۴۴۴۲
۰
۱۳۸۳/۱۱/۱۴

گزارش سفر به اردن و شرکت در کنفرانس وحدت اسلامي

پدیدآور: رسول جعفريان
گزارش سفر به اردن

7 – 11 بهمن 1383

هفته قبل براي شرکت در همايش وحدت اسلامي در اردن دعوت شد که سفارت ما در اردن پي گير آن بود. از طرح آن شگفت زده شدم. هنوز يک ماه و اندي از صحبت هاي تند ملک عبدالله بر ضد شيعه و بحث هلال شيعي و نفوذ ايران نگذشته است، چطور شده که اردن در صدد برگزاري چنين کنفرانسي بر آمده است؟ شايد دليلش آن باشد که ايران و شيعيان عراق و حوزه نجف و مؤسسات شيعي اروپا موضعگيري کردند. الان هم که انتخابات عراق در جريان است و آشکار است که شيعيان غلبه خواهند کرد. ملک عبدالله از اين همه موضعگيري و شرايط جديد متوجه خطاي خويش شده و طبعا در صدد بهبود روابط خود با شيعيان است.
حال که دعوت شده بود در رفتن ترديد کرديم. لذا با برخي از دوستان مسوول از جمله جناب آقاي محمدي عراقي مشورت کردم. ايشان تأکيد کردند که برويد زيرا ما بايد تماس هاي فکري خودمان را با دانشمندان آنان حفظ کنيم. روشن بود که حتي اگر ملک عبدالله در صدد اصلاح روابط خود با شيعه است شايد در نهايت اين اقدام براي آينده مفيد باشد. آنچه مسلم است اين که مفاهمه با اردني ها که به هر حال بخشي از جهان عرب هستند سودمند خواهد بود.
من شخصا تصويري از اردن نداشتم و به همين جهت علاقمند بودم تا ديدني از اين کشور داشته باشم.
روز ششم بهمن بعد از چند روز که از دعوت و فاکس اوليه گذشته بود خبر دادند که بليط و ويزاي شما آماده است. قرار شد صبح روز چهارشنبه هفتم بهمن ابتدا براي گرفتن بليط به ايران اير برويم و از آنجا راهي سفارت اردن شده ويزا بگيريم و ساعت سه بعد از ظهر هم به سمت کويت پرواز کرده از آنجا عازم عمان بشويم. همراهان ما در اين سفر آقايان دکتر محمدباقر حجتي و دکتر محمدعلي آذرشب بودند. آقايان واعظ زاده و شيخ مهدي تسخيري هم خودشان مستقيم اقدام کرده و از طريق دبي عازم شده بودند.
با زحمت بليط و ويزا را گرفتم و عازم فرودگاه شدم. در هواپيما عده زيادي کويتي بودند که به نظر مي آمد زائر بوده و اکنون در حال بازگشت هستند. به محض بلند شدن هواپيما يک نوجوان چندين بار صلوات خبر کرد. کنار من دو کويتي نشسته بودند که يکي قرآن مي خواند و ديگري دعا. و اين دومي تا آخر يکسره مشغول بود. کويتي ها و اصولا شيعيان ساير بلاد به ايران به عنوان مرکز تشيع علاقمند هستند و اين مطلب سبب مي شود تا در هر حال علقه و ارتباط خود را با ايران حفظ کنند.
در فرودگاه کويت سه ساعت بايد توقف مي کرديم تا با هواپيماي اردني عازم عمان شويم. اين سه ساعت واقعا خسته کننده بود. مغرب شد، نماز خوانديم وبراي پر کردن وقت شروع به مطالعه کتاب بيست و سه قصه تولستوي کردم که عالي بود و سرگرم کننده. داستان ايوان ساده لوح که با همان صداقت و صفا و سادگي، به شاهي رسيد و کشوري را با آرامش اداره کرد اما دو برادرش که ساده لوح نبودندهرچند اوائل فرصتي به دست مي آوردند از روي طمع همه چيز را از دست مي دادند.
ساعت ده و نيم به وقت ايران و9 به وقت اردن وارد فرودگاه اردن شديم. دکتر عبدالناصر موسي ابوبصل که رئيس دانشکده شريعت دانشگا يرموک و نسبتا جوان بود و رياست اين کنفرانس را داشت به فرودگاه آمده بود. از سفارت هم آقاي فردوسي پور ، نفر دوم سفارت کوچک ما در اينجا به استقبال آمده بود. ساعتي قبل آقايان واعظ زاده و شيخ مهدي تسخيري هم رسيده و به هتل رفته بودند.
قيافه علماي ديني اردن مثل لبناني ها و سوري هاست. عمامه کوچکي دارند و لباس بلندي که هميشه تن مي کنند. سيستم آخوندي سنتي در اينجا وجود ندارد و تقريبا همه دانشگاهي هستند. اما برخي از مذاهب فقهي آموزش هايي براي پيروان خود دارند زيرا مذهب رسمي در اردن مذهب حنفي است. در سيستم روحاني اينجا آثار دوره عثماني هست همان طور که اين لباس و به خصوص آنچه بر سر مي نهند که وسط آن يک کلاه قرمز است و عمامه دور آن است نيز عثماني است. البته در عثماني شيخ الاسلامها بزرگترين عمامه را داشتند و افرادي که پايين تر بودند عمامه هايشان بر حسب مرتبه شان کوچک تر مي شد. من اين تفاوت را در قبرستان نزديک به مزار ابوايوب انصاري در استانبول ديدم. زيرا تصوير اشخاص مدفون به صورت مجسمه سنگي درآمده و شيخ الاسلام عمامه بزرگي بر سر دارد.
اردن در سه سمت خود سه کشور عربي را دارد. در شمال با سوريه، درشرق با عراق و عربستان و در غرب با فلسطين اشغالي هم مرز است. مهم ترين بندر اين کشور بندر عقبه است که به درياي سرخ راه دارد. بخش هاي زيادي از سرزمين اردن در سمت عراق و عربستان خشک و بياباني است که صحراي شمال غربي ناميده مي شود. اما هرچه به مرز سوريه نزديک مي شود سرسبزي آن بيشتر است. نظام اين کشور هم پادشاهي است که به شريف حسين بن علي آخرين حلقه از شرفاي حجاز نسب مي برند و از نسل بني هاشم و سادات هستند. ملک حسين بن طلال که سالها بر اردن سلطنت کرد از متحدان اصلي صدام در جنگ عليه ايران بود و در حال حاضر ملک عبدالله دوم (عبدالله اول ، عبدالله بن شريف حسين است) بر اين کشور سلطنت و حکومت مي کند.
در راه اطلاعاتي از راننده در باره عمان به دست آورديم. اين شهر چندان کهن نيست و گويا در دوران رومي ها منطقه اي در اينجا بوده که به آن فيلادلفيا مي گفتند. يکي از بزرگترين مسجد اينجا، جامع الحسين است که به نام همين ملک حسين يا شريف حسين از اجداد اوست. خيابان ها هم گهگاه به نام اصحاب مانند علي بن ابي طالب (ع) و خالد بن وليد و غيره ذلک. در حال حاضر نزديک به دو و نيم ميليون نفر جمعيت دارد. تعداد عراقي ها در اينجا فراوان است که عمدتا پس از جنگ اول خليج آمده اند. در اين سالها اردني هاي منطقه خليج هم به خاطر همراهي با صدام از کويت و سعودي اخراج شدند. آنان با پول هاي خود آمدند و در آبادي اردن نقشي داشته اند.
در عمان تقريبا بيشتر ساختمان ها ويلايي است و شهرداري نظارت کامل بر نقشه بنا دارد و نماي بناها فقط از سوي شهرداري صادر مي شود. هر ساختماني مستقل از ساختمان هاي ديگر است و معماري خاص خود را دارد و زيباست. با وجود تفاوت ميان بناها، نماها جالب و مناسب است. عمان در يک منطقه کوهستاني است و بنابرين خيابان هاي شهر فراز و نشيب هاي نسبتا زيادي دارد. در ميان شهر هم يک دره هست. اما هيچ رودخانه اي در اين اطراف نيست.
در اينجا به جز دانشگاه اردن، دانشگاه اهل البيت و دانشگاه يرموک و دانشگاه موته فعال هستند. يرموک در شهر اربد است اما عجالتا اين کنفرانس را در شهر عمان برگزار مي کند.
شب خسته و کوفته به هتل رفتيم و خوابيديم . پيش از آن کيفي دادند که برنامه کنفرانس در آن نوشته شده بود. تعدادي از مقالات هم تکثير شده و در آن نهاده شده بود. قرار است الصباريني رئيس دانشگاه يرموک، وزير اوقاف و قاضي القضات دربرنامه افتتاحيه سخنراني کنند.
صبح ساعت ده برنامه آغاز شد. دعوت شدگان عمدتا شيعه هستند و افراد غير شيعه از داخل کشور اردن اند. البته از لبنان و سوريه و عراق تعداد اندکي از استادان سني آمده بودند. از لندن چند نفر از موسسه امام خويي آمده اند که در راس آنها عبدالصاحب خويي است. علاوه بر وي عبدالحسن الامين سردبير نشريه النور، دکتر عباس مهاجراني و سيد جواد خويي پسر مرحوم سيد محمد تقي خويي و عده اي ديگر. از لبنان آقايان الفحص، سيد علي الامين ، از بحرين شيخ محسن آل عصفور، از سعودي هاشم السلمان و شيخ حسين العائش و ...
