زندگی اجتماعی در عصر عباسی بر اساس آثار جاحظ (گزارش یک کتاب)
خلاصه
نوشته های جاحظ علاوه بر جنبه های علمی مختلف آن، حاوی داده هایی است که برای تاریخ اجتماعی دوره عباسی بسیار سودمند است. نویسنده این کتاب، ام الخیر عثمانی، متخصص تاریخ اسلام (دوره میانی) تلاش کرده است تا بر اساس این کتاب، تاریخ اجتماعی این دوره را بیان کند. این کتاب، می توان آموزش خوبی برای کسانی باشد که به این حوزه علاقه مند بوده و سعی می کنند از دل متون، تاریخ اجتماعی دوره ای را بنگارند.چکیده
سخن از زندگی اجتماعی ارتباط مستقیمی با زندگی سیاسی، اقتصادی و فکری موجود در اجتماع دارد که از جامعهای به جامعه دیگر و از عصری به عصر دیگر متفاوت است. بدون تردید سیاست داخلی هر حکومت، از بارزترین عوامل ایجاد اصلاحات اجتماعی در جامعه است. همانگونه که زندگی اجتماعی مسلمانان در قرون اولیه اسلام، بازتاب سیاست حکام و تفاوت حاکمان با یکدیگر در اعصار مختلف بوده است. نمونه این تفاوت در حیات اجتماعی مردم در سدههای نخستین اسلام را در دوران خلافت خلفای عباسی به وضوح میتوان مشاهده کرد. همانگونه که بغداد در دوران خلیفه المهدی و هارون الرشید، جلوههای گوناگونی از رفاه و آسایش را شاهد بود که بر حیات اجتماعی مردم در آن روزگاران تأثیری مستقیم داشت. این امر نتیجه سیاست تسامح و کَرمی بود که این خلفا بدان مشهور بودند. هدف نوشتار حاضر معرفی و بررسی یکی از متونی است که پیرامون زندگی اجتماعی مردم در دوران خلافت عباسی بر پایه آثار و نوشتههای جاحظ تألیف شده است.
کلیدواژهها
زندگی اجتماعی، عصر عباسی، جاحظ
«جامعه اسلامی در طول تاریخش، تحولات بسیاری را پشت سر گذاشته است. با وجود اینکه سرآغاز شکل گیری آن در جامعه عربی بود، امّا به تدریج غیر عربها را نیز در خود هضم کرد و در نتیجه فتوحات، اقوام مختلفی از ملل گوناگون را در خود پذیرفت. بنابراین، بررسی تغییر و تحولات جامعه اسلامی به ویژه برای روشن شدن و شناخت تغییراتی که در جامعه اسلامی پدید آمد، از ضروریات مطالعه تاریخ اسلام در دورههای زمانی مختلف به شمار میآید. از سوی دیگر، تغییرات ایجاد شده در ترکیب جامعه اسلامی، یعنی ثابت نماندن آن ترکیب و ساختار و شکلگیری آداب و سنن جدید در جامعه اسلامی، منجر به اختلاف نظرات دینی، سیاسی، اجتماعی و ... پیرامون پذیرش تحولات جدید و یا عدم پذیرش آنها در اجتماع بود.»
این مقدمه، نقطه آغاز بحث نویسنده کتاب «زندگی اجتماعی در عصر عباسی بر اساس آثار جاحظ» است.
تلاش برای شناخت جامعه عربی پایبند به آداب، عادات و رسوم خویش در مقابل گروهها و دستههای غیر عرب از مسلمان و غیر مسلمان در جامعه اسلامی، از جمله مسائل قابل تأملی است که نویسنده کتاب پیش رو را بدان وا داشته تا به پژوهش پیرامون اینگونه تحولات اجتماعی در جامعه عربی – اسلامی بپردازد.
