۴۴۱۶
۰
۱۳۸۹/۰۱/۱۵

موعد ديدار از آرامگه يار (گزارش سفر به عتبات 9 - 13 فروردين 1389)

پدیدآور: رسول جعفريان

خلاصه

سفرنامه يک سفر پنج روزه به عتبات، همراه با گزارشي از همايش سيد هبت الدين شهرستاني، و ديدار با حضرت آيت الله العظمي سيستاني، به ضميمه مقاله: تاثير سيد هبت الدين شهرستاني در ايران

<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پرواز به نجف

عصر روز نهم فروردین 1389 قرار پرواز به نجف بود. هدف شرکت در کنفرانس مرحوم سید هبت الدین شهرستانی از علمای برجسته عراق در دوره پادشاهی بود که آثار فراوانی از وی برجای مانده و از مصلحان عصر اخیر شیعه در عراق است.

همراهان که در فرودگاه زیارت کردیم. آقایان سید هادی خسروشاهی، مهدی محقق، سید محمدرضا جلالی، شیخ حسون تبریزیان و شیخ رضا مختاری. افرادی دیگری هم از آشنایان بودند که از آن جمله آقای علامی بود که با خانواده قصد عراق داشت و دیگری آقای سعدی مدیر نشر دلیل ما.

قرار بود پرواز ساعت یک و نیم با العراقیه باشد که تاکنون که این کلمات را در فرودگاه می‌نویسم، پرواز آماده نشده و گفته‌اند که ساعت سه خواهد بود. هنوز پروازی که باید از عراق در اینجا بنشیند ننشسته و معلوم نیست که چه ساعتی انجام شود.

دوستانی که در اینجا حاضرند هر کدام به نوعی در باره مرحوم شهرستانی کار کرده‌اند. کتاب سید هبت الدین را که عبدالستار الحسنی نوشت، بیشتر به تشویق و همراهی آقای جلالی بود. آقای مختاری ای کتاب را در موسسه تراث الشیعه چاپ کرد. آقای سید هادی خسروشاهی هم از قدیم علاقه مند به کارهای مرحوم شهرستانی بوده و کتاب اسلام و هیئت را باز ترجمه و منتشر کرد که اخیرا هم بوستان کتاب دوباره آن را چاپ کرده است. بنده هم در کتاب جریانها و سازمانهای مذهبی چند صفحه‌ای در باره ایشان نوشته‌ام و به مناسبت در کتابی که در باره حاج سراج انصاری نوشتم، در باره ایشان شرحی داده‌ام.

طی روزهای اخیر، مقاله کوتاهی در باره تأثیر مرحوم شهرستانی در ایران نوشتم که در پایان همین گزارش درج خواهم کرد. عجالتا منتظر نشسته‌ایم ببینم پرواز چه زمانی خواهد بود. آقای علامی این شعر را از علامه طباطبائی خواند: گرفتم ساغری از دست مستی ـ تعالی الله چه مستی و چه دستی.

ساعت نزدیک چهار است. تازه اعلام کردند که سوار شوید. این چند ساعت واقعا خسته شدیم. بالاخره هواپیما پرواز کرده بعد از یک ساعت و نیم وارد فرودگاه نجف اشرف شدیم. پای هواپیما افرادی بودند که کاملا سر را پوشیده بودند. یکی از دوستان گفت اینها همکاران نزدیک امریکایی‌ها هستند و برای این که شناخته نشوند این طور با کلاهی مخصوص تمام سر تا گردن را پوشیده‌اند. بعدا دوستی گفت که اینها از یک شرکت امنیتی از جنوب افریقا هستند که قرارداد برای حفظ امنیت فرودگاه دارند اما این که چرا پوشش اینجوری داشتند متوجه نشدم.

در هواپیما با دکتر مهدی محقق کنار یکدیگر بودیم و ایشان طبق معمول داستانهای متوالی و فراوانی از موضوعات متنوع نقل کردند که جالب بود. برای من رویداد دیدار برخی از استادان دانشگاه با امام در قم در سال 58 جالب بود که اصل وقت آن را آقای مدرسی طباطبائی گرفته بود و دکتر زریاب و دانش پژوه و عده‌ای دیگر بودند. آن جمله که معروف است که زریاب گفته بود که شما استاد ما بودید و امام گفته بودند که شما استاد اعظم هستید را ایشان تکذیب کردند که چنین چیزی گفته نشد و امام هم کسی نبود که این چنین حرفی بزند. در آنجا زریاب در باره چهره های فرهنگی و استادان سخن گفت و به تلویح از اساتیدی که با شاه ارتباط داشتند مثل خانلری و نصر دفاع کرد که اینها مثل رفتن خواجه نصیر در دربار هلاگو عمل کردند. امام به این بخش پاسخ دادند و فرمودند خواجه نصیر رفت هولاگو را تربیت کند اما اینها با شاه این کار را نکردند و خود تحت تأثیر او قرار گرفتند.