مرکز برگزاري همايش ، المرکز الثقافي الاسلامي است که بخشي از جامع الحسين است. ابتدا در اتاق ملاقات رفتيم که وزير و مسؤولان ديگر خوش و بشي با ميهمانان کردند. جلسه با قرآن آغاز شد. در همان حال پوستر بزرگي در حال نصب در بالاي سن بود که روي آن عنوان کنفرانس يعني ثقافة التقريب بين المذاهب و دورها في وحدة الامة نوشته شده بود.
پس از دعوت عبدالناصر، ابتدا رئيس دانشگاه يرموک سخنراني کرد که بيشتر جنبه خوشامدگويي به ميهمان داشت. در چند دقيقه کليات را گفت. آنگاه تميمي که قاضي القضاة بود آمد. وي مشاور ملک عبدالله در امور اسلامي هم هست و سنش بالاست. اين تميمي ها از نسل تميم الداري هستند که در شامات مقيم شد. وي اشاره به تلاش هايي که موسسه آل البيت براي وحدت کرده ياد کرد و گفت که ما بناي آن نداريم که مردم را دعوت به وحدت مذهب کنيم. مي خواهيم ميراث اسلامي گذشته را احيا کرده و در اين راه رهبران مذاهب را به اتحاد با يکديگر دعوت مي کنيم. وي گفت که ما به تعدد مذاهب اعتقاد داريم. و با توجه به تهديدهايي که وجود دارد ما نياز به وحدت داريم و بايد فرهنگ تقريب را به وجود بياوريم.
در وقت افتتاح جمعيت زيادي آمده بود. بيشترشان روحاني بودند . تعدادي زن هم به جلسه آمده بودند. سخنران بعدي وزير اوقاف و شوون و مقدسات اسلامي بود که نامش احمد محمد هليل است و پنجاه ساله به نظر مي آمد. جوان و پر تحرک. رفتارش بسيار مؤدبانه و چهره اش خندان و گرم به نظر مي آمد. البته اردني ها برخلاف عراقي ها معروف به برخوردهاي نرم ومؤدبانه هستند. اما نمي دانم چرا در اين سالها همه اش از صدام دفاع کردند و در روشن کردن آتش در منطقه نقش دوم را داشتند.
هليل از شرايط دشوار موجود در عالم اسلام سخن گفت. لحنش خطابي و ادبي بود و با حرارت صحبت مي کرد. دين واحد و کتاب واحد و پيغمبر واحد و اين که در اردن هاشمي و تحت رعاية جلالة الملک و اين که او از بني هاشم است بايد هم سخن از وحدت باشد. او گفت که اسلام به حوار و گفتگوي ميان اديان اعتقاد دارد. طبيعي است که گفتگو ميان مذاهب اولاست و بايد باشد. ما بايد سوء ظن ها را کنار بگذاريم و به اصول مشترک فکر کنيم. وي اين اتهام غرب را هم که اسلام را دين ارهابي و تروريستي خوانده نادرست دانست و گفت که در اسلام از کرامت انسان فراوان سخن گفته شده است. بعدهم حديث امام علي (ع) را خواند که به مالک فرمود مردم يا برادر ديني تو هستند و يا انسانند. سپس از همه به خاطر حضورشان سپاسگزاري کرد. وزير، عوض آن که از دانشگاه يرموک تشکر کند به اشتباه از دانشگاه اهل البيت تشکر کرد که سروصدايي برخاست و وقتي نشست عذرخواهي کرد.
بعد از وي آقاي واعظ زاده متن کوتاهي را خواند. صدايش بسيار ضعيف شده و جسمش که نحيف بود باز هم نحيف تر شده است. هفته گذشته هم که همسرش را از دست داد. همسر وي خاله آيت الله خامنه اي بود. آقاي واعظ زاده سالها رئيس مجمع التقريب بود که طي دو سال اخير اين مسووليت در اختيار اقاي شيخ محمدعلي تسخيري قرار گرفته است. وي از مشترک بودن کتاب و سنت ميان سني و شيعه ياد کرد و گفت که اختلاف در فهم آنهاست. البته عوامل ديگري هم براي اختلاف نظرها هست که برخي مربوط به قواعد اصولي مي شود. فهرستي از اين عوامل را برشمرد. وي گفت که اينها مسائل جزئي است و ما در کليات با يکديگر مشترک هستيم. وي دو عامل سياست و جهالت را عامل اصلي تفرقه و نزاع ميان فرقه ها خواند.
ابراهيم الکندي از علماي اباضي که در دانشگاه مسقط تدريس مي کند سخنران بعدي در مراسم افتتاحيه بود. وي نابينا و مسن بود و قدري سخنراني کرد و شعري هم خواند.
زماني که ما در اينجا خواهيم بود از امروز پنج شنبه تا يکشنبه است. متاسفانه همه جا تعطيل است. زيرا فردا جمعه تعطيل رسمي است. در اينجا شنبه ها هم به اسم استراحت تعطيل است مثل پنج شنبه هاي ما. به علاوه يکشنبه اين هفته روز تولد ملک عبدالله هم هست که تعطيل کرده اند. بنابر اين نمي توانستيم برنامه ديدن از مؤسسات و دانشگاهها داشته باشيم.
در جلسه امروز يکسره تلفن هاي موبايل زنگ مي زد اما هيچ کس عبرت نمي گرفت و موبايلش را خاموش نمي کرد. در واقع اهميت نمي دادند و گويي بدين امر عادت داشتند. اين مساله حرص مرا درآورده بود. ابراهيم کندي سخنرانيش را کرد و بعدهم شعرش را خواند. در شعرش اشاراتي به اردني هاشمي هم بود و پيدا بود که براي اين محفل سروده است.
دو طرف سن عکس ملک عبدالله و پدرش ملک حسين ديده مي شود.
تا اينجا که جلسه سياسي بود اما به هر حال افتتاحيه به حساب مي آمد. بيست دقيقه جلسه را براي استراحت تعطيل کردند. تمام روحانيوني که از اوقاف آمده بودند رفتند. شيخ نوح که سابقا قاضي القضات اينجا بوده و چندين سال متوالي هم سفير ملک حسين در ايران بود و پسرش هم در ايران درس خوانده آمده بود. تا اينجا سفير ايران هم که جناب آقاي ايراني است با آقاي فردوسي پور حضور داشتند.
جلسه بعدي که شروع شد يک پانزدهم جمعيت وقت افتتاحيه مانده بود. در فاصله اي که افراد مي آمدند يک شخصي را ديدم که با لباس نظامي نشسته بود اما عمامه بر سرش بود. معلوم شد اينها قاضي ارتش هستند يا چيزي شبيه به آن. قيافه قشنگي داشت. درجه هاي افسري بر سينه اش بود و بر سرش هم عمامه.
اولين سخنران را آقاي دکترآذرشب گذاشته بودند که سخنراني نکرد. مدير اولين جلسه بشار عواد معروف بود و تاکيد کرد که هر سخنران نبايد بيش از پانزده دقيقه سخنراني کند. طه السيد سخنران اول شد و اذان گفتند اما او ادامه داد. وي هم تأکيد کرد که با عجله مقاله اش فراهم آورده است. در واقع برنامه ريزي اين جلسه همه اش عجله اي بوده و پيداست که براي يک هدف سياسي طراحي شده است. بعد از سخنران اول، سعيد العبري از دانشگاه سلطان قابوس سخنراني کرد. معناي حوار ، مشروعيت حوار و اخلاقيات حوار موضوعاتي بود که به آنها پرداخت. بحث ها عادي و عمومي بود. وي تاکيد کرد که حوار در اسلام جايز است و اختلافات هم فرعي است و همه بايد در اين شرايط حساس براي وحدت تلاش کنند. اين جمله نرخ شاه عباسي پيدا کرده است. او گفت که علماي اسلامي بايد اختلافات گذشته را رها کنند و همگي براي وحدت تلاش نمايند.
سخنراني تا ساعت دوازده و بيست دقيقه ادامه يافت. پس از آن رئيس ائمه جماعات سوئد که خود امام مسجدي در استهکلم است سخنراني کرد. قرار بود بعد از نماز باز جلسه ادامه پيدا کند. وي که حسان موسي است و به ايران هم آمده در مدينه تحصيل کرده اما وحدتي شده نه وهابي.
از مشکلات موجود ميان شيعه و سني در اروپا سخن گفت و اين که چه ذهنيت هايي وجود دارد. مثلا در مورد ازدواج و يا چيزهاي ديگر. او مي کوشيد تا با ذهن ساده خود اختلافات مذهبي را حل کند. مثلا کسي از او پرسيده بود که چرا شيعيان روز عاشورا عزا مي گيرند و سنيان جشن. وي گفت من پاسخ دادم فرقي نمي کند. سني ها در اين روز که روز غلبه موسي بر فرعون است جشن مي گيرند اين وجه شکر در دين است و شيعيان هم براي شهادت امام حسين گريه مي کنند و اين همه وجه ديگري از دين است. وي گفت که در آنجا هر مسلماني مرجعش در جايي است ، مدينه ، نجف و يا جاهاي ديگر اما ما در سوئد تلاش مي کنيم متحد باشيم تا در برابر دولت و براي خواسته هاي خود از آن موضع واحدي داشته باشيم.
