۴۶۰۳
۰
۱۳۸۸/۰۹/۰۴

استانبول ایرانیان و كاروان‌سرای والده‎خان

پدیدآور: اسراء دوغان

خلاصه

کاروانسراي والده خان مرکز تجاري و فرهنگي ايرانيان مقيم استانبول در قرن هيجدهم تا نيمه نخست قرن بيستم است.
سال آینده یعنی سال 2010 م استانبول به عنوان پایتخت دنیا انتخاب مي‌گردد. هر چند استانبول در تاریخ قبل از اسلام مرکز مسیحیان غرب بوده است، بعد از فتح اسلانبول نیز یکی از مهم‌ترین پایتخت‎های جهان بوده است. منابع تاریخی و سفرنامه‎هایی زیادی وجود دارد که مسلمانان و مسیحیاني که برای زیارت و یا سیاحت آمده‎اند، نوشته‌اند. ایرانیان نیز در استانبول به دلایل گوناگون حضور داشتند.
ایرانیان مجرد و متأهلي که در استانبول اقامت داشتند، مناطق و اماکني مخصوص به خود را داشته‌اند. یکی از معروف‌ترین این اماکن كاروان‌سرای خان والده بوده که به آن بیوک والده‎خان (والده‌خان بزرگ) گفته می‏شد. آن زمان خان والده پاتوق ايرانيان عثماني بوده است. غیر از این، ایرانیان زیادی در طول تاریخ به ويژه بعد از صفویه در استانبول سكني داشتند و برای خودشان بیمارستان، قبرستان، خانقاه، مدرسه و البته سفارت نیز ايجاد كردند.
ما در این مقاله یکی از مهم‎ترین مراکز تجمع ایرانیان مقیم استانبول را که بیوک والده‌خان است، صرفاً از روي منابع ترکی توضیح خواهیم داد:
والده‌خان امروز در منطقه كاروان‌سراها در قسمت امین اونو معروف به نیم جزیره تاریخ استانبول قرار دارد. این منطقه که بین چنبرلي‎تاش، بایزید، امین اونو قرار دارد، یکی از بهترین و قدیمی‎‌ترین كاروان‌سراهای استانبول در آن‌جا است. امروزه از این كاروان‌سراها اشخاصي که به داد و ستد می‎پردازند، استفاده می‌كنند. این كاروان‌سراها و بازارهایی که در دوران عثمانی انواع اصناف و رشته‎های کاری را در خود جای داده بود، به مقدار کافی اطلاعاتی درباره اقتصاد آن زمان به ما می‎دهد.
كاروان‌سرای والده‌خان را در زمان سلطان‌مراد چهارم (1632-1640 م) مادر پادشاه (والده کوسم‏السلطان) ساخته است. هدف کوسم‏السلطان این بوده که این درآمد كاروان‌سرا وقف مسجد چيني‌لي بشود که در اسکودار خود ساخته بود. در کتاب حدیقۀ الجوامع اثر ایوان سرايی حسین افندی نوشته شده که مسجد چیني‌لی كه آن را والده‌خان ساخته است، درآمدش براساس وقف كاروان‌سراي والده‌خان بوده است.
بنا بر نوشته‎ی اوّلیا چلبی، سیاح معروف عثمانی، جای پيشين این كاروان‌سرا در جراح پاشا بوده است كه در یک طرف این كاروان‌سرا که خراب و سوخته بود، یک برج چهارگوشه وجود داشت که آن را جهان‌‎نما می‏گفته‌اند.
در داخل این مکان به قول اوّلیاچلبی جهان‎نما و به قول محقق ترک سماوی ایبجه، بقایای بیزانس ثروت کوسم‎السلطان قرار داشت. کوسم‎السلطان یکی از ثروتمندترین افراد آن دوران بوده که در زمان حیاتش ثروت او بيش‌تر از سیصد هزار فروش (واحد پول عثماني) رسیده بود. صاحب سرزمین‌های وسیعی بود، ولی مانند والده سلطان‌های پيشين مجموعه‎های بزرگ خیرات و وقف نداشت. فقط در سال 1640 م که در اسکودار مجموعه‏ی حمام، مدرسه، مکتب، بیمارستان، چشمه و مسجدی که به آن اشاره شد (مسجد چیني‌لی) ساخته شد.
دقیقاً پس از 10 سال در سراشیبی چگماق‌چیان این كاروان‌سرا را والده‌خان ساخت. بر اساس نوشته‎ی مورخ بزرگ نائمی، ثروت شخصی کوسم‎السلطان که 20 صندوق فلورین (واحد پول عثماني) طلا بود در این برج قلعه نگه‌داری می‏شد. «كاروان‌سرای معظمی که در بازار مرجان بنا شده بود که به آن والده‌خان می‎گویند 20 صندوق فلوری پیدا شده و آن را نیز بعد از فوت ایشان میری (خزانه دولت) گرفتند. امروزه این برج موجود است که به قول مورخ Schneden این قلعه از دوران بیزانس باقی مانده است و ممکن است مقام محافظ کاخ امپراطوری بیزانس این‌جا باشد.
این كاروان‌سرا با اینکه سنگ نوشته‎ای (کتابت) ندارد، معلوم است که در قرن 17 ساخته شده است، ولی بعضی منابع، تاریخ آن را 1651 گفته‌اند و معمار آن مشخص نیست. در زمان ساخت آن، كاروان‌سرای بزرگ دیگری به جز كاروان‌سرای محمود پاشا وجود نداشت.
