۳۳۹۶
۰
۱۳۹۵/۱۲/۲۸

نمونه ای موردی از: تقیۀ عالمی امامی در دمشق قرن دهم با ادعای پیروی از مذهب فقهی شافعی

پدیدآور: محمد کاظم رحمتی

خلاصه

در سراسر تاریخ اسلام شیعیان به هنگام حضور در محافل علمی یا برای کاستن از پیامد های تبعیض شیعه و سنی در میان جوامع اکثرا سنّی، عمل به کاری می کردند که در سنّت فقهی « تقیه » نامیده می شود. مقاله ی حاضر به بررسی یکی از موارد عمل به تقیه توسط شخصی به نام محمد بن احمد بن سید ناصر الدین حسینی، عالم و کاتبی از قرن دهم هجری / شانزده میلادی که در دمشق و جبل عامل - مکانی که اکنون در جنوب لبنان است- و شاگرد فقیه برجستۀ امامی زین الدین عاملی مشهور به شهید ثانی به دلیل شهادتش توسط مقامات عثمانی در 965/1558 می پردازد

در سراسر تاریخ اسلام شیعیان عمل به کاری که در سنّت فقهی تقیه نامیده می شود، به هنگام حضور در محافل علمی یا برای کاستن از پیامد های تبعیض های در میان جوامع با اکثریت سنّی می کرده اند. [2]  بررسی موارد تاریخی تقیه در خصوص عالمان امامیه نشانگر وجود خصلت های مشترکی در عمل به تقیه چون تغییر دادن نسبت (شهرت دال بر اصل و نسب، مکان اقامت یا اجداد)؛ پنهان کردن نام مکانی که فرد اهل آنجاست، تغییر در نسب یا حتی تغییر در شیوۀ لباس پوشیدن است (استوارت، 1996ب؛ 2003). اسناد نشانگر درگیر بودن عالمان و فقیهان به تقیه، اجازات و کتابهای تقدیم شده به حکام یا حامیان سنّی است (استوارت، 2003). از اوایل قرن چهارم تا روزگار کنونی، عالمان امامی به هنگام تقیه خود را پیرو یکی از مذاهب فقهی مشهور اهل سنّت معرفی می کنند. کتابهای تراجم نگاری مواردی از عالمان امامی را ذکر کرده اند که ادعای حنفی، شافعی، حنبلی و ظاهری مذهب بودن، داشته‌اند هر چند مذهب عموما ذکر شده در هنگام تقیه توسط عالمان امامیه، مذهب شافعی است (استوارت، 1997؛ همو، 1998، ص 61-109). هر چند مدارک مدلل بر عمل به تقیه بسیار اندک است و در غیاب مدرک صریح دال بر آن، مورخان مستعد مورد تردید قرار دادن اخبار آمده در منابع دست دوم و سوم به عنوان مطالبی محتملاً اغراق آمیز، گزافه گویی، شایعه یا اتهام هستند. مطالعۀ کوتاه حاضر به بررسی یکی از موارد عمل به تقیه توسط شخصی به نام محمد بن احمد بن سید ناصر الدین حسینی، عالم و کاتبی از قرن دهم هجری / شانزده میلادی که در دمشق و جبل عامل -  مکانی که اکنون در جنوب لبنان است- و شاگرد فقیه برجستۀ امامی زین الدین عاملی مشهور به شهید ثانی به دلیل شهادتش توسط مقامات عثمانی در 965/1558 می پردازد. [3]مدرک یاد شده شاهدی صریح بر ادعای شافعی بودن از سوی فقیهی امامی است و شواهد دیگر که دلالت بر این دارد عالمان امامیه ناحیۀ شام عموما خود را شافعی مذهب به منظور تسهیل حضور خود در جوامع علمی اهل سنّت شام داشته اند را تأیید می کند. شاهد اخیر به دانسته های ما در خصوص نقشی که  تقیه در شام تحت سیطرۀ عثمانی ها در قرن دهم هجری به عنوان حفاظی برای مقابله با نزاع در جریان عثمانی با شیعیان امپراتوری صفویه داشته، مطلب تازه ای اضافه می کند.

ارزیابی و بررسی وضعیت شیعیان در شام قرن دهم هجری / شانزده میلادی موضوع ساده‌ای نیست. از یک سو شیعیان از شام تحت سیطرۀ عثمانی اخراج یا قلع و قمع نشده اند و جوامع آنها تا روزگار کنونی باقی مانده است. دانسته است که عثمانی ها با اشراف محلی شیعه در شام و دیگر مناطق تعامل داشته و آنها را به عنوان جمع کنندگان خراج بدون انگ مذهبی زدن به آنها گمارده اند و از سوی موقوفاتی برای عتبات و مراقد مقدسۀ شیعه در نجف و کربلا در جنوب عراق معین کرده اند. از سوی دیگر تردیدی در این نیست که عثمانیها از نظر ایدئولوژیکی و مذهبی با تشیع و شیعیان مخالف بوده اند و در صد حضور شیعیان در طی حاکمیت عثمانی ها بر شام کاهش یافته است. در ایام حکومت فاطمیان و همدانیان شـمار شیعیان در بسیاری از شهر های شام چون صور، طرابلس و حلب بسیار بوده است. حلب حتی شاید شهری نیمه شیعه نشین بوده است. این وضعیت با قدرت گیری حکّام سنّی زنگی، ایوبیان و ممالیک دگرگون شد و همگی آنها برای حذف شیعیان از فضای عمومی و تقلیل دادن شیعیان کوشیدند، کاری که عثمانی ها نیز به عنوان سیاست اسلاف خود در خصوص رعایای شیعۀ شام در پیش گرفتند و ادامه دادند تا شـمار جمعیت شیعیان در اکثر شهر های ذکر شده کاهش یافت و تنها حضور شیعیان محدود به نواحی حاشیه ای چون نواحی جبل عامل و درۀ بقاع شد. [4]

عثمانی ها در بیشتر اوقات قرن  دهم هجری / شانزده میلادی مشغول نبرد و جنگ با صفویان، تشیع و قزلباش ها بودند که قزلباش ها نه تنها ستون فقرات قدرت صفویه که تهدید بالقوه برای حاکمیت عثمانی ها در شرق آناتولی محسوب می شدند و به مناقشات چهره‌ای فرقه‌ای می‌داد هر چند ممکن است که ادعا شود منازعات در اصل بازتابی از تلاش های مداوم برای کنترل راه تجارت ابرایشم به عنوان منبعی برای درآمد و اخذ مالیات بوده است. نیروهای عثمانی صفویان را در چالدران به سال 920/1514 شکست دادند و گسترش نفوذ و قلمرو شاه اسـماعیل (حکومت 1501-1524) را متوقف کردند. در دوران شاه طهماسب (حکومت 1524-1576) سلطان سلیمان لشکر کشی بزرگ علیه ایران انجام داد. نخستین لشکر کشی در 1534-1536 بود که منجر به فتح عراق عرب و تبریز شد. نیروهای عثمانی از طریق حلب به استانبول بازگشتند. دومین لشکر کشی در 1548-1549 رخ داد و با همراهی برادر شورشی شاه طهماسب، القاص میرزا همراه بود که عثمانی ها از وی به عنوان آلت دستی برای حمله به ایران استفاده کرده بودند. سومین لشکر کشی عملیاتی گسترده در 1553-1555 بود. نیروهای عثمانی زمستان 1553-1554 را در حلب بسر بردند و متعاقب آن ارزروم و اکثر آذربایجان را اشغال کردند. این لشکر کشی به امضاء معاهدۀ صلح آماسیه در 962/1555 منتهی شد که در پی آن صفویان اکثر بخش های آذربایجان را به عثمانی واگذار کردند.  معاهدۀ اخیر تا هنگام مرگ شاه طهماسب در 984/1576 پابرجا بود هر چند روابط میان دو کشور زمانی که شاه طهماسب به شاهزاده بایزید عثمانی که بر پدرش سلطان سلیمان شوریده بود و  به ایران آمده بود، پناه داده بود، متشنج شده بود (علوش، 1983).

در حالی که عثمانی ها به حفظ و برقرای امنیت در آناتولی شرقی خاصه میان قبایل و آنچه که می توانست به عنوان نشانی از تشیع حرکت آفرینی کند، توجه داشتند، شام نیز مورد توجه بود چرا که حلب شاهراه مهم تجارت و عبور کاروان های تجاری بود. عثمانی ها به کسانی که از ایران به قلمرو عثمانی سفر می کردند، که شامل کاروان های هر سالۀ حج مکه نیز می شد، حساس بودند چرا که در کاروان ها جاسوسان و آشوب گران صفوی حضور داشته اند (ابرهارد، 1970؛ کوتوغلو، 1962). چنین حساسیت های بالایی از سوی مقامات عثمانی باید شیعیان شام را به درپیش گرفتن حزم و احتیاط در عرصه های عمومی هویت و اعمال شیعی واداشته باشد که ممکن بوده به عنوان اتهام ارتباطی میان آنها با صفویان یا شیعیان ایرانی تلقی شود.

***

نسخه ای از کتاب الروضة البهیة اثری فقهی در مذهب امامیه

نسخۀ خطی از کتاب فقهی در مذهب امامیه دلیلی است که محمد بن احمد بن سید ناصر الدین عالمی امامی و شاگرد بلافصل فقیه و عالم برجستۀ امامی زین الدین عاملی بوده است. نسخۀ خطی شـمارۀ 20172 کتابخانۀ ملی تهران، کتابتی از کتاب دو جلدی زین الدین در فقه یعنی الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، شرحی بر کتاب اللمعة الدمشقیة محمد بن مکی جزینی که توسط حاکم مملوکی دمشق در 786/1384 به شهادت رسید و به شهید اول در سنّت امامیه شهرت دارد، می باشد. از قرن دهم هجری تا کنون شرح اخیر متن متداول در سنّت مدرسی فقه امامیه بوده است.

