۶۰۵۰
۰
۱۳۹۶/۰۱/۲۳

اجازات شیخ أعظم مرتضی انصاری

پدیدآور: امـــــرالله شـــــــجاعی

خلاصه

صدور اجازات اجتهادیه و روائیه و حسبیه و ذکریه جزء شؤونات علمای سلف محسوب می‌گردیده است و بخش مهمی از امورات مردم از طریق همین اجازات به انجام می‌رسیده است و علما نیز به اغراض گوناگون خود را مقیّد به کسب اجازه و اعطاء اجازه می‌دیدند.

صدور اجازات اجتهادیه و روائیه و حسبیه و ذکریه جزء شؤونات علمای سلف محسوب می‌گردیده است و بخش مهمی از امورات مردم از طریق همین اجازات به انجام می‌رسیده است و علما نیز به اغراض گوناگون خود را مقیّد به کسب اجازه و اعطاء اجازه می‌دیدند.

یکی از بزرگترین علمای شیعه در قرن سیزدهم هجری که صاحب و مؤسس مکتب اصولی و فقهی بوده است, حضرت آیت الله العظمی شیخ اعظم شیخ مرتضی انصاری دزفولی (1214 - 1281 ق) می‌باشد وی پایه گذار مکتبی گردید که هنوز مورد توجه علمای بزرگ قرار دارد و بیشترین تاثیر فقهی و اصولی را در بعد از خود به جای گذاشته است.[2]

این نکته که شیخ اعظم چون سایر علمای بزرگ شیعه خود دارای اجازات بسیاری بوده باشد و اجازات بسیاری را برای دیگران صادر کرده باشد، مطلب خاص و جدیدی نیست اما از آنجا معروف گردیده که شیخ اجازه اجتهادیه به کسی نداده است، بر آن شدیم با بررسی اجازات وی، به این مهم هم بپردازیم.

دو تن از شاگردان شیخ اعظم ادّعا کرده‌اند که شیخ به کسی اجازه اجتهاد نداده است:

1- مرحوم میرزا محمد تنکابنی در کتاب «قصص العلماء» درباره استادش شیخ مرتضی انصاری می‌نویسد: «... هرگز متصدی مرافعات نمی‌شد و به کسی اجازه اجتهاد نداد».[3]

2- شاگرد دیگرش مرحوم سیداسـماعیل تنکابنی در کتاب «نضرة الناظرین و نزهة الباصرین» در ذیل ترجمه استادش می‌نویسد: «قلّما ارتکب الاجازة، لم یجز أحدا، قیل أنه قال: انی علی ظن أو شکٍ من نفسی فکیف منکم».[4]

و یکی از نوادگان شیخ نقل می‌کند که: شخصی رفته بود خدمت شیخ انصاری تا تصدیق اجتهاد از ایشان بگیرد. شیخ تصدیق نداده بود. آن فرد گفته بود: آقای تصدیق نمی‌دهی نده، اما علّت اینکه تصدیق اجتهاد به کسی نمی‌دهی چیست؟ شیخ فرموده بود: «هنوز من بعد از شهید اوّل، قطع به اجتهاد کسی پیدا نکردم».[5]

اما در بررسی‌های آینده مشخص خواهد شد که شیخ همچون سایر علمای بزرگ شیعه هم خود دارای اجازات بوده و هم اجازات مختلف اجتهادیه و روائیه و حسبیه از وی صادر گردیده است. ممکن است شیخ اعظم در دوره‌ای به دلیلی از دادن اجازات اجتهادیه خودداری می‌کرده است، به نظر می­رسد شيخ از روی احتياط، از دادن اجازه به افرادی كه توانايی فقهی آنان را احراز نكرده، خودداری می­كرده است.[6]

 

مشایخ اجازه شیخ انصاری[7]

1- ملا احمد نراقی (1185-1245 ق)

2- شیخ علی کاشف الغطاء (1197-1253 ق)

3- ملا محمد جعفر استرآبادی (1195 - 1263 ق)

4- آقا سید حسین امام شوشتری (1189-1275 ق)

5- سید صدرالدین عاملی (1193-1264 ق)

6- شیخ محمد سعید دینوری «صد تومانی» (متوفای حدود 1250 ق)

1- ملا احمد نراقی (1185-1245 ق)

فقیه و مجتهد بزرگ فرزند علامه ملا مهدی نراقی در نراق کاشان بدنیا آمد و از محضر پدر خویش بهره وافر برد، سپس به عراق مهاجرت نمود و از علمای اعلام آنجا چون سید مهدی بحرالعلوم و شیخ جعفر کاشف‌الغطاء و سید محمد مهدی شهرستانی بهره برد. سپس به کاشان بازگشت و در سال 1209 ق بعد از وفات پدرش ریاست دینی آن سامان به وی منتقل گردید و حوزه درسی بزرگی را تشکیل داد و بسیاری از محضرش بهره‌مند گردیدند یکی از آن افراد شیخ اعظم مرتضی انصاری بود که چهار سال در خدمتش بود و از وی موفق به اخذ اجازه گردید.

وی کتب و رسائل بسیاری را تالیف نمود که از جمله آنها می‌توان به «مستند الشیعه»، «عوائد الایام»، «عین الاصول»، «مناهج الاصول»، «معراج السعادة»، «خزائن» و «طاقدیس» اشاره نمود.[8]

شیخ انصاری اجازه خویش را به سال 1244 ق از ملا احمد نراقی اخذ کرده است.

اجازه ملا احمد نراقی به شیخ مرتضی انصاری (رحمهما الله) :

بسم الله الرحمن الرحیم و به وثقتی

الحمدلله الذی نورّ قلوبنا بانوار المعرفة و الدرایة و اوضح لنا سبیل الرشد و الهدایة و الصلوة و السلام علی سیدنا و نبیّنا محمد منقذالامّة من الضلالة و الغوایة صلوةً لاغایة لها و لا نهایة و علی اله المعصومین الذین کملت بهم دائرة الولایة و بقائمهم قامت القیامة و بعد فیقول المحتاج الی عفور به الباقی احمد ابن محمد مهدی ابن ابی ذر النراقی بصّره الله بعیوب نفسه و جعل غده خیراً من یومه و یومه خیراً من امسه ،انّ من منن الله سبحانه علی العباد ان سهّل لهم سبیل الرشاد و ابان لهم طریق السداد فجعل لحفظ دینه و احکامه علمآء مستحفظین لشرایعه و احکامه صار بتلفّف  الخلف عن السلف ما استودعوا من علوم اهل بیت العصمة و الشرف حفظاًلها عن الضیاع و التلف فکم من متغرّب عن وطنه لطلب العلی و نازح عن سکنه و مسکنه لنیل المنی و رحلة قدحاب البلاد و تلقّی من افواه الشیوخ ما بلغهم من مشائخهم عن سادات العباد فلله درّهم اذعرفوا من قدر العلم ما عرفوا و صرفوا الیه من وجوه هممهم ما صرفوا و کان ممن جدّ فی الطلب و بذل الجهد فی هذا المطلب و فاز بالحظ اللأوفر الأسنی و حظی بالنصیب المتکاثر الاهنی مع ذهن ثاقب و فهمٍ صائب و تدقیق و تحقیق و درکٍ غائرٍرشیق و الورع و التّقوی و التمسک بتلک العروة الوثقی العالم النبیل و المهذّب الاصیل الفاضل الکامل و العالم العامل حاوی المکارم و المناقب و الفائز باسنی المواهب الالمعی المؤید و السالک من طرق الکمال للأسدّ ذوالفضل و النّهی و العلم و الحجی الشیخ مرتضی ابن الشیخ محمد امین الانصاری التستری ایّدة الله بتأییده و جعله من کمل عبیده و زاد الله فی علمه و تقاه و حباه بمایرضیة و یرضاه واستجازنی بعد ما ترّدد الیّ و قرأ علیّ و تبینّت فضیلته لدّی و لما کان ایدّه الله جدّه و ضاعف کدّه و جدّه أن یروی عنی کتاب نهج البلاغه فی خطب امیرالمؤمنین و الصحیفة السجادیّة فی ادعیة سید الساجدین علیهما افضل صلوة المصلّین و الکتب الأربعة التی علیها المدار فی تلک الاعصار الکافی و الفقیه و التّهذیب و الاستبصار و الکتب الثلثة الجامعة لمتفرقات الاخبار الوافی و الوسائل و بحار الأنوار و سائر کتب الحدیث و التفسیر و الفقه و الاستدلال و اللّغة و النّحو و الاصولین و الرجال من مصنّفات الفرقه و مؤلفات علماء العترة اعلی الله مراتبهم فی فرادیس الجنة و کذا مصنّفات و الدی القمقام رفع الله درجاته فی دار السّلام و ما برزمنی و جری به قلمی فی التصنیف و افرغ عنی فی قالب التّألیف فلیرو عنّی جمیع ذلک کیف شاء و احّب و لمن اراد و طلب بطرقی المتّصلة الی اهل بیت العصمة و علماء الفرقه

فمنها : ما اخبرنی به قرائة و سـماعاً و اجازة الشیخ الأعظم و الاستاذ الأفخم الامام الهمام و البحر القمقام مکمّل المعارف و العلوم و من اذعنت بفضله الخصوم ،الیمّ المتلاطم الأمواج الذی ملاء ذکر مفاخره جمیع الفجاج العالم ،العابد و العارف الزاهد عمدة المجتهدین و افضل المتاخرین بل المتقدّمین والدی و استادی مولانا محمد مهدی ابن ابی ذرالنراقی مولداً الکاشانی ریاسةً و مسکناً و النجفی التجاءً و مدفناً صاحب المؤلفات الوافرة و المصنّفات الفاخرة عن مشائخه الکرام و اساتیده العظام السبعة، الذین هم فی البلاد بمنزلة الکواکب السبعة فی السبع الشداد و هم:

الشیخ المحدّث الفاضل و الحبر العالم العامل الشیخ یوسف البحرانی

و الشیخ المجتهد المحقق و الاستاد المعتمد المدّقق جمّ الفضائل و المفاخر اقا محمد باقر البهبهانی

و الشیخ الفقیه الکامل و المحدّث النبیه الفاضل الشیخ محمد مهدی الفتونی العاملی النجفی

و المولی الدین التّقی مولانا محمد جعفر الکاشانی البیدکلی

و العالم الفاضل الرّبانی مولانا محمد اسـمعیل المازندرانی الأصفهانی

و الفقیه الجامع المدّقق علامة الزمان الحاج شیخ محمد ابن الحاج محمد زمان الکاشانی النوشابادی الأصفهانی -افاض الله علیهم شأبیب الرّحمة و الغفران و اسکنهم فرادیس الجنان- بطرقهم المتّصلة الی رئیس المحدّثین و شیخ الاسلام و المسلمین مولانا محمد باقر ابن محمد تقی المجلسی

او الی ممهّد قواعد الدّین و مقدام المجتهدین الشیخ زین الدّین الشّهیر بالشّهید الثانی

او الی الشیخ الامام الهمام و العلّامه الشیخ علی ابن عبدالعال الکرکی الشهیر بالمحقّق الثانی

او الی الأمام الأعظم و النّحریر المعظّم الأجل الأکمل الشیخ شـمس الدّین محمد ابن مکّی العاملی الشهیر بالشّهید الاوّل- طاب الله ثراهم و جعل الجنّة مثواهم.

منها : ما اخبرنی به قرائةً و سـماعاً و اجازةً استادی الأعظم و شیخی المعظّم البحر المتلاطم الامواج الذی ملأ ذکر مفاخره جمیع الفجاج، ذوالنّور الزاهر و الفضل الباهر و النسب الطاهر و الحسب الظاهر و المقام الرفیع و الشأن المنیع العالم العابد الزاهد الاوحدی شیخنا و استادنا السید محمد مهدی ابن سید مرتضی الطباطبائی النجفی _ قدس الله نفسه الزکیه _ عن مشایخه العظام الفضلاء الاجلاء :الاقا محمد باقر البهبهانی

و الشیخ یوسف البحرینی

و الشیخ مهدی الفتونی المتقدم ذکرهم

و الفاضلین الکاملین السیدحسین القزوینی و المولی عبدالنبی الیزدی عن المحدّث المجلسی

و منها: ما اخبرنی به اجازة شیخی العالم العلم العلّامة و المجتهد الکامل الفهامه قدوه المجتهدین و شـمس فلک المعالی و الفقه و الدّین الالمعی اللّوزعی السید السند السید علی ابن محمد علی الطباطبائی الحائری _ قدّس الله ترتبه و رفع فی جنان الخلدرتبته _ عن خاله العلّام اقا محمد باقر المتقدم القابه الشریفه

و منها: ما اخبرنی به اجازةً الشیخ الفقیه و العالم النبیه السید الجلیل و المهذّب النبیل ذوالأخلاق الرضیّه و الاوصاف المرضیّه کهف الانام و ملجا الخاص و العام المیرزا محمد مهدی ابن ابی القاسم الشهرستانی الحائری -نوّرالله مرقده- عن مشائخه الکرام: الاقا محمد باقر و الشیخ یوسف و الشیخ محمد مهدی الفتوتی المتقدم ذکرهم

و منها: ما اخبرنی به اجازةً شیخ مشایخ عصره و افقه فقهآء دهره الشیخ الاعظم و البحر المعظّم الاجل الاکمل ،الشیخ محمد جعفر النجفی _ روّح الله روحه و کثر فی عالم القدس فتوحه _ عن شیخیه الکاملین :الاقا محمد باقر و السید محمد مهدی الطباطبائی المتقدم ذکرهما، بطرقهم المشار الیها المتصلة الی المحدث المحلسی ره اوالشهید الثانی و الشیخ علی الکرکی اوالشهید الأوّل المتصلة طرق اوّلهم الی احد الفضلاء الثلثة المتعقب ذکرهم له

اوالی الشیخ الأجل الأکمل الأعظم جمال الملّة و الحقّ و الدّین و ایة الله فی العالمین ابی منصور الحسن ابن یوسف ابن مطهّر الحلّی الشهیر بالعلّامه- نوّرالله مرقده- المتصلة طرق ثانیهم الی احد الشیخین الکاملین المتعقب له و المتصلة طرق ثالثهم الی الرابع

اوالی العلامة العلامة الحلّی المتعقب ذکره له و المتصلة طرق الرّابع الی العلامة ایضاً

اوالی احد المشایخ العظام :الشیخ الأجل الأعظم شیخ الطائفه و رئیسهم الشیخ ابی جعفر الطوسی (ره) و الشیخ المفخّم المعظّم الامام الهمام المکرم رئیس الشیعه و استادهم  و مرجعهم و سنادهم محمد ابن محمد ابن النّعمان الشیخ المفید و الشیخ العالم العامل الکامل الصدوق الشیخ ابی جعفر محمد ابن علی ابن حسین ابن بابویه القمّی و الـمتّصلة طرق العلامة الی احد المشایخ العظام المتأخر ذکرهم المتصلة طرق العلامة الی احد المشایخ العظام المتأخر ذکرهم المتصلة طرقهم بالائمه الاخیار و المعصومین الأطهار _ علیهم صلوات الله الملک الغفّار _

و اعلی طرقی ما ارو به عن الوالد العلم العلّامه عن الشیخ یوسف المتقدم عن المولی الفاضل مولانا محمد ابن فرج الشّهیر بملاّ رفیعا الجیلانی عن المولی المحدث المجلسی عن والده النقی التقی عن الشیخ المعمّر البهّی الشیخ ابی البرکات الواعظ الاصفهانی عن المحقق الکرکی عن محمد ابن داود عن الشیخ ضیاء الدّین عن والده الشهید الاوّل عن الشیخ جلال الدّین حسن عن الشیخ نجم الدّین ابی القاسم الشهیر بالمحقّق عن السید فخار عن الشیخ ابی الفضل شاذان ابن جبرئیل القمی عن الشیخ ابی عبدالله الدوریستی عن شیخنا المفید عن الصدوق و اعلی طرق الصدوق  الی الامام الهمام جعفر ابن محمد الصادق (ع) مارواه عن ابیه عن عبدالله جعفر الحمیری عن هارون ابن مسلم عن مسعدة ابن زیاد عن الامام بالحق ابی عبدالله (ع) . و قد اجزت له _ جعله الله من المقربین الابرار و حشره مع الائمة الأطهار_  روایة جمیع ما ذکر عن مشایخی الکرام العظام الذین هم ابائی الروحانیون _ جزاهم الله عنّی و عن العلم و اهله احسن الجزآء _ و اشترط علیه _ ایّده الله بتاییده _ ما اشترط علیّ مشایخی العظام من التثّبت فی القول و العمل لیطمئن من الوقوع فی مهاوی العثرة و الزلل و سلوک سبیل الاحتیاط المنجی عندالمرور علی الصراط و ان لا ینسانی من الدّعاء عندالخلوات و شرائف الاوقات و یتفقدنی فی مظان الاستجابات.

و حرّر ذلک بیمناه الداثره اوتی بها کتابه فی الاخره، احمد ابن محمد مهدی ابن ابی ذرالقمی النراقی اصلاً الکاشانی مسکناً فی شهر شوال المکرّم من شهور سنة اربع و اربعین بعد المأتین و الألف من الهجرة علی هاجرها السلام و التحیّة

سجع مهر شریف : عبده احمد بن محمد مهدی[9]

2- شیخ علی کاشف الغطاء نجفی (1197-1253 ق)

فقیه و اصولی بزرگ شیعه و فرزند علامه شیخ جعفر کاشف الغطاء. در نجف اشرف به دنیا آمد و از محضر پدر خویش فقه و اصول را اخذ نمود و حوزه درسی بزرگی را در دو شهر نجف اشرف و کربلا دائر نمود.

وی بعد از وفات برادر فقیه‌اش شیخ موسی به سال 1241 ق به مرجعیت دینی رسید وبه شهرت بسیاری نائل آمد و بسیاری از فقهاء و بزرگان از محضرش استفاده نمودند که از جمله آنان می‌توان به شیخ اعظم مرتضی انصاری و صاحب ضوابط سید ابراهیم قزوینی و سید عبدالفتاح مراغی که تقریرات درسش رابا نام «العناوین» به رشته تحریر درآورد،اشاره کرد.

از آثار وی می‌توان «شرح اللمعة الدمشقیه» و «حاشیه بر بغیة الطالب » برادرش شیخ موسی و «الرسالة الصومیة» را نام برد. وی در کربلاء وفات نمود و در نجف در مقبره خانوادگی شان دفن گردید.[10]

شیخ انصاری در اجازه ای که به فرزند ملا جعفر استرآبادی داده است، وی را از مشایخ روایی خود برشـمرده واو را اینگونه می‌ستاید:

و منهم: البحر الزاخر و البدر الباهر، فخر الاوائل و الأواخر، الجامع للمحاسن و المفاخر، الصفیّ البهیّ، المولی الشیخ علی النجفی قدس الله نفسه الزکیّه و أفاض علی مضجعه المراحم­الربانیّه.[11]

3- ملا محمد جعفر آسترابادی «شریعتمدار» (1198-1263 ق)

فقیه و مجتهد بزرگ امامیه. وی در قریه نوکنده از توابع استرآباد بدنیا آمد. و سپس به بارفروش(بابل كنونی) و بعد از آن به عراق مهاجرت نمود و در کربلا از محضر صاحب ریاض سید علی طباطبائی استفاده کرده و تقریرات فقه و اصول او را به نگارش درآورده و از وی موفق به اخذ اجازه گردید.

