۵۶۰۰
۰
۱۳۸۴/۰۳/۳۰

پاسخ به چند پرسش در باره فاطمه زهرا (س)

پدیدآور: رضا مختاري
اراده کردم چيزي در باره فاطمة زهرا (س) بنويسم اما با خود و بدون تعارف گفتم: «چه نسبت خاک را با عالم پاک؟» و «أين الثريا و أين الثري؟» من و امثال من چگونه مي توانيم در باره کسي که خداي سبحان و رسول خدا و ائمه هدي (عليهم السلام) او را معرفي و وصف فرموده اند سخن بگوييم؟ و خلاصه «وصف خورشيد به شب پره اعمي نرسد».
از سوي ديگر، در اين ايام فاطميه ، نمي خواستم از فضيلت و منزلت قلمزنان در باره حضرتش محروم بمانم و فيضي نبرم، به ناچار از باب «ألق دلوک في الدلاء» نه در باره وصف و عظمت آن يگانه عالم، بلکه در باره پاره اي از حوادث و وقايع زندگي عادي و سياسي او، اين مقاله بسيار ناچيز را پرداختم و ران ملخي به محضر سيده زنان عالم تقديم داشتم:
جاءت سليمان يوم العيد قبرة
أتت بفخذ جراد کان في فيها
ترخمت بفصيح القول و اعتذرت
أن الهدا يا علي مقدار مهديها
***
در باره زندگي سياسي و مبارزاتي حضرت صديقه طاهره (عليها السلام) زياد سخن گفته و نوشته اند. بنابر اين براي روشن شدن پاره اي از مبهمات و پرهيز از تکرار مکررات بهتر است در اينجا سؤالاتي را مطرح کنم تا اهل فن در باره آن ها بحث کنند و زواياي آن را بکاوند، هر چند جسته گريخته راجع به آن ها پژوهش کرده و سخن گفته اند. براي برخي از آن ها هم پاسخي از فکر فاتر و نظر قاصرم يا از سخن بزرگان ذکر مي کنم:
1. مطالب حضرت صديقه طاهره از ابي بکر، علاوه بر برگرداندن خلافت به امير المؤمنين (عليه السلام) چه چيزهايي بود؟ آيا همه امور ذيل را مطالبه کرد يا برخي را؟ (1)
الف) ارث خود از اموال شخصي رسول خدا؛ ب) فدک؛ ج) صدقات رسول خدا؛ د) سهم خيبر؛ ه) سهم ذي القربي از غنائم جديد.
2. خطبه معروف به فدکيه مربوط به کدام يک از مطالبات بالاست؟ مسلما مطالبه ارث خود از رسول خدا در آن هست. علاوه بر آن آيا در خصوص فدک، آن حضرت جداگانه با ابوبکر محاجه کرده است؟ چطور در متن خطبه از «فدک» با همين تعبير، سخني نيست و عمده احتجاج در خصوص ارث است. هر چند راويان خطبه گفته اند که پس از منع فدک، آن حضرت اين خطبه جاودانه و رسواگر و ويرانگر خلافت ابوبکر را انشاء فرموده اند.
3. در صورتي که بگوييم در خطبه فدکيه مطالبه فدک هم با عنوان «ارث» هست، چه چيزي باعث شد که آن حضرت ، از باب ارث آن را مطالبه کند با اين که رسول خدا در زمان حياتش به او بخشيده بود و پيش از وفات رسول خدا در اختيار حضرت صديقه قرار داشت؟
4. خطبه فدکيه چند روز پس از رحلت رسول خدا ايراد شده است؟(2)
5. چرا در آن خطبه غرا به صراحت سخني از غصب خلافت و اعتراض به آن نيست؟ آيا کار از کار گذشته بوده است؟ آيا براي رسوا کردن ابي بکر موضوع ارث کارآتر بوده است؟ و چطور در آن خطبه، استشهادي به حديث غدير و مانند آن يده نمي شود؟ هر چند توبيخ شديد مهاجر وانصار و شمه اي از فضائل حضرت امير (عليه السلام) در آن هست.