حکایتی هم از فروزانفر نقل کرد که به دیدار شیخ بحرین رفت. بعد از آن من به منزلش رفتم و در باره شیخ بحرین پرسیدم. گفت یک حَیَوان بود. حیف جوانی‌ام که صرف زبان عربی شد!

 

ورود به شهر نجف

در باره سفر بیفزایم، کسانی که از مرز زمینی می‌آیند باید با کاروان همراه باشند، اما کسانی که با پرواز می‌آیند می‌توانند به صورت منفرد باشند و هواپیمایی العراقیه این امتیاز را می‌دهد که خودش ویزا بگیرد. وارد فرودگاه نجف شدیم. سه نفر منتظر ما بودند که یکی آقای تمیمی بود که فارسی هم می‌دانست و کار مطبوعاتی می‌کند. روش بود که اوضاع خیلی منظم نیست. مدتی صبر کردیم ماشین بیاید که نیامد. عاقبت مثل همه، سوار تاکسی شده تا یک نزدیک به کیلومتری رفتیم. این نقطه بود که تاکسی های فرودگاه می‌آیند. از آنجا مسافران را پیاده کرده ماشین های دیگری افراد را به مقصد می‌رسانند. این امر به خاطر رعایت مسائل امنیتی است که عجالتا در این چند سال مهم ترین مسأله عراق بوده و هست و هزینه‌های گزافی را به این کشور تحمیل کرده است. تاکسی دوم ما را تا نقطه آورد که اول شارع زین العابدین بود و ماشین ها حق عبور نداشتند. در آنجا دو گاری چمدانهای ما را برداشت و به راه افتادیم. ابتدای شارع مزبور چند گذرگاه تنگ درست کرده کاوش بدنی کرده و اجازه عبور می‌دهند. نیمه‌های این شارع که مستقیم به حرم امیر المؤمنین علیه السلام می‌خورد، قصر الدر بود که هتل تازه ساز و چنان که گفته شد بهترین هتل نجف است. وارد شده نشستیم. اندکی بعد آقای دکتر مهندس محمدعلی شهرستانی که باعث و بانی این کنفرانس است و پیرمردی هشتاد و اندی ساله با تجربه‌های کاری و معماری فراوان، آمدند. نیم ساعتی در خدمت ایشان بودیم. سپس به  اتاق‌هایمان راهنمایی شدیم.

عبور از همین شارع، نشان می‌دهد که زندگی سنتی همچنان ادامه دارد و نجف تفاوت چندانی نکرده است. در مسیر از میدان ثوره عشرین گذشتیم که یک بنای یادگاری دارد. از آن جا که گذشتیم وادی السلام دست راست ما قرار داشت. بخشی از وادی السلام خیابان و گاراژ شده است. اما در این بین گهگاه بنایی از مقابر باقی مانده که یکی مقبره سید جواد البحرانی بود که گفتند صاحب کرامات است. از کنار حسینیه فاطمیه که محل نماز جمعه است و صدرالدین قبانچی نماز جمعه می‌خواند گذشتیم. روبروی وادی السلام است. البته قبور شهدای ثوره عشرین که به دست انگلیسی ها کشته شدند حفظ شده است. محل نماز جمعه نیز در زمان سقوط صدام سالن تئاتر نجف بوده است.

 

عراق بعد از انتخابات

عراق روزهای سختی را پس از انتخابات مجلس پشت سر می‌گذارد. در این انتخابات علاوی با 91 کرسی، مالکی با 89 و عمار حکیم با نزدیک 70 و کردها با 43 به علاوه برخی از متفرقات دیگر رأی آورده‌اند. این که مالکی و حکیم با یکدیگر اختلاف کردند و سبب برآمدن علاوی شد نکته مهم این انتخابات است. یک احتمال هست که مالکی و حکیم و کردها متحد شده و نخست وزیری را در دست بگیرند. دو روز قبل یادداشتی در خبرآنلاین نوشتم و گفتم که برنده اصلی انتخابات مردم عراق هستند که پس از سی سال استبداد بعثی توانسته‌اند در این انتخابات شرکت کنند و وارد بازی دمکراسی شوند گرچه قدرتهای خارجی سر آنها بازی زیادی در می‌آورند. توجه داشته باشیم که عراق تحت اشغال و به قول خودشان احتلال است و این احتلال رسمی است.

قرار شد ساعتی استراحت کنیم و پس از مغرب که اندکی حرم خلوت تر می‌شود به حرم مشرف شویم.

ساعت هفت و نیم بود که عازم حرم شدیم. باز هم در استقبال هتل دیداری با دوستان داشتیم. آقای مهندس محمدعلی شهرستانی با داشتن سنی بیش ازهشتاد سال و رعشه‌ای که داشتند، یکسره حضور داشتند. ایشان به گفته خودشان متولد سال 1311 ش (1351ق) هستند. آقای محقق گفتند که متولد 1308 هستند اما به دلیل لاغری سرحال به نظر می‌آیند. خداوند هر دوی ایشان را حفظ کند.