نویسنده کتاب «ام الخیر عثمانی» متخصص تاریخ میانه اسلام و دانش آموخته دانشگاه «الجیلانی بونعامه» در الجزایر است که کتاب حاضر رساله دکترای وی بوده است. او تلاش کرده تا با بررسی آثار و نوشتههای «جاحظ» ادیب معتزلی معروف عصر عباسی، تفصیلی از وجوه مختلف زندگی اجتماعی مسلمانان، به عنوان یکی از بخشهای اصلی و مهم تاریخ اجتماعی را ارائه دهد.
نویسنده دلایل انتخاب خود را برای مطالعه زندگی اجتماعی در عصر عباسی، به ويژه بر پایه نوشتههای جاحظ اینگونه بیان میکند:
اول، تلاش برای شناخت جامعه عربی مسلمان و متمسک به آداب و سنن خویش در مقابل گروههای غیر عرب از مسلمان و غیر مسلمان وارد شده در جامعه. همچنین شناسایی تألیفات و نوشتههای گوناگون شناخته شدهای که در دوره زمانی مورد نظر نویسنده در جامعه اسلامی پدید آمدند.
دوم، تمایل به آشنایی با نمونه هایی از آراء و افکار معتزلی در شناخت جامعه اسلامی جدید و شکل یافته در دوران خلافت عباسی و اقدامات عباسیها در مسیر دعوت و ترغیب به سمت تحولات جدید در جامعه مانند: «فرقه جاحظیه»[1] و دعوت به آن به اشکال مختلف، که از نخستین راههای دعوت به سمت این تحولات در جامعه اسلامی بود.
سوم، شناخت جایگاه طریقت جاحظیه که جاحظ را در به کار بردن عنصر عقل در جامعه واداشت، آن هم در برههای از زمان که مذاهب دینی و کلامی مختلفی در جامعه وجود داشت.
نویسنده در پژوهش خویش با سؤالی اساسی رو به رو است و در سراسر بحث، در صدد پاسخ به آن است. سؤالی که وی با آن مواجه است : «عملکرد عنصر عرب و مسلمانان در رویارویی با جامعه اسلامی در شرایطی که جامعه ما بین عربیت از یک سو و آداب و سنن وارد شده از دوران خلافت عباسی از سوی دیگراست، به چه صورت بوده؟»
به دنبال این پرسش اصلی، سؤالات جزئی دیگری نیز در طول پژوهش برای نویسنده ایجاد شده است که وی در فصول مختلف کتاب حاضر، پاسخ آنها را مورد بحث و بررسی قرار میدهد. سؤالات فرعی که نویسنده با آنها مواجه است عبارتند از:
آیا جاحظ واقعاَ در زمینه ادبی دست به قلم بوده و تبحر داشته یا ادبیات را وسیلهای برای رسیدن به مقصود اصلی خویش قرار داده است؟
انگیزه اصلی جاحظ از تألیفاتش چه بوده است؟
جایگاه بنی هاشم در دربار خلفای عباسی به طور خاص، چگونه بود و آیا واقعاَ برخورد خلفای عباسی نخستین با آنان متفاوت بوده است؟
آیا عملکرد دیوان مظالم (دادگستری) و کثرت مراجعین به آن، نشانه عدم موفقیت خلفای عباسی نخستین در دادرسی به مظلومان بوده، یا اینکه این عامل دلیلی قطعی بر بی حاصلی دستگاههای قضایی و تسلط قانون سیادت و برتری قدرتمندان و نقش حاجبان دربار در ترسیم و شکل دهی به عدالت بوده است؟
فرقه جاحظیه با جریانی که به سنت پیامبر(ص) دعوت میکرده، چقدر همسو و موافق بوده است؟
آیا ضروری است رفتار و تعامل با اهل ذمّه، مشابه رفتار پیامبر(ص) و خلفای پس از ایشان با آنان باشد؟ به ویژه آنکه شرایط زمانی و مکانی این دو دوره با یکدیگر متفاوت است.