6. چرا حضرت امير (عليه السلام) در دوره خلافت خود، فدک را بر نگرداند؟
7. ماجراي حمله به بيت و احراق يا تهديد به احراق، چند روز پس از وفات پيامبر خدا روي داد؟ قبل از ايراد خطبه فدکيه يا بعد از آن؟
8. مدفن مطهر حضرت زهرا کجاست؟ آيا درست است که مدفن آن حضرت بيت او واقع در شرق مسجد و شمال حجره رسول خداست. (3)#
9. مسلما براي اعتراض به دستگاه خلافت، حضرت زهرا (سلام الله عليها) شبانه غسل و کفن و دفن شدند و خواست آن حضرت، و نيز اميرالمؤمنين (عليها السلام) بر اخفاي قبر مطهر بوده است؛ ولي آيا بنا و خواسته معصومين (عليهم السلام) به عنوان سندي براي نارضايتي حضرت صديقه از ابي بکر در همه دوران ها و اعصار، بر مخفي ماندن قبر تا ظهور حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه) بوده است؟ يا اين که همان طور که قبر حضرت امير المؤمنين (عليه أفضل صلوات المصلين) سال ها مخفي بود ولي پس از رفع خطر و حصول غرض از اخفاء، ائمه هدي (عليهم السلام) محل قبر را مشخص کردند و خود و شيعيان به زيارت آن قبر مطهر شتافتند، در مورد قبر حضرت صديقه هم پس از رسوايي ابوبکر و مسجل شدن غضب آن پاره تن رسول خدا بر وي، و تأمين اين هدف عالي، ديگر داعي بر اخفاء قبر نبوده و ائمه (عليهم السلام) مردم را به جاي قبر مطهر دلالت مي فرموده اند؟ يا اين که فقط نادرا و براي خواص اصحاب محل آن را مشخص کرده اند؟
10. آيا حوادث هولناک و دردآور پس از وفات رسول خدا در همين خانه که محل قبر حضرت صديقه و متصل به مسجد وحجره رسول خداست رخ داده است؟ برخي از اشکال ها به اين موضوع را چگونه بايد جواب داد؟ از جمله فضل بن روزبهان در نقد سخن علامه حلي در باره احراق بيت گويد:
من أسمع ما افتراه الروافض هذا الخبر، و هو احراق عمر بيت فاطمة ... و ذلک لوجوه سبعة:
الاول: أن بيت فاطمة کان متصلا بيوت أزواج النبي، و متصلا بالمسجد و قبر النبي، و هل کان عمر يحرق بيوت النبي و المسجد و القبر المکرم؟ نعوذ بالله من هذا الاعتقاد الفاسد؛ لأن بيوتهم کانت متصلة معمولة من الطين و السعف اليابس، فاذا أخذ الحريق في بيت، کان يحترق جميع البيوت و المسجد و القبر المکرم.(4)
همچنين محمد الياس عبدالغني در مقام رد دفن در بيت و تأييد دفن در بقيع مي نويسد:
توفيت سيدة نساء أهل الجنة فاطمة رضي الله عنها في بيتها الذي کان بجوار حجره أم المؤمنين عائشه رضي الله عنها و دفنت في البقيع، و قيل: دفنت في بيتها، والقول الاول هو الراجح و المعتمد. و يدل علي ذلک ما يلي:
أولا: أن فاطمة رضي الله عنها کانت تستحيي أن تحمل بعد الوفاه کما يحمل الرجال بأن يطرح عليها الثوب فيصف جسدها الشريف، و لما رأت هودجا عملته أسماء بنت عميس لتحمل فيه للدفن أوصت أن تحمل فيه بعد أن تموت، کما روي عن ام جعفر أن فاطمة بنت رسول الله (ص) قالت لاسماء بنت عميس: «يا أسماء اني قد استقبحت ما يصنع بالنساء، انه يطرح علي المرأة الثوب فيصفها». قالت أسماء :« يا ابنة رسول الله ألا أريک شيئا رأيته بأرض الحبشة» فدعت بجرائد رطبه فحنتها، ثم طرحت عليها ثوبا. فقالت فاطمة: «ما أحسن هذا و أجمله! تعرف به المرأه من الرجل، فاذا أنا مت فاغسليني أنت و علي و لاتدخلي علي أحدا ...» فلما توفيت فاطمة جعلت لها أسماء مثل هودج العروس و قالت: «أمرتني فاطمة أن أصنع ذلک لها».
و روي ابن شبه أيضا أن فاطمة رضي الله عنها قالت :« اني لاستحيي من جلالة جسمي اذا أخرجت علي الرجال غدا». و کانوا يحملون الرجال کما يحملون النساء، فقالت أسماء بنت عميس رضي الله عنها : «اني رأيت شيئا يصنع بالحبشة فصنعت النعش » فاتخذ بعد ذلک سنة.
و قد روي عن ابن عياش أن فاطمة أول من غطي نعشها من النساء في الاسلام ثم بعدها زينب بنت جحش صنع ذلک بها أيضا.
و بهذا ثبت أن فاطمة رضي الله عنها کانت تعرف بأنها تحمل من البيت بعد الموت لتدفن في البقيع لذا کانت تستحيي أن تحمل مثل الرجل، فلما أخبرتها أسماء بنت عميس بما يستر جسدها الشريف أثناء التشييع، حسنت ذلک، و لما توفيت عملت لها أسماء هودجا لتحمل فيه للدفن.
و لو کان المقرر دفنها في بيتها الذي توفيت فيه لم يکن هناک ما يقتضي أن تستحيي فاطمة من حملها مثل الرجال و أن يعمل لها هودج.
نيز مرحوم آيت الله کمره اي در کتاب ملکه اسلام همين ايراد را به علاوه ايراد ذيل بر دفن در بيت مطرح کرده اند.#
دفن آن پيکر مطهر در خانه اش مناسب نبوده است؛ زيرا قبر هميشه در معرض ديد و پيش چشم فرزندان صغير و کودکان عزيز آن بانوي بزرگ واقع مي شده و همواره داغ آنان را تازه مي کرده است. بنابر اين دفن در بيت از جنبه عاطفي نمي تواند توجيه شود.(6) شايد بتوان بر اين اشکال افزود: با توجه به زندگي روزمره در بيت، نمي توان دفن در بيت را توجيه کرد؛ زيرا با توجه به احترام فوق العاده اميرالمؤمنين (عليه أفضل صلوات المصلين) براي همسر، و فرزندان براي مادر خود، زندگي در خانه اي که قبر در آن است و موضع آن هم عمدا مخفي نگه داشته مي شود و معين نيست تا احترامش حفظ شود، مناسب نيست.
پاسخ همه اين اشکالات – با اين که مسلما حضرت زهرا (سلام الله عليها) در بيت خود و در جوار رسول خدا دفن شده اند – آن است که:
حضرت اميرالمؤمنين و خانواده پس از رحلت رسول خدا، در خانه ديگري – غير از خانه متصل به مسجد و حجره پيامبر – که در غرب بقيع و از آن حضرت علي بوده است زندگي مي کرده اند و حوادث هولناک پس از وفات پيامبر در آن خانه اتفاق افتاده است.