در سال 1231 ق به ایران بازگشت و از طرف فتحعلی شاه قاجار به تهران دعوت گردید و در آن سامان به تدریس و تالیف و رسیدگی به امورات شرعی مردم مشغول گردید. وی در سال 1241 ق در جنگ ایران و روسیه بهمراه سید محمد مجاهد شرکت کرد و در بازگشت به حج خانه خدا رفته و سپس مدتی را در کربلا ساکن گردید در سال 1248 ق به مشهد مقدس رفت و محمد شاه قاجار از وی برای بازگشت به تهران دعوت کرد و مورد احترام خواص و عوام گردید و به مرجعیت وسیع دینی نائل آمد، علمای بسیاری از محضرش بهره‌مند گردیدند.

وی موفق به تالیف حدود شصت کتاب و رساله گردید مانند: «شوارع الأنام»، «موالیدالاحکام» ، «دلائل المرام»، «مشکاة الوری» و «موازین الاحکام».

وی در تهران از دنیا رفت و جنازه‌اش در نجف اشرف در صحن شریف علوی دفن گردید.

از شاگردان بارز او می‌توان به دو فرزند دانشمندش شیخ علی و شیخ محمد حسن اشاره کرد.[12]

شیخ انصاری در اجازه ای که به فرزند ملا محمد جعفر استرآبادی داده است، وی را از مشایخ روایی خود برشـمرده و او را اینگونه می‌ستاید:

منهم: و هو اجلّهم والده العلامة ازهد اهل عصره و اتقاهم و اورعهم و ازکاهم ملاذ المجتهدین و عمدة المحققین، محی شریعة سید المرسلین، ناشر آثار خاتم النبیین، حجة الحجة علیه السلام علی الخلیقة، مروج مبانی الشریعة، المهذب الانور، مولینا الحاج مولی محمد جعفر الاسترآبادی المتقدم ذکره، روّح الله روحه الطیبة.[13]

4- آقا سید حسین بن عبدالکریم امام (1189- 1257 هـ)

فقیه و مجتهد و امام جمعه شوشتر، متولد شوشتر. ادبیات و فقه و اصول را از پدرش اخذ نمود و سپس به عتبات مهاجرت نمود و از دروس آسید علی طباطبائی صاحب ریاض و سایر علماء بهره برد و از صاحب ریاض موفق به اخذ اجازه گردید. وی در علم و عمل از اقران سبقت گرفت و چون به شوشتر برگشت، مرجعیت خوزستان در ایشان استقرار یافت. وی امام جمعه شوشتر بود که در نمازش تا چهار هزار نفر در مسجد شوشتر حاضر می‌شدند.

آقا سید حسین امام نزد خواص و عوام و امراء موجه بود و کراماتی را به وی نسبت می‌دهند. وی دارای طبع شعر بوده  و اشعاری از او بجا مانده است. سرانجام در کاظمین از دنیا رفت و در حرم کاظمیه در رواق شیخ مفید دفن گردید. آثار وی:

1- رساله عملیه که ملا عبدالرضا شوشتری آن را جمع آوری کرده وآن را « واجبات الصلاة» ‌نامید.

2- تحفة الاخوان که در کاظمین تالیف کرده است.[14]

شیخ مرتضی انصاری به قصد تیمّن و تبرک از او اجازه روایتی دریافت نمود . همچنین وی، شیخ اجازه  عارف بزرگ شیعی سید علی شوشتری می باشد. از آنجا که این اجازه نامه در ذکر مشایخ می‌بایست همانند اجازه شیخ انصاری از آقا سید حسین امام باشد ما متن این اجازه را ذکر خواهیم نمود.

متن اجازه روایی سیدعلی شوشتری به میرزا محمد همدانی که در آغاز سلسله آن سید حسین امام شوشتری قرار دارد، اینچنین است:

.... و أنا اروی ذلک عن ثقات الاعلام و صلحاء کرام و فضلاء متفنین و فقهاء مقننین و علماء متقین،

منهم: العالم البارع و الفاضل الذی له فی الفضل مجال واسع، من تجلبب بالتقی و اتزر بالقدس و الورع، فأخذ برکابه افواج ممن بالزهد ادرع حضرة القدس و حظیرة الأنس و حیاة النفس امام الجمعة و الجماعة فی تستر، و من انتشرت أشعة شـمس الشرع بوجوده و أبت أن تستر، سیدنا الأجل السید حسین، ساق اللـهُ الیه سحائب رضوانه مدی الجدیدین، عن ابیه القمر الکوثری و بریق العلم الجوهری السید عبدالکریم الموسوی التستری، عن العالم البرّ الذی شاع علمه و برّه بحراً و برّاً، و کشف الأستار عن اسرار العلوم فلم یترک فی الحساب سراً، السید السند السید عبدالله شارع النخبة، أمطراللهُ علیه من غفرانه سجاله، عن أبیه الحبر النحریر و البحر العذب الحظیر الصادق القول الامین، مروج الشرع المبین السید الجلیل نورالدین، عن جماعة من مشایخ الفحول.

حيلولة: وعن مشکاة مصباح النور سیدنا الأجل السید حسین المذکور عن منبع حیاض الفضائل و منبت ریاض المسائل و منقح الاحکام بالدلائل العالم الفائق علی القاصی و الدانی الامیر سید علی الطباطبائی عن خاله الوحید البهبهانی.[15]

5- سید صدرالدین محمد بن صالح عاملی (1193-1264 ق)

فقیه و اصولی بزرگ شیعه، متولد شدغیث از توابع صور جبل عامل در لبنان

وی از پدرش و شیخ سلیمان بن معتوق عاملی و سید محسن اعرجی و شیخ اسدالله شوشتری و سید علی طباطبائی صاحب ریاض، و شیخ جعفر کاشف الغطاء بهره برد و به افتخار دامادی استادش شیخ جعفر کاشف الغطاء نائل آمد.

نشانه های نبوغ علمی در وی آشکار بود و استادش صاحب ریاض به سال 1210 ق در اجازه اجتهادی که در سن 17 سالگی به وی داده اشاره می‌کند که وی قبل از این تاریخ به درجه اجتهاد رسیده است. وی همچنین در قم از میرزای قمی بهره‌مند گردید و سپس به اصفهان رفته و ساکن آنجا گردید و عهده دار تدریس و اقامه حدود و احکام گردید.

علمای بسیاری از محضرش بهره‌مند گردیدند و بسیاری موفق به اخذ اجازه از وی گردیدند که یکی از آنها شیخ مرتضی انصاری می‌باشد

از آثار علمی وی: «أُثرة العترة»، «عترة العترة»، «المستطرفات»، «قوت لایموت» و «القسطاس المستقیم» می‌باشد.

وی در نجف اشرف از دنیا رفت و در صحن علوی به خاک سپرده شد.[16]

6- محمد سعید دینوری «صد تومانی» (وفات حدود 1250 ق)

محمد سعید بن یوسف دینوری قراچه داغی معروف به «صد تومانی»

فقیه صالح از بیوتات قدیمی نجف اشرف معروف به «بیت صد تومانی» .

این فقیه برجسته که از بزرگان زمان خود بود از افاضل شاگردان سید مهدی بحرالعلوم محسوب می‌گردید و از ناحیه وی  صاحب اجازه بود. وی رساله ای در مناظره استادش سید مهدی بحرالعلوم با علمای یهود تالیف کرده است. وهمچنین از شیخ جعفر کاشف الغطاء و مرحوم وحید بهبهانی و سید محمد جواد عاملی صاحب مفتاح الکرام اجازه داشته است .از جمله کسانی که موفق به اخذ اجازه از وی شدند، سید رضا فرزند سید مهدی بحرالعلوم و میرزا احمدبن لطف علی تبریزی می‌باشند.

شیخ مرتضی انصاری نیز از وی اجازه داشته است و بر روی منبر به علو سند این اجازه نامه افتخار می‌کرده است.[17]

کسانی که از شیخ انصاری اجازه روائی داشته اند:

1- میرزای شیرازی [18]

2- ملا حسینقلی همدانی [19]

3- میرزا محمد حسن آشتیانی [20]

4- سید حسن کشمیری [21]

5- محدث نوری [22]

6- فاضل شرابیانی [23]

7- لطف الله لاریجانی [24]

8- عبدالرحیم تستری [25]

9- سید علی شوشتری [26]

10- ملاعلی نهاوندی [27]

11- السید محمد علی شاه عبدالعظیمی [28]

12- شیخ جعفر شوشتری [29]

13- شیخ محمدحسین بن هاشم کاظمی[30]

14- ملا علی بن الخلیل الطهرانی [31]

15- محمد علی بن جعفر شوشتری[32]

16- میرزا محمد بن عبدالوهاب همدانی [33]

17- سید جمال الدین اسد آبادی[34]

18- میرزا محمدهاشم چهار سوقی [35]

19- المولی ابوتراب القزوینی [36]

20 - سیدمحمدبن هاشم لکهنویی[37]

21 - سید عباس موسوی معروف به آقا سید عباس.[38]

22- میرزا نصرالله نائینی[39]

23- میرزا ابراهیم خراسانی[40]

24- ملا محمد دیروانی[41]

افرادی که به گرفتن اجازه اجتهاد آنها از شیخ انصاری تصریح شده اما از اصل اجازه نامه مدرکی در دست نیست:

1- میرزا ابوالقاسم کلانتر (1236-1292ق)[42]

2- ملا احمد خوئینی (1247-1307 ق) [43]

3-شیخ حسن دزفولی کاظمی (و 1298 ق) [44]

4- فخرالدین محمد اسـماعیل کجوری (1223- 1278 ق) [45]

5- شیخ محمد تقی همدانی (1263-1314 ق)[46]

6- میرزا محمدحسن قمی (1241-1304 ق)[47]

7- میرزا محمدهاشم چهار سوقی (1235- 1318 ق)[48]

8- سید ابوالقاسم جعفر بن مهدی موسوی [49]

9- سید اسحاق قمی (و 1290 ق) [50]

10- سید حسین بهبهانی (1215-1300 ق) [51]

11- مولی ابوطالب سلطان آبادی [52]

12- شیخ محمدحسین محمد عاملی[53]

13- شیخ محمدطاهر خاقانی [54]

14- سید محمدعلی مشهدی [55]

15- سید اسـماعیل بهبهانی (1229-1295 ق)[56]

اجازات موجود اجتهادی و روائی از شیخ انصاری:

1- اجازه اجتهادی و روائی به محمد باقر نجفی اصفهانی (1235-1300 ق) به سال 1262ق

2-اجازه اجتهادی و روائی به شیخ علی شریعتمدار استرآبادی (1242-1315) به سال 1272 ق

3- اجازه اجتهادی و روائی به شیخ محمد حسن شریعتمدار استرآبادی (1249-1318 ق) به سال 1276 ق

4- اجازه اجتهادی و روائی به میرزا داود بروجردی (زنده به سال 1260 هـ)

5- اجازه حسبیه به ملا شکرالله لواسانی (و 1319 ق)

6- اجازه به ملا احمد بسطامی.

