۵۴۲۹
۰
۱۳۹۸/۱۱/۲۹

یک بار دیگر در باره عبدالرضا حجازی...

پدیدآور: رسول جعفریان

خلاصه

نوشته کوتاه زیر مروری است بر کتاب جنایات تهمت او که در سال 1334ش منتشر شده است. علامه طباطبائی هم بر این کتاب، تقریظی نوشتند.

چند سال پیش مطلبی در باره عبدالرضا حجازی نوشتم، طلبه ای شیک پوش و به اصطلاح آن وقت ها خوش فکر که چند اثر مکتوب از خود برجای گذاشته و بیشتر اهل منبرهای پر تب و تاب پیش از انقلاب در باره مباحث اجتماعی و تربیتی از نظر اسلام بود. در باره وی مطالب زیادی هست که در آن مقاله آورده ام، اما اکنون قصد دارم، مروری بر کتابی از او با عنوان «جنایات تهمت» داشته باشم، اثری که در سال 1334 نوشته و علامه طباطبائی هم بر آن تقریظ نوشته است.

در این نوشته، بیشتر دنبال این هستم که بدانم، در ذهن جوانان روشنفکر روحانی آن وقت که خود را «دانشجوی علوم دینی» می خواندند، چه می گذشته است، جوانی که این نوشته وی، مورد ستایش علامه طباطبائی هم قرار گرفته است.

این کتاب در اصل در باره «تهمت» یک عمل ضد اخلاقی و زشت است که از دیر باز در متون دینی و خاصه اخلاقی در باره آن بحث شده است. کتاب سر جمع  یک صد صفحه است و نویسنده در آغاز اشاره ای به اصل تهمت دارد، و از افترا زدن به خدا، یا قرآن هم یاد می کند. تقریبا از همان ابتدا معلوم می شود که دایره تهمت را قدری وسیع تر از آنچه در اخلاق آمده در نظر دارد.

در ادامه، او چندین صفحه در باره آیات افک دارد و با تفسیر آنها در باره خبری که از عایشه نقل شده، اندکی با تفصیل در این باره بحث می کند، و آثار آن را در ناراحتی پیامبر (ص) به تصویر می کشد. با این بحث، بخش اول، در صفحه 31 پایان می یابد.

بخش دوم، مقایسه غیبت و تهمت است  و بیشتر موارد آن، شامل آیات و روایاتی در نکوهش غیبت آمده است و تقریبا ربطی به تهمت ندارد.

در بخش سوم، از تعبیر «جنایات تهمت» یاد می کند. از اینجا  به بعد، تقریبا، تهمت به معنای معمول آن مطرح نیست، و هدف نویسنده این است که بگوید، کسانی با طرح برخی ازمباحث، یا برخی رفتارها، دین را بدجلوه می دهند، یا  انسانیت و تمدن را بد نشان می دهند و این معنایش «تهمت زدن» است. به گفته وی و برای نمونه، «تهمت به عفت و نجابت» کاری است که زنان عریان انجام می دهند. آنها بی حجابی را فخر می دانند و به گفته او، معنای کارشان این است که نام شهوت رانی را نجابت می گذارند. در اینجا مخاطبش زنانی است که با رفتار زشت، پرده حیای عمومی را پاره می کنند. از توضیحات بعدی روشن می شود که اشاره اش به کسانی است که منکر حجاب هستند، و به تعبیر او به قرآن تهمت می زنند و یا حتی می گویند، این که حضرت زینب با مردم سخن می گفته، معنایش این است که اشکالی ندارد زنان  مثل ایشان در مرئی و منظر ظاهر شوند. حجازی این را نوعی تهمت می داند (ص 56).