شواهد وجود چنين خانه اي براي حضرت امير (عليه السلام) عبارتند از:
الف) بنا به نقل سمهودي در وفاء الوفا، ابن شبه، قديم ترين مدينه شناس گويد:
واتخذ علي بن أبي طالب بالمدينة دارين: احداهما دخلت في مسجد رسول الله (صلي الله عليه و آله) و هي منزل فاطمة بنت رسول الله التي تسکن فيها، والاخري دار علي التي بالبقيع، و هي بأيدي ولد علي.(7)
ب) ابن نجار از برخي نقل مي کند:
رأيت قبر الحسن بن علي بن أبي طالب في فم الزقاق الذي بين دار نبيه و بين دار علي بن أبي طالب.(8)
د) سمهودي در باره موضعي مي گويد:
و أضنه في موضع دار علي بن أبي طالب الذي اتخذه بالبقيع.(9)
ه) در باره تخريب حجره فاطمة (سلام الله عليها) به دستور وليد نقل کرده اند که حسن بن حسن و همسرش فاطمة بنت الحسين (عليهم السلام) مجبور به ترک آن حجره، و به خانه اميرالمؤمنين (عليه السلام) منتقل شدند: «فخرجوا منه حتي أتوا دار علي نهارا».(10)
بنابر اين، مسلم است که حضرت امير (عليه السلام) خانه ديگري غير از حجره کنار مسجد داشته است، همچنان که برخي از ديگر صحابه علاوه بر بيت جوار مسجد، خانه ديگري داشته اند. گفته اند که پيامبر خدا زميني را در غرب بقيع براي ساختن منزل تقطيع کرد و هر قطعه اي را در اختيار يکي از مهاجرين قرار داد از جمله حضرت امير (عليه السلام) و ابوبکر و عثمان. و مرگ ابوبکر و قتل عثمان هم در همين خانه هاي غرب بقيع رخ داد نه در بيوت همجوار مسجد.(11)
اما دلائل و شواهد اين که حوادث هولناک پس از رحلت رسول خدا و ضرب و جرح و شهادت حضرت صديقه کبري در اين خانه اتفاق افتاده، متعدد است از جمله:
الف) حضرت صديقه کبري هنگامي که براي ايراد خطبه به مسجد آمدند:
- صديقه کبري خمار (چارقد) خود را بر سر کشيد و چادري بر خود پيچيد، و در ميان گروهي از زنان همدل و زناني از بستگانش، در حالي که بر دامنه هاي چادرش قدم مي گذاشت و همچون پيامبر خدا گام بر مي داشت به مسجد در آمد. (12)
- لاتت خمارها علي رأسها، و اشتملت بجلبابها، و أقبلت في لمه من حفدتها و نساء قومها، تطأ زيولها، ما تخرم مشيتها مشيه رسول الله حتي دخلت علي أبي بکر.
پيداست که ذيل اين وصف، با خروج از حجره فاطمة که متصل به مسجد بود سازگار نيست و اگر آن حضرت در آن حجره بود همين که در کنار باب حجره به سوي مسجد، ايراد خطبه مي کرد همه مي شنيدند و حتي نيازي به خروج از حجره هم نبود چه رسد به وصف فوق.
ب) هنگام حمله به بيت فاطمة (سلام الله عليها) علاوه بر آن حضرت و حضرت امير (عليه السلام)، عده اي از بني هاشم، و شماري از صحابه نيز در منزل حضرت حضور داشتند. و در آن جا متحصن شده بودند مانند: عباس بن عبدالمطلب، عتبة بن ابي لهب، سلمان فارسي، ابوذر غفاري، عمار بن ياسر، مقداد بن اسود، براء بن عازب، أبي بن کعب، سعد بن أبي وقاص، طلحه بن عبيدالله.(13)#
