۳۳۴۹
۰
۱۳۹۲/۰۹/۱۱

تعمیر حرم امیر مؤمنان (ع) با سنگهای مکشوفه از زیر خاک! (نشانه های 33)

پدیدآور: رسول جعفریان

خلاصه

مدتی است نگارش نشانه ها به تعویق افتاده است، اما و اکنون خوشبختانه [!] فرصتی شد تا چهار نکته دیگر را در اینجا بنویسم:

 

71.  تعمیر حرم امام علی (ع) با سنگهای برجای مانده از بناهای باستانی در عراق در زمان شاه صفی

زمانی که شاه صفی  [1038 ـ 1052] نواده شاه عباس و جانشین وی در ایران، بر عراق عرب تسلط یافت، تلاش کرد تا رشته آبی از حله به نجف بیاورد. همان زمان تعمیر حرم امام امیر المؤمنین (ع) را در دستور کار خود قرار داد. وی برای تعمیر مصمم بود تا از سنگ استفاده کرده و این بنا را با شکوه هرچه تمام‌تر بازسازی کند.

در این جا داستانی رخ داد که جالب است. شاه صفی می خواست سنگهای برجای مانده از برخی از بناهای کهن ساسانی‌ها را به نجف منتقل کرده و در کار ساختمان بنای حرم استفاده کند. اما این کار زحمت زیادی داشت. در همین اثناء، ضمن تلاشی که برای کندن نهر آب صورت گرفت، سنگهای زیادی که تراشیده و آماده بود و به احتمال از بناهای کهن زیر خاک، پیدا شد و از همانها برای بنای حرم امام علی علیه السلام استفاده شد. واله اصفهانی در خلد برین که این بخش آن به نام ایران در زمان شاه صفی و شاه عباس دوم چاپ شده، در این باره توضیحات جالبی دارد و نامی هم از طاق کسری به میان می آورد. وی در باره وضع کم آبی در نجف می نویسد:

«خدام كرام آن آستان آسمان‏شأن و ساير سكنه و متوطّنين‏ نجف‏ اشرف نيز از كمى آب‏ مانند حباب بر روى آب سرگردان و خانه خرابند، چه مردم آن خطّه خلدنشان آب از حوالى مسجد متبركه كوفه و جوار قلعه مشهوره به قلعه برگزيده كردگار جليل ابو المؤيد شاه‏ اسماعيل‏- سقى اللّه ثراه- كه قرب يك فرسنگ راه است آورده به تعب و مشقّت بسيار مدار مى‏گذرانيدند و قيمت آب خانه عجزه و تهيدستان را به آب رسانيده از اين رهگذر بيشتر خراب و ويران داشت، لا جرم در اواخر اين سال فرخ‏فال، راى آفتاب اشراق شهريار آفاق و خاقان به استحقاق به تجديد قبه و رواق آن روضه سدره مرتبه پرتو ظهور افكنده... فرمان واجب الاذعان به عزّ نفاذ پيوست كه معماران صائب انديشه و بنايان سنمار پيشه و ساير عمله و فعله از اطراف و اكناف ممالك محروسه به آن خطه خلدنشان نقل مكان‏ و به صلاح و صوابديد سركار مشار اليه در پذيراى امور متعلّقه به انجام و مهام مذكور سعى و اهتمام تمام نمايند...». شاه دستور داده بود که برای تعمیر حرم، سنگهای مناسب از بقایای طاق کسری و جز آن به آنجا انتقال یابد که دشوار بوده است: « بر طبق عرض سركار مشار اليه ارقام مطاعه لازم الاطاعه عزّ اصدار يافته بود كه امراى نامدار آن ديار قطعات سنگ كه به جهت اساس بنيان و ازاره و ساير سنگ كارى‏هاى آن كعبه روحانيان و قبله كروبيان در كار باشد، از طاق كرّا [بخوانید طاق کسری] و غير آن نقل پاى كار نمايند و فرمان پذيران با آنكه از راه امتثال فرمان واجب الاذعان كوه گران را به صوب مقصد چون ريگ روان مى‏كردند، امّا از راه ناهموارى راههاى دور و دراز و شدّت و صعوبت مرور بر شوارع پر نشيب و فراز، حصول آن مطلب به دشوارى و تعب ميسّر مى‏شد و ابواب انتظار بسيار بر روى روزگار آن كار مى‏گشود»