 

تشرف به حرم

همراه آقایان محقق، خسروشاهی، و جلالی عازم حرم شدیم. ما در شرق حرم هستیم. بنابر این از دری که مقابل سوق الکبیر است وارد شدیم. روبروی ما ایوان طلای بزرگ قرار دارد. سمت راست ما باب الطوسی است. به حرم مشرف شده نماز مغرب و عشاء را خوانده درون حرم مشرف شده زیارت کردیم. همانجا قبر علامه حلی را زیارت کرده سپس مرقد آقای مصطفی خمینی را زیارت کرده در صحن نیز به زیارت قبر آقای خویی که در یک حجره‌ای است که در آن در حرم و پشت آن مسجد خضرا است رفتیم. همراه آقای خسروشاهی برگشتیم.

وقتی هتل رسیدیم برنامه اولیه کنفرانس را به ما دادند. سخنرانی‌های متعددی پیش بینی شده بود که گزارش آن را ان شاء‌الله به موقع خواهم آورد. آقای علاء حسین ‌الرهیمی رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه کوفه آمده بودند. کتابخانه تاریخ ما کتابچه ای از ایشان در باره مجله العلم از همین سید هبت الدین شهرستانی چاپ کرده بود. از این جهت، ممنون بود. یک دانشجوی دکتری دیگر هم که زمانی در قم به کتابخانه آمده بود آنجا حاضر بود. کتابخانه ما در قم یکی از مراکزی است که به این قبیل دانشجویان عراقی کمک می‌کند.

برای شام به زیر زمین قصر الدر رفتیم که به صورت سلف سرویس بود. ایرانی‌های زیادی نیز بودند، گرچه این هتل بیشتر اختصاص به عربهای منطقه خلیج فارس دارد. ساعتی نشسته سپس به اتاق آمدم.

 

دوست من آقای دکتر نصیر کعبی

با آقای دکتر نصیر الکعبی از استادان دانشگاه کوفه که در قم مکرر آمده‌اند، تماس گرفتم. دیروز مقاله کوتاهم را در باره مرحوم سید هبت الدین به ایشان فرستادم تا به عربی ترجمه کند. قرار شد به هتل بیاید. اکنون که ساعت در اینجا از ده و نیم گذشته منتظر ایشان هستم.

آقای نصیر کعبی آمد. در باره ترجمه اطلس شیعه صحبت کردیم. مقاله بنده را هم ترجمه کرده آورد. تمام تاریخ های قمری و شمسی مرا به تاریخ میلادی برگردانده است. می‌گفت اینجا برای تاریخ معاصر فقط تاریخ میلادی را می‌فهمند. قرار شد فردا صبح از مؤسسه ای که برای ترجمه آثار فارسی درست کرده، دیدن کنیم. ایشان جایی هم برای اقامت من آماده کرده بود که با آمدن به هتل منتفی شد. آخر شب با عمار نصار هم تلفنی صحبت کردم. ایشان هم در گروه تاریخ دانشگاه کوفه است. جالب است که این گروه 32 استاد دارد در حالی که ما در تهران، حدود 10 نفر هستیم، و البته شمار دانشجویانمان تقریبا نزدیک بهم است. آقای نصیر کعبی گفت که عبدالجبار ناجی هم مدیر یک دانشگاه غیر انتفاعی شده است. آقای ناجی مدتی در ایران بود و کاری هم روی الامامة و السیاسه کرد که ما همراه چاپ نسخه عکسی این کتاب در مجلس آن را چاپ کردیم. جوانی هم به نام ابوجعفر که در کار تألیف و تصحیح است گفت که نقدی برای کتاب الشیعه فی ایران در یکی از مجلات نجف چاپ شده است. اگر بشود پیدا کنم خوب خواهد بود. ایشان گفت که سه چهار سال قبل، طی سه روز این کتاب را خوانده است.

آقای شهرستانی تا حوالی ساعت دوازده پایین در خدمت میهمانان نشسته بود. جناب آقای مسجد جامعی هم که با خانواده آمده بودند، برای شرکت در همایش، در هتل ما اقامت کردند. آقای علاء الرهیمی گفت که حدود هفتصد سند هم از سید هبت الدین به دست آورده که مشغول چاپ آن است. متنی هم در باره موقوفات اوده از سید دارد که چاپ خواهد کرد. خاطراتی هم گویا از شهرستانی در باره ثوره عشرین و نبرد شعیبیه است که چاپ کرده است. امروز واقعا خسته شدم و حالا که به وقت ایران یک و نیم است آماده خوابیدن می‌شوم. تلاش می‌کنم تا دیداری با حضرت آیت الله سیستانی داشته باشم. این در واقع علاقه تمامی دوستان بلکه ایرانیانی است که به اینجا می‌آیند.