بعد از نماز جلسه بعدي در ساعت 12 و 40 دقيقه آغاز شد. رئيس اين جلسه آقاي هاشم السلمان عالم شيعي از احساء بود. اولين سخنران هم شيخ مهدي تسخيري بود که فعلا مسؤوليت مجله التقريب را دارد.
بين استراحت با آقاي عبدالصاحب خويي که فعلا رياست مؤسسه امام خويي لندن را دارد صحبت شد. وي گفت که رابطه موسسه با خاندان پادشاهي در اينجا خيلي خوب بود. اما بعد از آن مطالبي که ملک عبدالله گفت همه اعتراض کرديم. اينها بين ايران و شيعه را مخلوط مي کنند در حالي که بايد آنها را از هم جدا کنند. وي هم قبول داشت که اينها براي سرپوش گذاشتن روي آن مطالب اين جلسه را به راه انداخته اند. وي گفت که يکبار شاه ايران به ملک حسين گفته بود که چرا شما که از سادات هستيد شيعه نيستيد. آن زمان برادر ملک هم بوده و گفته که ما شيعه هستيم. بايد بگويم که رابطه شاه با ملک حسين بسيار خوب بود. در واقع اردني ها به خاطر فقري که دارند همه اش مشغول جمع آوري پول هستند. امريکايي ها حجم بالايي کمک به اردن دارند و پيداست که حرف اول را مي زنند. سابقا، شاه ايران هم به اينها کمک مي کرد. مي گويند هنوز بيمارستان فرح ديبا در اينجا هست. بعدها عراق جاي ايران را گرفت و ايران به طور کلي حذف شد. نفت مفت عراق براي اردن حکم کمک هايي را داشت که ايران به سوريه مي کرد. طي سالهاي بعد از انقلاب، عراق حرف اول را در اردن مي زد و از اساس خبري از ايران در اينجا نبود.
سخنراني هاي جديد که با آقاي تسخيري شروع شد در يک سالن جمع و جورتر بود. مع الاسف وقت نقد و انتقاد نيست و هر کسي سخنراني مي کند و مي رود. آقاي تسخيري اشاره اي هم به عراق کرد و حمله اي هم به امريکا که نه طرفدار شيعه است و نه سني بلکه به دنبال منافعش خودش است که مي خواهد بر اوضاع منطقه مسلط شود.
جعفر عبدالسلام سخنران بعدي بود که در باره نقش دانشگاهها در وحدت اسلامي سخن گفت. وي که از حج برگشته بود و کاملا متأثر از آن بود سخنرانيش را با همان حج که مظهر وحدت مسلمانان است آغاز کرد. به نظر مي رسيد که مهمان پادشاه سعودي بوده چرا که در سخنان از ملک عبدالله در قصر مني ياد کرد. اين روزها در اينجا صحبت از مرگ فهد است اما ظاهرا يا خبري نيست يا صدايش را در نمي آورند تا دست کم انتخابات عراق تمام شود. جعفر عبدالسلام که مصري است خيلي در سخن گفتن زياده روي کرد و پرت و پلا هم گفت.
سخنران بعدي علي الاغا از دانشگاه الجنان در طرابلس لبنان بود. قبلا کتابي تحت عنوان الاتجاهات السياسية في لبنان .... از وي ديده ام. عنوان سخنراني وي اصلاح فکر اسلامي در طريق وحدت بود. او هم مانند بسياري ديگر از روي متن خواند. بحث کلي و تبليغي بود. در کنارم آقاي عباس مهاجراني نشسته بود که پيش از انقلاب با اوقاف ارتباط داشت و نشريه الفکر الاسلامي را اداره مي کرد و بعد از انقلاب از چنگ خلخالي گريخت والا اعدامش کرده بود. گويا اين مطلب را آقاي خلخالي در خاطراتش نوشته است. آقاي مهاجراني به نظرم يک شب هم با وزير در يک برنامه تلوزيوني در باره وحدت که صحبت کرد. متولد 1306 است و در حال حاضر پير شده . آدرس داد تا برخي از آثارم را براي او بفرستم. ظاهرا در اين سالها مخالفت آشکاري با انقلاب نداشته و در اين باره آرام برخورد کرده است.
سخنران بعدي عبدالحميد المجالي بود که معاون رئيس دانشگاه موته است. وي گفت که مفهوم موته و يرموک براي اسلام مفهوم نصرت و پيروزي است. سخنراني وي خطابي و کوتاه و خوب بود و اصل نياز به وحدت را هدف گرفته بود. او از اين که اسلام را دين ترور معرفي مي کنند اظهار گلايه کرد و گفت که اين رفتارها سبب تخريب وجهه اسلام شده است. بايد به او گفته که هموطن بي وطن آنها يعني زرقاوي که منسوب به شهر زرقاء در اردن است اسباب اين بدبختي و نکبت شده است. وي گفت که مسلمانان زماني در باره سقيفه و خلافت اختلاف داشتند اما در گذشته توقف نکردند و به جلو نگاه کردند و علي (ع) يکي از مهم ترين مشاوران عمر بود. وي گفت که بايد حسن ظن را ميان مسلمانان به جاي سوء ظن بگذاريم.
براي هفت دقيقه که مانده بود گفتند هر کسي چيزي بگويد. کسي گفت که زدن اين حرفها پشت درهاي بسته چه سودي دارد بايد کار عملي کرد. او که شيعه بود گفت که دولتها بايد از سياست وحدت حمايت کنند. اين همان بند اول مقاله من بود. شيخ حسين العايش که دراحساء است مثل ديگر رهبران شيعه در آنجا همه طرفدار وحدت شده اند. اين سياست غالبي است که شيعه در سعودي براي گرفتن امتياز دنبال مي کند و احساس مي کند که از آن منتفع شده است.
آقاي آذرشب هم خلاصه اي از سخنرانيش را گفت و آن اين که تا طرح تمدني نداشته باشيم نمي توانيم وحدت داشته باشيم.
جلسه تعطيل شد و براي ناهار به هتل آمديم. جلسه بعدي ساعت 4 و نيم آغاز شد. بنا بود رئيس جلسه خود وزير اوقاف باشد که افتاد دست جعفر عبدالسلام. سخنران آول آقاي واعظ زاده بود که نيامده بود. قاضي القضات سخنرانيش را آغاز کرد. وي در ابتداي صحبتش از عبدالمجيد خويي ياد کرد و اين به خاطر ارتباط هايي است که اينها با موسسه امام خويي داشتند و در ارتباط با وحدت هم جلساتي سابق داشته اند. اين آخرها براي سقوط صدام هم همکاري مي کردند؛ موقعي که آمريکايي ها اردن را هم فعالانه وارد اين ماجرا کردند. سخنران گفت که متاسفانه اختلافات مذهبي چندان است که در اروپا تصور مي شود که شيعه و سني دو دين متفاوت هستند. وي هفده دقيقه صحبت کرد.
بعد از او آقاي واعظ زاده مقاله اش را خواند که سيري در دعوت به وحدت در ايرا ن توسط آقاي بروجردي و در سوريه توسط سيد محسن الامين بود. اشاره اي هم به کارهاي قرآني خودش کرد که اينها براي وحدت مهم است. سيد علي الامين هم که زماني در لبنان کار قضايي مي کرد سخنران بعدي بود. او هم از دشواري هاي موجود براي مسلمانان ياد کرد و اين که اسلام را دين شر و ترور معرفي مي کنند.
تازه متوجه شدم که صبح کساني را براي ديدار ملک برده اند. از جمله سيد علي الامين و آقاي واعظ زاده و محسن آل عصفور و عبدالصاحب خويي. آقاي واعظ زاده هم مشورت کرده که برود که گويا به او گفته اند برود. اين ملاقات دوازده دقيقه به طول انجاميده و عکسي هم از آن انداخته اند که در روزنامه ها چاپ شد. موضوع صحبت تاکيد بر وحدت بوده و اين که اگر کسي پيشنهادي دارد بدهد. به تعارف گذشته است.
من براي سخنراني يک متن کوتاه داده بودم که در سفارت ترجمه شد و آوردند. حدود نيم ساعت قبل از وقت سخنراني به من دادند. فرصت مرور کامل نبود. بالاخره با عجله ديدم و با اين که قرار بود بعد از مغرب باشد جناب جعفر عبدالسلام امر کرد همان وقت بخوانم که خواندم. در اينجا متن آن صحبت را که دوازده پيشنهاد راهبردي براي تحقق وحدت اسلامي است مي آورم. در اين جلسه من فرصت خواندن هشت پيشنهاد را داشتم و بندي که از همه مهم تر بود اين بود که با وجود اين همه شيعه کشي و محکوم نشدن آن توسط دولت هاي عرب سني نمي توان دم از وحدت زد.
اما متن مقاله من:


دوازده پيشنهاد راهبردي براي تحقق وحدت اسلامي

براي تحقق وحدت اسلامي، مي بايست به سياست هاي عملي و راهبردي در همه زمينه ها توجه شود. سياست هايي که بتواند آرمان وحدت اسلامي را عملي سازد.
در اينجا بر حسب تجربه تاريخي و سياسي به چند اصل مهم پرداخته مي شود:
1- در درجه نخست دولت هاي اسلامي ، الزاما مي بايست وحدت را به عنوان يک اصل مسلم باور کرده و آن را مبناي سياست هاي عمومي خويش قرار دهند. يکي از مهم ترين اين سياست ها، حرکت در جهت از بين بردن تعصب و طائفي گري است که هم براي ايجاد وحدت سياسي در کشورها اهميت دارد و هم براي ايجاد همگرايي در کليت جهان اسلامي.
بلافاصله بايد تذکر داد که بيش از حد دولتي کردن سياست وحدت طلبي، واکنش هايي را ميان مردم براي مخالفت پديد مي آورد، اما بايد براي آن ها چاره اي انديشيد، زيرا ما براي آينده هيچ راهي جز اين اتحاد نخواهيم داشت.
در ارتباط با نقش دولت در حذف مسائل طائفي، يکي از مهم ترين نکات نظارت بر رسانه ها، اعم از صدايي و تصويري و مکتوب است تا مسائل طائفي را دامن نزنند. براي مثال مدتي قبل روزنامه الشرق الاوسط عربستان، البته در لندن چاپ مي شود، درست در وقتي که دولت سعودي در صدد جلوگيري از مسائل طائفي است، مقاله اي درباره متعه و ارتباط آن با زنا و ايدز به چاپ رسانده بود که سبب خشم شيعيان شد و انعکاس آن را در برخي از سايت هاي شيعه ديديم. آن چه مهم است تصويب قوانيني براي اجراي اين سياست است به مانند آن چه غربي ها در ارتباط با جلوگيري از حمله به يهود در اروپا در قوانين خود تصويب کرده و به لحاظ حقوقي هم پيگيري مي کنند.