کدام گروههای موجود در جامعه بیشترین خطر را نسبت به دیگری در جامعه عصر عباسی و در بازه زمانی مورد بحث داشتند؟ و .... که نویسنده را بر آن داشته تا برای پاسخگویی به این سؤالات پژوهش خویش را در فصول و بخشهای مختلفی تنظیم کند.
با توجه به سختی هایی که در مسیر پژوهش و بررسی حوادث و جنبههای مختلف این دوره تمدنی مهم وجود داشته است، نویسنده اثر حاضر روش توصیفی – تحلیلی را با توجه به مقتضیات پژوهش خویش و ویژگی آثار جاحظ از اشارات فلسفی گرفته تا روایات مختلف، برای تبیین زندگی اجتماعی در عصر عباسی در پیش گرفته است.
بازه زمانی پژوهش حاضر از سال ۱۳۲ه.ق تا ۲۵۵ه.ق را در بر میگیرد. کتاب در ۳۶۸ صفحه تدوین شده است و شامل یک مقدمه و جهار فصل است و با یک نتیجهگری به پایان میرسد.
نویسنده، مقدمه کتاب (ص۳۳-۸۰) را به زیستنامه جاحظ و آثار وی اختصاص داده است و زندگانی جاخظ را از دوران کودکی و جوانی به خصوص در بغداد شرح داده و در این بخش، مهمترین تألیفات وی را بیان کرده است. پس از این مقدمه تقریباَ مفصل، فصل اول کتاب آغاز میشود.
در این فصل نویسنده به بنیان و اساس جامعه عربی از حیث نسب یعنی (عرب و عجم) میپردازد و در این بخش از طبقهای جدید به نام «بنَویین»[2]نیز صحبت میکند که در عصر عباسی ایجاد شد. پس از آن به بررسی گروههای اجتماعی دینی مانند: مسلمانان، مسیحیان، زرتشتیان و... پرداخته است.
نویسنده پس از معرفی دستهها و گروههای موجود در اجتماع از تقسیم اجتماع عصر عباسی به دو طبقه «عام» و «خاص» و ویژگیهای این دو طبقه و دلایل این تقسیمبندی صحبت میکند.
امّا در فصل دوم، نویسنده تلاش کرده است تا برخی حقایق پیرامون گروههای اجتماعی و ارتباط آنها با یکدیگر را در جامعه عباسی کشف کند. در این فصل نویسنده بحث را با جایگاه بنی هاشم در دربار و جامعه عصر عباسی آغاز میکند. در ادامه به بررسی ویژگیها و ارتباط خلفای عباسی با بنی هاشم و ارتباط آنان با حاجبان[3] پرداخته است.
در این فصل به جایگاه اهل ذمّه و تعامل خلفای عباسی با آنان در دربار و اجتماع نیز پرداخته شده است. که البته تمام این مباحث و مطالب از لابه لای نوشتههای جاحظ استنتاج شده است. نویسنده در ادامه فصل دوم، به جایگاه یهود در جامعه عصر عباسی و ارتباط آنان با خلفای عباسی و نظر و دیدگاه جاحظ در این باره پرداخته است.
فصل سوم، به بحث پیرامون خانواده در عصر عباسی و برخی سلوک و رفتارهای اخلاقی که سبب تمایز فرد در جامعه اسلامی عصر عباسی بوده اختصاص دارد. در این فصل نویسنده به نشانههای انسجام و همبستگی خانواده با بیان نمونههای از ارتباط خلفاء با همسرانشان، فرزندان و برادرانشان و نیز ارتباط فرزندان خلفا با مادرانشان میپردازد. پس از آن تمرکز خود را به بحث پیرامون جایگاه و منزلت زن به حکم، قوام دهنده اصلی و اساسی خانواده اختصاص داده است.