7- اجازه اجتهادی به سید صبغه الله کشفی دارابی بروجردی (1218- 1277 ق)

8- اجازه به شیخ ابوالقاسم دامغانی (حدود 1219- 1297 ق)

9- اجازه به شیخ احمد فیضی کاشانی (و 1286 ق) به سال 1262 ق

10- اجازه به میرزا محمدتقی بن محمدباقر مهریجردی یزدی (1227-1307 ق) به سال1259ق

مجازین:

1- شیخ محمد باقر بن محمد تقی اصفهانی نجفی (1235- 1301 ق)

فقیه و اصولی و مرجع تقلید، فرزند علامه شیخ محمدتقی اصفهانی صاحب هدایة المسترشدین در اصفهان متولد گردید و به نجف اشرف  کوچ کرد و از محضر دائی بزرگش شیخ حسن کاشف الغطاء و شیخ محمد حسن نجفی صاحب جواهر و شیخ مرتضی انصاری بهره‌مند گردید و در 27 سالگی از شیخ اعظم انصاری موفق به اخذ اجازه گردید. وی به اصفهان بازگشت و به مرجعیت دینی و علمی آن سامان رسید بگونه‌ای که حدود شرعی را اجرا می‌کرد. فقها و مجتهدین بزرگی از محضرش بهره‌مند گردیدند؛ مانند سید اسـماعیل صدر و سید ابوالقاسم دهکردی اصفهانی و فرزندش شیخ محمدتقی آقا نجفی.

از جمله آثار وی:«لب الفقه» ، «لب الاصول» ، «رسالة فی الاستصحاب » و «رسالة فی حجیة الظن الطریقی ».

وی در نجف اشرف از دنیا رفت و در صحن علوی دفن گردید. [57]

اجازه شیخ انصاری به شیخ محمدباقر اصفهانی نجفی:

بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین، و الصلاة و السلام علی محمد وآله الطاهرین، و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین إلی یوم الدین. فقد أجزت للأعزّالأمجد و الأتقی الأوحد، العالم العامل و الفاضل الکامل، صاحب التدقیقات الرائقة بالذهن [القویم]، والتحقیقات الفائقة بالفهم المستقیم، سلالة الفحول و متقن الفروع و الأصول، الأمعی المؤید واللوذعی المسدّد، جناب الشیخ محمدباقر،وفّقه اللـه لرضاه و بلّغه أقصی مناه، أن یروی عنّی جمیع ما یصحّ لی روایته من جمیع الأخبار المأثورة فی فنون علم الدین المودعة فی کتب أصحابنا رضوان اللـه علیهم أجمعین، المنتهیة إلی أصحاب العصمة، صلوات اللـه علیهم أجمعین، بواسطة مشایخی الأفاضل الأوحدین؛ منهم: شیخی العلّامة، جامع المعقول و المنقول، ومقنّن الفروع و الاصول، الحاج ملا أحمد النراقی طاب ثراه، عن شیخَیه و سنادَیه: السید الأجلّ الأمجد، العلامة الأوحد، بحرالعلوم و محیی الرسوم، السید محمدمهدی طباطبائی طاب ثراه، ووالده العلّامة، وحید عصره و نادرة دهره، الزاهد التقی، الحاج ملا مهدی النراقی، عن شیخهما الزاهد الأورع، خاتمة المحدّثین، الشیخ یوسف البحرانی طاب ثراه، عن شیخ المحدّث الشیخ محمد بن فرج الشهیر بملارفیعا، عن شیخه العلّامة أکمل المحدّثین، آیةاللـه فی العالمین، غوّاص بحارالأنوار، و محیی آثار الأئمة الأطهار صلوات اللـه علیهم المولی محمدباقر المجلسی، عن مشایخه المعروفین المذکورین فی الاجازات المعروفة.

فأجزت له (أیده اللـه) أن یروی عنّی جمیع ما أودع فی کتب أصحابنا من الآثار المنسوبة إلی الأئمة الأطهار (صلوات اللـه و سلامه علیهم أجمعین) بطرقی المذکورة فی أوراق إجازتی التی أعلاها ما ذکرته فی هذه الأسطر علی سبیل الاختصار. و أخذتُ علیه (وفّقه اللـه)ما أخذه علیِّ أسلافی من الاحتیاط فی القول و العمل، والتوّقف فی مظانّ الزلل، و أن لاینسانی عن الاستغفار، وأرجو من اللـه جلّ ذکره أن یوفّقه لبلوغ أقصی مدارج الکمال، بحقّ محمد و آله و صلّی اللـه  علی محمد و آله. کتبه بیمناه الجانیة، أحقر المشتغلین، ابن محمد أمین الأنصاری، مرتضی الأنصاری، فی شهر صفر من شهورسنة 1262 من الهجرة النبویة، (علی مهاجرها آلاف الثناء و التحیة) حامداً مصلّیاً علی رسوله و آله الطیبین الطاهرین.

2- شیخ محمدحسن شریعتمدار استرآبادی (1249-1318 ق)

فقیه و اصولی فرزند علامه شیخ محمدجعفر استرآبادی معروف به شریعتمدار. در کربلا بدنیا آمد و از محضر پدرش بهره‌مند گردید و سپس به ایران آمده و در تهران مستقر گردید. بعد از وفات پدر بزگوارش به عراق کوچ کرد و از محضر شیخ مرتضی انصاری و شیخ مشکور حولاوی و شیخ محسن خنفر باهلی و شیخ راضی مالکی استفاده کرد و سپس به تهران بازگشت و به مرجعیت اجتماعی و دینی و علمی رسید.

از وی تالیفات بسیاری بجا مانده است، مانند: «اساس الاحکام»،  «نصرة المستبصرین»، «معراج المومنین»، «ینابیع العقول» و «مظاهر الآثار».

این فقیه برجسته در تهران از دنیا رفت.[58]

وی در باب اجازه اجتهادش چنین می‌نگارد:

در حالی که من بیست و سه سال داشتم، بعضی از مشایخ به من اجازه اجتهاد دادند که در اینجا (کتاب مظاهر الآثار) صورت اجازۀ شیخ مرتضی انصاری وشیخ راضی و شیخ مشکور رحمهم الله آورده شده است.[59]

اجازه شیخ اعظم انصاری به شیخ محمد حسن بن محمد جعفر استرآبادی

الحمدلله ربّ العالمین و الصلوة و السلام علی خیر خلقه محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین، الی یوم الدین.

و بعد فاِنّ المولی الاجل الامجد و الفاضل الکامل الاوحد و العارف الفقیه الارشد، البالغ فی العلوم العقلیة و النقلیّة، مرتبة الکمال و الراقی الی درجة الاجتهاد و الاستنباط بالاستدلال الفقهیّة البیّنة، المؤتمن الشیخ محمد حسن بلغه الله فی الدنیا و الاخرة اماله و ختم بالخیر و السعادة اعماله، نجل الامام العلّامة الرافع للدین أقوی دعامه المنتهی الیه الرئاسة العامّة، المولی الانور الازهر الهادی، ثقة الاسلام و ظهیره، مولینا الحاج ملا محمدجعفر الأسترآبادی تغمّده الله برحمته فی الروائح و الغوادی، بعد أن صرف مدة مدیدة فی الاماکن المتبرّکة و العتبات المعظّمة، علی مشرفّها آلاف السلام و الثناء و التحیّة، فی تحصیل العلوم الدیینیّة و کسب الکمالات المعنویّة، ساعیاً للتحلّی بالصفات الحسنة، راغباً للتخلّی عن الخصال الرذیلة فحصل بتوفیق الله سبحانه و تاییده عز شانه، حظاً و وافراً من العلوم الشرعیّة قسطاً کاملاً من المناهج الدینیّة، حتی رزقه الله القوة القدسیّة و الملکة الاجتهادیة الالهیّة الّتی یقتدر بها علی استنباط الاحکام الشرعیّة و الفروع الخفیّة عن أدلتها التفصیلیّة و اصولها الکلّیة، استجازنی زاد الله توفیقه لاتصال اسانید الاخبار الی مخازن الاسرار، من النبی و الأئمة الاطهار، فأجزته زید فضله و عزّه و تقویه، أن یروی عنّی ما سـمعه منّی و ما هدانی الله تعالی لابرازه، من دقائق الافکار الّتی خلت عنها کتب الاخبار و ما وفقنی لاظهار فی قالب التألیف و الترکیب و کلّما جاز لی روایته من الاخبار المرویّة عن مخازن العلوم الالهیّة و الادعیة و المناجاة المأثورة سیّما الصحیفة السجادیّة و المصنّفات فی الفقه و الاخبار من اصحابنا الامامیّة و غیرها من المصنّفات فی العلوم الدینیّة ککتب التفاسیر و الزیارات و الرجال و غیرها، خصوصاً الاصول الاربعة المشتهرة فی الامصار اشتهار الشمس فی رابعة النهار، الّتی علیها المدار فی هذه الاعصار، الکافی و الفقیه و التهذیب و الاستبصار و ما تولّد منها و من غیرها کالوسائل و الوافی و البحار؛ فله زاد الله تعالی شانه و نصر اعوانه و انصاره، أن یرویها عنّی  و عن جماعة مشایخ،

منهم: و هو اجلّهم والده العلّامة ازهد اهل عصره و اتقاهم و اورعهم و ازکاهم ملاذ المجتهدین و عمدة المحققین، محیی شریعة سیّد المرسلین، ناشر آثار خاتم النبیّین، حجّة الحجّة (ع) علی الخلیقة، مروّج مبانی الشریعة، المهذّب الانور، مولینا الحاج مولی محمد جعفر الاسترآبادی المتقدّم ذکره، روّح الله روحه الطیبة.

