: دیگر تو بزرگ قومت شدی، اما ابنعباس پاسخ داد: تا حسین بن علی زنده است هرگز.[21] نویسنده از این روایت این نکته را برداشت كرده که ابنعباس در مقابل معاویه از امام حسین حمایت کرده، اما به این نکته توجه نداشته است که ابنعباس گویی تلویحاً ادّعای بزرگی قوم را تا پس از دورۀ امام حسین به تعویق میاندازد.
دفاع در مقابل چه کسی؟
نویسنده در سراسر این موسوعه کوشیده تا تشیع خالص ابنعباس را ثابت کند: اظهاراتش در رزیة خَمیس، نقشش در جمل و صفین و حروراء، طرفداریاش از امیرالمؤمنین و[22] امام حسن و امام حسین(ع) در برابر معاویه، پاکدستیاش در زمان ولایت بر بصره و همراهی و همرأیی او با امام علی(ع) در موارد و احکام بسیار. نویسنده بارها گفته که با تألیف این کتاب تلاش کرده تا به دفاع از ابنعباس، عالمِ امّت و ترجمان قرآن بپردازد و شبهاتی را كه دربارۀ او مطرح میشود پاسخ دهد.
اینک ببینیم نویسنده کدام روایات را پذیرفته و معیار سنجش روایات دیگر قرار داده؟ این سؤال مهمی است چون در اینجا با تواتر مواجه نیستیم. پس انتظار میرفت که نویسنده ـ به روش علمایی که در اثبات فضایل اهلبیت به مستندات خصم احتجاج میکنند ـ ابتدا منکران ابنعباس را، از شیعه و سنی شناسایی و معرّفی کند، آنگاه از مطاویِ اظهارات آنان تناقضها را بجوید و از پنهانکاریها پرده بردارد، ولی نویسنده در اثباتِ فضایل ابنعباس، عمدتاً بر دعای پیامبر(ص) برای او، تعبیر حبرِ امّت که پیامبر در نوزادی ابنعباس دربارۀ او گفت و احادیث حاکی از تفقّه و ایمان او بسیار تکیه کرده، همه را پذیرفته و بارها تکرار کرده، سنگ محک دانسته و باقی روایات را با فرض قطعیت آنها سنجیده است. حال آنکه بیشتر منابع آن سنی است.
تا این جای کار برای قانعکردن اهل تسنن و اثبات جایگاه والای ابنعباس به آنان موفقیتآمیز است و بهخصوص تمام راهها را برای زیر سؤالبردن روایات مشهور او ـ مانند آنچه در جلد نخست آمده ـ میبندد (البته اگر طرفِ سنی سخن از پذیرش برخی منابع و ردکردن برخی دیگر به میان نیاورَد و به صورت سنتی همۀ منابع سنی را در جبهۀ خود بداند). شاید با درنظرداشتن همین گروه از مخاطبان است که نویسنده در یک جا ابنعباس را در زمرۀ اهلبیت پیامبر ذکر کرده: در آنجا که موضعگیری عایشه در برابر «اهلالبیت» را برمیشمارد، پس از حضرت علی(ع) و حسنین(ع)، از ابنعباس نام میبرَد[23] که نزد شیعه چندان معمول نیست. البته کار نویسنده به احتجاج به احادیث نبوی و روایات سنی منحصر نمیشود. او روایات منابع شیعی را نیز آورده است، اما روایاتی را که باعث تشویهِ چهرۀ ابنعباس است، حتیالامکان زیر سؤال برده و در آخر آنچه را که مانده (مثلاً روایت پیروی از سنت خلفا را) حمل بر تقیه کرده است.[24]
همچنان ابنعباس ...
جمعبندی این گفتار برای کسی چون من ـ با دانشی کم و مجالی اندک ـ سخت دشوار است. پس بهتر دانستم سخن را با نظرات دو تن از اساتید بزرگوارم به پایان برسانم؛ یکی در مقام تأیید این موسوعه و دیگری در مقام نقد.