نسخۀ مورد بحث به تفصیل توسط جلال الدین همایی در مطالعه ای منتشر شده پس از مرگش اخیرا به همراه مقدمه ای توسط رسول جعفریان منتشر شده است (همایی، 2015). کاتب این نسخه در انجامه ای که در ادامه آمده در پایان جلد اول نوشته است:

«وافق الفراغُ من تعلیقه صبح الثلاثا یوم الثالث عشر من شهر شعبان المعظم قدره من شهور سنة سبعة و خمسین و تسعمائة بقلم العبد الفقیر الی الله تعالی الخاطی الراجی عفو ربه و شفاعة نبیه و ائمته محمد بن احمد بن السید ناصر الدین العلوی الحسینی العاملی عامله الله بلطفه و عفی عنه بمنه و کرمه».

پایان کتابت این مجلد مصادف است با صبح سه شنبه سیزدهمین روز از ماه شعبان المعظم، مقدر در سال 957 بقلم بندۀ فقیر گناه کار آرزومند عفو خداوند بلند مرتبه و شفاعت پیامبر و امامانش محمد بن احمد بن سید ناصر الدین علوی حسینی عاملی که خداوند با لطفش با او رفتار کند و از وی درگذرد به بزرگواری و کرمش (الروضة البهیة، برگ 158پشت؛ همایی، 1394/2015، ص 970-973).

تاریخ کتابت مجلد نخست سیزدهم شعبان 957/ 26 آگوست 1550 است. کاتب نام خود را محمد بن احمد بن سید ناصر الدین علوی حسینی عاملی ذکر کرده است. به محل کتابت نسخه اشاره ای نشده است. مشخص است که وی نسخۀ خود را از روی نسخۀ اصل زین‌الدین عاملی کتابت کرده چرا که زین الدین برای وی مطالبی دال بر سـماع نسخه توسط شاگرد به هنگام خواندن متن در نزدش و مقابله با اصل برای او نوشته است (همایی، 1394/2015، ص 969-970). همایی مدعی است که نسخۀ حاضر نخستین کتابت از نسخۀ اصل مؤلف بوده است (همایی، 1394/2015، ص 969).

به علاوۀ گواهی سـماعات، زین الدین اجازۀ کوتاهی دال بر قرائت متن در آخر جلد اول نوشته که نشان می دهد کاتب نه تنها نسخه را با اصل مقابله کرده بلکه کتاب الروضة البهیة را نزد مؤلف نیز خوانده است.

«انهاه احسن الله تعالی توفیقه و تسدیده و اجزل من کل عارض[5] مزیده و تأییده قراءة و سـماعاً و فهماً و ( متناً/ بحثاً) [6] و استشراحاً فی مجالس متعددة آخرها یوم الأحد لثلاثة[7]  خلت من شهر جمادی الاولی سنة ثمان و خمسین و تسعمائة من الهجرة الطاهرة النبویة و لمؤلفه[8] الفقیر الی الله تعالی زین الدین بن علی بن احمد حامداً مصلیاً مسلماً»

خداوند بلند مرتبه او را توفیق دهد و استوارش نگه دارد، و از هر خیر او را بهره مند کند و فزونتر عطا کند و او را مورد تایید خود قرار دهد،  خواندن متن را به قرائت و سـماع  و فهم و بحث و شرح دادن آن برایش توسط من به پایان رساند در مجالس متعددی که آخرین آنها روز یکشنبه سه شب گذشته از ماه جمادی الاولی سال 958 از هجرت نبوی پیامبر طاهرش و نگاشت مؤلف نیازمند درگاه خداوند بلند مرتبه زین بن علی بن احمد در حالی که ستایش‌گوی پروردگارش و درود فرستاننده بر وی و ایمان آوردنده به اوست.

سخن از اینکه کاتب نسخه را نزد مؤلف در مجالس مختلفی (المجالس المتعددة) سـماع کرده دلالت دارد که کاتب محمد بن احمد بن ناصر الدین دست کم جلد اول را نزد زین الدین خوانده است. به علاوه دو تاریخ، یکی تاریخ کتابت نسخه یعنی 13 شعبان 957/ 26 آگوست 1550 و تاریخ اجازۀ زین الدین به شاگردش سوم جمادی الاولی 958 / 10 می 1551 متضمن این است که شهید ثانی کتاب را دست کم به مدت فزونتر از هشت ماه به کاتب تدریس می کرده است.  برهه ای که در طی آن این دو مشغول خواندن کتاب بوده اند، احتمالاً دست کم یک سال و نیم بوده چرا که خواندن مجلد اول بیش از هشت ماه به طول کشیده بود و کتاب مشتمل بر دو جلد است. متاسفانه نسخۀ حاضر آسیب دیده و انجامۀ اصل مجلد دوم افتاده که به احتمال بسیار باید مشتمل بر انجامۀ دیگر کاتب و شاید اجازۀ زین الدین عاملی به کاتب بوده است.

به واسطۀ دیگر منابع می دانیم که زین الدین از 956/1549 تا هنگام شهادتش در نه سال بعد، در خفا بوده است. این دوره از زندگی و فعالیتهایش در پردۀ ابهام قرار دارد و اساساً به این دلیل که شرح حال زندگی او که شاگردش ابن العودی به نام بغیة المرید نوشته، تقریبا دوسوم از اصل متنش که مشتمل بر احوال زین الدین در سالهای مذکور بوده، اکنون در دست نیست (استوارت، 2008، ص 294-296، 321، 325-326؛ استوارت، 2009). در اکثر نه سال اخیر زین الدین مشغول به تدریس فقه به شاگردان امامیش در جزین و دیگر روستاهای جبل عامل به صورت پنهانی بوده است. او ممکن است که از اقامت در زادگاهش جبع یا جباع به منظور گریختن از چنگ مقامات اجتناب کرده باشد. او در سال 963-964 / 1556-1557 در دمشق دستگیر شد اما رهایی یافت. او به کاروان های حج که از دمشق در شوال 964/ آگوست 1557 به حجاز می رفتند، پیوست و حج را در همان سال در ذو الحجۀ 964 / اکتبر 1557 به جا آورد و در مکه اقامت گزید و تصمیم گرفته بود با کاروانی که به شام بازمی گشت، بازنگردد. او در اوایل 965/1558 در مکه دستگیر شد و به مدت چهل و دو روز در زندان بود سپس به استانبول از طریق قاهره فرستاده شد و در هشتم شعبان 965/ 26 مه 1558 به شهادت رسید (استوارت، 2008).

زین الدین تمام هم و غم خود را در این برهه از زندگیش به تألیف و تدریس دو کتاب اصلی فقهی اش الروضة البهیة و مسالک الافهام اختصاص داده بود. وی به نگارش و تدریس الروضة البهیة از 956/1549 تا 960/1552-1553 اگر بیشتر نباشد، مشغول بوده است. او نگارش مجلد اوّل الروضة البهیة را در اول ربیع الاول 956 / 30 مارس 1549 آغاز کرده بود و نگارش آن را در ششم جمادی الثانی 956 / 2 جولای 1549 به پایان رسانده بود. زین‌الدین نگارش جلد دوم را در 21 جمادی الاولی 957 / هفتم ژوئن 1550 به پایان رساند. سید علی صائغ، شاگرد زین الدین و پدر زن یکی از همسران زین الدین، کتابت نسخه ای از الروضة البهیة را در پانزدهم صفر 958 / 22 فوریۀ 1551 به پایان رسانده بود و از خواندن آن نزد استادش در سوم جمادی الاولی 958 / پنجم ژوئن 1551 فراغت یافته بود. زین الدین اجازه ای برای او به تاریخ 30 جمادی الاولی 958 / 5 ژوئن 1551 نوشته بود. علی بن احمدبن‌ابی جامع کتابت نسخه ای از الروضة البهیة را در 960 / 1552-1553 به پایان برده بود و اجازه ای برای خواندن کتاب از زین الدین احتمالا ًدر همان سال دریافت کرده بود (استوارت، 2008، ص 323-324). نسخۀ خطی مورد بحث ما تصویر ارایه شده را کامل می کند و نشان می دهد که زین الدین الروضة البهیة را به شاگرد دیگر در همان دوران، مشخصاً بیش از هشت ماه میان 13 شعبان 957 / 26 آگوست 1550 و سوم جمادی الاولی 958 / 10 مه 1551 خاصه  تدریس کرده و به احتمال بسیار دستکم برای هشت ماه پس از آن به تدریس خود ادامه داده تا خواندن جلد دوم در 959/1552 به پایان رسیده است.

زین الدین گرچه در خفا بود، اما این امکان را داشت که به نحو فشرده به شـماری از شاگردانش تدریس کند. بر اساس وجود چندین نسخه سالم از کتاب الروضة البهیة و اثر دیگر نسخه هایی از کتاب فقهی زین الدین یعنی مسالک الافهام باید به احتمال بسیار شـمار اندکی از فعالیت های گستردۀ زین الدین در مجال تدریس باشند. مشخص است که زین‌الدین مدرسه ای را به شخصه اداره می کرده که به تدریس به فقیهان امامی سطوح بالا اختصاص داشته هر چند او چنین کاری را پنهانی و در خفا انجام می داده است. مدرسۀ مورد بحث در اکثر ایام دوران اخیر در جزین بوده، جایی که دانسته است زین الدین در 956/1549 در آنجا پنهان شده بوده است (استوارت، 2008، ص 321-323). سفر شـماری از شاگردان برجسته دیگر نواحی برای تحصیل علم به نزد زین الدین ممکن است که یکی از عواملی بوده که باعث توجه مقامات عثمانی به زین الدین شده است که وی را خطری به حساب آورند.