منهم: البحر الذاخر و البدر الباهر، فخر الاوائل و الاواخر، الجامع للمحاسن و المفاخر، الصفیّ البهیّ، المولی الشیخ علی النّجفی قدس الله نفسه الزکیّة و افاض علی مضجعه المراحم الربّانیّة.

ومنهم :العلامة الفهّامة، قدوة الفضلا المحققّین و عمدة العلماء الراشدین و الفقهاء المجتهدین، المولی الاجلّ، الامجد الاوحد، الحاج ملا احمد النراقی قدّس الله ضریحه، فکلّ هؤلاء الاعلام یروون عن مشایخهم العظام الی أن ینتهی الی الامام (ع) و طرقهم معروفة معهودة و بالمتانة و الوثاقة موصوفة.

کتبه العبد العاصی مرتضی ابن محمد امین الانصاری

فی شعبان 1276  . [60]

3- شیخ علی شریعتمدار استرآبادی (1242- 1316 ق)

فقیه و اصولی و متکلم، فرزند علامه شیخ محمدجعفر استرآبادی معروف به شریعتمدار

وی از پدرش و از علمای بزرگ نجف اشرف همانند شیخ محمد حسن نجفی صاحب جواهر و شیخ مرتضی انصاری بهره فراوان برد و در علوم عقلی و نقلی سرآمد همگان گردید. و بالغ بر هفتاد کتاب و رساله تالیف کرد. مانند: «الصرة الخفیه» در شرح الدرة النجفیه سید مهدی بحرالعلوم، «الغرائب الربوبیة»، «رموز الکنوز»، «منهاج الدرایة»، « درر الاحکام»، «الجامع‌الناصری»، «کنز التفاسیر» و «غایة الآمال» . [61]

اجازه شیخ اعظم انصاری به شیخ علی بن محمد جعفر استرآبادی

شیخ علی شریعتمدار استرآبادی در زندگی نامه خود نوشت خود اینچنین می‌نگارد:

ونذکر ثالثاً: صورة بعض أجازاتنا من بعض المشایخ- رفع الله أقدارهم و ألبس بمفاخر التوفیق أعمارهم- تبرّکاً بمیامن یمناهم، و تحفّظاً لما یؤدی به وصایاهم من الاحتیاط فی القول و العمل، و التوّسل و التوکّل و الاستغفار عن الزلل.

فمنها: ما کتبه لی بعد الاستجازة شیخی الأعلم الأزهد الأروع الأفخم، البحر القمقام، أفضل مشایخ الأیام، المتبحّر فی المعارف و العلوم، العرّیف بالمسالک و الرسوم، النحریر العلّامة، الّذی مدّت إلی استماع معارفه أعناق الخاصّة و العامّة، المسدّد المؤیّدمن الله الباری، شیخنا الشیخ «المرتضی الأنصاری» ، و هو هذا:

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

و الحمدلله رب العالمین، و الصلاة و السلام علی خیر خلقه محمّد وآله الطاهرین، و لعنة الله علی اعدائهم أجمعین من الأوّلین و الآخرین إلی یوم الدین.

الحمدلله رافع درجات العلماء العاملین إلی أعلی علیّین و خافض درکات الجاهلین إلی أسفل السافلین، و جاعل أقدام العلماء العاملین واطئة علی أجنحة الملائکة المقرّبین، و مفضّل مدادهم علی دماء الشهداء و الصدیّقین، و جاعلهم ورثة الأنبیاء المرسلین، و خلفاء الأئمة المرضیّین، إذ بهم قوام شریعة سیّد المرسلین و خاتم النبیّین، و هم المتکفلّون بأیتام الأئمة الطاهرین، والذابّون عن أحکام الله تعالی زیع المبطلین و شبه الملحدین.

والصلاة علی أشرف الأنبیاء و المرسلین محمّد و آله الطیّبین الطاهرین.

أمّا بعد، فإنّ جناب المولی الأمجد، و العالم العلّامة الأرشد، والفاضل الفهّامة الأسعد، ولدنا العالم الروحانی، وعزیزنا العارف الفقیه السبحانی، والکامل الصمدانی، ذی المقامات العلّیة، والفضائل الجلیّة، و الفواضل السنیّة، والمراتب الجامعیّة، والشئون الربانیّة، والموهبة الإلهیّة، و الـملکة الملکوتیّه، والقدرة علی استنباط الأحکام الشرعیّة الأصلیّة و الفرعیّة، عن الأدلّة القطعیّة و الظنّیة التفصیلیّة؛ صاحب الهّمة العلیّةو الأخلاق المرضیّة، والتدقیقات التحقیقیّة الربانیّة الإلهیّة، والنفس القدسیّة، والقوة الملکوتیّة، ذی المناقب الفاخرة و المفاخرة الوافرة، صاحب الفهم الصائب الوقّاد والذهن الثاقب النقّاد، العالم العلّامة والفاضل الفهّامة، الورع التقی و المهذّب الصفیّ، الزکیّ اللوزعیّ الألمعی جناب الآقا «الشیخ علی» نجل العلّامة الفاضل المحقّقِ المدقّق المعتبر «الحاج محمّد جعفر الأسترآبادی»، تغمدّه الله برضوانه فی الروایح والفوادی.

قد اشتغل- سلّمه الله تعالی- عندنا مدّة من الزمان و برهة من الأوان، و حضر فی درسنا مع جملة من العلماء الأعلام والفضلاء الأعلام و الأجلاء الأعیان، فحصل له بحمدالله تعالی من الترقی فی العلوم ما فاق به علی الأقران وأبناء الزمان، وصار من العلماء الأعلام والفضلاء الأعلام، و المحقّقین الکرام والمدقّقین الفخام، و حیث کان - سلّمه الله- بتلک المثابة، واستجاز منّا و لم نجد بدّاً من الإجابة، [62]فأجزت له- أدام الله تأییده- أن یروی عنّی جمیع ما یجوز لی روایته إجازة عن مشایخی و أسلافی، رضوان الله علیهم أجمعین.

مشترطاً علیه -دام تأییده- الاحتیاط فی القول والعمل، ملتمساً منه الاستغفار عن الزّلل، سائلاً من الله ولیّ التوفیق أن یوفّقه لما یرضیه.

حرّره أحقر العباد مرتضی بن محمّد أمین الأنصاری حامداً لله مصلّیاً علی نبیّه محمّد و آله، صلوات الله علیهم اجمعین.[63]

و منها: ما أجازنی باستجازة غیری و صورته [هذا]:

بسم الله الرحمن الرحیم

والحمدلله ربّ العالمین، والصلاة والسلام علی خیر خلقه محمّد وآله الطاهرین، ولعنة الله علی اعدائهم من الأولین و الآخرین.

أما بعد، فإن جناب ولدنا العالم العلّامة والفاضل الفهّامة، زبدة المحققّین و نخبة المدققّین، و سنام الفضلاء العارفین، و عمدة الأجلّاء الکاملین، ذی التقی القدسیّة، و الموهبة السنّیة، والقوة الملکوتیّة التی تقتدر بها علی استنباط الأحکام الشرعیة الفرعیة عن أدلّتها التفصیلیّة، الورع التّقی، والمهذّب الصفیّ الزکیّ، جناب «الشیخ علی» دام فضله، نجل الإمام العلّامة المعتبر «الحاج محمّد جعفر» قدّس سرّه الأزهر.

لمّا اشتغل، عندنا، و حضر فی درسنا مدّة من الزمان، ووجدناه من العلماء الأعلام و الفضلاء الأعلام، فحصل له بحمدالله من الترقّی فی العلوم ما فاق به علی الأقران، فأردنا أن نجیزه تیمناً و تبرّکاً بالسلسلة الشریفة، فأجزت له -دام فضله- أن یروی عنّی کلّ ما جاز لی روایته عن مشایخی العظام.

و أسأله أن لا ینسانی من الدعوات فی اوقات الخلوات و مظانّ الإجابات کما أنّی لا أنساه کذلک، أنا الراجی عفو ربّه خادم الشریعة مرتضی انصاری.[64]

4- میرزا داود بن اسدالله بروجردی (زنده به سال 1260 ق)

فقیه و فرزند علامه ملا اسدالله بروجردی (و 1271 ق) و بعید نمی نماید که از پدرش استفاده کرده باشد وی از تلامذه شیخ اعظم مرتضی انصاری؟رح؟ بوده و از آن جناب اجازه اجتهاد دارد.