این بخش با پرداختن به زنان آزاده و ارتباط آنها با خلفاء آغاز و به بحث پیرامون کنیزکان و جواری و تفاوت آنها در جامعه عصر عباسی ختم میشود. البته نویسنده در بحث از خانواده، به برخی رفتارهای غیر اخلاقی مانند: زنا، لواط، شرابخواری و ... نیز پرداخته است. در این بخش نویسنده اقدامات برخی خلفای عباسی، برای اصلاح فساد اخلاقی موجود در دربار را نیز توضیح میدهد.
امّا فصل چهارم به بررسی افکار پست پیرامون اصالت عربی و عباسی اختصاص دارد. نویسنده در این بخش افکار زنادقه، شعوبیه و اثر ویرانگر آنها را در جامعه بررسی میکند. از سوی دیگر عوامل مؤثر در انتشار این افکار و حتی تأثیر آنها را بر برخی الفاظ متداول در ارتباط با پوشاک و انواع غذاهای رایج میان مردم بیان می کند. (ص۲۹۲-۲۹۶)
نویسنده این تأثیرات را از نشانههای فعّالیت زنادقه و شعوبیگری در جامعه عصر عباسی دانسته است. چراکه؛ از نظر آنها تغییر از جامعهای اسلامی به غیر از آن، نیازمند تغییر در افکار، عادات، رسوم و ارزشهای جدید میباشد.
نویسنده در این بخش به برخی ملاحظات و نتایجی که جاحظ پیرامون تحولاتی که عصر عباسی شاهد آن بوده در زمینههایی مانند: مشاغل مختلف در جامعه تا برخی سرگرمیها و تفریحات، میپردازد و بحث را با عبارتی که از میان پژوهش خویش بدان دست یافته پایان میدهد.
نویسنده معتقد است جاحظ در تمام رسائلی که وی در مسیر پژوهش خویش از آنها بهره برده است به مثابه یک سنّی ظاهر شده است و پرداختن وی به احادیث و روایات نبوی نتیجه آن است. وی همچنین معتقد است جاحظ آثار خویش را تحت تأثیر مذاهب و آموزههای غالب در جامعه نگاشته است. بر این اساس اگر در دورهای معتزلیان در حکومت نقش داشتند، وی در نوشتههایش مانند یک فیلسوف ظاهر شده و عقل را حاکم کرده است و اگر در دورهای مذهب اهل تسنن حاکم بوده، او مانند یک راوی و قصّهگو ظاهر شده است.
نویسنده در کتاب حاضر از منابع و مأخذ مهمی از جمله کتابهای دینی، ادبی، فلسفی، تاریخ و ... بهره برده است. از این رو در مقدمه کتاب با توجه به موضوع و نوع نگاه خود از منابع و مأخذ خود صحبت میکند. مجموعه منابعی که نویسنده از آنها بهره برده است، ابتدا کتابها و مجموعه رسائل جاحظ است که اساس پژوهش حاضر بر آن استوار است مانند:
کتاب هفت جلدی «الحیوان» که در آن جاحظ به شرح واقعیتی که از مطالعه پیرامون طبیعت حیوانات (جانورشناسی) بدان دست یافته، میپردازد و از میان نتایج این بحث، به طبایع غیر عربها مانند: زنادقه، شعوبیه و دهریه و مناظرات آنان با اهل کلام و بنی عباس میپردازد. از سوی دیگر در این کتاب دوران عباسیان را نیز به تصویر کشیده است. هر چند در میان مباحث کتاب گاه جاحظ، شک و تردید خود را پیرامون برخی مسائل مطرح شده و ادعاهایی که سندیت دینی یا عقلی ندارند نیز بیان میکند. از نظر نویسنده، جاحظ در این کتاب مانند یک فیلسوف کامل ظاهر شده است.
کتاب «البغال» که در واقع دانش دایره المعارف نویسی وی را منعکس میکند که در آن علم، ادب، دین، فلسفه، لغت و کلام را به نوعی با هم و در کنار هم جمع کرده است. در این اثر همچنین عقاید کلامی بزرگان معتزلی نیز ذکر شده است. کتاب البغال در واقع مکمل کتاب الحیوان به شمار میرود.