ج) با توجه به قطعي بودن دفن حضرت صديقه کبري درحجره مذکور، سخنان حضرت امير (عليه السلام) پس از دفن، شاهد آن است که حضرت در آن حجره ساکن نبوده است:
السلام عليک يا رسول الله، عني و عن ابنتک النازلة في جوارک (خ ل: بقعتک) والسريعة اللحاق بک. السلام عليکما سلام مودع لا قال و لاسئم، فان أنصرف فلا عن ملاله، و ان أقم فلا عن سوء ظن بما وعدالله الصابرين (14)
بنابر اين، جواب درست به اشکال ابن روزبهان و ديگر ابهامات همين است که ذکر شد. و جواب مرحوم مظفر در دلائل الصدق به ابن روزبهان ناتمام است:
... أن احراق بيت فاطمة عليهما السلام لايستلزم احراق غيره لوجود الاجر و الطين، فيمکن الاطفاء قبل السرايه.(15)
***
اشکال ديگري را برخي مطرح کرده اند که پاره اي جواب ها به آن ناقص است. اشکال کرده اند که حضرت صديقه کبري در جواب به حديث کذب ابوبکر «نحن معاشر الانبيا لانورث» به عمومات آيات ارث در قرآن کريم و نيز ارث سليمان از داود (عليهما السلام) و مانند آن تمسک کردند. در حالي که حديث ابوبکر از عمومات ارث اخص مطلق است و اين دو قابل جمع عرفي اند. از سوي ديگر آيات ارث بردن برخي از وارثان پيامبران از آنها، اخص مطلق است از حديث دروغين ابوبکر، و اين دو نظر دلالي قابل جمع عرفي اند. بنا برا ين به اين حديث، فقط اشکال سندي مي توان وارد کرد نه دلالي مانند مخالفت با قرآن مثلا قرطبي در تفسيرش گويد:
يحتمل قوله عليه السلام: «انما معاشر الانبياء لانورث» أن يريد أن ذلک من فعل الانبياء و سيرتهم و أن کان فيهم من ورث ماله کزکريا علي أشهر الاقوال فيه و هذا کما تقول: انا معاشر المسلمين انما شغلتنا العباده، والمراد أن ذلک فعل الاکثر، و منه ما حکي سيبويه: « انا معاشر العرب أقري الناس للضيف».(16)
همچنين فخر رازي در تفسير آيه يازدهم سوره نساء گويد:
الموضع الرابع من تخصيصات هذه الايه ما هو مذهب أکثر المجتهدين أن الانبياء عليهم السلام لا يورثون. والشيعه خالفوا فيه... .(17)
فضل بن روزبهان هم در نقد سخن علامه حلي در نهج الحق، مي نويسد:
... فصار عنده [أي عند أبي بکر] دليلا قطيعا مخصصا للعمومات الوارده في بيان الارث ... .(18)
عالمان بزرگوار شيعه به اين اشکال پاسخ هايي داده اند که برخي دقيق صحيح و برخي ناصواب است.(19) از جمله جواب هاي دقيق و درست، سخن علامه اميني در الغدير،(20) و دومين پاسخ فخر رازي از قول علماي شيعه(21) و نيز توضيح آيت الله سيد عزالدين حسيني زنجاني در شرح خطبه حضرت زهراست(22) که چون همه اين کتاب ها در دسترس اند به ذکر نشاني سخن آن ها بسنده مي کنم و از نقل مشروح سخنشان چشم مي پوشم.
***
در اين جا دامن سخن فرا مي چينم و با ذکر يک نکته، يک قصه و يک پيشنهاد مقاله را به پايان مي برم.