در همین اثنا، در جریان کندن زمین برای آب، سنگهای تراشیده منظمی یافت شد که بکار تعمیر بنای حضرت امیر آمد و به گفته واله دلیل «ظهور کرامات و خوارق عادات» بود. به نوشته واله «در حوالى ارض مقدّس‏ نجف اشرف كان سنگى معدن آب‏ورنگ كه مگر گفتى كه قطعات آن را سنگ تراشان چابك‏دست به اندازه بريده از براى همين كار به انبار آن‏ مكان كشيده‏اند به هم رسيد و هريك از قطعات آن كه به طول و عرض مناسب هر كار چهره مى‏گشود در ديده ارباب ديد، لوحى بود كرامت شاه ولايت و خرق عادت مستمره آن حضرت بر آن مسطور». با همین سنگها بود که حرم امام علی (ع) تعمیر گردید و ضمنا آبی از سمت حله به نجف انتقال یافت: «و چون رشحى از درياى بى‏كران نفاذ فرمان، آوردن آب به آن خاك پاك بود نهرى عريض عميق از حوالى حلّه فروبرده از جوار مسجد كوفه و عمارت خورنق كه از بناهاى نعمان بن منذر در زمان بهرام گور است گذرانيده آب فرات را به درياى نجف رسانيدند و به جهت جمع آمدن آب درياچه‏ در ميان دريا بنا نهاده قرار به آن دادند كه در سال ديگر چون وقت كار دررسد از آن درياچه آب را به نقب و كاريز به درون حصار نجف اشرف روان و از آنجا به چرخ و دولاب بر روى زمين جارى سازند». وی ادامه می دهد: «چون از جويبار فرمان لازم الاذعان خاقان روزگار اجراى آب فرات به آن كعبه حاجات شده بود و چنانچه گذشت آب آن چشمه سار به درياى نجف جارى گشت، شعراى بلاغت پيشه‏ در بحر انديشه فرورفته گوهرهاى آبدار از براى ضبط تاريخ به كنار آوردند، از آن جمله گوهر تاريخى است كه ميرزا صالح منشى برادرزاده مؤلف تاريخ عالم‏آرا به غوص‏ آن پرداخته به زبان حال ساكنان آن خطّه خلد مثال‏ تاريخ اجراى آن ساخته و هو هذا: قطعه: شاه اقبال قرین خسرو دین شاه صفی / آن که خاک قدمش زیور افسر آمد / یافت توفیق که آرد به نجف آب فرات / این بشارت شه از ساقی کوثر آمد / ساکنان نجف از تشنگی آزاد شدند / رحمت حق همه را شامل و یاور آمد / سال تاریخ چو پرسیدم از ایشان گفتند / آب ما از مدد ساقی کوثر آمد  (ايران در زمان شاه‏صفى و شاه‏عباس دوم [خلد برین] [به کوشش محمدرضا نصیری، تهران، 1382، صص، 110 ـ 113 )

 

72. آیا ابوالحسن عامری شیعه بود

عامری (م 381] فیلسوف برجسته خراسان در نیمه اول قرن چهارم از چهره های برجسته فکری این روزگار است. به خاطر چند عبارت شائبه تشیع وی مطرح بوده اما مصحح رسائل او منکر تشیع وی است. به نظر می رسد حق با اوست، اما توضیحات وی سودمند و شاید برخی مخدوش است:

وقتى ثابت شود كه پدر عامرى مذهب حنفى داشته و استادش نيز بر آن مذهب بوده، آيا مى‏توان گفت عامرى نيز حنفى بوده است؟ عامرى گويد: روايت شده است كه سرور عالمان تابعين، جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام گفته است «لا جبر و لا تفويض» و از زين الفقهاء ابو حنيفه نيز نقل شده كه گفته است: «اكره الجبر و لا قول بالقدر و اقول قولا بين قولين» و به دنبال آن مى‏افزايد ... گويا ابو حنيفه اين قول را از جعفر بن محمد عليهما السلام گرفته باشد.»

