۳۲۰۶
۰
۱۳۸۵/۵/۱۶
زندان شاه

زندان شاه

پدیدآور: وريا بامداد (مجيد دارابيگي)

معرفی کتاب

 

<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

خاطره نويسي به موازات گسترش آن در ايران در خارج از کشور هم رواج دارد و البته در آنجا به دليل مشکلات چاپي بسا اين کار قدري با تأخير و محدوديت انجام مي شود.

اين خاطرات معمولا از طرف دولتمردان پيش از انقلاب يا عناصر وابسته به گروه هاي چپ و يا به اصطلاح مجاهد است که پس از انقلاب، به خارج از کشور رفته اند. خاطرات هر کدام از اينها، به نوعي مي تواند روشنگر برخي از ديدگاه ها و يا شرح وقايعي باشد که پيش يا پس از انقلاب رخ داده است.

خيلي طبيعي است که ما خاطرات آنان را همانند ديگران، سرشار از حب و بغض نسبت به اين و آن و به خصوص نسبت به جمهوري اسلامي بدانيم. اين امري است که آنان هيچ گاه پنهان نکرده و نمي کنند.

در زمره اين خاطرات، کتاب زندان شاه است که به تازگي منتشر شده و نويسنده آن وريا بامداد معرفي شده است. از متن کتاب چنين به دست مي آيد (ص 242) که نويسنده مجيد دارابيگي يک مارکسيست پيش از انقلاب است که به خاطر مشارکت در برخي فعاليت ها و بيشتر بر اثر يک توهم به زندان مي افتد. با اين حال، مثل بسياري ديگر، تلاش دارد چنان قهرماني از خود بسازد که گويي بندهايي که او در آنها بوده، همه به فرمان وي بوده اند و او خط شکن در برابر زندانبان بوده است. وي بعد از انقلاب در تشکيلات «راه کارگر» فعال بوده است (322).

يک نکته آشکار در سراسر کتاب به چشم مي خورد و آن اين که  نويسنده هيچ تصوري از مبارزات اسلامي به جز آنچه در ظاهر در طول اين مدت کوتاه زنداني خود از مجاهدين و غير از آنان ديده نداشته است. نه کتاب هاي اسلامي را مي شناخته، نه از سوابق مبارزات اسلامي آگاه بوده و نه با ساده ترين متون موجود در زمينه حکومت اسلامي که به راحتي در دسترس مبارزان بوده و بسياري از آنان به خاطر تکثير همانها به زندان افتاده اند، آشنايي داشته است. بنابرين، مبارزه را چنان تصوير مي کند که گويي فقط چپ و به اصطلاح مجاهد دنبال مي کرده و البته يکي دو تا آخوند مثل شاه آبادي يا انواري و حجتي هم آنجا بوده اند که فقط در وقت تمسخر و مزاح و انداختن در آب ذکري از آنان به ميان آمده است. به همين دليل است که او مي گويد که «تا آستانه ي انقلاب بهمن، بحثي از حکومت اسلامي و جمهوري اسلامي در ميان نيست» (ص 25). ادعاي شگفت تر اين که اکثريت قريب به اتفاق روحانيون هم در دوره پهلوي، وابسته به دربار بوده اند (ص 26). اينها نشانگر ضعف وي در شناخت مواضع روحانيت است که البته در آن بي تقصير است، به دليل آن که يک بچه کرمانشاهي که به تهران آمده و هيچ گاه هم در محافل مذهبي نبوده، اساسا به دليل آن که در جريان سازوکار فعاليت هاي مذهبي نبوده، نمي توانسته از اين امور آگاهي داشته باشد و بهتر بود که در اين زمينه منصفانه مي نوشت که نمي داند. در اين زمينه او به شدت تحت تأثير ديدگاه هاي بعد از انقلابي خود است. و البته بيفزاييم در فصل ششم، تيمنا و تبرکا! در ميان چهره هايي که مي شناخته، يادي و نامي از برخي از مذهبي ها و يا افراد وابسته به حزب ملل کرده که همانها هم مغتنم است!