 

گشتی در نجف و برخی از کتابخانه‌ها و کتابفروشی‌ها

صبح روز سه شنبه 10 فروردین بعد از نماز اندکی استراحت کرده، پایین هتل آمدم. صبحانه در خدمت دوستان صرف شد. سپس آقای نصیر کعبی آمد. همراه ایشان بیرون رفتیم. از محلی که ماشین برابر شهید حکیم منفجر شد گذشتیم. روی دیوار تصویری از ایشان را گذاشته‌اند که تصویری از آن گرفتم.

ابتدا به مؤسسه‌ای که ایشان در آنجا فعالیت دارد رفته، چند کار تصحیح و ترجمه را که در حال انجام آن است به ما نشان داد. اصلاحات مختصری هم روی ترجمه بنده انجام شد.

از آنجا وارد مسجد هندی شده در کنار آن مرقد آیت الله سید محسن حکیم است که اخیرا سید عبدالعزیز را نیز همانجا دفن کردند. بالای آن مکتبه ایشان است که از زمان حیاتشان تاکنون فعال است. داخل کتابخانه شده به بخش خطی رفتیم. در فهرست آنجا یک نسخه از یک سفرنامه بود که آن را درخواست کردم. قرار شد نسخه را فردای آن روز به بنده بدهند. این کتابخانه بیش از چهار هزار نسخه خطی دارد.

مسجد هندی و مکتبه سید حکیم در ابتدای شارع الرسول است و روبروی آن هم منزل آیت الله سیستانی قرار دارد که در یک کوچه واقع شده است. در مکتبه سید حکیم بودیم که آقای مختاری و محقق و خسروشاهی آمدند.

از آنجا به چند کتابفروشی سر زدیم که آثار جدید عربی را عرضه می‌کنند. کتاب التشیع السیاسی احمد کاتب را به علاوه کتابی با عنوان «فارس قدیم» که به عربی ترجمه و به تازگی منتشر شده را گرفتیم. پس از آن سری به کتابخانه کاشف الغطاء زدیم که مسؤول آن نبود و نتوانستم آن را ببینیم. فهرست مخطوطات آن در یک مجلد منتشر شده است. این کتابخانه در کنار مدرسه مهدیه است که بسیار کهن اما بازسازی شده است و چنان که گفته شد، تمامی طلاب آن، پاکستانی هستند. باید عرض کنم که در همین شش هفت سال بیش از چند هزار طلبه جدید وارد نجف شده است که انتظار می‌رود این حوزه در سالهای آینده، مانند روزگاران قدیم، به حوزه‌ای فعال تبدیل شود. هرچه هست، جای ایرانیان و زبان فارسی خالی است و اکنون بیشتر پاکستانی، هندی، افغانی و عربهای عراقی مشغول تحصیل هستند. این در حالی است که زمانی ده هزار طلبه ایرانی در آنجا بوده است. مدرسه هندی درست مثل مسجد بالاسر حضرت معصومه و مسجد اعظم، مملو از طلبه‌هایی بود که که مشغول مباحثه یا درس به شکل چند نفری بودند. دیروز در راه که می‌آمدیم مجموعه‌ای را که به نام شهید محمد باقر حکیم (شهید محراب) در حال ساخت است، و بسیار عظیم، مشاهده کردیم. مجموعه‌ای بسیار بزرگ است که در صورت راه افتادن می‌تواند نقش مهمی در فعالیت های علمی و فرهنگی در نجف داشته باشد.

در سالهای اخیر و به دنبال مشکلات موجود در بغداد، دانشگاه کوفه فعال شد. با توجه به فاصله بسیار کم کوفه با نجف، عملا این دانشگاه در محدوده نجف قرار گرفته و با داشتن بیش از هشت هزار دانشجو، زمینه را باز هم برای توسعه فرهنگی این منطقه فراهم می کند. امیدوارم فردا بتوانیم دانشگاه را از نزدیک ببینیم.

پس از آن به کتابخانه روضه حیدریه رفتیم که آقای سید هاشم میلانی مسؤولیت آن را دارد، فردی پرتحرک و فعال. خطی های روضه حیدریه که حدود هزار نسخه بوده و نسخ بسیار نفیسی دارد در اختیار ایشان نیست، اما بخش چاپی که در شش سال اخیر سرپا شده و اساس آن را مرحوم فارس حسون که یک روحانی بسیار فعال بود به راه انداخت و آقای میلانی ادامه کار را با پشتکار فروان ادامه داد، اکنون بیش از نودهزار کتاب دارد. تعداد مطالعه کنندگان فراوان و قابل توجه بود. قرار است در توسعه جدید ساختمانی ویژه کتابخانه احداث شود. وقف شیعی از این کتابخانه حمایت می‌کند.

 

اطراف حرم علوی

برابر روضه حیدریه، در زیر سقفی بزرگ که مردم زیادی نشسته‌اند، چندین تابوت وجود داشت. از پرس و جو معلوم شد که شیعه ها، اموات خود را از سراسر جنوب تا بغداد برای دفن به وادی السلام آورده و هر لحظه در اینجا جنازه هایی موجود است. صحنه خوشایندی نیست و می‌تواند به شکل دیگر هم باشد. در هر حال همزمان چندین نماز میت در حال اقامه بود. شگفت آن که پشت سر آنها چند صد نفر زن و بچه روی زمین زیر یک سقف نشسته مشغول استراحت بودند و انگار نه انگار که در برابر آنان چندین جنازه دیده‌ می‌شود.

