۳۲۲۷
۰
۱۳۹۸/۱۰/۲۶

سید جعفر مرتضی آنگونه که من شناختم (مصاحبه با مجله حوزه)

پدیدآور: رسول جعفریان

خلاصه

گفتگویی است در باره مرحوم استاد جعفر مرتضی که با مجله حوزه انجام شده است. سعی کردم، به شماری از ویژگی های علمی و اخلاقی ایشان بپردازم.

 

سابقه آشنایی

آشنایی بنده خدمت استاد جعفر مرتضی، به سال 61 باز می گردد. آن زمان، بنده و شماری از دوستان، در زمینه سیره نبوی فعالیت مطالعاتی داشتیم و می کوشیدیم جزواتی درباره جنگهای صدر اسلام بنویسیم. در آن وقت، استاد  برای تدریس روش تحقیق در تاریخ معین شدند. فکر می کنم دو سه جلسه در خدمتشان بودیم. این جلسات سبب شد تا بنده شیفته ایشان شده و در منزلشان که در میدان سعیدی، کوچه حاج زینل بود خدمتشان رسیدم. ایشان به گرمی استقبال کردند و بنده توانستم از نزدیک با فعالیت های علمی ایشان و نیز کتابخانه شان که بسیار غنی بود، آشنا شوم. این آشنایی سبب شد تا دریابم باید تمرکز بیشتری روی کار پژوهشی داشته باشم و در این مسیر می توانم از تجربه ایشان استفاده کنم. آقای سید جعفر، طی چند سال آثار و مقالاتی نوشته بودند که مهم ترین آن، کتاب حیات سیاسی امام رضا علیه السلام به عربی بود. بخش هایی از این کتاب به صورت مقالاتی در مجله الهادی منتشر شده، و سپس به صورت یک کتاب در بیروت منتشر شد. همان وقت ها، آقای دکتر خلیل خلیلیان که الان در کانادا هستند، آن را خلاصه ترجمه و منتشر کردند که بسیار هم استقبال شد، چون کار کاملا جدیدی بود. خاطرم هست، آن موقع کتابچه ای درباره مبدأ تاریخ هجری و کتابچه ای هم درباره ابوذر داشتند. کتاب بسیار خوب دیگر ایشان تا آن وقت «حدیث الافک» بود که یک اثر بسیار ارزشمند به حساب می آمد. این اثر هم در بیروت منتشر شده بود. در وقتی که بنده با ایشان آشنا شدم، مجلدات اول کتاب الصحیح من سیرة النبی (ص) توسط انتشارات اسلامی در حال نشر بود. این کارهای جذاب، علاقه بنده را به ایشان بیشتر کرد. این رفت و آمد ادامه یافت. استاد تا ده سال بعد از آن ایران بودند و سپس به بیروت رفتند. در تمام این سالها، مرتب خدمتشان می رسیدم. بعد از رفتن به بیروت هم، بارها در آنجا و هر بار که به ایران می آمدند، در منزل آقازاده ایشان، بدون استثناء خدمتشان می رسیدم. در تمام این دیدارها، بحث و گفتگو درباره مسائل مختلف ادامه داشت. حتی در آخرین بار هم خاطرم هست که باز سوالاتی مطرح کردم و بحث می شد.

 