نکته: حديث ساختگي ابوبکر: «نحن معاشر الانبياء لانورث (به فتح راء بدون تشديد) ، ما ترکناه صدقه» در بيشتر کتاب هاي چاپ شده عالمان شيعه و نيز در منابر و خطبه ها، به اشتباه «لانورث» (با تشديد راء) ضبط شده و خوانده مي شود. شيخ مفيد هم رساله اي دارد با نام رساله حول حديث «نحن معاشر الانبياء لانورث» (بدون تشديد راء) که در چاپ کنگره شيخ مفيد روي جلد و در صفحه عنوان آن «لا نورث» (با تشديد راء) ضبط شده، ولي قطعا اشتباه، و صحيح آن – همچنان که در کتب عامه ضبط شده است - «لانورث» است. در اين باره اندکي در جمع پريشان توضيح داده ام و اين جا بيشتر به آن نمي پردازم.(23)
***
#
اين قصه را تاکنون در کتابي نديده ام و براي ثبت در تاريخ در اين جا مي نويسم و آن را از حضرت آيت الله بهجت (دام ظله) شنيده ام. ايشان گفتند: روزي عالمان سني در عراق در بغداد جلسه اي تشکيل دادند و از عالم بزرگ شيعه شيخ محمد حسن مظفر صاحب دلائل الصدق – يا يکي ديگر از بزرگان خاندان مظفر – خواستند که براي مناظره در باره امامت در آن جلسه حاضر شود. هنگامي که وي حاضر شد از او پرسيدند: «نظر شما در خصوص دستور پيامبر به ابي بکر در هنگام بيماري اش چيست؟ آن گاه که به ابوبکر فرمان داد به جايش نماز بخواند و امام جماعت شود؟ هنوز سؤال آنان تمام نشده بود که مظفر به آن پاسخ داد و چنان عالمان سني را مات ومبهوت کرد که «کأن علي رؤوسهم الطير» همه ساکت شدند و هيچ کس هم حرفي نتوانست بر زبان بياورد و مجلس مناظره به نفع مظفر خاتمه يافت و از هم پاشيد. جواب مرحوم مظفر تنها يک جمله بود. وي پيش از تمام شدن سؤال سريعا گفت: «ان الرجل ليهجر»!!! يعني بر فرض که پيامبر در بيماري اش به ابوبکر چنين دستوري داده باشد، خود اهل سنت روايت کرده اند که وقتي پيامبر خدا فرمود: «ايتوني بقلم و دواة ...» خليفه دوم گفت: «ان الرجل ليهجر». و شما که سخنان پيامبر در بيماري را – معاذالله – هذيان مي دانيد، پس دستور نماز به ابي بکر هم يکي از همان هذيان هاست!!
آيت الله بهجت مي فرمود: اين جواب مسلما نوعي کرامت و امري خارق العاده است و هيچ جوابي درآن مجلس، مانند اين پاسخ ويرانگر و کوبنده نبود.
***
پيشنهاد: هرچند ترجمه هاي فارسي متعددي از خطبه فدکيه منتشر شده و در دست است ولي هيچ کدام از همه جهات بي عيب و نقص نيست: يا اديبانه و زيبا و جذاب نيست يا دقيق. خوب است کنگره بزرگداشت از جمعي از اهل فن بخواهد که به طور گروهي ترجمه اي زيبا از خطبه ارائه کنند و آن گاه با متن مصحح و دقيق خطبه در شماري وسيع، آن را منتشر سازد همچنين ابياتي از هائيه عزاي شيخ کاظم ازري که در وصف آن مظلومه است نيازمند ترجمه اي اديبانه و دقيق به فارسي است که اميد است اين کنگره بدان اقدام کند.