از این اجازه نامه برمی آید که وی مدت زیادی با استادش محشور بوده و در سفر و حضر و شب و روز و در سفرهای متعدد به مشاهده مشرفه، در خدمت شیخ اعظم حضور داشته و در مباحثات مشکل علمی با استادش شرکت می‌کرده و شیخ اجتهاد او رادراین مباحثات آزموده است. این اجازه نامه در زمان حیات پدرش از ناحیه شیخ اعظم صادر شده است. یعنی قبل از سال 1271 ق و احتمالاً سال 1260 ق یا کمی قبل از آن بوده است .پدرش از اساتید شیخ انصاری بوده و آقا بزرگ تهرانی درباره‌اش می‌نویسد :  شیخ انصاری در اجماعات به گفته وی اعتماد می‌کرده و بسیار اقوال و فتاوای او را نقل و به او اعتماد می‌کرده و در جلالتش همین بس که شیخ انصاری اقرار به رأی او می‌کرده و احکامش مستندش بوده است.[65]

میرزا داود کتابی دارد بنام «القضاء» که شرح استدلالی است بر کتاب القضاء  شرائع الاسلام محقق حلی ، که به سال 1260 ق نگاشته است و نسخه ای از آن در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی نگهداری می‌شود.[66]

وی همچنین دارای اجازه اجتهادی از صاحب جواهر و شیخ محمد کاشف الغطاء و بعید نیست در نزد آن دو نیز شاگردی کرده باشد. وی داماد سید رضا فرزند سید بحرالعلوم بوده است.[67]

اجازه شیخ اعظم مرتضی انصاری‌؟رح؟ به میرزا داود بن اسدالله بروجردی

بسم الله تبارک و تعالی

الحدلله الّذی اشفقّ نور الوجود من ظلمة العدم و فضّل نبینا؟ص؟ علی سائر الانبیاء و الامم و صلی الله علی محمد و آله سادات العرب و العجم و بعد فإنّ جناب العالم العامل والفاضل الکامل فقیه عصره و زمانه و نادرة دهره و اوانه العالم الربانی و الفاضل الذی لیس له ثانی قرة عیوننا و ولدنا المحروس بالله الودود المیرزا داود اطاب الله بقاه، نجل الفهّام العلامه و الفاضل الفهامة ینابیع المعقول و المنقول و حاوی الفروع و الاصول قدوة المجتهدین و عماد الاسلام و المسلمین حجةالاسلام قبلة الانام الحاج ملا اسدالله البروجردی أدام الله علاه و زاد فی سودده و ارتقاه، قد حضر عندنا مع جماعة من الفضلاء المحصّلین و قرء لدینا مع جملة من العلماء المحققّین و بقی عندنا برهة من الزمان و خالطنا فی خلواتنا و مجالسنا و استأنس معنا فی ایامنا و لیالینا و سافر معنا من المشهد الغریّ الی سائر المشاهد المشرفة و باحث معنا فی اکثر المسائل المفصلة بحث تدقیق و تحقیق و اختبرناه فی جملة من مسائل الفروع و الاصول فوجدناه بحمدالله من أهل الاستنباط  و الاجتهاد و من ذوی الملکات القدسیة و القوی اللاهوتیّه.

و قد استجازنی دام علاه فأجزتُ له أن روی عنّی جمیع ما سـمعه منّی و ما ألفّتُه و صنفّتُه و جمیع کتب الاخبار التی علیها المدار فی جمیع الأعصار الکافی و الفقیه و التهذیب و الاستبصار و کذا کتب المحمدین الاخرین من المتقدمین و جمیع ما عثر علیه مرویاً عن الائمة الاطهار و من الوسائل و الوافی و البحار عن المشایخ العظام و شرطوا علیه أن یأخذ طریق الاحتیاط و أن لا تعول إلاّ علی نسخة صحیحة و أن لا یترک الکتابة و التصنیف و البحث و التدریس و ان یخالط العلماء الاعلام و یباحث معهم فی المسائل الفقهیة و الفروع الخفیّة و یجدد النظر فی المسائل و یواظب علی النوافل و لا سیما صلوة اللیل و أن لا ینسانی من الدعاء کما انّی لاأنساه انشاءالله حرّره العبد الضعیف المحتاج الی رحمة الله مرتضی انصاری

بیده و یمناه «محل مهر»

5. ملا شکرالله بن لطف الله لواسانی (و 1319 ق)

فقیه و اصولی بزرگ که مقدمات و سطوح را در اصفهان در نزد سید حسن مدرس و میرزا علی قائنی فرا گرفت و سپس راهی نجف اشرف گردید و از علمای آن بویژه شیخ مرتضی انصاری بهره برد. وی به تهران بازگشت و یکی از مراجع آن سامان گردید و به تالیف و تدریس و رسیدگی به مراجعات شرعی مردم پرداخت .

وی به قولی در سال 1314 ق و به قولی دیگر در 1319 ق از دنیا رفت و در نزدیکی امامزاده حمزه در شاه عبدالعظیم حسنی در شهر ری به خاک سپرده شد.

از آثار وی: 1- فضائل السادات 2- منتخب الختوم در ادعیه 3- جنگ

شیخ انصاری به سال 1275 ق برای او اجازه در امور حسبیه صادر کرده و او رااینگونه ستوده است که: «جناب مستغنی عن الالقاب و الصفات آخوند ملا شکرالله ایّده الله تعالی فی الدارین»[68] واجازه ای است به زبان فارسی در امور حسبیه.

اجازه شیخ مرتضی بن محمد امین انصاری (1214-1281 هـ .ق.) به آخوند ملا شکرالله لواسانی (و 1319 ق):

 « بسمله، جناب مستغنی عن الالقاب و الصفات آخوند ملا شکرالله ایّده الله تعالی فی الدارین مأذون و مرخص می‌باشد در تصرف در جمیع امور حسبیه منوط بنظر حاکم شرع انور یا وکیل ایشان به شرط سلوک طریق احتیاط و عدم استعمال حیل شرعیه در حقوق و اسئله الدعاء و الاستغفار. لمحرر هذه الکلمات احقر العباد مرتضی الانصاری فی یوم الاربعین سنة 1275 حامداً لله مصلیا علی محمد و آله صلی الله علیهم اجمعین» پس از آن مهر مربع ایشان با نقش «لا اله الا الله الملک الحق المبین عبده مرتضی الانصاری» [69]

6- میرزا احمد بسطامی:

وی از تلاميذ شیخ انصاری و شیخ محمد حسن نجفی صاحب جواهر می‌باشد و از هر دو دارای اجازه است. اما نامی از وی و احوالاتش در کتب تراجم و منابعی که تلامذه شیخ را رصد کرده اند ،دیده نمی شود. بنظر می‌رسد این یک اجازه نامه روائی بوده باشد.

وی را کتابی است در اصول فقه که نسخه ای از آن در کتابخانه مجلس شورای اسلامی موجود است به شـماره 1/4815، غیر مرتب و مشتمل است بر مباحث اصول فقه و ناتمام و ناقص است و شاید بخط خود مولف ملا احمد بسطامی بوده باشد.[70]اجازه صاحب جواهر به او موجود است به سال 1227 ق.[71]

بنظر می‌رسد این اجازه شیخ ،یک اجازه نامه روائی بوده باشد. [72]

اجازه نامه شیخ مرتضی انصاری به ملا احمد بسطامی:

آغاز: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین.... و بعد فقد استجازنی الأغر الارشد  و الاجل  الامجد و العالم العامل المعتمد و الفاضل الکامل المسدد السالک من طرق العلوم ... جناب المیرزا احمد وفّقه الله ...

انجام: فی مظان الاجابة، اسئل الله أن یوفقه لذلک و ان یصلّی علی محمد و آله الطاهرین حررّه الاقل الاحقر مرتضی الانصاری فی جمادی الاولی من سنة 1262، حامداً لله مصلیاً لرسوله ]و آله[ صلوات الله علیهم الأجمعین. [73]

7- سید صبغة الله بن جعفر کشفی دارابی بروجردی (1218-1277 ق)

فقیه و مفسر. متولد شهر نجف اشرف .وی مقدمات علوم را از پدر علامه‌اش فرا گرفت سپس در علم فقه و اصول از شیخ محمد حسن نجفی صاحب جواهر و شیخ مرتضی انصاری بهره برد و از ناحیه هردو موفق به اخذ اجازه اجتهاد گردید. وی به تدریس و تالیف مشغول گردید

کتب فقهی و اعتقادی بسیاری از او صادر گردیده است: از جمله:

1- مشکاة العباد فی سفینة النجاة لیوم المعاد و عقائد

2- مفاتیح الکلام فی شرح درر النظام، که شرحی است بر منظومه فقهیه سید مهدی بحرالعلوم و شامل کتاب طهارت و صلات می‌باشد

3- عقائد الاصول فی اوامرالله و الرسول، شرحی است بر منظومه پدرش به نام «البلد الامین» در علم کلام که به سال 1250 ق نگاشته است

4- بصائر الایمان فی تفسیر القرآن که به سال 1260 ق در مشهد نگاشته شده است.

وی در زمان حیات استادش شیخ انصاری در کربلا از دنیا رفت و در همانجا دفن گردید.[74]

اجازه شیخ انصاری به سید صبغة الله بن جعفر کشفی دارابی بروجردی:

سید صبغة الله کشفی اجازه اجتهادی از استادش صاحب جواهر اخذ کرده است. مرحوم شیخ انصاری در ذیل این اجازه اجتهاد مطلق چنین نوشته است:

«جناب المستغنی عن الوصف و الالقاب سیدنا المعظم فی المتن حیث انه قدحوی الفضائل و الفواضل... فهو مجتهد مطلق».[75]

8- شیخ ابوالقاسم عالمی دامغانی (ح 1219-1297 ق)

فقیه و اصولی، فرزند عباس. وی تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش گذراند، آنگاه به مشهد رفت و از محضر فضلای آنجا بهره برد. سپس به حوزه علمیه نجف اشرف رفت و از محضر شیخ مرتضی انصاری و شیخ راضی نجفی و مهدی آل کاشف الغطاء بهره برد و از شیخ انصاری اجازه اجتهاد گرفت و دو استاد دیگر او به فضل او شهادت دادند. وی در سال 1243 ق به تهران بازگشت و به دستور ناصرالدین شاه و با سـمت مدرس رسـمی به تدریس در مدرسه سپهسالار مشغول گردید. او بعد از مدتی به دامغان مراجعت كرده  و به تدریس واقامه جماعت و رسیدگی به امور شرعی مردم پرداخت.