ویژگی های بارز و انحصاری ایشان

ما نسلی در میان علمای شیعه داریم که در دوره اخیر تاریخ شیعه، در یک زمینه مشترک و با روشی نزدیک به همدیگر فعالیت می کردند. بنده الان با دیدگاه های آنان و تمایلات مذهبی شان کاری ندارم، اما از نظر سبک کار، آنها را نزدیک به هم می دانم. مرحوم سید شرف الدین، مرحوم علامه امینی، مرحوم عسکری و همین طور مرحوم سید جعفر مرتضی، اینها تحقیق در «شیعه شناسی تاریخی» را دنبال کردند و در این زمینه آثار برجسته ای را پدید آوردند. تقریبا همه اینها کتابشناسان برجسته ای بودند، یعنی با آثاری که در حوزه تاریخ و رجال و حدیث نوشته شده بود آشنایی داشتند. این آشنایی با کتابهای قدیم، در حوزه های شیعی، چندان گسترده نبود. علمای شیعه، بیشتر فقه و اصول کار می کردند و صرفا کتابهای این حوزه را می شناختند. در قم که در این زمینه ضعف جدی بود و البته مرحوم آقای بروجردی که فقیهی کتابشناس بود، اندکی جبران کرده بود. در آن وقت ها، نه کتابهای چاپ مصر و لبنان فراوان به ایران، و مخصوصا به قم می رسید، و نه سنت استفاده از آنها از پیش در قم و حوزه های شیعی ایران وجود داشت. آنهایی که از قدیم در ایران به مباحث امامت علاقه داشتند، حداکثر با کتابهایی مثل تذکرة الخواص و ینابیع الموده و این قبیل آثار آشنا بودند. دایره معلومات آنها از کتابهایی که در عهد صفوی در اصفهان شناخته می شد، اگر پایین تر نیامده بود، بالاتر نرفته بود. اما افرادی که ذکرشان رفت، از این جهت یعنی شناخت آثار مهم مسلمانان در حوزه تاریخ و رجال و حدیث، کاملا آشنایی داشتند و در ارجاع، به انبوهی از این کتابها استناد می کردند. دلیلش هم این بود که آنها عراق و لبنان را دیده بودند. علامه امینی جستجوگر مهمی در میان آثار اهل سنت بود و کتابخانه های زیادی را حتی در هند دیده بود و خودش در نجف، کتابخانه بزرگی تأسیس کرده بود. دامنه ارجاعات گسترده ایشان را می شود در الغدیر دید. آقای مرتضی هم در این جهت در آن مقطع تاریخی، کم مانند بود. کتابخانه ایشان، بسیار غنی و مملو از آثار مهم بود. تازه ترین آثار کهن تصحیح شده در کتابخانه ایشان وجود داشت. افرادی که یاد کردم، کارشان عمدتا همین شیعه شناسی تاریخی ـ کلامی است. کاری که با استناد به آثار کهن و تتبع در آنها به نفع شیعه انجام می شد. یافتن مویدات برای اثبات باورهای شیعه، دادن پاسخ به اعتراضاتی از قبیل آنچه ابن تیمیه و دیگران داشتند، و همین طور نقد کردن از باورهای اهل سنت به نفع شیعه با استفاده از همین ارجاعات انجام می شد. باور بنده این است که تنوع منابعی که استاد مرتضی از آنها استفاده می کرد، از بقیه بیشتر و جستجوی ایشان در یافتن مویدات از لابلای متون، ظریف تر بود. در واقع، در این افراد که همه متتبع و جستجوگر بودند، اما آقای مرتضی یک ویژگی برجسته داشت و آن این که اولا ذهن تاریخی نیرومندی داشت. تسلطش روی تاریخ صدر اسلام بسیار عالی بود. به علاوه فردی محقق بود. این به معنای آن نیست که دیگران محقق نبودند، اما به این معنی هست که او روشمند به کار تحقیق می پرداخت و از نظر علمی، در حوزه تاریخ و تحقیق در آن، قوت و قدرت حدس زدن داشت و تیزبین بود. حدس زدن، در «علم» نکته بسیار مهمی است. این که شما بتوانید از یک نص تاریخی، برداشت محققانه داشته باشید و البته بتوانید آن را به مخاطب خودتان هم بقبولانید، نیاز به نوعی تیزبینی و قدرت حدس دارد. به نظرم، در این زمینه، وسیع تر و عمیق تر از همطرازان خود عمل می کرد. این که عرض کردم آقای مرتضی تاریخی تر بود، به این معناست که ایشان فراتر از این که نظرش به استوار کردن بنیادهای تشیع باشد، به خود تاریخ اسلام هم علاقه داشت. دست کم اوائل بیشتر این طور بود. کتابهای ایشان، علاوه بر جنبه های مذهبی، ارزش مستقل تاریخ اسلامی هم دارد. به علاوه، به دلیل این که درگیر زمان انقلاب شد، به مسائل حکومتی و نظامات اداری از نظر اسلام هم توجه داشت و تلاش می کرد در آثار اهل سنت و شیعه، به دنبال نصوصی باشد که بتواند نظام اداری و حکومتی را از دید اسلام، روشن کند.