بخشی دیگر، تهمت به «تمدن و انسانیت» است. این که کسی «جنایات و هوس رانی ها» را انسانیت بداند، در واقع، تهمت به تمدن زده است. اینها کسانی هستند که «بخاطر شهوات تهمت می زنند». اسم بی بند و باری را تمدن گذاشته اند. به نظر وی اینها مثل چهارپایان هستند، اما مدعی انسانیت و تمدنند. (ص 58). اگر کسی بگوید اینها اختراعاتی دارند، ایشان می گوید اینها ربطی به انسانیت ندارد و مربوط به مقام مادی زندگی است نه معنوی: «تمام وسائل و آلات صنعتی، کشاورزی و برقی و الکتریکی و ماشینی و اتمی و هیدروژنی و فوق آنها با هر پیشرفتی که کرده یا بکند، علوم و وسائل مربوط به زندگی ماده بوده، ارتباطی به انسانیت عالی... ندارد». از نظر او، دنیا غرق منجلاب فساد است. همه دنیای متمدن گرفتار فساد و تباهی است: «اروپا و امریکا و شوروی و غرب را به طور کلی، سالیان درازی است ظلمت شهوات حیوانی و جهل فرا گرفته، آثار و فضائل انسانیت مضحمل گردیده، درهم فرو ریخته است، و قطعات ابرهای این ظلمات از فضای غرب حرکت کرده، شرق مسلمان را نیز احاطه و نزدیک کرده است». (ص 60)

بحث بعدی «تهمت به ساحت علم» است، مواردی که افترای به جهان هستی است. این قسمت هم جالب است. او می گوید هدف از خلقت هر چیزی در این عالم، روشن است و تمام آنچه در هستی است، یک ذره از میلیاردهای بیشماری و بی حساب نور آفتاب تا کهکشان فلک و..» همه دارای هدف هستند. همه ذرات عالم به دنبال هدف حرکت می کنند. اگر کسی بخواهد هدف را انکار کند، و این را از علم نتیجه بگیرد، در اشتباه است و در واقع، به علم تهمت زده است. «نابجاترین تهمت بیجا و ناروا این است که بعضی از هوسرانان که نمی خواهند تسلیم خدا و دین مقدس خدا شوند، و برای اطفای شهوت استقلال طلبی حتی در برابر حق گفته اند که مجموعه هستی بی مبدأ و بی مقصود است» اینها تهمت به علم زده اند. اشاره وی به تبلیغات دوره بیست ساله است که به آن اشاره هم می کند، این که هم به اسم علم، به انکار هدف خلقت پرداخته اند و هم خودشان به تصاحب زمین های مردم مشغول شده، وسائل عرق خوری و مستی و تجاوز به نوامیس مردم را ترویج کرده اند. از نظر مذهبی ها، دوره بیست ساله، تماما علیه دین و غرق در فساد بوده است.

 یک مورد آشکار از تهمت به ساحت علم این است که می گویند «ما فرزندان میمون هستیم، در صورتی که [این] برخلاف محسوسات همه است، و تمام دلائل اولی و بدیهی حکم می کند که انسان فرزند انسان است و هیچ انسانی هم برخلاف این به یاد ندارد، حتی در مصر و سایر نقاط دنیا که به قول این آقایان و امثال همین آقایان جسدهای مومیایی شده انسان چندین هزار سال قبل از میلاد یافت شده و در موزه ها نگهداری می شود، و همین آقایان به قول خودشان از روی شواهد علمی و تاریخی حکم می کنند که این جسدها و این مجسمه های انسان از چندین هزار سال قبل از میلاد باقی مانده است، و یکی از آنها دارای دم یا پشم و هیئت و صورت هیچ میمونی نیست». این داستان ادامه می یابد و او تأکید می کند که «آری ... آری به خدا اینها به علم هم تهمت زده اند». (ص 69).

مورد بعدی «تهمت به روحانیت» است. به گفته وی، در هر طبقه ای خوب و بد هست، و نمی توان گفت، یک طبقه، کاملا خوب یا بد هستند. طبعا در میان روحانیت هم هست. اما باید از «نقشه های تسلط بیگانگان» با استفاده از فرهنگ هم آگاه بود. «آیا از دانشگاه و طرز تعلیم و اتلاف وقت و معاشرت بی مانع جوانان و دختران و حرکات شهوت بارشان به جای علم سخنی برانم؟». این بحث ادامه می یابد و با تعابیر تندی از رواج فساد در دانشگاه یاد می شود. «هزاران آه و ناله از این فرهنگ اروپایی که طویله ای و شهوت خانه ای را فرهنگ و علم می نامند... به خدا قسم نبودش از بودنش بهتر است، زیرا ... بگذارم و بگذرم و بر تأثر و جگر سوختگی دلسوختگان اسلام نیفزایم» (ص 76).