بافت قدیمی نجف همچنان سرپاست و خانه‌های کهن با متراژهای بسیار کم با کوچه‌ پس کوچه‌های عجیب و غریب در اطراف حرم دیده می‌‌شود. اینجا خانه‌های سی و پنج متری تا پنجاه متری بسیار فراوان بلکه بیشتر آنها همین مقدار است. احتمالا در سالهای آینه همه اینها از بین خواهد رفت کما این که بخش عمده‌ای از آنها از بین رفته است.

شمار طلبه های پاکستانی و هندی و افغانی فراوان است. از عراق نیز شمار زیادی طلبه در نجف وجود دارد. طلابی از ترکمانان منطقه تلعفر نیز در نجف تحصیل می‌کنند.

 

تشرف به کربلا

نماز ظهر را در مسجد کنار مرقد صاحب جواهر خواندیم. آقای آیت الله شیخ حسن جواهری که قم بودند و سال گذشته به نجف آمدند، در آنجا نماز جماعت خواندند. فرمودند که سه وقت را نماز می‌خوانند. بعد از آن به هتل آمده ناهار خوردیم. قرار بود به کربلا مشرف شوم. آقای مهندس شهرستانی لطف کرده ماشین و راننده خود را در اختیارما گذاشت. رفتن به کربلا را با آقای محقق در میان گذاشتم. ایشان هم با آمدن موافقت کرد. ساعت دو و نیم بود که حرکت کردیم. ماشین در پارکینگی در انتهای شارع زین العابدین در حاشیه دریای نجف بود. از دور تصویر زیبایی از این دریا به نظر آمد.

بعد از یک ساعت و نیم در کنار حرم امام حسین علیه السلام پیاده شدیم. از باب قبله وارد شده و زیارت کردیم. ساعتی در آنجا بودیم. سری هم به کتابخانه روضه حسینیه زدیم. سپس به مرقد حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام رفته و ساعتی نیز آنجا را زیارت کرده و سپس به محلی که قرار گذاشته بودیم برگشتیم. همین راه را طی کرده و به نجف برگشتیم. دو روز قبل انفجاری در کربلا رخ داده بود که راننده محل آن را به ما نشان داد. جالب است که انفجار اول در نقطه‌ای شده بود. مردم که به آن طرف هجوم آورده بودند، سر یک چهار راه، جایی که ماشین ها در ترافیک گیر کرده بودند، انفجار بزرگتری شده بود که بیش از ده نفر در آن کشته شدند. همین امر سبب شده بود تا اوضاع امنیتی تر بشود.

قرار بود بلیط ما برای جمعه تأیید شود که متاسفانه نشده است. نمی دانم چه خواهیم کرد. نگران کلاسهای شنبه و کارهای اداری کتابخانه هستم. به هر حال به هتل آمدیم. دوستان عرب و ایرانی در سالن استقبال بودند و دقایقی به صحبت گذشت. برخی از دوستان عراقی که طی سالهای گذشته به قم، به کتابخانه تاریخ آمده بودند، اینجا آمدند که زیارتشان کردیم.

امشب کیفی هم به عنوان هدیه مؤتمر دادند که خیلی بزرگ نام دانشگاه کوفه و دانشگاه اسلامی لندن و نام مؤتمر روی آن حک شده است! داخل آن چند جزوه بود. یکی مجموعه ای از برخی از مقالات یا خلاصه آنها. دیگری کتابچه ای با عنوان فهرست آثار سید هبت الدین شهرستانی که ناشر آن مکتبه الجوادین در صحن امام کاظم علیه السلام بود، کتابخانه‌ای که خود مرحوم هبت الدین تأسیس کرده است. کتابچه‌ای حاوی سخنرانی مهندس شهرستانی از سال 1994 با عنوان «ازمة الحضاره المعاصرة‌ و اطروحة الخلاص». کتاب النهضه الحسینیه و صلتها بقاعدة اللطف از مرحوم سید هبت الدین شهرستانی.