نسخۀ الروضة البهیة در سنّت شیعی باقی مانده است. در قرن یازدهم هجری در تملک نوادۀ زین الدین، شیخ علی بن محمد بن حسن بن زین الدین (متوفی 1103/1691-1692) مؤلف کتاب الدر المنثور من المأثور و غیر المأثور و دیگر آثار بوده است. شیخ علی جبل عامل را ترک نموده و در میانۀ قرن یازدهم در اصفهان سکنی گزید. [9] او برای فرزندش حسین، اجازۀ روایت کتاب را به تاریخ 17 محرم 1074/22 آگوست 1663 در آخر جلد اول و اجازه ای دیگر در روز بعد برای روایت عام آنچه که در روایت خود داشته، در نخستین برگ از جلد دوم نوشته است (همایی، 1394/2015، ص 973-974). [10]با فرض اینکه شیخ علی متولی کتابخانۀ خانوادگی خودشان که مشتمل بر کتاب های متعلق به کتابخانۀ خود شهید ثانی بوده، نسخۀ اخیر اثری عالی و ارزشـمند تلقی می شده است.

***

شاگرد زین الدین عاملی

دربارۀ سید محمد بن احمد بن ناصر الدین حسینی در کتابهای تراجم یا دیگر منابع اطلاعات چندانی نیامده است. محمد حر عاملی (متوفی 1104/1693) از وی به گونه ای بسیار مختصر در کتاب تراجم نگاریش امل الآمل یاد کرده و نام او را السید محمد بن ناصر الدین عاملی کرکی ذکر کرده و در توصیف او گفته : «کان فاضلاً، صالحاً، حسن الخط من تلامیذ الشهید الثانی» «او فردی فاضل و پارسا و دارای خطی زیبا و از شاگردان شهید ثانی بود (حر عاملی، 1965، ج 1، ص 184؛ سالاتی، 1999، ص 625). توصیف فرد اخیر به سید و اینکه او شاگرد زین الدین بوده و خطی زیبا داشته، دلالت دارد که او همان فرد کاتب نسخۀ ذکر شده در قبل است هر چند کمی تفاوت در ذکر نام او توسط حر عاملی وجود دارد. در متن چاپ شدۀ امل الآمل نام او محمد بن ناصر الدین آمده اما در انجامۀ نسخۀ خطی الروضة البهیة نام وی محمد بن احمد بن السید ناصر الدین آمده است. ظاهرا حر عاملی نام پدر وی یعنی احمد را از قلم انداخته شاید به این دلیل که نام پدر بزرگ شهرت خانواده بود که شاید ابن ناصر الدین بوده است مانند ابن خلدون، ابن جماعه و دیگر نام های مشابه خانوادگی. در شرح حال شیخ حر، اشاره ای به تاریخ  تولد یا وفات نیامده است. منابع بعدی تراجم نگاری اطلاعات مستقل دیگری ارایه نکرده اند.

امل الآمل مشتمل بر مدخلی بسیار کوتاه و مشابه دربارۀ شخصی به نام بدر الدین است که به احتمال بسیار پسر سید محمد است. نام وی سید بدرالدین بن محمد بن ناصر الدین عاملی کرکی ذکر شده و در دو نسخۀ دیگر امل الآمل نام وی سید بدرالدین بن محمد بن محمد بن ناصر الدین آمده است (حر عاملی، 1965، ج 1، ص 43، پانویس دوم). مطالب آمده در شرح حال او چنین است: «فاضل، فقیه، صالح، من تلامیذ الشیخ ابن الشهید الثانی» «مردی عالم، فقیه، پرهیزگار و از جمله شاگردان فرزند شهید ثانی یعنی شیخ حسن صاحب معالم بوده است» (حر عاملی، 1965، ج 1، ص 43). [11]هیچ تاریخ تولد یا وفاتی ذکر نشده اما این مطلب که وی از جمله شاگردان شیخ حسن، فرزند زین الدین (متولد در 959/1552، متوفی 1101/1602) بوده نشانگر این است که او به نسلی بعد از شهید ثانی تعلق داشته است. اسامی یکسان هستند هر دو سید، و جدّ هر دو ناصر الدین است که نامی نادر است و شهرت هر دو فرد کرکی عاملی آمده است. بسیار محتمل است که بدر الدین فرزند سید محمد ذکر شده در قبل باشد.

اطلاعات آمده در نسخۀ الروضة البهیة این امر را میسّر می کند که متن آمده در امل الآمل را تکمیل کنیم: صورت صحیح نام ها ظاهرا باید چنین باشد: محمد بن احمد بن ناصر الدین و بدر الدین بن محمد بن احمد بن ناصر الدین. نام محمد آمده در برخی از نسخه های امل الآمل به صورت محمد بن محمد، به احتمال بسیار باید خطای کاتب در کتابت احمد باشد که به راحتی در کتابت اشتباه می شود.

اختلافاتی در باب شهرت یا انتساب جغرافیایی در نام های هر دو فقیه وجود دارد. امل الآمل آنها را یعنی پدر و پسر را کرکی عاملی معرفی کرده که دلالت دارد هر دو عاملی از جبل عامل و کرکی هستند یعنی اهل روستای کَرَک نوح نزدیک بعلبک در درۀ بقاع. از نظر جغرافیایی کرک نوح که اکنون در شـمال لبنان است بخشی از جبل عامل نیست جز آنکه حر عاملی تعبیر عاملی را به شکل موسعی برای معرفی عالمان شیعه نواحی شام به کار برده است (سالاتی، 1985). در انجامۀ الروضة البهیة محمد بن احمد بن ناصر الدین شهرت خود را الحلی آورده که اشاره ای به شهر حله در جنوب عراق است و خود را کرکی یا عاملی معرفی نکرده است. این اختلاف را شاید با در نظر گرفتن این مطلب که خانواده در کرک نوح برای شاید چند نسل سکنی داشته اما اجدادشان در حلۀ جنوب عراق ساکن بوده اند، برطرف نمود.

نکتۀ مهم دیگر آمده در شرح حال شیخ حر عاملی، این مطلب که سید محمد بن احمد بن ناصر الدین خطی زیبا داشته است. حر عاملی شاید به واقع نسخۀ الروضة البهیة که در اینجا مورد بحث قرار گرفته را دیده باشد چرا که او در اواخر قرن یازدهم هجری در ایران بوده و با شیخ علی کبیر، نوادۀ زین الدین عاملی دوست نیز بوده است. نسخۀ حاضر یا نسخه های دیگر که حر عاملی در نزد شیخ علی کبیر دیده، باعث شده تا وی تذکر مربوط به خط زیبای سید محمد را متذکر شود.

***

نسخه های دیگر کتابت شده توسط ابن ناصر الدین

شـمار دیگری از نسخه هایی که این عالم کتابت کرده در کتابخانه های ایران موجود است که اطلاعات بیشتری دربارۀ فعالیتهایش در اختیار ما قرار می دهد.  آقابزرگ نوشته که نسخه‌ای دیگر اثر مهم زین الدین در فقه یعنی کتاب مسالک الافهام را همین شخص کتابت کرده و تاریخ کتابت آن 951/1544-1545 بوده است (آقابزرگ طهرانی، 1987، ص 227). اگر تاریخ درست باشد، باید نسخۀ مذکور تنها جلد اول از مجموعۀ هفت جلدی کامل کتاب باشد. دانسته است که زین الدین مجلد اول کتاب مسالک الافهام را در سوم رمضان 951/ 18 نوامبر 1544؛ جلد دوم را در اول ربیع الاو ل 956/ 30 مارس 1549؛ جلد سوم را در ربیع الاول 963/ ژانویه -  فوریۀ 1556؛ جلد چهارم را در اواخر جمادی الثانی 963/ اوایل می 1556 و فصل در باب قسم را در رمضان 963/ جولای -  آگوست 1556؛ جلد ششم را در ذو الحجۀ 963/ اکتبر-نوامبر 1556 و مجلد هفتم را در ربیع الثانی 964/ فوریۀ 1557  تألیف کرده است (آقابزرگ طهرانی، 1983، ج 20، ص 378؛ رضا مختاری، 1989، ص 30-31). [12]نسخۀ مسالک کتابت شده متضمن این است که محمد بن احمد بن ناصر الدین به مدت طولانی نزد زین الدین به تحصیل مشغول بوده است یعنی از 951/1548 تا دست کم 959/1559 حدود نه سال. وی باید شاگرد بسیار نزدیکی به استادش بوده یعنی حلقۀ نزدیکان شهید ثانی. می‌توان حدس زد که تبحّر او در کتابت باعث شده بود که او برای استادش به عنوان شاگردی برجسته تر همچنین شـماری از همقطارانش مورد توجه قرا گیرد.

نسخۀ 2189 کتابخانۀ ملک در تهران که مجلدی از اجزاء کتاب تهذیب الاحکام از کتب اربعۀ شیعه و تألیف محمد بن حسن طوسی (متوفی 460/1067) می باشد. محمد بن احمد بن ناصر الدین حسینی از کتابت  آن در 26 ذی الحجۀ 961/ 22 نوامبر 1554 فراغت حاصل کرده است (ایرج افشار و دیگران، 1973-2001، ج 1، ص 184).

رضا مختاری مطلب دیگری آورده که نشان از ارتباط سید محمد بن احمد بن ناصر الدین با زین الدین عاملی دارد. در ظهر نسخه ای از کتاب الروضة البهیة که اکنون در كتابخانۀ آستانۀ مقدسۀ قم موجود است مطلبی دربارۀ اینکه زین الدین در هفدهم رمضان 965/ جولای 1558 به شهادت رسید، به نقل از وی آمده است. عالمی که این مطلب را ثبت کرده، متذکر شده که او نسخه را از روی دست خط محمد بن احمد بن سید ناصر الدین حسینی کتابت کرده است. نسخه در هشتم محرم 1087/ مارس 1676 توسط عبدالباقی بن عبدالباقی بن رضی الدین محمد حسینی ارتیمانی تویسرکانی کتابت شده و او گفته که نسخۀ اساس کتابتش نسخه‌ای بوده که محمد بن احمد بن سید ناصر الدین حسینی در 25 شعبان 963/ سوم جـــــــولای 1556 کتابت کرده اســــت (مختاری، 1989، ص 15؛ دانش پژوه، 1976، ج 1، ص121-122).