از آثار اوست: «ضیاء الانوار»، «رساله‌ای در اصول دین»، « حاشیه بر معالم » و«تقریرات»

وی پس از درگذشت در بکیر بن اعین به خاک سپرده شد.[76]

اجازه شیخ انصاری به شیخ ابوالقاسم دامغانی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله الذی تفضّل علی الأنام بایضاح الاحکام علی لسان النبی (ص) و آله البررة الکرام و جعل مبیّن الحلال و الحرام بعد الغیبة، العلماء الأعلام،

اما بعد مخفی نماند آنکه جناب شریعت مدار علّامة العلاء و عدة الفضلاء حاوی الفروع و الاصول و لدنا الاعزّ شیخ ابوالقاسم دامغانی، و فقّه الله تعالی مدت متمادی در اشرف اماکن و الطف مساکن بمباحثه و تدریس و تصنیف و تالیف اشتغال داشته و بتوفیق الله تعالی از علماء اعلام و فضلاء ذوی العزّ و الاحترام گردیده و بزیور تقوی و صلاح آراسته و در این صورت توقیر و احترام ایشان واجب و حمایت و اعتقاد در ترویج دین مبین و اجرای اوامر و نواهی شرعیه لازم و بجمیع انواع اکرام و تایید و انحاء ترویج و اهتمام در باب توجیه اسباب بثّ مسائل شرعیه و احکام دینیه اهلیت و استحقاق دارند ذلک من فضل الله و الفضل بیدالله و کفی بالله شهیداً.

مهر شریف شیخ مرتضی انصاری[77]

9- شیخ احمد بن محسن فیضی کاشانی (1286 ق)

فقیه و مجتهد بزرگ و از نوادگان ملا محسن فیض کاشانی. در کاشان متولد گردید و مقدمات علوم را در آن شهر گذرانید سپس راهی نجف اشرف گردید و از شیخ محمد حسن نجفی صاحب جواهر و شیخ مرتضی انصاری استفاده کرد و از هر دو موفق به اخذ اجازه گردید. وی از اجلاء تلامذۀ شیخ انصاری است. همچنین از شیخ محمد بن قاسم نجفی و شیخ زین العابدین مازندرانی و سید محمدحسین کاشانی کلهری موفق به اخذ اجازه اجتهاد گردید. وی در نجف اشرف از دنیا رفت.

از آثار وی :تقریرات دروس فقه و اصول دو استادش صاحب جواهر و شیخ مرتضی انصاری، و همچنین حاشیه تحفة الزائر علامه مجلسی و الفوائد می‌باشد. [78]

اجازه شیخ انصاری به شیخ احمد فیضی کاشانی:

 متن اجازه نامه شیخ انصاری به وی در پشت یکی از تقریرات دروس استادش به خط شیخ موجود بوده است

شیخ آقا بزرگ تهرانی درباره این اجازه نامه می‌نویسد:

«رسالة فی اجازة الشیخ الانصاری المرتضی بن محمد امین دزفولی التستری المتوفی (1281) لتلمیذه المیرزا احمد بن المیرزا محسن الفیضی الکاشانی المتوفی بالنجف (1286)کما یظهر التاریخ من خط صهرالمجاز علی بنته، و هوالمولی محمد علی الخوانساری، فانه أدّی دیون المجاز فی هذا التاریخ. ذکر فیها روایته عن المولی احمد عن والده المولی مهدی و السید بحرالعلوم کلاهما عن الشیخ یوسف عن آقا رفیع الجیلانی عن العلامة المجلسی. توجد بخط الشیخ الانصاری فی ظهر تقریرات المجاز لدرس شیخه عند (التقوی)[79] تاریخها (ج 1-1262).»[80]

10- میرزا محمد‌تقی بن محمدباقر بن علی الشریف مهریجردی یزدی (1227-1307 ق)

فقیه و اصولی برجسته وی متولد یزد بوده و در همانجا رشد یافته است و سپس به نجف اشرف و کربلا مهاجرت كرده و در نزد سید علی طباطبائی صاحب ریاض و شیخ مرتضی انصاری و میرزا محمد علی بن صالح یزدی کسب فیض نمود. وی از شیخ محمد حسن نجفی صاحب جواهر به سال 1259 ق و شیخ علی اصغر حائری یزدی به سال 1259ق و ملا علی اکبر یزدی به سال 1262 ق  و شیخ محسن خنفر و شیخ نوح نجفی و ملا حسین علی تویسرکانی در اصفهان به سال 1268 ق و ملا محمد صالح برغانی قزوینی به سال 1268 ق و محمدجعفر اردوبادی به سال 1268 ق در اصفهان  و سید صدرالدین صدر عاملی به سال 1293 ق و سید جعفر بن صدرالدین عاملی به سال 1293 ق و میرزا محمدباقر چهارسوقی اصفهانی به سال 1293 ق و میرزا محمدهاشم چهارسوقی به سال 1293 ق اجازه دریافت کرده و به تعدادی از علماء اجازه روایت مدبجه داده است، از جمله میرزا محمدهاشم چهار سوقی و فرزندانش و فرزندان برادرش و سید جعفر بن صدرالدین عاملی.

از آثار وی: حجیة الخبر الواحد، الفوائد الرجالیة، التقریرات الاصولیة الفقه که شاید تقریر بعضی از اساتیدش باشد و کتاب «مجموعة الهدایة» که در سه بخش اصول دین و فروع دین که منطبق بر فتاوای شیخ انصاری است و معاصی صغیره و کبیره می‌باشد این کتاب به سال 1277 ق در یزد به چاپ رسید.

وی در یزد از دنیا رفت و در مقبره غربی مسجد امیر چخماق دفن گردید.[81]

وی مصاحبت زیادی با استادش شیخ انصاری داشته است. اجازه نامه استادش به وی در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است و در آن می‌نویسد: «به من شیخ مرتضی انصاری دزفولی شوشتری در نیمه روز یکشنبه 5 ج 1/1259 در خانه خود در نجف اجازه روایت از استادان خود داده است».[82]

این اجازه را می‌توان قدیمی‌ترین اجازه نامه موجود از شیخ انصاری دانست.

 

[1]. محقق مجمع الفکرالاسلامی.

[2]. رجوع شود به زندگانی و شخصیت شیخ انصاری که مفصّل‌ترین نوشتار درباره شیخ اعظم می‌باشد.

[3]. قصص العلماء، ص 106.

[4]. نضرة الناظرین و نزهة الباصرین، چاپ شده در میراث اسلامی ایران، ج 7، ص 706.

[5]. گفتگو با دو تن از نوادگان شیخ، ص 22.

[6]. مرحوم آيت الله همدانی داستان عبرت انگيزی از يكی از شاگردان شيخ اعظم را كه اصرار برگرفتن اجتهاد از ايشان داشته، نقل می­كند(مراجعه شود به كتاب عالم ربانی، ص 355 _ 360).

[7]. در مقاله «مستجیزین و مجازین از شیخ احمد احسائی» چاپ شده در « جشن نامه آیت الله رضا استادی»، ص 231 به نقل از «عقیدة الشیعه» ص 97، شیخ مرتضی انصاری از مجازین از شیخ احمد احسائی برشـمرده شده است و همچنین شیخ حرزالدین در معارف الرجال، ج 2، ص 363 در ذیل ترجمه شیخ شعبان گیلانی یکی از مشایخ روایی شیخ را صاحب جواهر معرفی می‌کند و می‌نویسد: کان یروی عن اساتذته جمیعاً - و هم از شیخ حبیب الله المرتضی و الملا محمد الایروانی و از الشیخ زین العابدین المازندرانی عن الشيخ مرتضی الانصاری عن صاحب الجواهر  و همچنین شیخ حرزالدین در معارف الرجال، ج 2، ص 402 نقل می‌کند که شیخ از سید محمدباقر شفتی درخواست اجازه می‌کند که سید بخاطر عدم احاطه شیخ به علم رجال در آن زمان از دادن اجازه امتناع می‌کند و در بازگشت دوباره شیخ به خدمت سید می‌رسد.

روضات الجنات، ج 1، ص 95؛ اعیان الشیعة، ج 3، ص 183؛ تراجم الرجال، ج 1، ص 90؛ الفوائد الرضویة، ص41؛ موسوعة مؤلفی الامامیة، ج 3 ، ص 329 _ 339.

[8]. موسوعة طبقات الفقهاء، ج 13، ص 115-117؛ الکرام البررة، ج 1، ص 116.

[9]. شخصیت و زندگانی شیخ انصاری، ص 149-159. متن عکسی نسخه این اجازه‌نامه، که از روی نسخه اصل نوشته شده است آمده است. همچنين اين اجازه­نامه را محمدباقر الفت در مجمع الاجازات و منبع الافادات، ص 337 _ 342 ذكر كرده است.

[10]. اعیان الشیعه، ج 8، ص 177، العقبات العنبریة، ص 238، الکرام البررة، ج 3، ص 46 _ 47 ، تکمله نجوم السماء، ج 1، ص 414، معارف الرجال، ج 2، ص 93، موسوعة طبقات الفقهاء، ج 13، ص 392.

[11]. شرح احوال علمای خاندان شریعتمداری، ص 195و ص 19-102، موسوعة طبقات الفقهاء، ج 13، ص554_ 556.