نویسنده از «بردن دانشجویان به اروپا» نکوهش می کند، «این تحصیل کرده ها اولین علمی که آموختند، پس از تزریقات سموم شهوت و سیاست که خون و روحشان را فاسد کرده بود، بی اعتنایی و بی علاقگی به رسوم و سنن ما و خودباختگی در برابر حرکات و هوسرانی های اروپائی ها و هضم شدن در آنها بود...» (ص 77). این جوانان وقتی از اروپا بر می گردند، «هضم شده در شهوات اروپایی ها» هستند «و به کلی حقایق را فراموش کرده اند. علتش این است که «اگر از اروپا علم فیزیک را مثلا آموختند، نباید ایمان و فضائل اخلاقی اسلام و ملیت اسلامی را از دست بدهند» و بدانند که اروپایی ها هم این ترقیات و اکتشافات را «از برکت رقص ها و دانس ها و دانستیک ها و شهوت رانی ها و جنایات اخلاقی بکف نیاورده اند».

او معتقد است که نه تنها دانشگاهها، بلکه صاحبان روزنامه ها و روزنامه نویسان هم، هضم در فرهنگ اروپایی ها شده و «نشریات آنها غالبا به نفع سموم سیاسی آنها بوده»، و اگر یک عده ای می خواستند حقایق را بگویند، «با وسائل مختلف صدای آنها را خاموش کرده اند».

به هر حال، تهمت به روحانیت، و تحقیر «آخوند» یکی از موارد تهمت به آنهاست و او می گوید «خدا را شاهد می گیرم که این جملات ... از روی تعصب نیست». وی به بیان فضائل علما پرداخته، می گوید در حالی که دیگران عمرشان را در سینماها می گذرانند، این عزیزان مشغول تحصیل و تدریس در حوزه های علمی هستند (ص 84).

وی در بخش دیگری، در بیان تهمت، به «افتراء به آزادی» می پردازد، این که مفهوم آزادی چیست. او می گوید،  عده ای آن را بد تفسیر کرده یا به گفته وی، به آن تهمت زده اند. «آزادی مفهوم صحیح ش آزادی از قید ظلم و باطل است». آزادی «در سایه برنامه و قانون او در حدود مقررات دین مقدس اسلام است که به تمام معنا حق و عدالت است و سزاوار اطاعت است». در چنین جامعه ای «بشر حق قانون گذاری ندارد» (ص 88) چرا که «اطاعت از قوانین صادره از مغز  و اراده یک انسان، محدود به خور و خواب و شهوت و خودخواهی» است. «محدود کردن بشر به این قوانین، بستن زنجیر جهل و شهوات بدست و پای اوست که بدترین ظلم و قید است». او می گوید، این در حالی است که دیگران آزادی را «آزادی از قید ایمان و حق و اسلام و عدالت و عقل» می دانند (ص 89).

تهمت به بهداشت و هنر بحث آخر نویسنده است که در آن به بحث از موسیقی و ریش تراشی می پردازد. کسانی به اسم بهداشت و هنر اینها را ترویج می کنند، در حالی که این تهمت به هنر و بهداشت است. «با یک دنیا تأسف و تأثر باید گفت که بیگانگان برای رسیدن به هدف پست و شهوانی خود، یعنی تسلط بر ما، یکی از نقشه های شان این بود که ما را سرگرم کرده و اوقات عزیز ما را تلف و اعصاب ما را ضعیف و افکارمان را وسیله استماع موسیقی متزلزل گردانند» (ص 91 ـ 92). این جنایت پیشگان، موسیقی را «غذای روح» معرفی کرده آن را سبب تقویت اعصاب می دانند، اما در واقع، این جنایت پیشه گان، این چنین با کمال بی حیایی به جهان بهداشت، تهمت زدند و نوازندگان موسیقی را هنرمند گفتند». وی سپس، چند صفحه ای در باره مضرات موسیقی و تأثیر منفی آن روی اعصاب بحث می کند و آن را نظر «دانشمندان دنیای جدید» می داند. (93 ـ 94). عباراتی از دکتر آلکسیس کارل فرانسوی و دکتر ولف آدلر پروفسور دانشگاه کلمبیا می آورد (ص 94 ـ 95).