نسخۀ شـمارۀ 48 کتابخانۀ قائن مشتمل بر مجلدی از کتاب کافی مجموعۀ مشهور حدیثی شیعه تألیف محمد بن یعقوب کلینی (متوفی 329/941) است که مشتمل بر باب المعیشة تا طلاق است و توسط ابن ناصر الدین در دهم رجب 964/ نهم می 1557 کتابت شده است (اشکوری، 2002، ص 44).

نسخۀ 7449 کتابخانۀ آیت الله مرعشی در قم، مشتمل بر مجلد اول از مجلدات هفت گانۀ کتاب فقهی زین الدین مسالک الافهام است که محمد بن احمد بن ناصر الدین حسینی کتابت کرده است. تاریخ کتابت آن اواخر ذو القعدۀ 968 / میانۀ آگوست 1561 (احمد حسینی و دیگران، 1976-2015، ج 19، ص 253-254).

نسخۀ 7922 کتابخانۀ آیت الله مرعشی در قم مجلد دوم کتاب مسالک الافهام است. کاتب نام خود را محمد بن احمد بن ناصر الدین حسینی حلی ذکر کرده و تاریخ فراغت از کتابت را 25 جمادی الاولی 971 / دهم ژانویۀ 1564 ذکر کرده است (احمد حسینی و دیگران، 1976-2015، ج 20، ص 250).

نسخۀ 3820 کتابخانۀ آیت الله مرعشی در قم یکی از مجلدات کتاب کافی کلینی است که مشتمل بر ابواب نکاح تا ایمان (قسم) است. در انجامه، محمد بن احمد بن ناصر الدین حسینی گفته که کتابت کتاب را در صفر 980 / ژوئن -  جولای 1572 آغاز کرده و کتابت آن را در 23 شوال 980 / 26 فوریۀ 1573 به پایان رسانده است (احمد حسینی و دیگران، 1975-2015، ج 10، ص 198-199). در همان سال، 980/1572-1573 محمد بن احمد بن سید ناصر الدین حسینی مجلدی از دیگر کتب اربعۀ شیعه در حدیث یعنی الاستبصار شیخ طوسی که اکنون به شـمارۀ 5345 در کتابخانۀ ملک هست را کتابت کرده است (ایرج افشار، 1973-2001)، ج 1، ص 36).

نسخۀ 9384 کتابخانۀ آیت الله مرعشی در قم مجلدی از کتاب من لا یحضره الفقیه، مجموعه ای حدیثی از کتب اربعه تألیف ابن بابویه (متوفی 381/991) است که در پنجم ربیع الاول 981 / پنجم جولای 1573 توسط محمد بن احمد بن ناصر الدین حسینی علوی کتابت شده است (احمد حسینی و دیگران، 1975-2001، ج 24، ص 166-167).

آقابزرگ طهرانی از وجود نسخه ای دیگری خبر داده که توسط محمد بن احمد بن ناصر الدین حسینی عاملی کتابت شده است. نسخۀ اخیر کتابتی از کتاب تراجم نگاری شیعه، کتاب الرجال تألیف کشّی(حیات قرن چهارم هجری / دهم میلادی است) که عبدالحسین امینی (متوفی 1390/1970) مؤلف کتاب الغدیر، در تهران دیده و آن را به مجموعۀ کتابهای کتابخانۀ امیر المؤمنین در نجف افزوده است. تاریخ کتابت نسخه چهارشنبه نهم صفر 984/ هشتم می 1576 است (آقابزرگ طهرانی، 1987، ص 227). [13]

نسخه های اخیر نشانگر آن است که محمد بن احمد بن ناصر الدین حسینی در کار کتابت بسیار فعّال بوده و نه تنها کتاب های استادش زین الدین عاملی بلکه دیگر کتابهای اربعۀ حدیثی شیعه و دیگر آثار مهم در سنّت فقهی امامیه را کتابت کرده است.  باقی بودن شـمار فراوانی از نسخه هایی که او کتابت کرده، دلالت دارد که او کاتبی متبحّر و حرفه ای بوده و نسخه هایی که او کتابت کرده ارزش بالایی داشته و سزاوار نگهداری بوده اند. بسیار محتمل است که کتابهای دیگری که وی کتابت کرده در کتابخانه های ایران و دیگر جاها باقی مانده باشد که اگر چنین باشد، باید پذیرفت که کتابهای بسیاری از کتابت های او باقی مانده و کتابهای بسیار دیگری از کتابت های او در گذر زمان از دست رفته اند. او موهبتی برای جامعۀ عالمان امامی روزگارش در شام و جبل عامل بوده و مقام خاصی در حقلۀ شاگردان زین الدین به دلایل مختلف داشته است.

نسخه‌های خطی موجود نشانگر آن است که وی به عنوان فردی کاتب از 951/1544-1545 احتمالا بشکلی مداوم تا 984/1576 به کار کتابت مشغول بوده، دوره ای بیش از سی سال یعنی هم در حیات و سپس پس از شهادت استادش زین الدین. هر چند وی مسلماً شاگردی در فقه امامیه بوده شاهدی بر اینکه او خود تألیفی نیز داشته، بدست نیامده است. تاریخ درگذشت وی باید بعد از 984/1576 باشد و او احتمالا حدود 935/1528-1529 یا اندکی قبل تر دیده به جهان گشوده باشد اگر وی در 951 / 1544-1545 مشغول تحصیل فقه بوده باشد.

وی عموما نام خود را محمد بن احمد بن ناصر الدین حسینی ذکر کرده است و گاهی السید یا العلوی را نیز به آن افزوده است. نسبت حلی که سید ابن ناصر الدین در انجامۀ نسخۀ الروضة البهیة که در 957- 958 / 1550-1551 برای خود آورده با نسبتی که در نسخۀ 7922 کتابخانۀ آیت الله مرعشی قم که مشتمل بر مجلد دوم کتاب مسالک الافهام زین الدین عاملی است و تاریخ کتابت آن 25 جمادی الاولی 971 / 10 ژانویه 1564 است، تأیید می شود. در نسخۀ اخیر او خود را محمد بن احمد بن ناصر الدین حسینی حلی معرفی کرده است.[14] نکتۀ نامشخص این است که وی چند مدتی از عمرش را در حله -  شهری در جنوب عراق- گذرانده است، یا اینکه در آنجا به دنیا آمده و در جوانی آنجا را ترک کرده یا آنکه در جایی دیگر به دنیا آمده اما اجدادش اهل حله بوده اند. این واقعیت که حر عاملی نسبت کرکی را برای او و فرزندش به کار برده متضمن این است که دست کم آنها برای مدت طولانی در کرک نوح -  مکانی نزدیک بعلبک- اقامت داشته اند.

***

نسخه ای از کتاب القاموس المحیط محمد بن یعقوب فیروزآبادی

نسخه ای دیگر که محمد بن احمد بن ناصر الدین کتابت کرده، نشانگر آن است که وی خود را بر مذهب فقه شافعی معرفی می کرده است. نسخۀ شـمارۀ 342 کتابخانۀ ملی ملک که نسخه ای از کتاب لغت مشهور القاموس المحیط تألیف محمد بن یعقوب فیروزآبادی (متوفی 817/1414) است که محمد بن احمد بن السید ناصر الدین آن را کتابت کرده است. انجامۀ کاتب در آخر کتاب چنین است:

«...نجز القاموس المحیط و القاموس الوسیط علی ید العبد الفقیر الی الله تعالی محمد بن احمد بن السید ناصر الدین الحسینی نسباً، الشافعی مذهباً، بمدینة دمشق المحروسة آخر نهار الأربعاء مِسیه  لیلة الخمیس المبارک تاسع یوم من شهور شوال المبارک من شهور سنة احدی و سبعین و تسعمائة هجریة علی مشرفها افضل الصلوة و السلام علی اشرف الخلق و اکمل الخلق محمد صلی الله علیه و السلم تسلیماً کثیراً ... »(برگ 592رو).

«کتابت این نسخه از کتاب القاموس المحیط و القابوس الوسیط به دست بندۀ ناچیز خداوند بلند مرتبه محمد بن احمد بن سید ناصر الدین حسینی نسب و شافعی مذهب در شهر دمشق خداوند نگهدارش باشد در پایان روز چهارشنبه و آغاز شب پنجشنبۀ مبارک نهم ماه شوال مبارک از سالهای 971 هجری که بر صاحب تشرف بخشیدن به آن  برتریرین درود ها و سلامها بر اشرف و کاملترین بندگان محمد که صلوات خداوند و سلامش بر او پیوسته و مداوم باد، به پایان رسید ....».

نسخه انجامه ای دیگر نیز دارد که مشابه انجامۀ نخست است جز در سال ذکر شده: تاریخ در اینجا نهم شوال 972 (برگ 593رو) آمده است. محتمل ترین توضیح برای این مطلب آن است که کاتب در ذکر سال خطا کرده و بار دیگر انجامه را با ذکر تاریخ درست نوشته است. تاریخ صحیح برای فراغت از کتابت نسخه بر این اساس نهم شوال 971 / بیست می 1564 نیست بلکه نهم شوال 972 / 10 می 1565 است. هر چند عموما در انجامه محل کتابت نسخه ذکر نمی شود اما در اینجا به صراحت مکان کتاب نسخه دمشق ذکر شده است. کاتب به احتمال بسیار همان کاتب نسخۀ الروضة البهیة است که در قبل از او سخن رفت چرا که دست‌خط نیز یکی است.