بنابرين اين خاطرات را بايد خاطرات يک زنداني بدون تقصير اما چپ دانست که براي بزرگنمايي مبارزات چپ سنگ تمام گذاشته است. با اين حال، نبايد غفلت کرد که اثري است بديع، با نثري قابل قبول و حاوي اطلاعاتي در باره اشخاص و برخي از تشکلها و به خصوص به دليل آن که سرنوشت بسياري از اين زندانيان را پس از انقلاب هم بيان کرده، اثري است که در شناخت جريان هاي چپ مي تواند به عنوان يک منبع مورد استفاده قرار گيرد. بيش از اين، اثري است براي شناخت محيط زندان زمان شاه، آداب و رسوم حاکم بر زندان، ياد از برخي از وقايع جاري زندان و کيفيت بازجويي و بردن به دادگاه ارتش و نحوه بازپرسي و صدور حکم و غير ذلک.

پيش از شروع کتاب، مقدمه نويسنده قرار دارد که نويسنده با ياد از کميته مشترک و اين که اخيرا به موزه تبديل شده، در باب ظلمي که در آنجا در حق زندانيان رژيم گذشته شده و فقط نام مذهبي ها آمده، داد سخن داده است. آنان که از موزه ديدار کرده اند، و عکسهاي نصب شده در آنجا را مشاهده فرموده اند مي دانند که اين سخن بي پايه است و مسؤولان موزه تا آنجا که توانسته اند و اسامي افراد را از چپ و مسلمان به دست آورده و تصويري از او داشته اند، در آنجا به ديوارها نصب کرده اند.

کتاب در شش فصل مرتب شده است:

فصل اول: از بازداشت تا ....

فصل دوم: بند موقت

فصل سوم زندان قصر، اندرزگاه 4

فصل چهارم: زندان فصر، اندرزگاه 3

فصل پنجم: سرگرمي ها و بحث هاي زندان

فصل ششم ترکيب زندان و شرح حال افرادي که نويسنده آنان را در زندان و بيرون از آن عمدتا از چپ ها و برخي از مذهبي ها مي شناخته يا در باره آنان مطالبي شنيده است.

فصل ششم به دليل آن که محتوايش شرح حال افراد و معرفي تشکل هاست، سودمندترين فصل اين کتاب به شمار مي آيد.

در لابلاي کتاب حقايق فراواني وجود دارد که تأمل در آنها جالب است. براي مثال، تحکمي که دو جناح چپ و مجاهد در تمام ادوار در تصميم گيري هاي شگفت خود در زندان داشته اند، روحيه ضد دمکرات بودن آنان را به تمام معنا نشان مي دهد. چيزي که خود نويسنده هم که مي کوشد از خودش آدم مهمي بسازد که مستقل عمل مي کرده، به شدت از آن مي نالد و سبب آن که اصلا او و امثال وي را حتي در انتخابات هاي ساختگي داخل زندان براي اداره امور زندان به بازي نمي گرفته اند.

داستان مشارکت کمونيستها در مراسم سينه زني روز عاشورا براي همراهي با برادران مجاهدشان هم از وقايع شيرين و خواندني است که وي با طعنه هاي تند خود درباره باورهاي مذهبي بيان کرده است (152).

داستان نشستن مجاهدين پاي درس تفسير عباس شيباني (173) تقسيم بندي دروني مجاهدين به دو گروه که عده اي بر آنند تا مارکسيسم را با مذهب همآهنگ کنند و عده اي به عکس برآنند که مذهب را با مارکسيسم همآهنگ سازند (188) داستان آب کر (208)  دست ندادن حاجي انواري با دارابيگي به خاطر کمونيست بودن! (315) اين که باقر عباسي ضمن کمونيست بودن در سازمان مجاهدين فعاليت مي کرد (320)، 15 خرداد از ديد کمونيستها (360) و اين که شورش کور بود (372)، فهرستي از ارمني هاي فعال در چريکهاي فدايي خلق (394 – 396) تاريخچه سازمان مجاهدين خلق و معرفي مسعود رجوي و کبيري و عده اي ديگر مثل زرکش و عزت شاهي و گروه احمدرضا کريمي و غيره. در باره عزت شاهي نوشته است که او پس از پيدايش جريان مجاهدين مارکسيست از شمار فالانژهاي زندان درآمد و رو در روي همه زندانيان مجاهد و مارکسيست ايستاد (416). شرحي از تاريخچه گروه ابوذر (439 – 442). اطلاعات غلط اين کتاب به قدري زيادي است که قابل شمارش نيست. شايد بر سبيل مثال تأسيس حزب ملل در سال 1349 آمده است (418) . يا ترور حاج مهدي عراقي در تابستان سال 1360 (476) عنوان شده و قس علي هذا که قابل شمارش نيست. از برخي مورد هم پيداست که وي خاطراتي که در اين اواخر از شماري از افراد چاپ شده را خوانده و در اين کتاب استفاده کرده است، مثلا از بجنوردي را (479)  يا خاطرات عزت شاهي چاپ مرکز اسناد را (510) در اين باره برخي ارجاعات آخر کتاب گواه است. به طور کلي بايد گفت، برخورد مؤلف با پديده هاي مذهبي در هر شکل و غالب همراه با تمسخر و استهزاء و از سر کينه توزي و ناشي از همان کينه هاي شتري است که خودش در باره برخي از مذهبي ها مي گويد (416). به خصوص شدت چپ روي گاه سبب شده تا به شخصيت هاي مقدس مذهبي هم جسارت کند که يک نمونه در باره امام علي (ع) است (507) که آن را در تمسخر اشعار موسوي گرمارودي اظهار مي کند. نگرش بدبينانه و کينه توزانه وي به خصوص در باره روحاني هاي زنداني از همه موارد ديگر آشکارتر است (508)