دیگری «رسائل جاحظ» در سه مجموعه، که بیشتر مطالب آن به نحوی تکرار مطالب و گفتههای جاحظ در دیگر آثار وی به ویژه در کتاب الحیوان اوست. در این مجموعه رسائل نیز به ارتباطات مختلف جاحظ با وزرای عباسی و متکلمین وجز آنها اشاره شده است.
از دیگر آثار جاحظ که نویسنده در پژوهش حاضر از آنها بهره برده برده میتوان به: رساله «کتمان السّر و حفظ اللّسان»، «الحاسد و المحسود»، «النّبل و التنبّل و ذمّ الکبر»، «تفضیل البطن علی الظهر»، «کتاب مفاخره الجواری و الغلمان» اشاره کرد که در آن اخلاق و فقه و قضایای مربوط به لواط و غیره را جمع کرده است.
کتاب «المعلّمین» و «طبقات المغنّین» و «مدح التجار و ذم عمل السلطان» از آثار دیگری است که در پژوهش پیش رو مورد استفاده قرار گرفته است. در این کتابها، جاحظ به طبقات مختلف جامعه و فعالیت دستههای مختلف اجتماعی در جامعه و فرهنگ عصر عباسی در زمینه موسیقی و غناء و بحث پیرامون معلمان ودیدگاه مردم نسبت به آنان پرداخته است.
مجموعه «رسائل الکلامیه» نیز از نخستین رسالههای جاحظ است که در آن به علم کلام پرداخته است. کتاب «القیان»، «رساله النابته»، کتاب «فی الخلق القرآن»، «الرد علی النصاری»، «فضل هاشم علی عبد شمس»، «مناقب الترک و جند الخلافه»، «فخر السودان علی البیضان»، «الحجاب»، «ذمّ اخلاق الکتاب»، «الاوطان و البلدان» و کتاب «البیان و التبیین»، «البخلاء» و «المحاسن والأضداد» و ... از دیگر منابعی است که نویسنده پژوهش حاضر در بررسی زندگی اجتماعی عصر عباسی از آنها استفاده کرده است.
نویسنده ضمن معرفی کتاب «المحاسن و الأضداد» این چنین میگوید: علی رغم آنچه گفته شده که این کتاب به سبب اسلوب کتابتش به لحاظ ادبی از تألیفات جاحظ نیست، گویی مدعیان این سخن به محتوای آن توجهی نکردهاند. جاحظ علی رغم اینکه در کتابهایش همواره مانند یک فیلسوف ظاهر شده اشت، امّا در این کتاب او فیلسوف نیست، بلکه شبیه یک روایتگر ظاهر شده است و نویسنده تأکید میکند در بررسی روایتهای این کتاب و نزدیکی روایات آن با آنچه در کتاب «تاریخ طبری» آمده، به این نتیجه رسیده است که بیشتر روایات این کتاب صحیح است.
هر چند برخی روایات نادر نیز در این اثر یافت میشود که به دوران خلیفه «المهدی» و همسرش «الخیزران» اختصاص دارد. نویسنده معتقد است وجود این دست روایات، شاید به سبب ترفندی از جانب یکی از نَوابت (اصحاب حدیث تندرو) و به ویژه شیعه باشد.
بنابراین، نویسنده معتقد است جاحظ این کتاب را زمان «متوکل علی الله» عباسی نوشته است. به سبب برتری مذهب سنی و نیز اشاراتی که درباره خلیفه متوکل عباسی در آن آمده است. وی همچنین بر این باور است این کتاب به خط خود جاحظ نیست، بلکه املای وی بر کاتبی دیگر است. دلیلی که بر این مدعا آورده این است که دوران بیماری جاحظ به درازا کشید و تقریباً تمام عصر متوکل عباسی را شامل شد. از این رو بعید به نظر میرسد که وی این کتاب را نوشته باشد.