تردیدی در این مطلب که محمد بن احمد بن ناصر الدین عالمی امامی مذهب است، نیست. او فقه امامیه را در سالهای بسیاری نزد زین الدین عاملی خوانده از جمله کتابهای اصلی فقهی استادش الروضة البهیة و مسالک الافهام. او در ارتباط بسیار نزدیک با زین الدین در ایامی که وی در خفا بسر می برده، بوده است. تمام کتابهایی که در قبل از آنها سخن رفت جملگی آثار رسـمی در سنّت امامیه بوده اند و او آنها را پیش و بعد از کتاب قاموس کتابت کرده است. فزونتر آنکه او و فرزندش بدرالدین به عنوان عالمانی شیعه توسط حر عاملی در امل الآمل ذکر شده اند (یعنی که تردیدی در تشیع آنها نیست). محتملترین نتیجه برای شاهد و مدرک ارایه شده این است که او زمانی که کتاب القاموس المحیط را کتابت می کرده، تقیه کرده (و خود را شافعی معرفی کرده) است. او کاتبی خبره بوده که نسخه ای از این اثر متداول را برای فروش احتمالا به عالمان سنّی کتابت کرده است. نسخه بعدها در میان حلقه های عالمان سنّی چون گروهی از قضات عثمانی تداول داشته و در اختیار آنها بوده است. تملکات بر نسخه دلالت دارد که یکی از مالکان درویش زاده خلیل جودت (حیات قرن یازدهم هجری) قاضی ازمیر بوده است. تملک دیگری از حاجی ولی الدین بن حاج احمد زاده، قاضی مکه بر نسخه موجود است. نسخه را شخصی به نام محمد بن خلیل بغدادی به مکه در 1144/1731-1732 برده است. [15]مشخص نیست که در چه زمانی نسخه سر از ایران درآورده است.

دو مطلب در نحوۀ معرفی آمده در انجامه دلالت بر تقیه دارد. نخست حذف نسبت متداول توسط کاتب است که تنها نسبت اجدادی خود حسینی را آورده است که دلالت بر این دارد او سید و از نوادگان امام حسین؟ع؟ است. وی نسبت کرکی خود را که حر عاملی به آن اشاره کرده، را نیاورده است که معرف آن است که وی اهل کرک نوح است و ممکن بوده تشیع خود را به دلیل ذکر آن آشکار کند. همچنین نسبت حلی را نیز نیاورده که در انجامۀ الروضة البهیة آورده که آن نیز باید به سبب اجتناب از معرفی خود به عنوان فردی شیعی بوده باشد. این شیوه با آنچه که از دیگر اسناد دالّ بر تقیه در اختیار داریم، هماهنگ است. به عنوان مثال حسین بن عبدالصمد عاملی (متوفی 984/1576) شاگرد برجستۀ زین الدین عاملی و فرزند بسیار مشهور حسین بن عبدالصمد، بهاء الدین عاملی نسبت اجدادی خود الحارثی الهمدانی اشاره به جدشان حارث بن عبدالله اعور همدانی (متوفی 65/684-685) از اصحاب مشهور علی بن ابی طالب؟ع؟ را به جای ذکر نسبت الجبعی یا العاملی در هنگام عمل به تقیه ذکر کرده اند و شهید اول از به کار گیری نسبت جزینی در معرفی خود اجتناب کرده و به جای آن از شهرت و لقب دمشقی برای معرفی خود استفاده کرده است (استوارت، 1996ب، ص 46-47؛ همو، 1997، ص 180-181).

دیگر مطلب دالّ بر تقیه، عمل بسیار مشهور این است که ابن ناصر الدین به صراحت خود را شافعی مذهب یکی از چهار مذهب رسـمی اهل سنّت در روزگارش معرفی کرده است. این مدرک همچنین دیگر شواهد پیروی از مذهب فقهی شافعی که عالمان  امامی هنگام تقیه خود را به آن معرفی می کردند را تأیید می کند. دیگر شاهد صریح و روشن در باب پیروی از مذهب فقهی شافعی نسخه ای از کتاب نُور الحقیقه و نَور الحدیقه کتابی در اخلاق اسلامی است که حسین بن عبدالصمد تألیف کرده است. در نسخه ای از کتاب که به سلطان سلیمان عثمانی تقدیم شده و کتابت آن در استانبول به تاریخ دوازدهم ذو القعدۀ 945/ اول آوریل 1539 به پایان رسیده، حسین بن عبدالصمد خود را «حسین بن عبدالصمد الشافعی الحارثی الهمدانی» معرفی کرده است (استوارت، 1997، ص 169-176). با فرض اینکه ابن ناصر الدین کاتبی کثیر الکتابه بوده محتمل است که ما نسخه های دیگری از کارهای کتابت شده توسط او را با همین ادعای پیروی از مذهب فقهی شافعی بیابیم.

شواهد تفصیلی دیگری که عالمان امامی در شام تحت تسلط عثمانی خود را شافعی معرفی می کرده اند، در دست است. زین الدین عاملی و شاگردش حسین بن عبدالصمد هر دو نزد عالمانی از اهل سنّت دمشق و مصر تحصیل کرده بودند. در مصر آنها فقه اسلامی را نزد فقیهان برجستۀ شافعی خوانده بودند و بنظر محتمل نمی رسید که آنها موفق به انجام چنین کاری شده باشند جز آنکه ادعای اهل سنّت بودن و پیروی از یکی از مذاهب فقهی را کرده باشند. هر دو در 952/ 1546 به استانبول سفر کرده بودند و تقاضای دریافت سـمت تدریس فقه در مراکز علمی را به مقامات رسـمی اداری عثمانی داده بودند و هر دو سـمت‌هایی را به دست آورده بودند؛ زین الدین استاد تدریس فقه در مدرسۀ نوریه بعلبک شده بود و حسین استاد فقه در مدرسه ای در بغداد سـمتی كه او از پذیرش آن سرباز زده بود. از آنجایی که مدرسۀ نوریه نهادی متعلق به شافعیان بود، معقول است که تصور کنیم زین الدین باید خود را در استانبول فقيهی شافعی معرفی کرده باشد. او تدریس در مدرسۀ نوریه را در 953-954 / 1546-1547 رها کرده و ترک کرده بود. [16] زمانی که زین الدین برای بار نخست در دمشق حدود 964/1557 دستگیر شد، گزارش شده که او قاضی حنفی شام، حسن بیگ افندی (متوفی 984/1576) را با ذکر عبارت ترضیه بر صحابه پیامبر از جمله ابوبکر و عمر و پاسخ دادن باین که وی شافعی مذهب است هنگامی که از مذهب فقهی او پرسش شده بود، به سنّی بودن متقاعد کرده بود (بلک بورن، 2005، ص 208-210؛ استوارت، 2008، ص 333، 336-367). مثالهای دیگری از چنین ادعای مشابهی از شیعیان همین منطقه البته نه در زمان مورد بحث فعلی در دست است. گفته شده که محمد بن مکی در محکمه خود در دمشق در 786/1384 خود را شافعی معرفی کرده است (امین، 1984، ج 10، ص 60).  بسیاری از افراد خانواده های اشراف و سادات در ناحیه که در خفا شیعه بوده اند در هنگام معرفی خود را شافعی مذهب معرفی کرده اند (سالاتی، 1992؛ 1999). زمانی که فقیه سنّی مذهب عبدالغنی نابلوسی (متوفی 1143/1731) از کرک نوح در 1112/1700 دیدار کرده، او شریف شیعه از خاندان آل مرتضی را ستایش کرده و گفت او و شریف بر اساس مذهب شافعی نماز گزارده اند (وینتر، 2010، ص 29). نسخۀ القاموس المحیط فیروزآبادی شاهد دیگری برای ادعای پیروی از مذهب فقهی شافعی در میان شاگردان زین الدين در اختیار ما قرار می هد و دلالت دارد که آنها و بسیاری از عالمان شیعۀ جبل عامل و نواحی مجاور در این دوران عموما چنین ادعایی می‌کرده‌اند و عمل به تقیه شیوه ای مرسوم و متداول بوده است. 

ادعای شافعی بودن در مواردی دست کم فراتر از تنها بیان شفاهی چنین پیروی بوده است. زین الدین عاملی و حسین بن عبدالصمد عاملی فقه و اصول فقه را نزد برجسته ترین فقیهان شافعی قاهره خوانده و اجازاتی که نشانگر آن باشد، دریافت کرده بودند. به واقع هر دو در فقه شافعی تبحر داشته اند. در انجام چنین شیوه ای، آنها از همان سنّت کهن متداول در میان امامیه خواندن فقه نزد اهل سنّت که فقهیان برجسته ای چون علامه حلی (متوفی 726/1325) و شهید اول پیروی کرده اند (استوارت، 1997). محتمل است که محمد بن احمد بن ناصر الدین نیز فقه شافعی را نزد عالمان سنّی همچون زین الدین خوانده باشد، اما منابع چنین تصریح آشكاری را در برندارند. شاید هم ادّعای شافعی بودن تنها شگردی برای دور کردن سوء ظن گرایش مذهبی او بود یا تظاهر به تسنّن تنها به خاطر جلب نظر خریداران سنّی برای خریدن نسخه از وی بوده باشد. با این همه اگر روابط بسیار نزدیک او با استادش زین‌الدین که تنها هفت سال قبل شهيد شده بود را در ذهن داشته باشیم، وی ممکن است که احساس خطر جدی کرده باشد.

برخی مورخان نقش تقیه در زندگی روزمرۀ شیعیان لبنان در دورۀ عثمانی را کم اهمیت می‌دانند و معتقدند که زندگی پنهانی زین الدین عاملی و حتی شهادت او و سفرهای بهاء‌الدین عاملی به شام، مصر و حجاز حوادثی غیر طبیعی بوده است. اشتفان وینتر می‌نویسد که چنین اموری دلالت بر خصومت و عداوت عمومی علیه شیعه ندارد (وینتر، 2010، ص 20-26). در حالی که دو مورد ذکر شده مواردی استثنائی هستند و شیعیان در لبنان و شام تحت سیطرۀ عثمانی با دشواری های مدام مواجه نبوده اند، شیوه‌هايی که آنها یعنی شهید ثانی و شیخ بهایی برای معرفی خود بدان متوسل شده اند، باعث ترغیب کردن شیعیان و عقیدۀ رایج لزوم عمل به تقیه که شامل ادعای پیروی از مذهب شافعی بوده، احتمالا در میان جوامع شیعه بسیار متداول بوده باشد.