استاد گرانقدر علوم قرآن و حدیث، جناب حاج آقای مهدوی راد ـ که هم ایشان معرفی این موسوعه را توصیه کردند ـ ابنعباس را شخصیتی مظلوم در تاریخ میدانند؛ شخصیتی که چون شاگرد خاص امیرالمؤمنین(ع) بوده، آماج تیر کینۀ معاندان قرار گرفته است. ایشان بر این باورند که ابنعباس تنها صحابی یا یکی از معدود اصحابی است که در بسیاری موارد نظرش در علوم قرآن و یا فقه با نظر اهلبیت(ع) یکی است؛ مثلاً دربارۀ اینکه بسمله جزء سورههاست و یا در تفسیرش دربارۀ یکی از آیات طلاق. از این گذشته، از وی 82 مناظره به جای مانده که 79 تای آن در دفاع از امیرالمؤمنین و سه مناظرۀ دیگر در توحید است. پیش از صاحب موسوعه، آقا سیدمحمدتقی حکیم در کتابی مفصل[25] جریان اختلاس بصره را مطرح و تمامی روایات آن را بررسی و رد کرده است؛ الّا یک روایت که در آن شک کرده و بر اساس آن میگوید شاید آن در آن ماجرا چیزکی بوده که چیزها دربارهاش گفتهاند. اما همان روایت را هم شیخ جعفر شوشتری بهتفصیل بررسی کرده و محلی از اعراب برای آن باقی نگذاشته است. بالجمله نظر استاد آن است که آنچه در قدح و ذمّ ابنعباس است، توطئهای اموی برای تخریب چهرۀ درخشان اوست ... یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد.
استاد دیگری که نظر وی را راجع به موسوعه جویا شدم، پدر ارجمندم علی کورانی عاملی است. ایشان در پاسخ، متن کتابی چاپ نشده از خود با عنوان «العباسیون و اهلالبیت» را در اختیارم گذاشت[26] که در مقدمۀ آن نوشته است: گرچه دو علامۀ ارجمند، سیدجعفر مرتضی عاملی و سیدمحمد مهدی خرسان (صاحب موسوعۀ مورد بحث) به دفاعی تمامقد از ابنعباس برخاستهاند، اما چه کنم که بهرغم علاقه به این دو عزیز نمیتوانم با آنان همرأی باشم. سپس فصلی از کتاب را به عبدالله ابنعباس اختصاص داده که برخی نکات آن را میآورم: چگونه ممکن است عباس بن عبدالمطلب نوزادش را برای تبرک نزد پیامبر بیاورد و پیامبر نوزاد را حبر (عالِم) امّت بخواند، در حالی که عباس هنوز کافر بوده و حتی گاهی در انکار پیامبر ابولهب را همراهی میکرده، در میان مردم میگشته و فریاد میزده بر حذر باشید مبادا این برادرزادهام گمراهتان کند.[27] لقب حبر الأمة و ترجمان القرآن ادعای عمر بن خطّاب در مورد ابنعباس است[28] که میخواسته او را جایگزین علی(ع) کند. حدیث «کأنهٌ ینظر من وراء سترٍ رقیق» نیز معمولاً ناقص نقل میشود. صورت کامل آن ـ بر فرض صحت ـ نشانگر آن است که ابنعباس با یک واسطه، یعنی به واسطۀ امیرالمؤمنین، از اخبار نهان آگاه میشده است و به دلیل همین وساطت است که نظرات او در احکام و تفسیر و ... در بسیاری موارد با نظرات اهلبیت یکی است. ایشان بر این باور است که ابنعباس دارای شخصیتی پیچیده و مرکّب از عناصر گوناگون است که یکی از این عناصر تعصب هاشمی اوست و گاه نمیتوان دانست که آیا این تعصب بر دین و ایمان او غلبه دارد یا مغلوب آن است؟ آری او در مقابل رقیبان میایستد و سرسختانه در برابر معاویه و بنیامیه از امیرالمؤمنین دفاع میکند. چنین چیزی را در هاشمیان دیگر هم دیدهایم. برخی از آنان رنجِ تحریمهای شعب ابیطالب را نه برای اسلام که به خاطر خانواده و قبیله و بیآنکه اسلام بیاورند تحمل کردند، اما اینها مانع ابنعباس نمیشود که مثلاً به عایشه بگوید «ما» بودیم که تو را امالمؤمنین و پدرت را صدّیق کردیم. امالمؤمنینبودن با خویشاوندی با پیامبر حاصل میشود اما خلافت چطور؟! آیا او خلافت را امری خویشی و از آنِ بنیهاشم میپنداشته است؟ و ... .[29]
سخن کوتاه؛ گویا گرچه در دانشنامۀ ابنعباس بهخوبی از این صحابی بزرگ دفاع شده است، همچنان پروندۀ پژوهش دربارۀ وی برای مدافعان و منتقدانش باز است.∎
بستان 4 (دانشنامۀ دفاع)
مریم حقی(کورانی)
[1]. عباسعلی مردی، «حسب حال آیتالله حاج سیدمحمد مهدی خرسان»، سایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 12 اسفند 1390. گفتنی است در این گزارش آمده که سیدمهدی خرسان خاطرات زندگی خود را تحت عنوان «ذکریاتی فی حیاتی» نوشته است، اما تمایلی به انتشار آن در زمان حیات خود ندارد.