[12]. روضات الجنات،ج 2، ص 207، اعیان الشیعة، ج 4، ص 84، الکرام البررة، ج 1، ص 253 ، الفوائد الرضویه، ص 61، فهرستواره دنا، ج 11 ص 148 _ 150.

[13]. شرح احوال علمای خاندان شریعتمداری، ص 195

[14]. شجره مبارکه، ص 128-136، نابغه فقه و حدیث، ص 329 ، الکرام البررة، ج 1، ص 398.

[15]. شجره مبارکه، ص 128

[16]. روضات الجنات، ج 4، ص 126، تکملة امل الآمل، ص 235، معارف الرجال، ج 2، ص 338 اعیان الشیعة، ج 9، ص 372، بغیة الراغبین، ج 1، ص 147، موسوعة طبقات الفقهاء ج 13، ص 465-467، فهرستواره دنا، ج 11، ص 716.

[17]. الکرام البررة، ج 2، ص 601-602، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص 147-148

[18]. الاجازة الکبیرة، ص 36

[19]. همان، ص 37، 122

[20]. همان، ص 44، 154

[21]. همان، ص 137

[22]. همان، ص 315، میراث حدیث شیعه، ج 5، ص 436

[23]. همان، ص 423، الذریعة، ج 1، ص 229

[24]. همان، ص 444

[25]. همان، ص 448، الذریعة ج 11، ص 20

[26]. الکرام البررة، ج 3، ص 94

[27]. میراث حدیث شیعه، ج 5، ص 430

[28]. همان، ج 5، ص 432

[29]. الذریعة، ج 11، ص 16، میراث حدیث شیعه، ج 3، ص 439، ذیل اجازه الشیخ جعفر التستری

[30]. الذریعة، ج 11، ص 19

[31]. همان، ج 11، ص 22، میراث حدیث شیعه، ج 3، ص 471

[32]. همان، ج 11، ص 25-26

[33]. همان، ج 13، ص 37

[34]. مجله حوزه، شـماره 59-60، ص 31 و سیاستگران دوره قاجار، ص 186، در این مصدر آمده است اگر سید جمال چنین اجازه ای داشت سند به این مهمی را اقلاً چندین جا عکس می‌انداختند و منتشر می‌کردند.

[35]. جشن نامه استاد سید علی خراسانی، اجازه میرزا محمد هاشم چهار سوقی به میرزا محمد حسین همدانی، ص 857، میراث حدیث شیعه، ج 3، ص 440-467

[36]. میراث حدیث شیعه، ج 3، ص 437

[37] . تكملۀ نجوم السماء، ج 2، ص 254 و نقباء البشر، ج 5، ص 294.

[38]. نام‌آوران علم و اجتهاد کرمان، ص 175.

[39]. مطلع الشمس، ج 2، ص 397 - 398؛ تاریخ علمای خراسان، ص 254.

[40]. تاریخ علمای خراسان، ص 288.

[41] . معارف الرجال، ج 2، ص 362.

[42]. نقباء البشر، ج 1، ص 60

[43]. همان، ج 1، ص 170، تراجم الرجال، ج 1، ص 92

[44]. الکرام البررة، ج 1، ص 306

[45]. همان، ج 1، ص 140

[46]. نقباء البشر، ج 1، ص 241

[47]. همان، ج 1، ص 386

[48]. ضیاء الابصار، ج 2، ص 585، الذریعة، ج 1، ص 261

[49]. الکرام البررة، ج 1، ص 67

[50]. نقباء البشر، ج 1، ص 129

[51]. الکرام البررة، ج 1، ص 415، نقباء البشر، ج 1، ص 394

[52]. تراجم الرجال، ج 1، ص 60

[53]. نقباء البشر، ج 2، ص 570

[54]. همان، ج 3، ص 870

[55]. همان، ج 4، ص 1078

[56]. الکرام البررة، ج 1، ص 164

[57]. اعیان الشیعة، ج 9، ص 186، نقباء البشر، ج 1، ص 198، مکارم الآثار، ج 3، ص 1007، تکملة نجوم السماء، ج 2، ص 2، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص 233، حکم نافذ آقا نجفی، ص 287، قبیله عالمان دین، ص45، احوال و آثار شیخ محمدتقی رازی، ص 178.

[58]. معارف الرجال، ج 2، ص 239، ریحانة الادب، ج 3، ص 210، نقباء البشر، ج 1، ص 391 ، مکارم الآثار، ج 4، ص 1349، شرح احوال علمای خاندان شریعتمداری، ص 194، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص 270، موسوعة طبقات الفقهاء، ج 14، ص 664-665 ، فهرستواره دنا، ج 11، ص 613.

[59]. شرح احوال علمای خاندان شریعتمداری، ص 194-195، به نقل از نسخه خطی کتاب «مظاهر الآثار» ایشان.

[60]. شرح احوال علمای خاندان شریعتمداری، ص 194-195

[61]. نقباء البشر، ج 4، ص 1311، تراجم الرجال، ج !، ص 384، شرح احوال علمای خاندان شریعتمداری، ص126، موسوعة طبقات الفقهاء، ج 14، ص 443-444، فهرستواره دنا، ج 11، ص 146 _ 147 ، میراث حدیث شیعه، ج 3، ص 374.

[62]. فی غایة الآمال، ص 383: إلی هنا کانت بخط بعض مشایخ النجف بإملائه -دام ظله- مراعاتاً لما فی بصره الشریف من الضعف، فکنب بخطّه تبرکاً و تیمناً بمتابعة السیّد المبرور صاحب الریاض فی إجازة والدی هکذا...

[63]. فی غایة الآمال، ص 383: ثمّ ختم بخاتمه الشریف واقفاً علی باب بیته و أنا قائم بخدمته مودعاً له حین مسافرتی إلی طهران فی ثامن الشهر الثامن من سنة (1272) اثنتین و سبعین بعد المأتین والألف.

[64]. میراث حدیث شیعه، ج 3، ص 374-377، شرح احوال علمای خاندان شریعتمداری، ص 126-127،152

[65]. الکرام البررة، ج 1، ص 128

[66]. فهرست نسخه های خطی کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ج 4، ص 270

[67]. اعلام الشیعة، ج 2، ص 617، الکرام البررة، ج 2، ص 512، المآثرو الآثار، ص 173، مستدرک الاعیان، ج 5، ص 150، مکارم الآثار، ج 6، ص 1953، موسوعة مولفی الامامیة، ج 14، ص 170، موسوعة طبقات الفقهاء، ج 13، ص 259-260، تاریخ بروجرد، ج 2، ص 325، فهرست نسخه های خطی کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ج 4، ص 269-270

. [68] نقباء البشر، ج 2، ص 844، اختران فروزان ری و طهران، ص 206، فهرستواره دنا، ج 2، ص 427 و ج 3، ص 759 و ج 10، ص 103 و ج 11، ص 993، فهرست نسخه های خطی آستان قدس رضوی، ج 27، ص 42

[69]. فهرست نسخه های خطی آستان قدس رضوی، ج 27، ص 42، شـماره ض 7906

[70]. فهرست نسخه های خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ج 13، ص 223

[71]. این تاریخ در فهرست کتابخانه مجلس آمده است اما بنظر می‌رسد اشتباه باشد

[72]. فهرست نسخه های خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ج 13، ص 224

[73]. فهرست نسخه های خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ج 13، ص 225، شـماره 3/4815، 2 ورق

[74]. موسوعة مؤلفی الامامیة، ج 19، ص 249-250، اعیان الشیعه، ج 7، ص 283، تاریخ بروجرد، ص 315- 317، تراجم الرجال، ج !، ص 414-415، الذریعة، ج 3، ص 144 و ج 8، ص 110 و ج 13، ص 238 و ج 21، ص 59، 306، 350، فهرستواره دنا، ج 2، ص 506 و ج 4، ص 1127 و ج 9، ص 599، الکرام البررة، ج 2، ص 666، مستدرکات اعیان الشیعه، ج 6، ص 181-182، موسوعة طبقات الفقهاء، ج 13، ص 311-312، معجم رجال الفکر و الادب فی کربلاء، ص 98، معجم رجال الفکر و الادب فی النجف، ج 3، ص 1079

[75]. تراجم الرجال، ج 1، ص 415

[76]. موسوعة مولفی الامامیة، ج 1، ص 573، اثرآفرینان 3/9، معجم الفکر و الأدب فی النجف، ج 2، ص 511، گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 113، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص 178، معجم المؤلفین، ج 8، ص 99، نقباء البشر ج 1، ص 56، الذریعة، ج 6، ص 204 و ج15، ص 122، دانشمندان و مشاهیر و مفاخر دامغان ج 2، ص 598-599

[77]. متن اجازه در سایت دامغان نامه آمده است. آقا بزرگ تهرانی در نقباء البشر، ج 1، ص 56، فقط دو سطر از آن را ذکر کرده است.

[78]. اعیان الشیعة، ج 3، ص 67، 72 و الذریعة ج 4، ص 369 و ج 11، ص 26 و ج 16، ص 56، 319 و ج 26، ص 229، الکرام البررة، ج 1، ص 104-106، مقدمه معادن الحکمه، ج 1، ص 65، زندگانی شیخ انصاری، ص 221-222، موسوعة مولفی الامامیة، ج 4، ص 305-306، فهرستواره دنا 11، ص876 .

[79]. شیخ نصرالله تقوی در تهران

[80]. الذریعة، ج 11، ص 26

[81]. تراجم الرجال، ج 2، ص 632-634؛ الکرام البررة، ج 1، ص 210؛  مرزداران فقاهت، ص 217-218؛  مفاخر یزد، ج 2، ص 885-886؛ الذریعة ج 2، ص 185 و ج 17، ص 258 و ج 20، ص 109؛ زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص 207؛ النجوم المسرد، ص 48؛ معجم التراث الکلامی، ج 1، ص 342-343.

[82]. فهرست نسخه های خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ج 16 ص 375.

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