2- يک گام مهم ارائه پژوهش هاي عملي براي تبيين حقايق تاريخي از ديدگاه علمي بدون تعصبات مذهبي است. از آن جايي که بسياري از تعصبات در اطراف مسائلي دور مي زند که پايه علمي ندارد، اين تحقيقات مي تواند روشنگر بسياري از نکات باشد. البته در اين باره بايد افرادي که خودشان از تعصب به دور هستند، کتاب و مقاله بنويسند و در نگارش هم حرمت همه چيز را پاس بدارند و در نوع نگارش، لطمه اي به عواطف و احساسات مذهبي نزنند. روشن است که نشر اين قبيل پژوهش ها که بايد با زبان کاملا علمي نوشته شده و تحريک کننده نباشد، مي تواند دست کم روي قشري از فرهيختگان تأثير بگذارد و از طريق آنان به توده هاي مردم منتقل شود.
در سال هاي اخير روشنفکران جهان اسلام، تأليفاتي در اين زمينه داشته اند که گرچه برخي با واکنش هاي منفي مواجه شده اما روي نسل جديد تأثير خاص خود را داشته و مي توان اميد داشت که به مرور فراگير شود.

3- بايد توجه داشت که بروز تعصبات مذهبي، بيش از آن که از ناحيه اکثريت باشد که نيازي به آنها ندارد، از ناحيه اقليتي است که در ميان يک اکثريت زندگي مي کند و تحت فشار آنهاست. دليل اين امر آن است که هر اقليتي وقتي خود را در تهديد ببيند، روي مسائل خاص خود تکيه مي کند و با شدت و حدت بيشتري به حفظ آنها مي پردازد. بنابرين تا وقتي مشکل اقليت ها حل نشود، و آنان احساس نکنند که مي بايست روي تفاوت هاي خودشان براي حفظ هويتشان انگشت بگذارند، ماجراي تفاوت ميان آنان و ديگران حل نخواهد شد. اقليت ها بايد احساس کنند تفاوتي با ديگران ندارند و اين امر تنها با اعطاي حقوق حقه آنها امکان پذير است.

4- رهبران هر مذهبي، مي بايست براي وحدت، زمينه سازي کنند. اين کار در دو مرحله انجام مي گيرد: ايجاد زمينه هاي ذهني که انديشمندان بايد فراهم کنند. دوم توصيه هاي عملي و راهبردي که نمي تواند از سوي علماي درجه سوم و حتي دوم مطرح شود. اين اقدام براي آن که به نتيجه برسد بايد از سوي بالاترين مقامات مذهبي که مورد اعتماد مردم و هم مذهبان خود هستند، اعلام شود. اظهار نظر در اين باره از سوي ديگران ممکن است زمينه اي را فراهم کند، اما بسا ترديدهايي را هم به وجود مي آورد. بايد تلاش کرد تا رهبران مذهبي اصلي،رهبري جريان وحدت اسلامي را در دست بگيرند.
شايد همين جا نکته ديگري هم اهميت داشته باشد و آن اين است که نبايد اصلاح صرفا از سوي محافل روشنفکري مذهبي باشد. زيرا اين جماعت در ميان توده هاي مردم نفوذ چنداني ندارند و هر از گاهي به لائيک بودن هم متهم مي شوند. قشري که بايد وحدت را بپذيرد و ترويج کند، قشري است که به طور مستمر به عنوان رهبر مذهبي، کار هدايت مردم را بر عهده دارد. مردم به امام جماعت مسجد خود بيش از يک استاد دانشگاه بها مي دهند. البته در اين سالها قدري فضا تغيير کرده اما همچنان اين مسأله وجود داشته و خواهد داشت که اعتماد مردم به رهبران مذهبي آنهاست که صرف نظر از قيل و قال هاي علمي، مسائل ديني را بسيار صريح و بدن ترديد بيان مي کنند.

5- يک اقدام اساسي براي وحدت آن است که ايجاد شعارها و نمادها براي وحدت مي بايست در دستور کار مراکز تبليغي و رسانه اي قرار گيرد. براي اين کار بايد تمامي مراکز هنري آماده شوند. يک مثال خوب تاريخي، درباره نشريه اي است که حدود پنجاه سال پيش از اين در تهران با نام مسلمين به چاپ مي رسيد و نشريه اي وحدت گرا بود. در اين نشريه به اخبار جهان اسلام به طور يکسان نگاه مي شد و به هيچ مسال طائفي در آن دخالت داده نمي شد. بحث هندوستان، اندونزي، مسائل افريقا و غير آن. اما جالب بود که به لحاظ شعاري، روي جلد آن، در حاشيه، در سه سمت بالا و چپ و راست ، تصوير کوچک شده دهها مسجد بزرگ جهان اسلام را که هر کدام از يکي از شهرهاي برجسته در جهان اسلام بود، انتخاب کرده و تقريبا به صورت دائمي اين حاشيه را روي جلد نشريه به چاپ مي رساند.

6- يک اقدام لازم براي ايجاد زمينه ذهني آن است که محققان و نويسندگان و رسانه ها درباره بيان ضرر و زيان اختلافات مذهبي در گذشته و اين که تا چه اندازه خسارتبار بوده و هر بار سبب از ميان رفتن نيرو و انرژي بخش مهمي از جهان اسلام شده بدون آن که اين اختلاف مشکلي را حل کرده و در بسته اي را گشوده باشد، تحقيق کنند و کتاب بنويسند و خبر و گزارش تهيه کنند. به عبارت ديگر، بيان تجارب تلخ اختلاف ها مي تواند راه را براي ساختن ذهنيتي در جهت بي فايده بودن تکرار آن مسائل هموار کند. البته گفتني است که برخي از طوايف، دقيقا از اين مسائل براي تعميق و توسعه اختلافات استفاده کرده هر بار مي کوشند تا با مرور بر آن تجربه ها، ديگري را مقصر نشان داده و زمينه را براي خشمگين کردن طائفه مقابل فراهم سازند.

7- فاصله معرفتي ميان دو طايفه مذهبي، دشواري هايي را در داشتن يک تصور شگفت از يکديگر در اذهان آنان فراهم مي سازد. راه حل اين نيست که ما دو طايفه را از صحنه حذف کنيم تا وحدت فراهم شود، راه حل قرآني (اصل تعارف ميان اقوام و قبايل) آن است که اين تفاوت را زمينه آشنايي آنان نسبت به يکديگر قرار دهيم. به عبارت ديگر راه حل رفع اين مشکل آن است که زمينه هايي براي معرفت متقابل ميان آنان فراهم آيد. اين زمينه ها به خصوص با تأکيد روي جنبه هاي مثبت ديندارانه از طرف هر يک نسبت به ديگري است تا تصور نکند گروه مقابل کافر هستند و اساسا توجهي به دين ندارند. اين معرفت را مي توان با رفت و آمدهاي وسائل مذهبي که به نوعي با هنر نيز ممزوج باشد شبيه فيلم هاي تلويزيوني و سينمايي و يا پديده هاي هنري ديگر توسعه داد.