یک نکته اساسی درباره ایشان این است که می شد و می شود از کارهای ایشان، یک روش تحقیق در تاریخ استنتاج کرد و بدست آورد. بنده همان آغاز که «حدیث الافک» را دیدم، دریافتم که ایشان تا چه اندازه به روش های پژوهش در تاریخ، در ارزیابی سند، دقت در متن و مقایسه متون مربوط به یک ماجرا، و استفاده از بحث های انگیزه ای و جز اینها، پای بند است و مطلقا در استفاده از آنها کوتاهی نمی کند.  یک نکته دیگر، توجهی بود که ایشان کلا به تحریف تاریخ داشت. ایشان تلاش کرد تا نشان دهد مشکلات این تحریف ها در کجاست. برای مثال، روی اسرائیلیات تکیه داشت. در میان شیعیان، توجه به این نکته و نقش آن در ایجاد انحراف در تاریخ نگاری اسلامی کمتر اشاره شده بود. کلا مجلد اول کتاب الصحیح ایشان، نشان دادن برخی از تحریفات عمدی در سیره نبوی و دوره های بعدی بود. ایشان چون متون قدیم را زیاد می خواند، نکات خوبی بدست می آورد. ما الان بیشتر کلید واژه ها را جستجو می کنیم، ایشان متن کامل کتابها را می خواند.

آقای مرتضی از تاریخ، صرفا برای مقاصد کلامی بهره نمی گیرد، بلکه جنبه های دیگری را هم در تاریخ در نظر دارد که دیگران به آنها کمتر توجه دارند. یکی از این موارد، توجه به جنبه های اخلاقی است. بنده این را عرض کنم که آقای مرتضی، خودش، شخصا فردی اخلاقی بود و در زندگی روزانه، رعایت مسایل اخلاقی را می کرد. بنده هیچ گاه ضعف اخلاقی از ایشان ندیدم. در کنار آن، حس می کردم ایشان هر جا که در تاریخ و سیره نبوی و امامان به جنبه های اخلاقی می رسید، روی آن متمرکز می شد. از دیگر مسائلی که به آنها تکیه داشت، توجه به ابعاد سیاسی اسلام بود. نوشتن حیات سیاسی امام رضا یا امام حسن (ع) و همین طور مسیری که در کتاب صحیح از سیره نبوی دنبال می کرد، وجه سیاسی زندگی ایشان را نشان می داد. آقای مرتضی، در جریان انقلاب اسلامی، سیاسی شده بود و در مسائل لبنان هم، کاملا جانبدار حزب الله و هواخواه جریان های انقلابی بود. طبعا می کوشید تا آنچه از تاریخ اسلام به کار سیاست می آید، مطرح کند و با توجه به ریزبینی که داشت، نکاتی را مطرح می کرد که دیگران توجهی به آن نداشتند. ایشان این ظرفیت سیاسی را از قبل از انقلاب داشت و آن را در کتاب زندگانی سیاسی امام رضا علیه السلام نشان داده بود. درباره حیات امام رضا، باید عرض کنم هیچ کس در میان شیعه کتابی با این زاویه دید، این همه ارجاع و با این نظم ننوشته بود. اثری منحصر به فرد در این زمینه بوده و هست. البته که هدف مذهبی در پشت سر این تحقیقات تاریخی است، این روالی است که در بیشتر کتابهای تاریخی نگارش یافته با تفکر حوزوی از قدیم الایام بوده است. اشاره کردم که یک گرایش مهم ایشان در تحقیقات تاریخی، کار روی نظامات اسلامی بود. خاطرم هست که ایشان، کتاب تراتیب الاداریه را چنان ریز و دقیق خوانده، و یادداشت هایی استخراج کرده بود که واقعا دیدنی بود. بیشتر این یادداشت برای نشان دادن جنبه های اداری و سازمانی و حکومتی در اسلام بود که اول انقلاب سخت کاربرد داشت. ایشان در سیره نبوی در جای جای آن، این نکات را آورده و از آنها استفاده می کرد.