کتاب «المحاسن و الأضداد» دربرگیرنده برخی اشعار و سخنان اهل کلام نیز است. مانند آنچه در کتاب «البیان و التبیین» وی آمده و حاوی اخبار کوتاهی از رجال معتزله نیز میباشد. روایات این کتاب در واقع تأکیدی است بر آنچه جاحظ در کتاب «الحیوان» خود بدان دست یافته است.
نویسنده پژوهش حاضر علاوه بر استفاده از آثار و رسائل جاحظ، برای تکمیل مباحث خویش از مجموعهای از کتب ادبی، تاریخی، سیاسی، فلسفی و دینی و ... مانند:
کتاب «الأغانی» ابو الفرج اصفهانی، «شذرات الذهب» ابن عماد حنبلی، «الملل و النحل» شهرستانی، «طبقات المعتزله» احمد بن یحیی بن مرتضی، «مروج الذهب» مسعودی، «اخبار الطوال» دینوری، «الفهرست» ابن ندیم، «البدایه و النهایه» ابن کثیر، «عقد الفرید» ابن عبد ربه، «نهایه الأرب فی فنون الأدب» نویری، «الوزراء و الکتاب» جهشیاری، «فرق الشیعه» نوبختی، «الامامه و السیاسه» ابن قتیبه دینوری و دهها کتاب دیگر نیز استفاده کرده است.
وی در ادامه نام برخی از کتب تراجم، معجم و مآخذی که در مسیر پژوهش خویش از آنها بهره برده را ذکر کرده است.
در خصوص استفاده از آثار و نوشتههای خارجیها، نویسنده اذعان دارد از حسن حظّ وی بیشتر آنها ترجمه شدهاند، امّا با این وجود گاهی تناقضاتی در برخی از این نوشتهها مشاهده کرده است که دلیل آن را سوء فهم زبان جاحظ از جانب نویسندگان خارجی میداند.
امّا اشکالی اساسی در این بخش مشاهده میشود و جای بسیاری از متونی که به طور خاص، پیرامون زندگی اجتماعی نگاشته شدهاند خالی است.
با وجود آنکه اساساً هدف از نگارش این اثر، توصیف حیات اجتماعی در عصر عباسی است، انتظار میرود نویسنده در این بخش از پژوهش خویش از انواع کتابهایی که در زمینه علوم اجتماعی، تاریخ اجتماعی و زندگی اجتماعی به رشته تحریر در آمده بهره ببرد. هرچند نویسنده در آخرین سطور مقدمه کتاب به این مسئله اشاره کرده، امّا نامی از این کتابها که در مسیر پژوهش خویش از آنها استفاده کرده به میان نیاورده و تا حدودی از آن غفلت کرده است.
مؤلف یکی از سختیهای اصلی کار پژوهشی خویش را صرفاً کاربرد نام «جاحظ» به لحاظ جایگاه علمی و ادبی وی میداند و آن را بزرگترین سختی در بررسی خود به شمار آورده است.
از سوی دیگر تحلیل متون ادبی جاحظ، به نحوی که با نصوص تاریخی موافق باشد و پیدا کردن مصادیق تاریخی برای آنها را از دیگر سختیهای کار خویش دانسته است. چرا که متون ادبی معمولاً با انواع آرایههای ادبی و عناصر خیال همراه هستند و پیدا کردن مواد تاریخی از میان آنها کاری بس دشوار است.
همچنین نویسنده در شرح برخی مصطلحات موجود در نوشتههای جاحظ، به ویژه اصطلاحاتی که در بخش طعام بکار رفته دچار مشکل شده است. این مسئله به سبب آن است که بیشتر آنها ریشه فارسی داشته و نویسنده برای توضیح و شرح آنها با مشکل و سختی مواجه بوده است. (صص۳-۲۹۲)
نویسنده در مقدمه کتاب، انواع منابع و متونی را که در بازه زمانی پژوهش وی قرار گرفتهاند را توضیح میدهد و یک به یک محتوای آنها را بررسی میکند. این معرفی بیش از نیمی از مقدمه را به خود اختصاص داده است (صص۱۱-۲۹) که سبب اطاله کلام و به نوعی خستگی خواننده خواهد بود.