 

دانشگاه کوفه

صبح روز چهارشنبه حوالی اذان به حرم امیر المؤمنین علیه السلام مشرف شده، پس از نماز زیارت کرده نزدیک طلوع آفتاب برگشتم. یکی دو ساعت استراحت کرده ساعت هفت و نیم برای صبحانه پایین رفتم. قرار بود برای ساعت نه و نیم به محل افتتاح مؤتمر برویم. همگی از خیابان زین العابدین خارج شده تا نقطه‌ای که امکان سوار شدن ماشین بود. در آنجا سوار یک مینی بوس شده بدون آن که مسائل امنیتی زیادی مطرح باشد، راهی دانشگاه شدیم. ابتدا ماشین وارد دانشگاه جدید شد که بناهای مختلفی در گوشه و کنار آن برای دانشکده های مختلف ساخته و در حال ساخته شدن است. دانشگاه کوفه بیش از چهل سال است که بحث تأسیس آن مطرح شده و اوائل دهه هشتاد میلادی زیر نظر دانشگاه مستنصریه به راه افتاده و بعدها مستقل شده است. هر دانشکده آن در گوشه ای از کوفه بوده و از اواخر زمان صدام زمین بزرگی که گفته می‌شود بخشی از کوفه بزرگ قدیم است به دانشگاه کوفه اختصاص یافته و بناهایی نیز ساخته شده که پس از ورود امریکایی‌ها آن محل به عنوان محل استقرار آنان انتخاب و برای دو سال در اختیار آنان بوده است. طی چند سال گذشته با سرعت تمام مشغول ساخت و ساز هستند. زمین بسیار بزرگ است و به نظر می‌رسد در صورت تمام شدن این طرح، دانشگاه کوفه که اکنون نزدیک ده هزار دانشجو و بیش از یک هزار و صد استاد دارد، از بزرگترین دانشگاههای عراق باشد.

 

شرکت در همایش سید هبت الدین

سپس ماشین حامل ما به محل قدیم دانشگاه یا به عبارتی فعلی رفته و در سالن آمفی تئاتر آن برای شروع مراسم حضور یافتیم. این سالن یکبار در زمان انتفاضه (1991) و بار دیگر در زمان اشغال امریکایی ها در آتش سوخته و دوباره بازسازی شده است.

ابتدا قرآن خوانده شد. سپس رئیس دانشگاه و بعد از آن آقای مهندس شهرستانی سخنانی ایراد کردند. سخنان وی احساسی بود و برخی از خاطرات خود را از سید هبت الدین بیان کرد. پس از آن آقای رهیمی از طرف میهمانان عراقی و آقای مهدی محقق از طرف میهمانان ایرانی مطالبی بیان کرد. سپس از آن جلسه رسمیت یافت. پیش از شروع برنامه اصلی هدیه‌ای به برخی از میهمانان و از جمله تقریبا همه ایرانی‌های آمده از ایران دادند که یادبودی از این مؤتمر در یک جعبه زیبا بود. انسان نمی‌داند در خانه با این ها چه کند و کجا نگهداری کند.

اولین سخنران بنده بودم که مقاله خود را به عربی خواندم. البته در بین دقایقی به عربی توضیحاتی دادم. از نظر خودم بد نبود. شب آقای هلال ناجی گفت: عربی شما خوب بود و گهگاه لکنتی داشتی که باید درستش کنی. هلال ناجی بسیار پیر بوده و به آرامی قدم بر می‌دارد. کارهای زیادی در حوزه ادبیات عرب کرده و یکی از آخرین آثارش کتابی با عنوان «مؤلفات الثعالبی» است. وی شیعه است و در سخنرانی امروزش هم این مطلب کاملا روشن بود. مقالات زیادی از وی در مجله المورد و دیگر مجلات عراقی سه چهار دهه اخیر منتشر شده است.

بعد از صحبت بنده که متن آن در ادامه خواهد آمد، قرار بود آقای نبها داماد آقای جعفر المهاجر سخنرانی کند. اما میهمانان لبنان موفق به آمدن نشدند. بنابرین آقای مسجد جامعی صحبت کرد که فارسی خواند و آقای نصیر کعبی آن را به عربی ترجمه کرد. بعد از لحظاتی استراحت و نماز ظهر دو سخنرانی بود که یکی دوست ما آقای سید هادی خسروشاهی بود که در باره ترجمه کتاب اسلام و هیئت صحبت کرد و مطالبی در توضیح آنچه در این کتاب آمده بیان نمود. برای ناهار به هتل برگشتیم.

 

دیدار از کتابخانه علامه امینی

بعد از ناهار همراه آقای نصیر کعبی به کتابخانه علامه امینی ـ رحمه الله ـ  رفتیم که شخصی به نام ابوحیدر که در ضمن عضو تولیت حرم امیر المؤمنین (ع)و مسؤول نسخ خطی کتابخانه روضه حیدریه نیز هست، مدیریت آن را عهده دار است. ایشان گفت که از کتابخانه‌های ایران دیدار کرده است. تصمیم ما دیدن نسخ خطی به خصوص نسخ فارسی بود. به مخزن خطی که زیر زمین بود رفتیم. حدود پنج هزار عنوان خطی هست اما تعداد مجلد باید حدود سه هزار باشد. از میان آنها حدود سیصد نسخه خطی هست. غالب آنچه از پنجاه نسخه که دیدم از اهدایی های رمضانی طهرانی است که بسا مقصود رمضانی صاحب کلاله خاور باشد. چندین نسخه را برای تصویر انتخاب کردم که قرار شد آماده کنند. امروز ضمنا نسخه ای که از مکتبه سید محسن حکیم درخواست کرده بودم رسید. باید دقت کنم که دقیقا چه سفرنامه‌ای است. دیدار جالبی بود و نسخه های فارسی آن بسیار ارزشمند بود. گفتند که فهرست نشده و فهرست در سیاهه کلی نسخ خطی اسامی آنها آمده و جلوی آنها نوشته شده است: فارسیه. اما عربی‌ها فهرست شده و گفتند که در حال اتمام است.