تاثیر سید جعفر در حوزه

شک نباید کرد که استاد مرتضی، با توجه به ویژگی های علمی و پژوهشی و جنبه های نوآورانه که در تحقیقات خود داشت، و در حالی که نزدیک به 25 سال در قم زندگی کرده بود (از سال 47 تا 71) و بعد آن هم مرتب رفت و آمد داشت، تأثیر زیادی در حوزه گذاشت. ایشان وقتی به قم آمدند، دومین طلبه لبنانی بودند که در قم ساکن شدند. پیش از ایشان مرحوم سید عبدالله شرف الدین که اتفاقا همین دو سه هفته قبل درگذشت، در قم زندگی می کرد. او ایشان را به آقایان میرمحمدی و روحانی و احمدی معرفی می کند و آقای میرمحمدی، برای مدتی طبقه ای از خانه اش را در اختیار ایشان قرار می دهد. بعد از آن هم با همین حضرات و آقای شبیری حشر و نشر داشتند. در حوالی سال 50 عده دیگری از طلاب و فضلای عراق گرفتار جریان تسفیر و اخراج از عراق می شوند و به قم می آیند. اینها در دارالتبلیغ فعالیتی را آغاز می کنند، و شروع به نشر مجلات و کتابهایی می کنند. فعالیت های آقای سید جعفر مرتضی و این گروه، برای تغییر در وضع نگارش و پژوهش در قم موثر بوده است. البته آقای مرتضی، شخصیت مستقلی داشت و از همه آنها متفاوت بود. تا این زمان، تاریخ اسلام نویسی در قم، مطابق یک روال قدیمی بود که اشاره کردیم. اولا مأخذ شناسی درستی نبود و کتابهای اصلی این حوزه، چندان به قم نمی رسید. مطالعه آن منابع قدیم هم معمول نبود. البته چندین دهه بود که در ایران، آثار جدیدی نوشته می شد. مثلا در تهران میرزا خلیل کمره ای بود. سید جعفر بر اساس کار منبع شناسی خود، مطالعه گسترده متون قدیمی و استخراج یادداشت های بیشمار از آنها که معمولا در پشت همان کتابها هم می نوشت، و ذهن فعالی که برای نگارش و ترکیب آن متون و نقادی آنها داشت، کارهای تازه ای کرد که حوزه قم را کاملا متأثر کرد. وقتی «الصحیح من سیره النبی» منتشر شد، طوری تأثیر گذاشت که برخی از دعاوی جدید آن، به تدریج در قم مقبول واقع شد. این کتاب به سرعت ترجمه شد و بسیاری از کسانی که در این باره می نوشتند یا تدریس تاریخ اسلام داشتند، از آن متأثر بودند. این مسیر ادامه یافت.

بعد از آمدن ایشان به قم، و به خصوص بعد از انقلاب، تعداد قابل توجهی طلبه لبنانی به ایران آمد که با حمایت ایشان در قم اسکان یافتند. ایشان مدرسه ای به نام منتدی جبل عامل برای آنان تأسیس کرد و خود سرپرستی آن و طلاب لبنانی را بر عهده گرفت. با همت تعداد قابل توجهی خانه برای لبنانی ها تهیه شد که در آنها زندگی می کردند. این خانه ها، تا سالها، به نام بنده بود که این اواخر، به نام موسسه ای شد که برای همین کار در نظر گرفته شده بود. در واقع، بخش دیگری از تأثیر ایشان در این زمینه سر و سامان دادن به وضع طلاب لبنانی در ایران بود که تاکنون یک گروه بسیار قابل توجه هستند. ایشان خودشان هم به شماری از آنها درس می دادند و برخی هم کارهای پژوهشی با استاد داشتند که یکی از آقای مرحوم آقای قصیر بود، دیگری جناب آقای دعموش. متاسفانه به دلایلی آقای مرتضی، اوائل دهه هفتاد از ایران رفتند، اما آثارشان مرتب در ایران انتشار می یافت و بارها جوایزی را در کتاب سال و فارابی و موارد دیگر به خود اختصاص داد. جالب است که یک سال، همزمان ایشان و بنده که شاگردشان بودم، جایزه فارابی را در کنار هم دریافت کردیم.

به هر حال، در دانش مربوط به تاریخ اسلام در قم، و تحولاتی که در این زمینه رخ داد، استاد مرتضی نقش مهمی دارد. این معنایش این نیست که همه دیدگاهها و نقدها و نظرات ایشان پذیرفته شده، اما در علم، اصولا روال همین است که هر کسی از بزرگان آن علم، چه مقدار تأثیر بر روند کلی آن دانش بگذارند و سید جعفر در این زمینه، واقعا تأثیرگذار بوده است. مجلات ایرانی، همان زمان بودنشان در قم و بعد از آن، بارها با ایشان مصاحبه کردند و دیدگاه های ایشان را ترویج کردند. در این زمینه آینه پژوهش همیشه پیشگام بود و دوستمان آقای مهدوی راد از هر جهت در ترویج افکار سید جعفر فعالیت داشت. ایشان شیفته تحقیقات استاد مرتضی بود.