اگر كسى بگويد عامرى كه ابو حنيفه را «زين الفقهاء» ناميده مذهب شيعى داشته است به دليل آنكه آزادى اراده را كه در مذهب ابو حنيفه بوده در اصل از او سلب كرده و به امام جعفر صادق (ع) نسبت داده است، در پاسخ اين نتيجه‏گيرى شتابزده گوييم: اگر عامرى شيعى بود هرگز نمى‏گفت: گويا ابو حنيفه اين قول را از جعفر صادق (ع) گرفته، بلكه به طريق جازم مى‏گفت كه او اين مطلب را از امام جعفر صادق (ع) گرفته است. به هر حال از نظر ما اين سخن عامرى كه قول ابو حنيفه به اختيار را مأخوذ از امام جعفر صادق (ع) مى‏داند دليل بر حنفى بودن اوست، زيرا آشنايان به روش امام اهل رأى- ابو حنيفه- با شيوه اخذ او مأنوس‏اند. از طرفى محقّقان درباره امام جعفر صادق (ع) گفته‏اند كه «او در حديث حجّت است و بسيارى از احاديث اهل سنّت با احترام تمام به او اسناد داده شده»  و «ابو حنيفه و مالك بن انس و واصل بن عطا و شخصيتهاى ديگر از محدّثان اهل سنّت از ايشان حديث روايت كرده‏اند.» و نظريه شخص ايشان را در مسأله قدر متوسّط ميان جبر و اختيار دانسته‏اند.

بنا بر آنچه گذشت، چون برخى از محققان قولى از امام جعفر صادق (ع)، درباره مسأله قدر نقل كرده‏اند، شاگردان ايشان آن قول را روايت كرده‏اند و صرف روايت نظريه و احتمال اخذ ابو حنيفه از امام جعفر، بنا بر قول عامرى، نمى‏تواند دليلى بر شيعى بودن عامرى باشد و بنا بر اين مذهب عامرى حنفى است.

از جهت اصول دين نيز عامرى در يك محيط سنّى پرورش يافته است، پدر او فقيه و قاضى بوده است، اما استاد او چنان كه پس از اين درباره او سخن خواهيم گفت- ابو زيد بلخى- ابتدا امامى بوده و بعدا از معتزله جانبدارى كرده است. و بلخ نسبت به مذهب حنفى متعصّب بوده است، «چنان كه نويسنده كتاب فضائل بلخ كه آن را در 610 ه تأليف كرده است گويد: از جمله ويژگيهاى بلخ آن است كه اهل آن مسلمان و همگى پيرو مذهب سنّت و جماعت بوده‏اند و در دفاع از مذهب سنّى و تمسّك بدان گفته‏اند: هنگامى كه يكى از واليان فرمان داده است كه در اذان شهادت سوّم را نيز ندا دهند- چنان كه روش شيعه است- مردم آن مؤذّن را مورد حمله قرار داده و كشته‏اند و اين واقعه در سال 202 ه روى داده است.»

بر آنچه ذكر شد اين مطلب را نيز مى‏افزاييم كه عامرى فيلسوف در بخارا مى‏زيسته و در مجالس امير نوح كه در دشمنى با باطنيه و قرامطه و اسماعيليه مشهور است و حتى پدر خود را كه به آن مذهب گرويده بود كشته است و لشكر به اطراف خراسان گسيل داشته تا پيروان آن مذهب را قلع و قمع كنند حضور مى‏يافته است و اگر پدر فيلسوف قاضى اين امير باشد چگونه ممكن است كه عامرى را شيعه بدانيم؟ و كسى كه مدّتها در خدمت امير ابو الحسن سيمجور  بسر برده كه در پاسخ نامه‏اى كه از خليفه فاطمى قاهره به دستش رسيد در ظهر همان نامه نوشت: «قل يا ايها الكافرون لا اعبد ما تعبدون». «39» آيا درست خواهد بود كه با اين احوال عامرى را شيعى به شمار آوريم؟! [رسائل ابوالحسن عامری، ص 65 ـ 66]

 

73. یک سال بعد از یادداشتی که بنده در باره سخنرانی آقای پناهیان در شام عاشورای 1434 نوشتم ایشان درست در شام عاشورای 1435 [1392] در دانشگاه امام صادق (ع) این مطالب را به اختصار گفت: بنده بیست سال است سخنرانی می کنم، در 20 هزار سخنرانی، یک بار هم از کلمه ظهور صغری استفاده نکرده‌ام. نور و صدا و تصویر آن هم هست. مورخ این مملکت آن را به من نسبت می دهد و به من فحش می دهد. آقا شما تاریخ زمان خودت را بلد نیستی بگویی، من چطور به تاریخ اسلام 1400 سال پیش که نوشته ای، اطمینان کنم؟

آدم نباید عصبی باشد و اگر از کسی خوشش نمی آید، دروغ بگوید. می گویم ان شاء الله ظهور نزدیک است، نه به سال و ماه و روز، این نه به سال و ماه را می گذارد کنار، می گوید آدم می تواند پیش بینی کند. با تاریخ هم تو همین کار را می کنی؟ پدر تاریخ در می آد این جوری. زمان خودت را تحویل بگیر، حالا بعدا برو تاریخ رو بررسی کن. [پایان سخنان پناهیان

http://ayandehonline.com/?a=content.id&id=6523].