دیباچه کتاب با عنوان «زندگی جاحظ و آثارش» است. در این قسمت نویسنده بحث را با طرح سؤالاتی شروع کرده و تلاش میکند تا در طول بحث به آنها پاسخ دهد. پرسشهایی که نویسنده در این بخش مطرح کرده تقریباً همان سؤالاتی است که در مقدمه به آنها اشاره شد. از صفحه ۳۳ تا ۶۶ کتاب به شرح زندگی جاحظ، آثار و جایگاه وی و... اختصاص یافته است.
از صفحه ۶۷ تا ۸۰ نویسنده باز هم به بررسی تحلیلی برخی کتابهای جاحظ مثل: الحیوان و البیان و التبیین و ویژگی آنها و روش وی پرداخته است که تقریباً بیشتر مطالب این بخش تکراری و همان مباحثی است که نویسنده در بخش معرفی منابع خویش به آنها پرداخته بود، تا آنجا که مطالعه آن گاه از حوصله خواننده خارج است.
فصل اول با عنوان «اساس جامعه عباسی بر پایه آثار جاحظ» است که نویسنده در این فصل به بنیان جامعه عباسی بر اساس دو مؤلفه «نسب» و «دین» پرداخته است. این بخش نیز با طرح سؤالاتی آغاز میشود. در بخشی که به بررسی گروههای دینی موجود در عصر عباسی مانند: مسلمانان میپردازد، علی رغم تصور خواننده پیرامون بررسی جایگاه مسلمانان و نقش آنها در خلافت عباسی و سیر تاریخی آنها، تمام بحث به مباحث کلامی و اختلافات موجود میان شیعه، سنی، معتزله، رافضیها و ... پیرامون مسئله خلق قرآن، تشبیه و ... اختصاص یافته است. (صص۱۰۷-۱۱۳)
نویسنده در این بخش دو طبقه «عام» و «خاص» را نیز معرفی کرده و منظور از آنها و ویژگیهای این دو طبقه در عصر عباسی را توضیح میدهد. وی میگوید «عام» از نظر جاحظ، اهل سنت و جماعه هستند که اساس و پایه دولت عباسی بر این طبقه نهاده شده است (ص۱۲۵).
مقصود از طبقه «خاص» نیز خلیفه، خانواده وی، رجال حکومت، سپاهیان، شعرا، کنیرکان، موالی، خدمتگزاران و ... هستند. البته جاحظ ترتیب افراد این طبقه را بر اساس نسبت و پیوندشان با علم کلام میداند (صص۳۳-۱۳۲).
فصل دوم پیرامون «دستههای اجتماعی و ارتباطشان در جامعه عباسی» است. در این فصل نویسنده به بنی هاشم و جایگاه آن ها در جامعه عصر عباسی و ارتباط خلفا با بنی هاشم میپردازد. در ادامه نیز به روابط یهود و نصارا و تعاملات آنها با خلفای عباسی پرداخته شده است.
نویسنده تفاوت این فصل را با فصل اول که ترکیب جامعه عصر عباسی بر اساس دو مؤلفه «نسب» و «دین» از نظر جاحظ است، در شناخت جایگاه این عناصر در جامعه عصر عباسی و بحث مساوات و برابری گروههایی از هاشمی و اهل ذمّه که دعوت عباسیها بر آن استوار بود، میداند.