یک بار هم سال 79 همایشی در قم برگزار کردیم که محور آن بررسی الصحیح بود و در این باره مجموعه مقالاتی هم منتشر شد. این کار در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه انجام شد و اداره آن را خود بنده به عهده داشتم. در این سالها، آثار تاریخی فراوانی در قم نوشته شده و حتی برخی دهها عنوان کتاب با دیدگاه های تردیدگرایانه در برخی از مسائل تاریخ اسلام نوشته اند، اما هیچ گاه یک صدم اثر استاد مرتضی را نداشته اند. ایشان هم البته مدافع مذهب هستند، اما طرف دیگر قصه، تسلط ایشان بر متون و کارهای نقادانه است که انصاف علمی در بسیاری از آنها وجود دارد و دقیقا به همین خاطر تأثیر می گذارد. بد نیست اشاره کنم که ارتباط ایشان با دانشجویان تاریخ در دانشگاهها کم بود. در واقع بیشتر همان اوائل انقلاب بود. خاطرم هست که نخستین دوره ای که برای تاریخ در دانشگاه تربیت مدرس تهران گرفته شد، به قم می آمدند و درس سیره را نزد استاد فرا می گرفتند. هنوز هم آن دوستان در برخی از دانشگاهها فعال هستند که از آن جمله آقای اصلانی در دانشگاه اراک و آقای بهشتی سرشت در دانشگاه امام خمینی قزوین است. مرحوم آقای آئینه وند هم با استاد ارتباط داشت و به نظرم متأثر از استاد بود. اما به طور کلی این ارتباط برقرار نبود. روش های استاد هم در تاریخ اسلام، به دلیل آن که جنبه های مذهبی و کلامی داشت، گاه مورد انتقاد واقع می شد. به طور کلی باید عرض کنم، تاریخ اسلام در ایران رشته قوی و نیرومندی نیست و در این زمینه، متخصصان حرفه ای که بتوانند در دنیای علم دیدگاههای تازه ای را مطرح کنند، نداریم. در این وضع، تحقیقات استاد، بسیار موثر و یک مرحله پیشرفت جدی به حساب می آمد.

تاثیر ایشان بر آثار بنده

پیش از این، در باره سابقه آشنایی عرض کردم. طی ده سال، از زمان آشنایی بنده تا رفتن ایشان از ایران، به طور مستمر با ایشان در تماس بودم. اخلاق نیکو و گرم ایشان، همیشه عاملی بود تا بنده فرصت داده باشم خدمتشان برسم. چندین بار با ایشان سفر رفتم. حتی یک بار تهران آمدند و آن زمان که من تاریخ اسلام عمومی را در دانشکده دامپزشکی تدریس می کردم، آمدند و سرکلاس نشستند. خاطرم هست اولین موضوعی که به بنده دادند تا درباره آن تحقیق کنم، نماز خواندن ابوبکر به جای پیامبر در مسجد در ایام بیماری حضرت بود. ایشان روش مطالعه آثار، گردآوری همه نصوص مربوط به موضوع، دسته بندی آنها و نقادیشان را به تدریج به بنده یاد دادند. شاید از بین اینها، مطالعه متون کهن و روش ثبت مطالب و این که چه نکاتی باید یادداشت شود از همه مهم تر بود. ایشان شمار زیادی از متون حدیثی و تاریخی را مطالعه کرده و پشت صفحات سفید آن، مطالب را در یک سطر یا نیم سطر یادداشت می کردند. کتاب ده جلدی المصنف عبدالرزاق را دقیق و کامل مطالعه کرده و هزاران یادداشت یک سطری در صفحات سفید آن نوشته بودند. یک وقتی قرار شد بنده همه این یادداشت ها را در دفتری گردآوری کنم که این کار را کردم و همه را در یک دفتر بزرگ نوشتم. طبعا درباره یادداشت هایی که نوشته بودند، سوال می کردم که به چه دلیل یادداشت کرده اند و به چه کاری می آید. بنده از سال 63 نوشتن یک دوره تاریخ اسلام را ابتدا از پیش از اسلام و پس از آن سیره شروع کردم. طبعا این متأثر از روشهای ایشان بود. البته آن زمان، این متن را در درسهای عمومی تاریخ اسلام در دانشگاه درس می دادم و قدری می باید درسی هم نوشته می شد. این سبب شد تا در جریان نگارش، بیشتر از کتاب الصحیح استفاده کنم. در سال 66 کتابچه ای با عنوان روش تحقیق در تاریخ نوشتم که بخش قابل توجهی از آنها، حاصل تجربیاتی بود که با نوشتن و گفتگو با ایشان بدست آمده بود. البته و متاسفانه هیچ وقت آن موضوع را دنبال نکردم. کارهای تاریخ اسلامی بنده ادامه یافت، طبعا نه در چارچوبی که ایشان پیش می رفت، بلکه بیشتر نگاه به تاریخ اسلام به عنوان یک درس مستقل دانشگاهی بود. بعدها بنده به تاریخ تشیع و یا تاریخ صفویه و حتی تاریخ معاصر پرداختم که خیلی با کارهای ایشان قرابتی نداشت.