8- تاريخ تمدن اسلامي نشان مي دهد که همگرايي در دنياي اسلام با تأکيد روي عرفان و معنويت بسيار سريع فراهم مي آمده است. زماني که دنياي اسلام علائق عرفاني گسترده داشت توانسته بود نسل ها و نژادها و طوايف مختلف را زير سايه وحدتي فراگير جاي دهد و از آنان يک امت واحده که زبان يکديگر را راحت مي فهميدند بسازد. تصوف منهاي جنبه هاي منفي آن، به دليل آموزه هاي معنوي و تأکيدي که روي جنبه هاي الهي موجود در انسان -که مهم ترين جنبه هاي مشترک انسانها محسوب مي شود- دارد مي توانست و مي تواند زمينه اين وحدت را در سرتاسر جهان اسلام فراهم کند. اگر در دستگاه تصوف اصلاحاتي صورت بگيرد و شکل حزبي آن که فرقه سازي است و خود اسباب مخالفت و معارضت است کنار گذاشته شده و تنها آموزه هاي اصلي آن در رواج معنويت به عنوان مهم ترين هدف دين است مورد توجه قرار گيرد، مي توان اميدوار بود که به مقدار زيادي همگرايي و وحدت اسلامي مورد نظر فراهم آيد. شايد همين امر سبب آن شد تا در مصر مسأله تقريب پذيرفته شده اما در سعودي که تفکر وهابي شديدا ضد فلسفه و تصوف است نه.

9- در حال حاضر بحث عَوْلمه و جهاني شدن بحثي فراگير است. اين رويه به دنبال يکسان سازي در جهان از طريق تبليغ ارزش هاي اجتماعي و انساني فراگير است. مسلم اين تجربه ها به کار ما مي آيد . ما بايد در مقابل آن، نظريه جهاني شدن اسلامي را مطرح کنيم. يعني اکنون که فضايي در جهت جهاني شدن فراهم آمده، دقيقا آن را به سمت جهاني شدن اسلامي يا يک پارچه کردن جهان اسلام بکشانيم. طبعا براي اين کار بايد ارزش هاي تعريف شده در اسلام را تا آنجا که بتواند تمامي جهان اسلام و طوايف دروني آن را پوشش دهد، تعريف کنيم و بشناسانيم و بر اساس آنها نوعي جهاني شدن اسلامي را تبليغ کنيم. با اين کار، هم در مقابل جهاني شدن به سبک غربي ها ايستاده ايم و هم وحدت طوايف داخلي جهان اسلام را استوار کرده ايم.

10- جلوگيري از کارهاي افراطي و محکوم کردن اعمال غير انساني افرادي که جزو مشددين هستند يکي از کارهايي است که بايد دنبال شود. در قدم نخست اين اعمال که به نام دفاع از مذهب عليه ديگران خشونت به خرج داده مي شود بايد محکوم گردد.
به علاوه نبايد براي آنها زمينه سازي صورت گيرد، يعني از سوي افراد غير مسؤول يا مسؤول مطالبي ابراز شود که نوعي پوشش مشروعيت گونه پنهاني براي آنها درست کند.
بر دولت هاست تا عملا در برابر اين قبيل اعمال حساسيت خاص نشان بدهند و چنان که پيگيري جدي نکنند، عاملين آن اعمال تصور خواهند کرد اعمالشان مورد تأييد برخي از دولت هاست.
اين برخورد سرد، مشکل ديگري را هم پديد خواهد آورد و آن اين که جناح مقابل براي به کار گرفتن خشونت توجيه مشروعي به دست مي آورد و بعد از آن است که يک دور غير قابل انتها پديد خواهد آمد که آغاز و شروع کننده مشخص نخواهد بود.
در اينجا بايد گفت رفتارهاي وحشيانه اي که اين روزها در عراق بر ضد شيعه به بهانه هاي مذهبي و سياسي صورت مي گيرد يا حرکت هاي تروريستي که در پاکستان بر ضد شيعه صورت مي گيرد، يکي از مهم ترين مسائلي است که بايد از سوي دولت هاي اسلامي محکوم شود. زيرا اين قبيل مسائل در آينده فجايع ديگري را به دنبال خواهد داشت که در حال حاضر قابل پيش بيني نيست.
اما نکته ديگر آن است که اين قبيل اقدامات، يک مشکل ديگر هم ايجاد خواهد کرد و آن اين است که براي مثال، موضع جناح افراطي داخل شيعه را چندان استوار مي کند که ديگر جايي براي سخن گفتن از وحدت در ميان شيعه باقي نمي گذارد. افراطي ها براي جناح ميانه رو چنين استدلال مي کنند با اين قبيل اعمال چرا شما اظهارات وحدت گرايانه سر مي دهيد؟ طبيعي است که در ميان طرفداران هر مذهب، اين قبيل جناح بندي ها وجود دارد و شروع اين قبيل اعمال در يک سمت، موضع اين جناح را در سمت مقابل تقويت مي کند.
به علاوه اين قبيل رفتارها اگر با سکوت برگزار شود، دامنه اش به کشورها و جوامع ديگر هم کشانده مي شود. زيرا وقتي در جايي امکان تلافي نباشد، اين اقدام در جاي ديگري دنبال مي شود.

11- نکته ديگر آن است که عالمان و انديشمنداني که در تلاش براي وحدت ميان مسلمانان هستند، مي بايست از اظهار نظرهايي که سبب تحريک هم مذهبان آنان مي شود جلوگيري کنند. در واقع آنان بايد توجه داشته باشند که روي يک لبه باريک و در عين حال تيز حرکت مي کنند. آنان بايد مراعات احسات مذهبي هر دو طرف را بکنند. هرگاه آنان، اظهاراتي بکنند که تحت عنوان اطلاح طلبي نوعي مخالفت با عقايد و باورهاي پذيرفته شده داشته باشد، طبعا نقش آنان ديگر نقشي وحدت آفرين نيست. بسا اين کارها لازم باشد اما نه از زبان کسي که دنبال وحدت است. اين کار را بايد علماي اصلاح طلب انجام دهند و تبعات آن را هم بپذيرند. اما کسي که طالب وحدت است اگر در اين زمينه ها اظهار نظر کند، سبب برآشفتن هم مذهبان خود شده و آنان را نسبت به اهداف خود مشکوک مي کند.