آنچه جالب به نظر آمد، این گفتند که اخیر وقف الشیعی این بنا را تعمیر کرده است. در واقع این چند روز متوجه شدیم که وقف شیعی در باره بازسازی و اصلاح و کمک به خرید کتاب به این چند کتابخانه که دیدیم کمک می‌کند. البته برخی می‌گفتند فعالیت های وقف سنی به خصوص در نشر بیشتر است. آنچه مهم است رقابت است که به پیشرفت کارها کمک می‌کند. کتابخانه روضه حیدریه نیز توسط همین وقف شیعی اداره می‌شود.

 

بازارچه کتاب حویش

کتابخانه علاوه امینی در انتهای بازار حویش است که بازار کتابفروشی‌هاست. قیافه کتابفروشی ها سنتی و چینش کتابها روی زمین و مغازه‌ها بسیار کوچک اما متعدد و متنوع است. برای من جالب توجه بود و چندین عکس گرفتم. کتابهای عربی فراوانی از مصر برای آنها می‌رسد. به یاد کتابفروشی های گذرخان در قم در سال 58 ـ 59 پیش از محدودیت های مالی برای جلوگیری از ورود کتاب های عربی از مصر و دیگر بلاد عربی به ایران افتادم که هر روز آثار جدید عربی می‌رسید و ادامه سنتی بود که از سالها قبل از آن وجود داشت.. کتابها بسیار عالی و برای من قابل توجه بود. جرأت نگاه کردن نداشتم. چون دیگر نمی‌توانستم حرکت کنم. به نظرم نجف می‌تواند منبع خوبی برای تأمین کتابهای تازه برای کتابخانه‌های ایران باشد. باید در این باره فکری کرد. اخیرا ما پنج کارتن کتاب خریداری کردم که انتخاب آنها با دکتر نصیر کعبی بود که با صبر و حوصله و صرفا به قصد خدمت به کتابخانه تاریخ آنها را تهیه کرده بود. این کتابها را آقای اباذری که این روزها در نجف بوده برداشته تا به ایران ببرد. امیدوارم در مرز مشکلی نداشته باشد. وُرود کتاب به ایران واقعا دشوار است و گاه انسان را از آوردن آنها منصرف می‌کند. شما باید قبلا اسامی آنها را در تهران به اداره ارشاد بفرستید تا ملاحظه کرده و مجوز ورود بدهند. به نظرم مراکز کتابخانه ای مهم را باید از این قاعده استثناء کنند. چند نوبت از کردستان عراق کتاب خریدیم و با مشکلات عدیده‌ای روبرو شدیم. این روزها در اربیل هم نمایشگاه کتاب است که امیدوارم بتوانیم کسی را بفرستیم.

بخش خطی کتابخانه علامه امینی دیدنی بود و من که لذت بردم. دو سه قفسه که شیشه داشت اوراق و کتابهای پاره بود که بنظرم باید دقیق مورد بازبینی قرار گیرد. جالب است که در سالهای دوره بعثی‌ها کسی کاری به این کتابها نداشته است. از کسی در باره کتابهای خطی موجود در دار صدام پرسیدم گفتند که محفوظ است اما در دسترس نیست.

 

شرکت در برنامه عصر همایش

از کتابخانه که درآمدیم تاکسی گرفته به دانشکده ادبیات که محل برگزاری ادامه برنامه مؤتمر برای امروز عصر بود رفتیم. دو جلسه بود. یکی را حاضر شده به دو سخنرانی گوش دادیم که دومی سخت طولانی و خسته کننده شد. از آنجا برخاسته بیرون آمدم. آقای علاء رهیمی مرا به دفترش برد و سه کتاب از خودش به بنده داد. یکی که جالب بود متن خاطرات مرحوم سید هبت الدین شهرستانی در باره یکی از وقایع ثوره عشرین با عنوان معرکه شعیبه بود. خاطرات جالبی به نظر آمد. گویا اول در مجله دانشکده چاپ شده و سال 1429 به صورت یک کتاب مستقل درآمده است. بیفزایم که تقریبا هر کس در اینجا مرا می‌شناخت با کتاب «الشیعه فی ایران» بود. برخی هم گفتند که متعصبانه نوشته شده است. اما به هر حال، به نظر می‌رسد اثری جذاب برای این جماعت بوده است. البته تصور نمی کردند من در این سن و سال باشم و این را چنان که نصیر گفت به زبان آورده بودند.