یک فرصت تاریخی دیگر هم این آشنایی برای بنده فراهم کرد و آن نوشتن کتاب «اکذوبة تحریف القرآن بین الشیعة و السنه» بود. کتابچه ای که ایشان از بنده خواستند بنویسم و نوشتم. طبعا اصلاح و ویرایش کردند. تحویل بخش بین الملل سازمان تبلیغات وقت که تحت مدیریت آیت الله تسخیری بود شد، ایشان هم اصلاحاتی کردند و منتشر شد. البته آقای مرتضی، بعدها خودشان در موضوع تحریف کتاب «حقایق هامه» را نوشتند که به تفصیل در باره جمع قرآن بحث کردند. به هر حال، بنده در تمام این سالها، هر وقتی هم که ایران می آمدند، گفتگو داشتم و سوال و جوابها مکرر بود. روشن است که اختلاف نظرهایی بود، اما گفته های استاد، همیشه راهگشا و قوی بود و اگر کسی می خواست جواب بدهد، باید آمادگی کافی می داشت.

 ویژگی های بارز اخلاقی استاد

اشاره کردم که استاد از نظر اخلافی، فردی کاملا مقید به مبانی اخلاقی و از نظر شخصیتی، چهره ای آرام، همگرا، صمیمی و مثبت بود. در تمام این سالها، شاهد مهمان نوازی ایشان بودم و حتی سر سوزنی احساس نکردم در مقابل آمدن مهمان، ناراحت و یا ترش رویی کرده باشد. بماند که شاهد بودم وقتی خانه ایشان  در خیابان ابن سینا بود، ماهها و بلکه بیش از آن، شخصی را که جنون داشت، به خاطر مصالحی، در خانه خود نگاه داشت. انبوهی از افراد نزد ایشان رفت و آمد داشتند، با همه آنها رفتاری کاملا آرام و اخلاقی داشت. در مقام صحبت درباره دیگران، از هیچ کس نکوهش نمی کرد و نشنیدم از کسی ناراحت باشد. البته بر سر مسائل فکری حساسیت داشت، اما از نظر رفتاری، حاضر نبود اگر به خاطر مسائل فکری و مذهبی هم از کسی ناراحت است، این ناراحتی را بروز دهد و گلایه کند. می دانستم که همیشه مشکلات و مسائل مالی داشت، اما هیچ گاه گلایه ای از این بابت ندیدم. از نظر مذهبی ایمانی جدی داشت و به همین دلیل، توکل بر خدا داشت و کارهایش را با اعتماد جلو می برد. از نظر تواضع هم استاد مثال زدنی بود. هیچ گونه رفتار برتری جویانه در ایشان ندیدم. در مقابل دیگران تواضع واقعی داشت. به هر حال، انسانیت در وجود این مرد موج می زد و آدم می توانست در برخورد با ایشان، رفتار یک انسان کاملا اخلاقی را تجربه و مشاهده کند. ایشان، بنده را نزد استادان دیگر هم بردند. در واقع به خاطر آشنایی با ایشان بود که بنده با مرحوم احمدی میانجی و مرحوم سید مهدی روحانی آشنا شده و مرتب نزد آنان رفت و آمد داشتم. این دو نفر از دوستان بسیار نزدیک آقای مرتضی بودند و ایشان معمولا قبل از انتشار کارهایش، آنها را در اختیار آنان می گذاشت تا کامل مطالعه کرده و در باره  مسائل آن نظر دهند. نظرات آنها را هم با تعبیر بعض المحققین وارد متن می کرد. در جلسات تفسیری هم که در شبهای ماه رمضان برگزار می شد، اغلب شرکت می کرد. بنده هم همراهشان به این جلسات رفتم که تا چند سال در آن شرکت می کردم. در این جلسه، آقایان پیشگفته، و نیز آیات میرمحمدی، آذری و معرفت و شیخ حسن آقا تهرانی و عده ای دیگر شرکت می کردند.