در آن یادداشت که در آدرس بالا و در بسیاری از سایت‌ها هست، بنده بحث ظهور صغری را به ایشان نسبت ندادم، بلکه به صراحت نوشتم که آقای سید حسن ابطحی آن را گفته است. با مراجعه به آن متن معلوم می شود، چه کسی خلاف گفته است.

 

74. فهرست آثار محمود میرزای قاجار در سن 27 سالگی از یک نسخه خطی

محمود میرزای قاجار پسر فتحعلی شاته و یکی از چهره های معروف فرهنگی قاجاریه، نویسنده آثار چندی است که برخی چاپ و گویا برخی همچنان مخطوط مانده است.

اخیرا کتاب تحفه السلاطین (از محمود بن محمدعلی بن محمد باقرا) (ش 5074 دانشگاه تهران) را مطالعه می کردم که در شرح معجزات انبیاء و امامان (ع) است. نویسنده در خاتمه کتاب، پس از آن که شماری از نصایح ملوک را آورده، دو صفحه در ستایش محمود قاجار مطلب نوشته و برخی از آثار وی را که در جوانی نوشته بر شمرده است. فهرست بسیاری از آثار او را در فهارس چاپی و خطی می توان یافت، اما این گزارش که در زمانی است که وی فقط 27 سال داشته می تواند به به کتابشناسی آثار وی کمک کند:

 

عبارت وی چنین است:

و انسب چنان است که از بیان سخنان پادشاهان اکتفا به همین نموده ختم خاتمه مشکین ختامه را به دعای دوام دولت و شوکت جاوید مدت پادشاه اسلام و ایمان و شهزادگان والا مکان نماید، سیّما نور حدقه شاهی و نور حدیقه ظل اللهی و قوه بازوی سلطانی و درّ درج خاقانی، صاحب طبع وقّاد و ذهن سلیم و فهم مستقیم ذوالشوکه و الابهة و العظمة و الشجاعة و العطاء و السخاء و الجود، الذی هو کاسْمه فی فعله محمود نواب مستطاب کامیاب شهزاده محمود ـ ادام الله ایامه و اطال اعوامه و وقاه من شرّ کل عنود و بغی کل باغی و حسود و اعاذه من شرّ الشیاطین المکاره و تسویلات النفس الامارة.

و مجمل از مفصل احوال آن آفتاب سپهر و عزت نفس و سخاوت طبع و غیرت کامله و حمیت فاضله و علو همت و ارتفاع عزیمت و کمال وفا  و صداقت و عزم در امور و قوه قلب بلاقصور و فتور، ایضا در مراتب اکتسابات علمیه و تحصیل علوم نظریه و کمالات عملیه بذل جهدی نموده اند، چنان که با قلّت سن و حداثت عمر که زیاده از بیست و هفت سال از عمر شریفش نگذشته در چند علم و فن با اطلاع و مربوط و با بهره و نصیب از آن جمله علم نجوم و رمل و لغت و طب و عروض و ریاضی و حکمت الهی و در فن انشاء فی الحقیقه ید بیضا می نماید، و در اقسام نظم و شعر با تسط کامل و بسرعت و سهولت بسیار شیرین و رنگین، و مفرح قلب اندوهگین ادا می نمایند؛ چنانچه از نتایج طبع وقّاد نظماً و نثراً مؤلفات بسیار دارند، و شاید که از هفتاد هزار بیت متجاوز باشد،

[1] از آن جمله کتابی است به نام منتخب المحمود مشتمل بر ذکر احادیث و معجزات خاتم النبیین و افضل الوصیین ـ صلوات الله علیهما ـ و اکثر از معجزات منظوم.

[2]  و ایضا کتابی است مسمّی به گلشن محمود که محتوی است بر ذکر احوال اخوان اکرام شهزادگان والامقام لازم الاکرام والاعظام و بیان تفضلات ربانی و نعم بی پایان سبحانی نسبت به اعلی حضرت سلطانی و حمد و شکر برین نعمت جاودانی.

[3]  و ایضا کتابی است که مشتمل است بر حکایات و مواعظ و نصایح و غیرها.