کتابشناسی

منابع منتشر نشده:

زین الدین عاملی، مسالک الافهام، نسخۀ خطی شـمارۀ 7922 کتابخانۀ آیت الله مرعشی نجفی، قم، ایران.

همو، الروضة البهیة، نسخۀ خطی شـمارۀ 20172 کتابخانۀ ملی ایران، تهران.

محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، نسخۀ خطی شـمارۀ 342 کتابخانۀ ملی ملک تهران.

محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، نسخۀ خطی شـمارۀ 48 قائن ایران.

همو، الکافی، نسخۀ خطی شـمارۀ 3820 کتابخانۀ آیت الله مرعشی نجفی قم ایران.

ابن بابویه قمی، کتاب من لا یحضره الفقیه، نسخۀ خطی شـمارۀ 9384 کتابخانۀ آیت الله مرعشی نجفی قم ایران.

محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، نسخۀ خطی شـمارۀ 5345 کتابخانۀ ملی ملک، ایران تهران.

همو، تهذیب الاحکام، نسخۀ خطی شـمارۀ 2189 کتابخانۀ ملی ملک تهران ایران.

منابع اولیه:

محمد بن حسن حر عاملی، امل الآمل، تحقیق سید احمد حسینی (نجف، 1385/1965).

میرزا عبدالله افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، تحقیق سید احمد حسینی (قم، 1401/1980).

تحقیقات:

ایرج افشار، محمد تقی دانش پژوه و دیگران، فهرست کتابخانۀ ملی ملک (تهران، 1973-2001).

Allouche, A. (1983) The Origins and Development of the Ottoman-Ñafavid Conflict (906-62/1500-1555), Berlin.

محسن امین، اعیان الشیعة، تحقیق حسن امین (بیروت، 1984).

Amir-Moezzi, M.A. (2001) “Dissimulation”, in Jane MacAuliffe (ed.), Encyclopaedia of the Qur’an, Leiden, vol. I, 320-24.

Amir-Moezzi, M.A. (2014) “Dissimulation tactique (taqiyya) et scellement de la prophétie (khatm al-nubuwwa) (Aspects de l’imamologie duodécimaine XII)”, Journal Asiatique 302.2, 411-38.

فتحیه مصطفی عطوی، التقیة فی الفکر الاسلامی (بیروت، 1993).

Blackburn, R. (2005) Journey to the Sublime Porte: The Arabic Memoir of a Sharifian Agent’s Diplomatic Mission to the Ottoman Imperial Court in the Era of Suleyman the Magnificent: the relevant text from QuÔb al-Dīn al-Nahrwālī’s al-Fawāʾid al-saniyyah fī al-riÎlah al-madaniyyah wa-l-rūmiyyah, Beirut.

Dakake, M.M. (2006) “Hiding in Plain Sight: The Practical and Doctrinal Significance of Secrecy in Shiʿite Islam”, Journal of the American Academy of Religion 74, 324-55.

محمد تقی دانش پژوه، فهرست نسخه های خطی کتابخانۀ آستانۀ مقدسۀ قم (قم، 1976).

De Smet, D. (2011) “La pratique de taqiyya et kitmān en islam chiite: compromise ou hyprocrisie”, in M. Nachi (ed.), Actualité du compromise. La construction politique de la difference, Paris, 148-61.

Eberhard, E. (1970) Osmanische Polemik gegen die Safawiden im 16. Jahrhundert nach arabischen Handschriften, Freiburg im Breisgau.

محمد فوزی، مفهوم التقیة فی الاسلام (بیروت، 1985).

Goldziher, I. (1906) “Das Prinzip der takijja im Islam”, Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft 59, 213-26.

جلال الدین همایی و رسول جعفریان، «شرحی دربارۀ نسخۀ الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة کتابت شده در زمان حیات شهید ثانی با یادداشت های او»، جشن نامۀ آیت‌الله شیخ ابراهیم امینی، به کوشش رسول جعفریان (قم، 1394ش/2015)، ص 965-978.

احمد حسینی و محمود مرعشی و دیگران، فهرست کتابهای خطی کتابخانۀ آیت الله مرعشی (قم، 1975-2015).

سید جعفر حسینی اشکوری، فهرست نسخه های خطی کتابخانۀ قائن (قم، 1381ش/ 2002).

Kohlberg, E. (1975) “Some Imāmī-ShÐÝÐ Views on Taqiyya”, Journal of the American Oriental Society 95, 395-402.

Kohlberg, E. (1995) “Taqiyya in Shīʿī Theology and Religion”, in Hans G. Kippenberg and Guy G. Stroumsa (eds.), Secrecy and Concealment: Studies in the History of Mediterranean and Near Eastern Religions, Leiden, 345-80.

Kütükoğlu, B. (1962) OsmanlÐ-İran siyâsî münâsebetleri, 1578-1590, Istanbul:.

سامی مکارم، التقیة فی الاسلام (لندن: مؤسسة التراث الدرزی، 2004).

Meyer, E. (1980) “Anlass und Anwendungs bereich der taqiyya”, Der Islam 57, 246-80.

نزیه محیی الدین، التقیة (بیروت، بی تا).

رضا مختاری، مقدمه بر زین الدین عاملی، منیة المرید فی أدب المفید و المستفید (قم، 1989).

Newman, A. (1993) “The Myth of Clerical Migration to Safawid Iran: Arab Shiite Opposition to ÝAlī al-Karakī and Safawid Shiism”, Die Welt des Islams 33, 66-112.

Salati, M. (1985) “Le nisbe geografiche del Kitâb amal al-âmil fî dhikr ʿulamâʾ Jabal ʿĀmil”, Cahiers d''Onomastique Arabe (1982-84), 57-63.

Salati, M. (1989) “I villaggi imamiti della provincia di Aleppo in epoca ottomana”, Rivista degli Studi Orientali 63, 231-55.

Salati, M. (1990) “Ricerche sullo Sciismo nell’impero ottomano: il viaggio di Zayn al-Dīn al-Šahīd al-Tānī a Istanbul al tempo di Solimano il Magnifico (952/1545)” Oriente Moderno 70, 81-92.

Salati, M. (1992) Ascesa e caduta di una famiglia di Ašraf sciiti di Aleppo: I Zuhrawi o Zuhra-zada (1600-1700).

Salati, M. (1993) “Toleration, Persecution and Local Realities: Observations on the Shiism in the Holy Places and the Bilad al-Sham (Sixteenth-Seventeenth Centuries),” in La Shiʿa nell’Impero ottoman, Rome, 123-32.

Salati, M. (1999) “Presence and Role of the Sādāt in and from Éabal ÝÀmil (Fourteenth-Eighteenth Centuries)”, Oriente Moderno 79, 597-627.

Salati, M. (2002) “Shiism in Ottoman Syria: A Document from the QÁÃÐ Court of Aleppo (963/1555)”, Eurasian Studies 1, 77-84. 

علی الشملاوی، التقیة فی إطارها الفقهی (بیروت، 1992).

Stewart, D.J. (1996a) “Notes on the Migration of ÝÀmilÐ Scholars to Safavid Iran”, Journal of Near Eastern Studies 55, 81-103.

Stewart, D.J. (1996b) “Taqiyyah as Performance: The Travels of Bahāʾ al-Dīn al-ÝÀmilÐ in the Ottoman Empire (991-93/1583-85)”, Princeton Papers in Near Eastern Studies 4, 1-70.

Stewart, D.J. (1997) “Íusayn b. ʿAbd al-Ñamad al-ÝÀmilÐ''s Treatise for Sultan Suleiman and the Shīʿī Shafiʿī Legal Tradition", Islamic Law and Society 4, 156-99.

Stewart, D.J. (1998) Islamic Legal Orthodoxy: Twelver Shiite Responses to the Sunni Legal System, Salt Lake City.

Stewart, D.J. (2003) “Documents and Dissimulation: Notes on the Performance of Taqiyya", in Cristina de la Puente (ed.), Identidades Marginales. Estudios Onomásticos-Biográficos de al-Andalus, XIII, Madrid, 569-98.

Stewart, D.J. (2006) “An Episode in the ʿAmili Migration to Safavid Iran: Husayn b. ʿAbd al-Samad al-ʿAmili’s Travel Account”, Iranian Studies 39.4, 481-508.

Stewart, D.J. (2008) “The Ottoman Execution of Zayn al-Dīn al-ÝÀmilД, Die Welt des Islams 48 (2008): 289-347. 

Stewart, D.J. (2009) “Investigating the Second Martyr”, in MuÎammad KÁzim RaÎmatī (ed.), Law in Transmission: The ʿĀmilī Role in the Development of Shiʿi Law, Qum, 10-16.

Stewart, D.J. (2013) “Dissimulation in Sunni Islam and Morisco Taqiyya,” al-Qanara 34.2, 439-90.

Strothmann, R. (1913-36) “Takiyya”, Encyclopaedia of Islam, 1st ed., Leiden, vol. VIII, 628-29.

آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة (بیروت، 1983).

همو، طبقات اعلام الشیعة: احیاء الداثر من القرن العاشر، تحقیق علی نقی منزوی (قم، 1987).

Winter, S. (2010) The Shiites of Lebanon under Ottoman Rule, 1516-1788, Cambridge.