12- در جريان وحدت، مي بايست هر چه بيشتر به دنبال مقاطعي از تاريخ گشت که بتواند نقطه اتکاي هر دو طرف باشد. براي مثال، سيره نبوي بايد با نهايت اهميت در اين چند جامعه شيعه دنبال شود. مسلما در طرح سيره نبوي (ص) امکان آن هست که بدون مسائل فرقه اي به آن پرداخته شود و بر اسلاميت به طور کلي و تجربه اسلامي منهاي آنچه که به مسائل مذهبي مربوط مي شود تأکيد صورت گيرد.
اما منهاي آن به عقيده نويسنده اين سطور، حادثه کربلا يکي از نقاط بسيار مهم براي ايجاد وحدت است. اين حادثه امتيازاتي براي وحدت دارد که بايد با تأمل بيشتري روي آن توقف کنيم.
اولا قيام کربلا توسط سبط پيامبر (ص) به انجام رسيده و اين نکته بسيار مهمي است.
ثانيا اين قيام جنبه ضد ظلم دارد و اين براي همه مسلمانان ارزشمند است.
ثالثا کربلا براي احياي دين پيامبر (ص) صورت گرفته و حرکتي است در برابر انحرافاتي که در زمان خلافت يزيد رواج يافته است.
در اين صورت، چرا نتوان از اين حادثه که چنين ارزش هاي نهفته اي را دارد و مي تواند در کنار سيره نبوي، يک الگوي مناسب براي پيروي از آن باشد به عنوان يک نقطه اتکا در وحدت اسلامي استفاده کرد؟
در طول تاريخ و طي قرن ها، علاوه بر شيعيان، بسياري از مسلمانان سني هم روي آن حساسيت مثبت و هوادارانه داشته اند و اين براي شيعيان بسيار اميدبخش است.
اين مسأله را در تأليف کتاب ها مي توان ملاحظه کرد که آثار متعددي درباره کربلا از قديم تا جديد نوشته شده است.
علاوه بر آثار علمي، در عمل هم مسلمانان سني نسبت به عاشورا و برگزاري سوگواري حساسيت هاي خوبي از خود نشان داده اند. شاهد آن که تا امروز «غذاي عاشوراء» که در فرهنگ دولت عثماني رواج داشته و غذايي بوده که روز عاشورا نذر امام حسين کرده و ميان فقرا و مساکين توزيع مي شده، وجود دارد.
شواهد ديگري هم وجود دارد که نشان مي دهد اگر توجه داشته باشيم که شيعيان پس از حادثه کربلا مسير خود را از ديگران جدا کردند و اکنون دريابند که ارزش هاي نهفته در کربلا مورد تأييد ديگر فرقه هاي مذهبي نيز هست، مي توان همان نقطه را که سبب جدا شدن بخشي از امت شده، دوباره به آن باز گرداند.
* * *
بعد از صحبت من هم عبدالسلام گفت که محدود کردن روزنامه ها توسط دولتها مشکل است و نمي توان در اين باره زياد اصرا ر کرد. مخصوصا الشرق الاوسط در لندن چاپ مي شود و ربطي به دولت سعودي ندارد ولو پول آن را مي دهد.
بعد از نماز مغرب باز جلسه ادامه يافت. علاء الدين الزعتري استاد دانشگاه و از سوريه که همراه همسر و بچه هايش آمده بود سخنراني کرد. وي گويا امسال در حج ميهمان ايران بوده است. آقاي آذرشب هم در همين جلسه پس از زعتري سخنراني کرد. وي در حول و حوش همان بحث خودش که محوريت طرح تمدني براي ايجاد وحدت اسلامي بود سخن گفت. عنوانسخنرانيش روية حضارية بالنسبة إلي قصة التقريب بود.
در اين وقت من بيرون رفتم تا نسخه اي از کتاب الشيعة في ايران را به وزير اوقاف بدهم. ديدم در اتاق نشسته و به اخبار تلويزيون اردن نگاه مي کند که مشغول پخش گزارشي از کنفرانس وحدت و از جمله بخش هايي از سخنراني خود وزير بود. پس از تمام شدن گزارش، کتاب را به او دادم و به جلسه برگشتم. انعکاس خبري اين کنفرانس براي اينها که اساسا با همين هدف آن را برگزار کرده اند مهم است. در اين گزارش با شيخ حسين العايش، شيخ حسان موسي و يک نفر هم از موسسه امام خويي در لندن مصاحبه کرد. به نظرم اگر آنها هدفشان اين بوده براي شيعه هم مهم است که بيشتر اينجا خودش را مطرح کند. اين کار همزمان با کارهاي ديگر بايد صورت بگيرد. در حال حاضر فرصت خوبي فراهم شده است تا جامعه سني که در موضع ضعف قرار گرفته واقعيت وجودي شيعه را بپذيرد.
يک نفر در فرصت سؤال و جواب گفت که ما بايد ريشه هاي اين بدبيني هاي ميان شيعه و سني را دريابيم. بعد هم اشاره به برخي نمونه ها و از جمله قضاياي عراق کرد. بشار عواد روي اين نکته تاکيد کرد که اين حرف بي اساسي است که در عراق شيعه طرفدار امريکاست و سني نه. آنجا نگرش هاي مختلف وجود دارد. او گفت که الان يک توطئه بزرگ هست که بگويد در عراق جنگ طائفي هست در حالي که نيست. من هم در اين فرصت در پاسخ جعفر عبدالسلام گفتم که ايجاد محدوديت توسط دولتها در باره رعايت امر وحدت نهايت اهميت را دارد و اگر وحدت اهميت دارد بايد اين کار صورت بگيرد همان طور که اروپايي ها براي جلوگيري از اين قبيل امور قوانيني در ارتباط با طرح مسائل ضد يهودي در اروپا تصويب کردند.
در فاصله استراحت، فرصتي شد تا با آقاي بشار عواد معروف در باره تاريخ اسلام و تصحيح متون صحبت کنم. قرار است تا وي روزهاي آينده به ايران بيايد و به خاطر تصحيح کتاب تاريخ الاسلام ذهبي جايزه بگيرد. وي گفت که روي ذيل تاريخ بغداد از ابن الدبيثي کار مي کند که شش جلد خواهد شد. سابقا يک جلد آن را منتشر کرده بود. تاريخ الاسلام ذهبي را وي در هفده مجلد تصحيح کرده و مجلدي هم با عنوان في فن التحقيق در نقد تصحيح عبدالسلام التدمري منتشر کرده که کتاب بسيار جالبي در نشان دادن اغلاط فاحش موجود در آن متن است. بشار گفت که ناجي المعروف عموي او است. بشار سالهاست که درعمان بوده اما به عراق و بغداد هم رفت و آمد داشته و حتي الان کتابخانه اش در بغداد است. وي شاگرد مصطفي جواد بوده و گفت که تصحيح را از وي فرا گرفته است. بشار گفت که با آقاي سيد عبدالعزيز طباطبائي هم ارتباط داشتم و تا اين اواخر براي من از ايران نامه مي نوشت که يکبار به او نوشتم ديگر نامه ننويسد چون اسم قم بود و براي من دردسر داشت. صحبت کتاب الولايه طبري و تلخيص ذهبي از آن شد که به رغم آشنائيش با آثار ذهبي از آن خبر نداشت.
نسخه اي از کتاب الشيعة في ايران را به او دادم که سخت شيفته آن شد و در تمام جلسه اخير آن را مطالعه مي کرد.
بشار گفت که سالها مشغول جمع آوري قطعات تاريخ نيشابور بودم اما بعدا کنار گذاشتم. بيت معروف، بيت شيعي نيست اما با نجف رفت و آمد داشته اند و وي گفت که اخوال من همه اسامي شان اسامي شيعي بود.
بعد از نماز عشاء جلسه بعدي آغاز شد که اولين سخنران آن عبدالسلام العبادي رئيس دانشگاه آل البيت است. عنوان صحبت وي التقريب بين المذاهب ضروراته و آلياته و فوائده بود. بعد از او آقاي عباس مهاجراني صحبت کرد که موضوع صحبتش ادب الخلاف بود و علم خلاف را که همان علم به اختلاف نظر ميان علماست را شرح و بسط داد. هارون القضاة هم که سخنران آخر بود و در ايران درس خوانده در موضوع دور التفسير في التقريب بين المذاهب سخن گفت.
در اين وقت از بشار خواستم که چند سطر در شرح حال خودش در دفتر من بنويسد که نوشت.