[2]. در این ستونِ جدول، عبارتهای عربی تعبیر نویسندۀ موسوعه و عنوان فرعی روی جلد کتاب است و عبارتهای فارسی تعبیر این جانب از جلدهایی است که عنوان روی جلد نداشتند.
[3]. آخرین پنج شنبۀ پیامبر که اصحاب جمع شدند و پیامبر میخواست وصیتی بنویسد، اما برخی اصحاب اجازه ندادند و کار به تندی و تنش انجامید. ابنعباس از این ماجرا با تلخی یاد کرده است، به طوری که هنگام روایت، اشک از چشمش سرازیر شده و سنگریزههای زمین را تر کرده است.
[4]. ج 4، ص 117-119 به نقل از کنز العمال، به نقل از تاریخ دمشق ابن عساکر.
[5]. همان، ص 119-121، به نقل از وقعة صفین.
[6]. همان، ص 169-224.
[7]. ج 5، ص 226.
[8]. «عطاء غیر مجذوذ» یعنی عطای پیوسته و لاینقطع و از آیهای در قرآن گرفته شده است.
[9]. ج 2، ص 187-247 و پس از آن دربارۀ کل بنی هاشم (که تا حدودی شامل ابنعباس هم میشود) تا ص 302.
[10]. ج 6، ص 62.
[11]. ج 13، ص 309-340.
[12]. پایان حلقۀ اول، ج 5، ص 452.
[13]. البته نویسنده این روایات را حدیث نامیده و ظاهراً تفاوتی بین حدیث و روایت قائل نیست؛ زیرا وقتی 777 «حدیث» از ابنعباس میآورد، منظورش از حدیث لزوماً گفتههای پیامبر نیست.
[14]. ج 16، ص 11 و 12.
[15]. از جمله در در جلد 6، ص 19.
[16]. مثال در این باب فراوان است. از جمله چندین کتاب چاپ نشده از جواد علی، مورّخ بزرگ عراقی که در شمارۀ پیش به آن اشاره کردیم.
[17]. ج 1، ص 22، مقدمۀ مؤلف.
[18]. مثلاً ابن شهاب زهری. ج 1، ص 28.
[19]. ج 4، ص 20-26.
[20]. ج 4، ص 17. گزارشی به نقل از تاریخ طبری ج 4، ص 440 و طبقات ابن سعد، ج 1، ص 173، چاپ السُلمی.
[21]. ج 5، ص 118 به نقل از کشف الغمه و ص 130 به نقل از الإمامة و السیاسة.
[22]. این مواضع به تفصیل در ج 4 آمده و به اختصار در ج 5، ص 20-22 مرور شده است.
[23]. ج 3، ص 249-254.
[24]. ج 8، ص 423 به بعد.
[25]. منظور این کتاب است: عبدالله بن عباس: شخصیته و آثاره، السید محمدتقی الحکیم، دارالهادی، بیروت، 2001م.
[26]. منتشرنکردن نوشتهها، خلاف عادت ایشان است. شاهد آنکه وی گاه پیش از چاپ متن را در نت منتشر میکند. اما به خاطر مصالحی مذهبی فعلا قصد انتشار آن را ندارد.
[27]. به نقل از مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 51.
[28]. زیرا در روایتی نقل شده که خلیفۀ دوم میگويد «ديدم» که رسول او را چنين نامید. به نقل از سیر اعلام ذهبی، ج 3، ص 337.
[29]. امیدوارم به زودی فرصت و رخصتِ ترجمۀ این بخش کتاب و انتشار آن در همین مجله را پیدا کنم.
پربازدید ها بیشتر ...

پنجاه سال با ورزش زورخانه و کشتی پهلوانی قم
مهدی عباسیسیزدهمین اثر از تالیفات ورزشی آقای مهدی عباسی با نام «پنجاه سال با ورزش زورخانه و کشتی پهلوانی قم» چ

کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی
محمدحسین رجبی(دوانی)در تاریخ اسلامی به ویژه از دیدگاه ماشیعیان، نام کوفه با پیمان شکنی و بی وفایی همراه است؛ به گونه ای
نظری یافت نشد.