 

[1]. از همکارم محمد کاظم رحمتی برای همکاری ارزشـمندش برای یافتن منابع این مطالعه سپاسگزارم. این مقاله ترجمه ای است از:

“A Case of Twelver Shiite Taqiyyah in 16th-Century Damascus: Claimed Adherence to the Shāfiʿī Legal School”

از نویسندۀ محترم و دوست گرامی دون استوارت که مقالۀ در دست انتشار خود را برایم ارسال کرد، سپاس فراوان دارم. مترجم

[2]. در باب تقیه به نحو عام بنگرید به: محمد فوزی، مفهوم التقیة فی الاسلام (بیروت: مؤسسة الوفاء، 1985)؛ نزیه محیی الدین، التقیة (بیروت: دار القلم، بی تا)؛ علی شـملاوی، التقیة فی إطارها الفقهی (بیروت: شـمس المشرق، 1992)؛ فتحیه مصطفی عطوی، التقیة فی الفکر الاسلامی (بیروت: الدار الاسلامیة، 1993)؛ سامی مکارم، التقیة فی الاسلام (لندن: مؤسسة تراث الدروزیة، 2004)؛

Ignaz Goldziher, “Das Prinzip der takijja im Islam,” Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft 59 (1906): 213-26; Rudolf Strothmann, “Takiyya,” Encyclopaedia of Islam, 1st ed., 9 vols. (Leiden: E.J. Brill, 1913-36), 8:628-29; Egbert Meyer, “Anlass und Anwendungs bereich der taqiyya,” Der Islam 57 (1980): 246-80; Etan Kohlberg, “Some Imāmī-Shīʿī Views on Taqiyya,” Journal of the American Oriental Society 95 (1975): 395-402; idem, “Taqiyya in Shīʿī Theology and Religion,” pp. 345-80 in Secrecy and Concealment: Studies in the History of Mediterranean and Near Eastern Religions, ed. Hans G. Kippenberg and Guy G. Stroumsa (Leiden: Brill, 1995); Devin J. Stewart, “Taqiyyah as Performance: The Travels of Bahāʾ al-Dīn al-ʿĀmilī in the Ottoman Empire (991-93/1583-85),” Princeton Papers in Near Eastern Studies 4 (1996): 1-70; idem, “Dissimulation in Sunni Islam and Morisco Taqiyya,” al-Qanṭara 34.2 (2013): 439-90; Maria Dakake, “Hiding in Plain Sight: The Practical and Doctrinal Significance of Secrecy in Shiʿite Islam,” Journal of the American Academy of Religion 74 (2006): 324-55.

[3]. دربارۀ زین الدین عاملی به نحو عام بنگرید به: مقدمۀ رضا مختاری بر زین الدین عاملی، منیة المرید فی ادب المفید و المستفید (قم: مکتب الاعلام الاسلامی، 1989)، ص 9-88؛

Devin J. Stewart, “The Ottoman Execution of Zayn al-Dīn al-ʿĀmilī,” Die Welt des Islams 48 (2008): 289-347; idem, “Investigating the Second Martyr,” pp. 10-16 in MuÎammad KÁzim RaÎmatī (ed.), Law in Transmission: The ʿĀmilī Role in the Development of Shiʿi Law (Qum: Academy of Islamic Sciences and Culture, 2009).

 [4]. در خصوص وضعیت شیعیان در شام تحت سلطۀ عثمانی بنگرید به:

Marco Salati, “I villaggi imamiti della provincia di Aleppo in epoca ottomana,” Rivista degli Studi Orientali 63 (1989): 231-55; idem, “Ricerche sullo Sciismo nell’impero ottomano: il viaggio di Zayn al-Dīn al-Šahīd al-Tānī a Istanbul al tempo di Solimano il Magnifico (952/1545),” Oriente Moderno 70 (1990): 81-92; idem, Ascesa e caduta di una famiglia di Ašraf sciiti di Aleppo: I Zuhrawi o Zuhra-zada (1600-1700) (Rome: Istituto per l’Oriente C.A. Nallino, 1992); idem “Toleration, Persecution and Local Realities: Obervations on the Shiism in the Holy Places and the Bilad al-Sham (Sixteenth-Seventeenth Centuries),” pp. 123-32 in La Shiʿa nell’Impero ottoman (Rome: Accademia Nazionale dei Lincei, 1993); idem, “Presence and Role of the Sādāt in and from Éabal ʿĀmil (Fourteenth-Eighteenth Centuries),” Oriente Moderno 79 (1999): 597-627; idem, “Shiism in Ottoman Syria: A Document from the Qāḍī Court of Aleppo (963/1555),” Eurasian Studies 1 (2002): 77-84; Andrew Newman, “The Myth of Clerical Migration to Safawid Iran: Arab Shiite Opposition to ʿAlī al-Karakī and Safawid Shiism,” Die Welt des Islams 33 (1993): 66-112; Devin J. Stewart, “Notes on the Migration of ʿĀmilī Scholars to Safavid Iran,” Journal of Near Eastern Studies 55 (1996): 81-103; idem, “An Episode in the ʿAmili Migration to Safavid Iran: Husayn b. ʿAbd al-Samad al-ʿAmili’s Travel Account,” Iranian Studies 39.4 (2006): 481-508; Stefan Winter, The Shiites of Lebanon under Ottoman Rule, 1516-1788 (Cambridge: Cambridge University Press, 2010).

[5]. همایی این کلمه را عارفةٍ خوانده است. ]همين خوانش صحيح است(ويراستار)[.

[6]. این کلمه در متنی که همایی آورده، از قلم افتاده است.

[7]. همایی این کلمه را ثلاثه خوانده است. (دشواری هایی در خواندن خط شهید وجود دارد. صورت درست انهاء شهید ثانی چنین است: «انهاه احسن الله تعالی توفیقه و تسدیده و اجزل من کل عارفة مزیده و تأییده قراءة و سـماعاً و فهماً و بحثاً و استشراحاً فی مجالس متعددة آخرها یوم الاحد، لیلاً خلت من شهر جمادی الاولی سنة ثمان و خمسین و تسعمائة من الهجرة الطاهرة النبویة و کتب مؤلفه الفقیر الی الله تعالی زین الدین بن علی بن احمد حامداً مصلیاً مسلماً» مترجم).

[8]. همایی عبارت متن را «و انا مؤلفه» خوانده است. (همانگونه که اشاره شد شهید ثانی عبارت کتب را به صورت ل کوچکی کتابت کرده است. مترجم).

[9]. دربارۀ سرانجام کتابخانه و  کتابهای زین الدین بنگرید به:

Stewart, “Ottoman Execution,” 295-96.

(شهید ثانی در سفر خود به حجاز در سال 964 برخی کتابهای خود را همراه داشته است. شاگرد وی ملا محمود لاهیجانی در سفر اخیر همراه شهید ثانی بود. او در مکه تلاش کرد تا شاید بتواند شهید را نجات دهد. تلاش های او ناکام ماند اما او توانست همه یا شاید برخی از نسخه های شهید ثانی را بدست آورد و دقیقا دانسته نیست که او آیا نسخه را به وراث شهید بازگرداند یا خیر اما هر چه هست از آن مجموعه کتابها چند نسخه باقی مانده است. از جملۀ کتاب شرح تهذیب الوصول سید جمال الدین بن عبدالله حسینی جرجانی موجود در کتابخانۀ آیت الله مرعشی به شـمارۀ 2670 که داود بن شـمس بن داود بن احمد بن حسن فقیه شیبانی بغدادی بحرانی از کتابت آن در روز پنجشنبه هشتم جمادی الثانی 952 فراغت حاصل کرده است (مطلب اخیر تذکر دوست گرامی حجت الاسلام و المسلمین ابوالفضل حافظیان است). همین گونه دانسته است که شهید ثانی به همراه خود مجموعه ای نفیس که بخشی از آن به خط حسین بن عبدالصمد حارثی است و در کتابخانۀ ملی فارس به شـمارۀ 370 موجود است، همراه داشته است. بر نسخۀ شرح تهذیب الوصول همین گونه بر مجموعۀ 370 فارس یادداشتی از ملا محمود بن محمد لاهیجانی است که متذکر شده کتاب از جمله متملکات شهید ثانی بوده است. مترجم).

[10]. الروضة البهیة، برگ های 158رو، 159 پشت. همایی نام فرزند را به خطا حسن ذکر کرده است.

[11]. این اطلاعات را میرزا عبدالله افندی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، شش جلد، تحقیق سید احمد حسینی (قم: مطبعة الخیام، 1980)، ج 1، ص 96 و محسن امین، اعیان الشیعة (بیروت: دار التعارف، 1984)، ج 3، ص 549؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة: القرن الحادی عشر، تحقیق علینقی منزوی (قم: اسـماعیلیان، بی تا)، ص 79 و  Salati, “Sādāt,” 618. تکرار كرده‌اند.