رویکردهای استاد مرتضی در تاریخ نگاری

فکر نمی کنم خود ایشان هم انکار می کرد که تاریخ برای ایشان، یک امر مستقل به عنوان علم تاریخ نبود، بلکه ابزاری برای فهم دین و مذهب و تقویت دینداری در جامعه بود. ایشان اول و آخر، رویکرد کلامی و اعتقادی به تاریخ داشت و این را بارها در مصاحبه ها نیز ابراز کرده بود. با با این حال، همان طور که گفتم، توجه ایشان به تاریخ به عنوان یک عالم، بسیار بیش از کسانی مانند علامه امینی یا سید شرف الدین بود. ایشان معتقد بود که باورهایی که ایشان با تاریخ در پی اثبات آنهاست، در اصل معقول هستند و ایشان از ابزارهایی استدلالی و همین طور با بهره گیری از تاریخ درست، در پی اثبات آن باورهاست. پیش از این هم اشاره کردم که ایشان، ضمن بیان تاریخ، هر آنچه از آثار دینی و کلامی و اخلاقی که به ذهنشان خطور می کرد، بیان می کردند. شاید در این زمینه قدری جلوتر هم حرکت می کردند. این مفهومی از تاریخ مذهبی یا تاریخ برای مذهب است که ایشان روی آن پافشاری داشتند. پیش از ایشان هم، تاریخ در حوزه های علمیه و توسط عالمان شیعه به همین شکل بود. شیخ مفید یا سید مرتضی یا شیخ طوسی همین گونه با تاریخ برخورد می کردند. کتاب الجمل شیخ مفید یک نمونه از این دست آثار تاریخی است که تاریخ در آن، در خدمت کلام شیعی قرار گرفته است.

نکته دیگری که در آثار ایشان مشهود است، نگرش شکاکانه و نقادی در نقل گزارش های تاریخی است. عبارت «نحن نشک فی هذه الروایه» و شبیه آن فراوان در آثار ایشان به چشم می خورد. در واقع، فارغ از نکته ای که بالا درباره رویکرد کلامی و باوری ایشان گفتیم، نمی توانیم انکار کنیم که ایشان، با نگاه شکاکانه در گزارش های تاریخی، یک مکتب جدیدی را پایه گذاری کرد. تاریخهایی که در گذشته نوشته شده، دشواری های زیادی از لحاظ وجود انگیزه های مذهبی و قبیله ای و سیاسی در تحریف و تغییر آن نقش داشته است. آقای سید جعفر جلد اول الصحیح را به همین انحرافات در تاریخ نگاری اسلامی اختصاص داده است. ایشان در ضمن بیان رویدادها روی  موارد تحریف شده یا آنچه را که تحریف می دانست، انگشت می نهاد و به صورت حرفه ای آنها را در بررسی گزارش های تاریخی بکار می گرفت. البته، نگرش شکاکانه در آثار طه حسین و در همین دوره، در آثار مرحوم سید جعفر شهیدی هم بود. اما به نظرم، اصلا و ابدا، آنها توانایی استاد مرتضی را نداشتند. آنها هم در روایات معمول شک می کردند. مخصوصا طه حسین در این زمینه جدی تر بود، اما آقای مرتضی در یک دامنه وسیعی، نگرش شکاکانه را نسبت به روایات تاریخی اهل سنت، اعمال می کرد. خوب، اگر توجه کنیم که از قضا، عالمان سنی هم مثل ایشان رویکرد کاملا مذهبی در وقت چینش و نگارش آن آثار داشته اند، وقتی با همین ابزار به سراغ بررسی آثارشان برویم، راحت تر دستشان رو می شود. ممکن است یک فرنگی نتواند این انگیزه ها را در تغییر و تحریف به درستی درک کند، اما کسی که خود در این سوی ایستاده، حس می کند که دقیقا چه نوع انگیزه های متعصبانه ای در طرف مقابل توانسته است تاریخ نگاری قدیم مسلمانی را گرفتار مشکل کند. به طور کلی بنده اعتقادم این است که آقای مرتضی، روش نقادی گزارش های تاریخی را بر اساس نوعی نگرش شک گرایانه تاریخی بنیاد گذاشت. البته ایشان، در این شک، شروع به بررسی می کرد و دلایل را باز می کرد. این شک را طه حسین هم در گزارش های تاریخی و حتی مشهورترین روایات تاریخی داشت، اما دلایل روشنی ارائه نمی کرد. بیشتر یک حس نشان می داد. برای نمونه طه حسین هم در وجود عبدالله بن سبا شک کرد، اما هیچ وقت استدلالها و روش علمی علامه عسکری را بکار نگرفت. آقای مرتضی هم برای شک خود، استدلال می کرد. روایات را به خوبی می کاوید، نقاط ضعف یک گزارش را بدست می آورد و آن را رو می کرد. اغلب به تناقض اخبار تکیه می کرد و این را اصلی برای تردید در اصل ماجرا یا چگونگی وقوع آن می دانست. به نظر می رسد در دوره اخیر، در چارچوب روش های سنتی برای نقد، ما نقادتر از استاد مرتضی در حوزه تاریخ نگاری اسلامی نداریم. معنای این حرف این نیست که همه نقادی های ایشان درست است، یا اساسا انگیزه های ایشان برای اثبات دیدگاهی خاص از نظر مذهبی، مورد قبول همگان است. مقصودم تقویت حس تردید و نگاه نقادانه روی اخبار تاریخی و روایات اسلامی است که در آثار ایشان به روشنی وجود دارد.