در نجف اصلا زن بی حجاب ندارد و دانشگاه کوفه هم همین طور بود. همه زنان حجاب دارند و حجاب هم البته به چادر یا عبایه نیست که غالب آنها لباس‌های بلند دو پارچه دارند و سر آنان نیز با روسری به صورت کامل پوشیده است. در کل تمیز و نظیف به نظر می‌آیند. تعداد استادان زن هم در دانشگاه کوفه زیاد است، اما در برنامه مؤتمر تا آنجا که دیدم حتی یک نمونه هم وجود نداشت. امروز عصر در مجلس ما تعدادی دختر دانشجو و استاد شرکت کرده بودند که البته اندک بودند. کلاسهای دانشگاه مختلط است، اما در دبیرستان چنین نیست. این وضع نجف است که به اصطلاح یک شهر مغلق و بسته است و حتی صدام نتوانسته است چندان به آنجا نفوذ کند.

 

مسجد زیبای کوفه کار بُهره‌ها

از محل دانشکده ادبیات ماشین گرفته به سمت کوفه حرکت کردیم. در نقطه‌ای نزدیک دانشکده، میدانی است که فعلا عکس سید محمد صدر ومقتدی را وسط بنایی سنگی که در میانه میدان است گذاشته‌اند. گفتند که روی این سکو مجسمه صدام با اسب و شمشیر به دست بوده است. وقتی امریکایی ها وارد شدند، اول چند عکس و تصویر گرفتند بعد هم آن را منفجر کردند. آقای نصیر گفت من خودم شاهد بودم.

از آنجا گذشته وارد خیابان کوفه که بلوار قشنگی است شدیم. اندکی که گذشتیم به کوفه رسیده اول، دست راست مقبره میثم تمار بود که واقعا عشق من است. از آنجا گذشته به مسجد کوفه رفتیم. وای که بهر‌ه‌ها چه کرده‌اند. مسجد به قدری زیبا شده است که نهایت نداشت. دفعه قبل که آمدیم در حال ساخت و ساز بودند و زمین خاکی بود. اکنون مسجد به این بزرگی همه با سنگهایی که کف مسجد الحرام فرش شده و در اوج گرما هم خنک است، فرش شده است. در و دیوار و مزار مسلم که فوق العاده شده است. بعد از خواندن نماز مغرب و عشا به سراغ محراب امام علی (ع) رفته نماز خواندیم. سپس به صحن دیگر آمده مزار مسلم بن عقیل و سپس مزار هانی بن عروه را که کار چندانی برای اصلاح داخل آن نشده و به احتمال در دستور اصلاح است زیارت کردیم. بیشتر جمعیت ایرانی هستند که در ایام تعطیلات نوروزی به اینجا هجوم آورده‌اند. فروشگاه کوچکی هم که کنار مزار مسلم بود، کتاب الکوفه از محمد سعید الطریحی را داشت که یک نسخه خریداری کردم.

 

شام در کنار شط فرات

از مسجد کوفه بیرون آمده ماشین گرفته، کنار شط فرات رفتیم. شب بود و کنار شط به اندازه دو سه کیلومتر تفرجّگاه‌هایی به صورت صحرایی ترتیب داده جوانان و پیران مشغول چایی و قلیان و طعام بودند. ما یک کیلومتر از میان اینان گذشتیم. نگاه معنا داری داشتند. ظاهرا کمتر روحانی به میان این جماعت می‌آمد. غالب مردم مشغول بازی روی میزها با مهر‌‌ه‌هایی بودند. پرسیدم: گفتند بازی دومینو است که اصل آن چینی است و برد و باختی هم ندارد صرفا تفریحی است.

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

مرز غلو و اعتدال در عقاید شیعه از دید یک دانشمند عصر صفوی «محمد یوسف بیک»

رسول جعفریان

نوشته حاضر، مقدمه این بنده خدا برای کتاب «معرفة الابرار و نور الانوار فی معرفة الائمة الاخیار ع (تأل

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

منابع مشابه بیشتر ...

ریاض الجنه زنوزی اثری دایرة المعارفی در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامی

رسول جعفریان

در زمستان سال 1402 موفق شدیم یک چاپ عکسی از کتاب ریاض الجنه زنوزی که اثری دایره المعرافی در حوزه فره

مرز غلو و اعتدال در عقاید شیعه از دید یک دانشمند عصر صفوی «محمد یوسف بیک»

رسول جعفریان

نوشته حاضر، مقدمه این بنده خدا برای کتاب «معرفة الابرار و نور الانوار فی معرفة الائمة الاخیار ع (تأل

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

اندر تعریف صحیفه پنجم از کتاب صحائف العالم

رسول جعفريان

گزارش و معرفی کوتاهی است از بخشی از کتاب صحائف العالم، اثری که تاکنون منتشر نشده است. در این فصل، اط

يک گزارش و سه سند در باره حجاج ايراني در راه جبل

رسول جعفريان

یش از یک هزار و سیصد سال، ایرانیانی که عازم حج بودند از راه جبل، به مکه می رفتند. این راه، حد فاصل ک