 اصطلاح فالانژهاي زندان در اين کتاب (مثلا ص 420- 421) مربوط به مسلماناني است که از مجاهدين نبودند يا در زندان از آنها بريدند و در مسيري برخلاف آنان حرکت کرده و بعد از انقلاب هم در کنار انقلاب ماندند و با آنان درگير شدند.

و شرح حال عده زيادي از اعضاي سازمان مجاهدين که در فصل ششم کتاب آمده است، عمدتا مطالب مربوط به آنان تحت الشعاع نگره هاي مارکسيستي مؤلف و برخي بسيار ناجوانمردانه نوشته شده است. با اين حال حاوي اطلاعات مفيدي است و اصولا همين نگاه يعني تلاش براي لجن مال کردن چهره هاي مذهبي هم جالب است و از زبان يک کمونيست خواندني.

در فصل ششم علاوه بر شرح حال جمعي زياد، از بسياري از گروه هاي مبارز از چپ و مسلمان ياد شده که پيش از اين اطلاعات اندکي از آنها به صورت منظم در دست بود. البته عناويني هم جعلي است.

يکي از بهترين بخش هاي اين کتاب، مبحثي است در باره نوع کتابهاي مارکسيستي که کمونيستهاي جوان آن دوره مي خواندند. فقر آنان در اين زمينه بسيار آشکار است و نويسنده هم بر آن اعتراف دارد. اين بخش، کار جالبي است (362 – 366).

شايد مهم ترين عيب کتاب نداشتن فهرست اعلام باشد که براي چنين کتابي از نان شب هم واجب تر است

 

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

ارنست پرون فراش دبيرستان شوهر شاهنشاه آريامهر

ارنست پرون فراش دبيرستان شوهر شاهنشاه آريامهر

محمد پورکيان

اين کتاب که در برلن غربي در سال 1357 چاپ شده است در باره سابقه آشنايي ارنست پرون با محمدرضا پهلوي و

شناخت تاریخی طایفه بهلولی و تعاملات سیاسی آنها در عصر پهلوی

شناخت تاریخی طایفه بهلولی و تعاملات سیاسی آنها در عصر پهلوی

زهرا علیزاده بیرجندی

بر اساس نتایج تحقیقات میدانی و کتابخانه ای و در مقایسه با سایر جوامع عشایری ایران، بهلولی ها یک طایف

منابع مشابه بیشتر ...

ابن ابی الحدید و فهم نهج البلاغه

ابن ابی الحدید و فهم نهج البلاغه

محسن رفعت

کتاب پیش رو تلاشی است برای فهم روش تفسیری ابن ابی الحدید و می کوشد روش تعامل او با حدیث و روایت را د

بریتانیا و کشور حائل: فروپاشی امپراتوری ایران 1914-1890

بریتانیا و کشور حائل: فروپاشی امپراتوری ایران 1914-1890

دیوید مک لین

کتاب حاضر با تکیه بر منابع و اسناد دست اول، دورنمایی از جایگاه ایران در رقابت روس و انگلیس در اواخر