بشار عواد معروف / عمان/ 5922609
ولدت في بغداد في غرة شعبان 1359 ه. قمري . ايلول 1940 و درست في کلية الاداب بجامعة بغداد البکلوريوس و الماجيستر و الدکتوراه. و تعلمت التحقيق من محقق العصر شيخي العلامة مصطفي جواد رحمه الله. وفرغت حياتي لتحقيق النصوص، فانتجت حتي الان اکثر من مائة و ثمانين مجلدا بين التحقيق و تأليف خلا البحوث و ا لمقالات.
و کتب افقر العباد بشار بن عواد – عمان 17 ذو الحجة 1425

فردا جمعه 9 بهمن و در اينجا 18 ذي الحجه و طبعا عيد غدير است. دوستان سفارت مراسمي دارند و دعوت کردند تا ساعت 8 به سفارت رفته براي آنان صحبتي داشته باشم. سه ربع ساعت در حضور دوستان سفارت و خانواده هاي آنان صحبت کردم. سفير ما در اينجا آقاي ايراني است که خودش هم حضور داشت. اردن به لحاظ سخت گيري بر شيعيان بدترين کشور است. دليلش آن که هيچ گاه شيعه در اينجا زمينه رشد نيافته است. اين به رغم آن است که احمد حسين يعقوب اردني چندين کتاب در باره عقايد شيعه نوشته و استعداد علمي براي تشيع در اينجا وجود دارد. از برخي از شيعيان عراقي نقل شد که سال گذشته براي مراسم سوگواري به مزار جعفر رفته بودند اما مردم با سنگ به آنان حمله کرده و حتي تهديد کرده بودند که آنان را به دادگاه تحويل خواهند داد. سال گذشته مراسم محرم در منزل سفير بوده و تعدادي از شيعيان پاکستاني هم که در سفارت پاکستان يا جاي هاي ديگر هستند در آنجا حاضر بوده اند. همچنين عراقي ها هم در آنجا به سوگواري مي پردازند.
امشب ميهماني وزير اوقاف براي شرکت کنندگان در کنفرانس است. من شام را در سفارت با دوستان ايراني بودم و ساعت ده و نيم بود که به هتل برگشتم.
صبح شنبه ساعت 5/9 برنامه آغاز شد. رياست اين جلسه را سيد عبدالصاحب خويي بر عهده داشت. اسم آقاي الفحص را که از علماي لبنان است، از روي فراموشي از ليست سخنرانان از قلم انداخته بودند و اين سبب شد که وقتي از او خواستند سخنراني کند نپذيريد. اين آقاي الفحص از دوستان قديم مبارزان ايراني مانند جلال الدين فارسي و شيخ محمد منتظري بوده است. سالها ارتباطش با ايران قطع بود و اکنون باز ارتباط محدودي دارد. مقاله وي در موضوع نصوص وحدت گرايانه در نهج البلاغه بود که مي بايست موضوع خوبي باشد.
اولين سخنران شيخ محسن آل عصفور بود که از قبل کتاب مقدمة الفاخره او را در شرح حال صاحب حدائق الناضره ديده بودم. حالا قاضي دادگاه استيناف در بحرين است. عنوان سخنراني وي مباني وحدت در قرآن بود.
سخنران بعدي علاءالدين مدرس عراقي بود که کتابچه هاي متوسطي هم در موضوعات تاريخي دارد. بحث وي تاريخي بود و اشاره اي هم به موتمر نجف و خاطرات سويدي داشت. به شبکه المستقله و الجزيره هم که افراطي هاي دو طرف را براي گفتگو مي آورند اشاره کرد و اقدامشان را نابخردانه خواند. وي چند بار اشاره کرد که دوست و يا شاگرد سيد محمد صادق صدر بوده است. جالب بود که رياست جلسه با عبدالصاحب خويي بود که بردارش چنان که گفته شده توسط مقتدي پسر سيد محمد کشته شده و ترسم آن بود که واکنشي نشان دهد اما اتفاقي نيفتاد.
يحيي شنطناوي و بديع اللحام هردو، يکي ده دقيقه صحبت کردند. اولي از دانشگاه يرموک بود و دومي از دانشگاه دمشق. هر دو ادبي و خطابي و توصيه اي سخن گفتند. قرار است نماز جمعه را در همين مسجد که بالاي سالن کنفرانس است حاضر شويم. عبدالناصر گفت که شما مسافر هستيد و نماز جمعه براي مسافر نيست اما اگر مايليد برويم.
جالب است که روبروي مسجد، در آن سوي خيابان، کليسايي هست که گويا قديمي تر از مسجد است. با اين حال عظمت مسجد بسيار بيشتر و پيداست که براي رو کم کردن از مسيحي ها اينجا را ساخته اند.
همه ميهمانان در صف اول نماز نشستند و برنامه نماز مستقيم از تلويزيون پخش مي شد. محتواي سخنراني او که احتمال مي رفت در باره وحدت اسلامي باشد تماما در باره حجاج بود که تازگي بازگشته اند. يک يک از مناسک حج شروع کرد و البته پيش از آن يادي از موته که سر راه حجاج است کرد و کمترين اشاره اي به کنفرانس وميهمانان هم نکرد.
نماز که تمام شد سوار ماشين ها شديم تا به سمت دانشگاه موته که در کنار مزار جعفر بن ابي طالب(ع) و زيد بن حارثه و عبدالله بن رواحه
نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

منابع مشابه بیشتر ...

چگونه دانش «کتاب شناخت» را به عنوان یک رشته جامع علمی تأسیس کنیم؟

رسول جعفریان

روز سه‌شنبه ساعت ۱۷ عصر اسفندماه سال ۱۴۰۲ با با حضور جمعی از پژوهشگران، فهرست‌نگاران و مدیران کتابخا

البدء و التاریخ مقدسی، اثری مبتکرانه در تاریخ نگاری اسلامی

رسول جعفریان

گزارشی است در باره کتاب البدء و التاریخ مقدسی که از جهاتی اثری مبتکرانه و منحصر به فرد در میان کتب ت

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

اندر تعریف صحیفه پنجم از کتاب صحائف العالم

رسول جعفريان

گزارش و معرفی کوتاهی است از بخشی از کتاب صحائف العالم، اثری که تاکنون منتشر نشده است. در این فصل، اط

يک گزارش و سه سند در باره حجاج ايراني در راه جبل

رسول جعفريان

یش از یک هزار و سیصد سال، ایرانیانی که عازم حج بودند از راه جبل، به مکه می رفتند. این راه، حد فاصل ک