.[12] آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، بیست و هفت جلد (بیروت: دار الاضواء، 1983)، ج 20، ص 378؛ مختاری مقدمه بر منیة المرید، ص 30-31. (در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران به شـمارۀ 10519 نسخه ای از کتاب کافی در 452 برگ موجود است که بخشی از آن توسط فخر الدین احمد بن محمد شیرازی -  از آغاز نسخه تا پایان کتاب الجهاد و یک برگ از کتاب التجارة به خط نسخ  خوش ریز با تاریخ فراغت از کتابت جمادی الاولی 992 و کتاب التجارة، کتاب النکاح و بخشی از کتاب الطلاق تا برگ 287 با نسخ درشت و به خط محمد بن احمد بن ناصر الدین الحسینی العاملی در نجف اشرف کتابت شده است. پس از برگ 287 به بعد باز کاتب نسخه شخص دیگری است و در جایی روز پنجشنبه 5 صفر 995 در نجف (برگ 299ر) و بخشی باز توسط فخر الدین احمد بن محمد شیرازی در روز پنجشنبه اول پانزدهم شوال 991 (برگ 263ر) کتابت شده است. تاریخ های آمده در بخش هایی از نسخه که توسط محمدبن احمد بن ناصر الدین حسینی عاملی کتابت شده به ترتیب چنین است: پایان کتاب الـمعیشة(برگ 220ب) (...و کتبه بیده العبد الفقیر الراجی عفو ربه القدیر محمد بن احمد بن ناصر الدین الحسینی بالمشهد المعظم امیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام یوم الاحد المبارک سابع عشرین من شهر ذی القعدة الحرام من شهور سنه اربع و ثمانین و تسعمائة هجریة علی مشرفها افضل الصلوة و السلام و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و سلم تسلیماً کثیراً)؛ پایان کتاب النکاح (برگ 270ب) (وافق الفراغ من هذا الکتاب المبارک یوم الخمیس المبارک خامس یوم من شهر صفر مفتتح سنة خمس و ثمانون و تسعمائة هجریة علی مشرفها افضل الصلوة و السلام بالمشهد الغروی علی ساکنها افضل الصلوة و السلام...و کتبه بیده العبد الفقیر محمد بن احمد بن ناصر الدین الحسینی العاملی بالمشهد الغروی علی ساکنه افضل الصلوة و السلام). به نظر می رسد که او در اواخر عمر خویش در نجف اقامت گزیده است. بنگرید به: فریبا افکاری، فهرست نسخه های خطی کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران (تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1391ش)، ج 19، ص 708-709. مترجم).                                        

[13]. آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة: احیاء الداثر من القرن العاشر، تحقیق علی نقی منزوی (قم: اسـماعیلیان، بی تا)، ص 227. (نسخۀ 9384 کتاب من لا یحضره الفقیه که  در 981 از کتابت آن فراغت حاصل کرده از جهات دیگری نیز اهمیت دارد. در پایان جزء اول کتاب کاتب در اشاره به پایان کتابت نسخه نوشته است: «واتفق الفراغ من نسخة هذا الکتاب المبارک المعظم قدرة نهار الثلثاء یوم الخامس و العشرون من شهر المحرم الحرام من شهور سنة احد و ثمانین و تسعمائة هجریة علی مشرفها افضل الصلوة و السلام بقلم العبد الفقیر محمد بن احمد بن ناصر الدین الحسینی نسباً غفر الله تعالی له و لوالدیهما و لجمیع المؤمنین و المؤمنات الاحیاء منهم و الاموات آمین رب العالمین». ابن ناصر الدین در پایان جزء دوم در انجامه باز خود را چنین معرفی کرده است: «تمَّ الجزء الثانی من کتاب من لا یحضره الفقیه تصنیف الشیخ السعید الفقیه ابی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه القمی قدس الله روحه و نور ضریحه بقلم العبد الفقیر الراجی عفو ربه القدیر محمد بن احمد بن ناصر الدین الحسینی العلوی یوم الاثنین سابع یوم من شهر صفر سنة احد و ثمانین و تسعمائة هجریة علی مشرفها افضل الصلوة و السلام و الحمد لله وحده و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین». در پایان جزء چهارم نیز آمده است: «فرغ من نسخ اسانید هذا الکتاب العبد الفقیر الراجی عفو ربه القدیر محمد بن احمد بن ناصر الدین الحسینی یوم الاحد المبارک یوم الخامس من شهر ربیع الاول من شهور سنة احد و ثمانین و تسعمائة هجریة علی مشرفها افضل الصلوة و اتم السلام و صلی الله علی محمد و آله و صحبه و سلم تسلیماً کثیراً آمین یا رب العالمین». بر اساس تاریخ انجامه ها كتابت دورۀ چهار جلدی کتاب من لایحضره الفقیه تقریبا سه ماه به طول کشیده است یعنی از محرم تا ربیع الاول. مکان کتابت نسخه ذکر نشده است اما تعبیر آمده در انجامۀ آخر «و صحبه» شاید نشان از کتابت نسخه در محیطی سنّی نشین داشته باشد اما مهم این است که نسخه در تملک سید علی بن حسین بن ابی الحسن داماد شهید ثانی بوده که ظاهرا در آن ایام در دمشق اقامت داشته است. در پایان جزء سوم انهاء مقابله توسط سید علی بن بن ابی الحسن حسینی عاملی آمده اما تاریخ مقابله ذکر نشده است (قوبل هذا الجزء بنسخ متعددة لا تخلو عن صحة، فصح الا ما زاغ عنه البصر و حسر عنه النظر و لله الحمد و المنة علی تمام التوفیق لذلک و کتب علی بن ابی الحسن الحسینی العاملی). همان دست خط در پایان کتاب المشیخة در پایان جزء چهارم آمده و تاریخ دار است اما بخشی از تاریخ انهاء مقابله پا ک شده اما ظاهرا سال باید همان 981 باشد و بر این اساس شاید بتوان گفت که ابن ناصر الدین و سید علی بن ابی الحسن نسخه را با نسخه هایی دیگر مقابله کرده اند (قوبل هذا الکتاب من اوله الی آخره بنسخ متعددة لا تخلو من صحة ..الا ما زاغ عنه النظر و حسر عنه البصر و ذلک فی مجالس متعددة آخرها ربیع الآخر سنة احد -  پاک شده و باید ثمانین وتسعمائة باشد- حامداً مصلیاً مسلماً). نسخه در اختیار برخی دیگر از افراد خاندان ابی الحسن بوده و تملکات و بلاغ های مختلف مقابله در اداوار بعدی نیز بر آن هست. دربارۀ اینکه نسخه های متعدد مورد اشارۀ سید علی بن ابی الحسن چه بوده در پایان جزء اول در کنار انجامۀ ابن ناصر الدین یکی از کسانی که نسخه را در اختیار داشته به خطی ریزتر نوشته شده است: «بلغ مقابلة و تصحیحاً بحسب الطاقة بنسختان صحیحین مقابلتین بنسخة الشیخ حسن بن زین الدین الشهید الثانی قدس سرهما و ذکر انه عنده وقت مقابلتها خمس نسخ و الحمد لله». شاید عبارت اخیر از شیخ علی کبیر باشد که به تاریخ دوم ذی الحجة 1091 بلاغ سـماعی برای سید کمال الدین بن حیدر حسینی عاملی در برگ آخر نسخه نوشته است. نسخۀ اخیر نشان از ارتباط ابن ناصر الدین با خاندان ابی الحسن از بیوتات اشراف شام است. مترجم).

[14] . فهرست نسخه­های خطی کتابخانۀ آیت الله مرعشی، ج 20، ص 250.

[15]. ایرج افشار و محمد تقی دانش پژوه و دیگران، فهرست کتابهای خطی کتابخانۀ ملی ملک، ج 13 (تهران: کتابخانۀ ملی ملک، 1973-2001)، ج 1، ص 559-560.

[16]Stewart, “Iusayn b. YAbd al-Namad al-YAmilD’s Treatise for Sultan Suleiman,” 169-76; Salati, “Il Viaggio di Zayn al-DDn.”

(عبدالغنی بن اسـماعیل نابلسی (متوفی پنجم شعبان 1143) در 22 ربیع الاول 1112 سفر خود به طرابلس را از دمشق آغاز کرد و بخشی از مطالب مربوط به سفر خود را در اثری با عنوان التحفة النابلسیة فی الرحلة الطرابلسیة، حققه و قدم له هریبرت بوسه (بیروت: المعهد الألمانی للأبحاث الشرقیة، 2003) پیش از ربیع الاول 1113 تدوین کرده است. وی دیداری از کرک نوح و مزار منسوب به نوح نبی در آنجا داشته و از متولی آن مقام که از سادات آل مرتضی بوده، یاد کرده و اشاراتی دربارۀ او آورده و گفته که به همراه او در جامع کبیر کرک نوح نماز جمعه را بر مذهب شافعی خوانده است (ثم إننا صلیّنا الجمعة علی مذهب الإمام الشافعی فی هذا الجامع الکبیر الذی هو جامع قریة الکرک...) (التحفة النابلسیة، ص 111). سادات آل مرتضی متولیان رسـمی مقام نوح در کرک نوح بوده اند و در وقفیۀ امیر محمد بن ناصر الدین معروف به حنش نیز از متولی مقام که فردی به نام سید علوان بن سید علی بن علی بن حسین (متوفی بعد از 945) بوده، به عالمی شافعی از خاندان آل مرتضی (قدوة علماء السادة الشافعیة) یاد شده است. بنگرید به: حسن عباس نصر الله، تاریخ کرک نوح (دمشق، 1406/1986)، ص 174؛ محمد عدنان بخیت، «دور أسرة آل الحنش و المهام التی أوکلت إلیها فی ریف دمشق الشام 790هـ/1388م -  976هـ / 1568 م دراسة وثائقیة»، همو، دراسات فی تاریخ بلاد الشام : سوریة و لبنان (دمشق، 2008)، ج 3، ص 76 مترجم).

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

منابع مشابه

تفسیر کتاب الله و نسخه های آن

محمد کاظم رحمتی

یکی از مهمترین متون متداول تألیف شده در قرن هفتم هجری توسط عالمی زیدی به نام ابوالفضل بن شهردویر (دب

مجادلاتی درباره‏ نماز جمعه در روزگار شاه طهماسب صفوی

دون استوارت

مطالعه حاضر بر این مدعا است که پنج رساله تألیف شده در باب حکم فقهی نماز جمعه در سنت امامیه که میان س

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

تفسیر کتاب الله و نسخه های آن

محمد کاظم رحمتی

یکی از مهمترین متون متداول تألیف شده در قرن هفتم هجری توسط عالمی زیدی به نام ابوالفضل بن شهردویر (دب

تک‌نگاری فاج دربارۀ مجمع البیان و نکاتی دربارۀ آن

محمد کاظم رحمتی

توجه فاج به بهره‌گیری طبرسی از حاكم جشمی و تفسیر او، موضوع قابل تأملی است.