امّا آنچه که از بررسی این فصل نیز مشخص میشود این مسئله است که نویسنده نتوانسته در طول پژوهش، خود را از گیر افتادن در مباحث کلامی برهاند و به جای پرداختن به سیر تاریخی مباحث در جای جای متن، درگیر بحثهای کلامی معتزلیان پیرامون مسئله خلق قرآن، مفهوم استوی علی العرش و ... شده است. (صص۶۶-۱۶۱)
فصل سوم به بحث «خانواده در عصر عباسی و رفتار آنها در جامعه» اختصاص دارد. نویسنده در این فصل بیش از آنکه به بحث پیرامون خانواده بپردازد، به وضعیت خانواده طبقه خاص موجود در دربار و ارتباط افراد با یکدیگر پرداخته است. (ص۱۹۰)
از سوی دیگر با توجه به عنوان اثر پیش رو، نویسنده در بحث از زندگی اجتماعی به مؤلفههای حیات اجتماعی مانند: مراحل تکوین خانواده، ازدواج و رسوم رایج در آن و ... توجهی نکرده است. در بحث کنیزکان و جواری به نقش آنها در جامعه عصر عباسی و تغییرات ایجاد شده در جایگاه آنها نیز اشارهای نشده است. (ص۲۰۱)
فصل چهارم به «زنادقه و شعوبیه و نشانههای آنها در جامعه عباسی» اختصاص دارد. نویسنده یکی از عوامل انتشار این افکار را در جامعه عصرعباسی نهضت ترجمه میداند که سبب ورود برخی افکار بیگانه در تمدن اسلامی شد. نویسنده معتقد است ترجمه برخی کتابها در آن عصر زمینه را برای ورود خرافات و شرک در جامعه باز کرد. (ص۵۶-۲۵۵)
در این فصل به نکات مفیدی پیرامون زنادقه و شعوبیه پرداخته شده است. مباحث پایانی این فصل به برخی اعیاد، مناسبات و مشاغل اختصاص دارد که نویسنده از عید نوروز و برگزاری آن در دوران عباسی یاد کرده است. (ص۲۶۳-۲۶۵)
در بخش نتیجهگیری، نویسنده دوباره مروری بر کل کتاب و مهمترین مباحث آن دارد. در واقع این بخش بر خلاف تصور خواننده که انتظار میرود ماحصل کار را در نمایی روشن مشاهده نماید، در حکم دورنمایی برای مطالبی است که در فصول چهارگانه کتاب به آنها پرداخته شد.
با وجود تلاشی که نویسنده در ترسیم زندگی اجتماعی در عصر عباسی داشته است و در برخی فصول کتاب اطلاعات بسیار مفید و ارزشمندی را نیز به خواننده ارائه می کند، امّا بیش از آنکه سیر تاریخی مباحث را دنبال کند، گرفتار بحثهای کلامی شده است و در مواردی احساس میشود بحث از مسیر اصلی خود خارج شده و رنگ و بوی کلامی به خود گرفته است. نویسنده کتاب را با این عبارت به پایان میرساند:
«هرچه جاحظ در کلیّت کتابهای خود نوشته است، چیزی جز توضیح مکتب جاحظیه و دور داشتن آن از اضافات و تحریفی که به آن وارد شده و نیز توضیح زمینههای تطبیق آن در اصلاح جامعه سنی نیست. به ویژه اینکه جامعه عباسی ابزار و تنها نمونه آزمودن نظریه او برای قانع کردن مسلمانان نسبت به درستی آن بود. تا از این رهگذر دانش کلام به ویژه مکتب جاحظیه این نظر انتقادی او را بپذیرند. این همان فاکتوری است که کتابهای او را رنگ و بوی نظریه پردازی داده است».
پربازدید ها بیشتر ...
آثار و مقالهشناسی دکتر حسین مدرسی طباطبایی
محمدرضا رهبریانسیدحسین مدرسی طباطبایی (متولد 1320 ش در قم) استاد و پژوهشگر علوم اسلامی، پس از تحصیلات جدید به حوزۀ
عکس نوجواني منسوب به رسول خدا (ص) از کجا آمده است؟
جعفر هادي جعفريانعکس نوجواني رسول خدا (ص) از کجا آمده است؟ نوشته: Pierree Centlivre & Micheline Centlivre
نظری یافت نشد.