[4] و ایضا کتابی است مسمی به تذکرة السلاطین که مؤلف است در شرح حال پادشاهان عجم از اول سلاطین تا پادشاه عصر ـ ادام الله ایامه و اطال اعوامه الی ظهور صاحب العصر ـ و در ضمن آن مختصری از اطوار ملوک و بعضی ملوک  و بعضی از غزوات و مجادلات ایشان و احوال برخی از معاصرین ایشان و ابنیه که از ایشان بظهور رسیده، مبیّن شده و اشاره به احوال و اعداد اولاد و احفاد پادشاه ذی جاه و علما و حکما و اطبا و شعرای معاصرین آن سطان عظیم الشان و خاقان ثریا مکان نموده اند.

[5]  و ایضا کتابی است به نصایح المسعود که در نصیحت فرزند ارشد اسعد عاقبت محمود مسعود میرزا ـ اطال الله بقاءه و أعطاه ما تمناه ـ مؤلف و منظوم شده است.

[6] و ایضا کتابی است مسمی به مبکی العیون مشتمل بر نوحات و مراثی متعلقه به خامس آل عبا و سایر شهداء.

[7] و ایضا کتابی است مسمی به تنقیة المحمود که در منتخبات اشعار شعرای معاصرین و قریب به عصر از صاحب طبعان ایران زمین مذکور است.

[8]  و کتابی است مسمی به بنیان محمود مشتمل بر غزلیات شاه و شاهزادگان و سایر شعرای ایران و عراقین.

[9] و کتابی است مسمی به پیروی ده خیال [؟] که در ارسال مکاتبات و مراسلات بسیار مفید و نافع است.

[10] و کتاب دیوان اشعار که از خزانه خیال آن معارف جود و منبع کمال ظاهر شده است.

الی غیر ذلک از مؤلفات نظمیه و نثریه وفقه الله تعالی لمرضاته و هداه الی سلوک سبیل هدایه.

و فی الحقیقه دعای دوام این دولت جاوید مدت، بر کافه انام و تمامی خاص و عام لازم و متحتم است؛ و چون به نظر تامل و تحقیق بنگری، خود را دعا کرد، چون راحت رعایا و استراحت برایا و حفظ نفوس و اموال و اعراض، بعد فضل الله تعالی و لطفه از میامن این دولت جاوید مدت. نعمتان مجهولتان: الصحه و الامان تا محنت خوف و خطر و نهب و غارت و تلف نفوس و اموال و هتک حرمت نساء و رجال و قحط و غلا و مشقت و ابتلاء و جوع و سهر جلوه گر نشود، قدر نعمت عافیت و امنیت و راحت و فراغ بال و تعیشات و تفرجات و تنعمات و تفننات و تلذذات دانسته نمی شود، از قیامت چیزی می شنوی، دستی از دور بر آتش داری، باری تو را صاحب سلامت گفتم و خود را دعا کردم.... هذا آخر ما اردنا ایراده فی هذا الکتاب المستطاب نفعنا الله به و سائر المؤمنین فانه خیر موفق و معین و کان الفراغ منه فی شهر شعبان المعظم من شهور سنة 1241 

 

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

مروری بر افکار ابوالفتوح رازی در کتاب رَوح الاحباب و رُوح الالباب

رسول جعفریان

کتاب روح الاحباب و روح الالباب اثر ابوالفتوح رازی ـ صاحب تفسیر روض الجنان «480 ـ 552» ـ به تازگی در

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

منابع مشابه

پیشینه درآمیختگی میان روش های معرفتی دینی و دانش تجربی در تفسیر عرش (تجربه ای از تولید علم دینی در قرون میانه اسلامی)

رسول جعفریان

زمینه های بحث در باره رابطه علم و دین در دنیای اسلام بسیار گسترده است و در این میان، داد و ستد آنها،

ابوالحسن عامری و مشکل خردورزی در قرن چهارم

رسول جعفریان

تا وقتی با مفهوم واقعی علم در تمدن اسلامی آشنا نشویم نمی توانیم دشواری های مربوط به حوزه فهم را که

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

مروری بر افکار ابوالفتوح رازی در کتاب رَوح الاحباب و رُوح الالباب

رسول جعفریان

کتاب روح الاحباب و روح الالباب اثر ابوالفتوح رازی ـ صاحب تفسیر روض الجنان «480 ـ 552» ـ به تازگی در

برهان المسلمین در توحید و فلسفه احکام و قوانین اسلام

رسول جعفریان

نویسنده کتاب برهان المسلمین که در سال 1307 خورشیدی نوشته و منتشر شده است، می کوشد تصویری از اسلام ار