استاد مرتضی و بهره گیری از گستره ای وسیع از منابع

اگر شما نگاهی به کتابهایی که در حوزه تاریخ اسلام در ایران نوشته می شد بیندازید، حتی بهترین نمونه هایی که در نیمه اول قرن چهاردهم هجری شمسی منتشر شده، هیچ نوع تنوع و گستردگی در استفاده از منابع در آنها نمی بینید. این در حالی است که آثاری که فرنگی ها درباره دنیای اسلام یا تمدن اسلامی یا تاریخ ایران می نوشتند، سرشار از استفاده از مآخذ مختلف بود. یکی از دلایلش این بود که اساسا تاریخ نویسان مذهبی، پیشینیه ای در استفاده از منابع متعدد تاریخی و رجالی و حدیثی نداشتند و منابعشان خلاصه در چند کتاب مشخص بود. این در حالی است که وقتی آثار استاد منتشر شد، انبوهی از ارجاعات در پاورقی دیده می شد. فهرست مآخذی که در پایان کتاب می آوردند، شامل صدها کتاب بود. در واقع، استاد در این زمینه، نشان داد که می توان از انواع و اقسام منابع استفاده کرد. این روش در کشورهای عربی، از دهها سال قبل رواج داشت و ایشان در حوزه شیعی این روش را جا انداخت.

البته این بهره گیری از منابع با این گستردگی، می تواند با روشهای مختلف انجام شود. استاد، اغلب، نظری را که دارند، با استفاده از ارجاعات مختلف، به اثباتش می پردازند، اما از نظر سنجش منابع، طبقه بندی آنها از نظر زمانی، متاسفانه توسط ایشان کار چندانی صورت نمی گرفت. در واقع، ایشان در صورت بندی گزارشی که آن را درست می دانستند، از هرجایی که ممکن بود، نقلهایی را که برایشان قابل استناد بود می آوردند. طبیعی است که این یک مسیر است، و می توان به گونه ای دیگر، مثلا تاریخ نویسی بر اساس گزارش راویان مشخص، و تفاوت آنها با یکدیگر، یا روشهای دیگر، با مآخذ برخورد کرد. استاد از این قبیل هم در آثارشان دارند، اما اغلب، و بیشتر به دلیل مواضعی که از لحاظ مذهبی و کلامی دارند، مسیر خاصی را در یک گزارش طی می کنند، هرچند نهایت تلاش خود را دارند تا مستنداتی برای آن بیابند.

چاپ شده در مجله حوزه، سال 35، شماره 5، شماره پیاپی 180، زمستان 97

ktH7W1579177607.PNG

Fnkqn1579177631.PNG

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

مروری بر افکار ابوالفتوح رازی در کتاب رَوح الاحباب و رُوح الالباب

رسول جعفریان

کتاب روح الاحباب و روح الالباب اثر ابوالفتوح رازی ـ صاحب تفسیر روض الجنان «480 ـ 552» ـ به تازگی در

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

مروری بر افکار ابوالفتوح رازی در کتاب رَوح الاحباب و رُوح الالباب

رسول جعفریان

کتاب روح الاحباب و روح الالباب اثر ابوالفتوح رازی ـ صاحب تفسیر روض الجنان «480 ـ 552» ـ به تازگی در

برهان المسلمین در توحید و فلسفه احکام و قوانین اسلام

رسول جعفریان

نویسنده کتاب برهان المسلمین که در سال 1307 خورشیدی نوشته و منتشر شده است، می کوشد تصویری از اسلام ار