پانوشت ها:
1. بنا به نقل ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 251 در کتاب سقيفه جوهري آمده است: «آن گاه که فاطمة دريافت که ابوبکر مي خواهد فدک را به او ندهد...» به مسجد آمد و خطبه خواند. نيز رک: احتجاج، ج 1، ص 253.
2. ابن ابي الحديد گفته است که اين خطبه ده روز پس از رحلت رسول خدا ايراد شد. رک: شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 251.
3. شواهد و روايات معتبر اين موضوع را حجت الاسلام والمسلمين جناب آقاي محمد صادق نجمي در کتاب تاريخ حرم ائمه بقيع، ص 113-151 ذکر کرده اند.
4. رک: دلائل الصدق، ج 3، ص 79-80.
5. بيوت الصحابه حول المسجد النبوي الشريف، ص 171-172.
6. اين حاصل سخنان مرحوم کمره اي در کتاب مذکور است که سال ها پيش خوانده ام و الان آن کتاب در دسترس نبود تا عين سخن ايشان را نقل کنم.
7. وفاء الوفا، ج 2، ص 469، بنا به نقل تاريخ حرم ائمه بقيع، ص 159.
8. أخبار المدينه، ج 1، ص 54، بنا به نقل تاريخ حرم ائمه بقيع، ص 160.
9. وفاءالوفا، ج 2، ص 918، بنا به نقل تاريخ حرم ائمه بقيع، ص 160.
10. همان، ص 466، بنا به نقل تاريخ حرم ائمه بقيع، ص 160.
11. رک: تاريخ حرم ائمه بقيع، ص 158-159. البته اين سخن از مؤلف محقق اين کتاب است و بايد پژوهش بيشتري در باره آن صورت گيرد.#
12. شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 251؛ بنا به نقل الغدير، ج 7، ص 260، چ جديد؛ احتجاج، ج ؟، ص 3.
13. منابع متعدد اين موضوع را علامه عسکري در کتاب سقيفه، ص 76-77 ذکر کرده اند.
14. نهج البلاغه، ص 319-320، خطبه 202، (صبحي صالح) نيز رک: تاريخ حرم ائمه بقيع، ص 121-122.
15. دلائل الصدق، ج 3، ص 89.
16. الجامع لأحکام القرآن، ج 13، ص 164.
17. التفسير الکبير، ج 9، ص 210، ذيل آيه 11 سوره نساء.
18. دلائل الصدق، ج 3، ص 44. نيز رک: اللمعه البيضاء، ص 813-823.
19. رک: دانشنامه امام علي (عليه السلام)، ج 8، ص 377-384، مقاله «فدک»، دلائل الصدق، ج 3، ص 40-41، اللمعه البيضاء، ص 813-823. در پاسخ اين ايراد شايد بتوان گفت که: «نحن معاشر الأنبياء لانورث» آبي از تخصيص است؛ چون عدم ارث را يکي از ويژگي هاي نبوت مي شمارد – همانگونه که آيه شريفه «ان الظن لا يغني من الحق شيئا» (سوره نجم 53: 28) آبي از تخصيص و تقييد است. (ر ک: مصباح الأصول، ج 2، ص 114) بنابر اين با آيات ارث برخي وارثان از انبياء قابل جمع عرفي نيست و با آن ها مخالفت تبايني دارد، و چون مخالفت تبايني دارد از حجيت ساقط است و چون از حجيت ساقط است عمومات ارث را هم نمي تواند تخصيص بزند، هر چند – با قطع نظر از عدم حجيت – از عمومات ارث اخص مطلق و با آن ها قابل جمع است. با اين بيان، با قطع نظر از هر دليل ديگري، مي توان گفت حديث ابوبکر با قرآن به نحو تباين مخالف و از حجيت ساقط است.
20. الغدير، ج 7، ص 257-266، چ جديد، ص 190-197، چ قديم.
21. التفسير الکبير، ج 9، ص 210-211، ذيل آيه 11 سوره نساء.
22. شرح خطبه حضرت زهرا (عليهاالسلام)، ص 533-540، 580-589، 594-595، چاپ هشتم.
23. جمع پريشان، ج 1، ص 18، 74. مقاله «الجواد قد يکبو».
نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

منابع مشابه بیشتر ...

مروری بر افکار ابوالفتوح رازی در کتاب رَوح الاحباب و رُوح الالباب

رسول جعفریان

کتاب روح الاحباب و روح الالباب اثر ابوالفتوح رازی ـ صاحب تفسیر روض الجنان «480 ـ 552» ـ به تازگی در

برهان المسلمین در توحید و فلسفه احکام و قوانین اسلام

رسول جعفریان

نویسنده کتاب برهان المسلمین که در سال 1307 خورشیدی نوشته و منتشر شده است، می کوشد تصویری از اسلام ار

دیگر آثار نویسنده

در عدم صحت انتساب کتاب حقائق الايمان به شهيد ثاني

رضا مختاري

اخيرا يکي از نويسندگان مقاله اي منتشر کرده اند با عنوان «قرائت فراموش شده؛ بازخواني نظرية علماي ابرا

برگي از تاريخ تشيع در جبل عامل

رضا مختاري

{(1)}در طول تاريخ غيبت، در برهه هاي گوناگون، شهر يا شهرهايي، مرکز حوزه هاي علمي تشيع به شمار مي