داستان تراشیدن ریش هم به همین منوال مورد بحث قرا رمی گیرد. او نظر دانشمندان را در این باره نقل می کند که ریش تراشی چه قدر به پوست صورت آسیب می زند. «پروفسور ویکتور رژورژ عقیده اش این است که ریش فوائد بسیار بزرگی دارد» (ص 97). به گفته وی «دکتران و پزشکان که صورت خود را می تراشند و طب و بهداشت را تهمت زده و به اجتماع انسانیت خیانت می کنند، و کلیه صورت تراشان را به استغفار دعوت می کنم، و الا در مقابل این تهمت و خیانت، باید به انتظار انتقام حق باشند».

اینها اندیشه هایی است که در سال 1334 ش در ذهن طلبه جوانی با نام سید عبدالرضا حجازی قمشه ای می گذرد و بعدها از منبرهای برجسته می شود. وی به نسبت طلاب آن زمان، قلمی روان دارد و سعی می کند از اصطلاحات روز استفاده کند. نیز می کوشد تا با استفاده از استدلالهای اجتماعی و تاریخی و حتی علمی و نقل قول از دانشمندان معاصر، اقوال خود را ثابت کند. منبرهای او نیز به همین سبک و سیاق بود و تا نزدیکی انقلاب، این منبرها ادامه داشت و از رادیو هم پخش می شد، و البته داستان او، پس از انقلاب هم در منابع آمده است. فارغ از آنها، این که مذهبی های این دوره، یعنی دوره سی سال پیش از انقلاب، در باره تمدن، دنیای جدید، بحث فساد، رابطه علم ودین، دانشگاه و حوزه، غرب و تأثیر آن، تسلط بیگانگان و جز اینها، چه اصول موضوعه ای داشته اند، در این قبیل نوشته ها، به خوبی آشکار است. بسیاری از این اندیشه ها، هنوز هم در عمق روح و تربیت دینی در جامعه ما هست.

چنان که در ابتدا اشاره کردم، در آغاز این کتاب صد صفحه ای، مقدمه ای از علامه طباطبائی آمده که بخشی از آن به این شرح است: « این کتاب شریف که از نظر خوانندگان گرامی می گذرد و با بیان شیوای دانشمند ارجمند و فاضل محترم جناب آقای سید عبدالرضا حجازی قمشه ای ـ دامت افاداته ـ تنظیم شده، یک سلسله حقایق اسلامی و معارف دینی را با بهترین اسلوب و ساده ترین بیانی در معرض افکار عمومی گذاشته است، این جانب نیز به افتخار مطالعه قسمت هایی از وی نائل گشته و با مشاهده دقت معانی و سهولت بیان و نظم بدیع وی، جز این که به نوبه خود مراتب خضوع و سپاس گذاری خود را نسبت به ساحت مولف گرامی آن تقدیم نمایم، گریزی نداشتم... . محمد حسین طباطبائی

iLBBu1581971926.PNG

6BNBl1581971870.PNG

 

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

منابع مشابه بیشتر ...

چگونه دانش «کتاب شناخت» را به عنوان یک رشته جامع علمی تأسیس کنیم؟

رسول جعفریان

روز سه‌شنبه ساعت ۱۷ عصر اسفندماه سال ۱۴۰۲ با با حضور جمعی از پژوهشگران، فهرست‌نگاران و مدیران کتابخا

یادداشت های این بنده خدا در جلسه نقد و بررسی کتاب «تاریخ مفهوم عدالت اجتماعی در دوران مشروطه»

رسول جعفریان

روز هفتم اسفند 1402 جلسه ای در محل شهر کتاب (مرکزی) با حضور دوستان در باره کتاب تاریخ مفهوم عدالت اج

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

خواب ملاصدرا و تعبیر آن توسط خودش

رسول جعفریان

متن حاضر، خوابی است که ملاصدرا در شب سی ام رمضان 1028 هجری دیده و خودش آن را تعبیر کرده است.

سید حسین عرب باغی و نگاه مثبت به تحولات نوگرایانه دوره رضا شاه

رسول جعفریان

سید حسین عرب باغی (م 1329ش) از روحانیون پر نفوذ ارومیه در دوره رضاشاه است که آرای وی در خصوص تحولات