قلعه‎ی جهان‎نما که در طرف چپ آن است سر به فلک کشیده است و اصطبلی دارد که شترها و هزاران اسب و قاطر در آن جای می‎گرفتند، و نيز در وسط كاروان‌سرا مسجدی قرار دارد.
لاری محمد افندی که یکی از علمای دوران بود، در سال 1078 ق و 1668 م به ارتداد متهم شد و در حضور مردم استانبول در جایی به نام پارماق قاپو سر بریده شد. ایشان در یکی از غرفه‎های مجردی این كاروان‌سرا زندگی می‎کرد. مورخ فندق‎لی سلاحدار محمدآقا می‎گوید که ایشان متمکن والده‌خان و متمول و مالدار و معروف و مشهور به علم و هوش بود. تقریباً به نظر می‎آيد که او در این كاروان‌سرا مشغول تجارت بوده است.
در آن زمان اشخاص تنها مقیم در كاروان‌سرا که از دوستان لاری محمد افندی به شمار می‌رفتند، روزهای سختی را تجربه کردند؛ زيرا پیروان او نیز به حبس و تبعید محکوم شدند.
این كاروان‌سرا که بین كاروان‌سراهای شهر استانبول واقع شده، دارای دو طبقه و سه صحن است و از حیث مساحت در بین كاروان‌سراهای استانبول، بزرگ‌ترین آن‎ها به شمار می‎آید. كاروان‌سرای محمودپاشا هم حداقل وسعتی به اندازه‌ی آن دارد، اما با این تفاوت که یک كاروان‌سرای تک نيست، بلکه یک مجموعه است. محل كاروان‌سرا در منطقه مرجان است که یک منطقه مهم تجاری است. اصطبل آن به زیرزمین صحن دیگر منتهی می‏‎شود و در نتیجه حیوانات کاملاً از محل زندگی انسان‎ها جدا می‏‎شوند. این ویژگی در میان كاروان‌سرای ترک، پدیده تازه‎ای بوده است. به صحن سوم «خان صغیر» گفته می‎شد و این صحن از بقایای دوران بیزانس بوده است.
در صحن اوّل و دوم 152 و در خان صغیر 57 اتاق وجود دارد؛ یعنی جمعاً 201 اتاق. از آن جا که ثروت کوسم‎السلطان در این كاروان‌سرا قرار داد، حتی اکنون نیز به احتمال يافتن ثروت او در اين كاروان‌سرا، اين امكان مورد حمله شبانه قرار می‎گیرد.
بنا بر عرف، مسافران در این جا تا سه روز بدون پرداخت پول مهمان می‎شدند. در اوایل سال‌های بنای كاروان‌سرا، چون جوانان اهل شهرستان آناتولی که در اتاق‌های كاروان‌سرا زندگی می‎کردند و در حالی که آموزش اندرونی آموزش سيستم سياسي به نام «اندرون» نداشتند، حتی به مقطع ريیس الکتب رسیدند. بی‎شک نیز از تجار ایرانی، آذربایجانی و قفقازی، مهمان‎های اروپایی نیز در این جا، که در آن زمان بهترین محل اقامت در استانبول بود، حضور داشتند، اما ساکنان این خان بيش‌تر ایرانیان شیعی و آذری بودند. در میان آنان گروهی از تاجران ارمنی نیز بودند. به گفته J.de.Thevenot بعضی از خارجیان اروپایی نیز در قرن هفدهم در این جا بوده‌اند. در سال 1652 یعنی درست مدت کوتاهی پس از ساخت كاروان‌سرا، سیاحی فرانسوی این خان را بهترین كاروان‌سرای شهر نامید و عنوان کرد که در این جا تمامي خارجیان اتاق مطلوب خود و نیز انباری برای بارهایشان مي‌يافتند. به گفته ایشان و در سال حضورش در آن جا، به تمام مسافران رختخواب، لحاف، قالی و بالش داده می‏شد. در چند مغازه کتاب‌فروشی ارمنی که در کنار دیوار بیرونی کوچه چاقماقچیان قرار داشتند، كتابهایی که از شرق و به خصوص از فرانسه تهیه می‏شد، به فروش می‎رفت. دو تا از این کتاب‌فروشی‌ها تا پایان سال 1950 نیز وجود داشتند.
مسجد صحن در آخرین شکلی که در سال 1952 به خود گرفت، بي‌مناره، مربع شکل و به صورت یک ساختمان کارگیریست که در زیر آن چند مغازه واقع شده‎ است. در سرشماری سال 1851 در اماکن مختلف استانبول، 243 تاجر ایرانی حضور داشته‎اند. بخش عمده آنها در داخل صور استانبول و در جوار ولده خان، كاروان‌سرای حاجی نافذآقا، كاروان‌سرای ييلرا بزرگ، كاروان‌سرای سلطان اودالاری بسيك‌تاشی مرجان، وزیرخان، جعفرآقاخان، و منطقه‎ای به نام اسکودار بسيك تاس بازار تاووک، آق سارای، جفت چشمه، زنجیرلی اقامت داشتند. صد تن از این تاجران به تجارت تنباکو مشغول بودند و بيش‌ترشان در اسکودار ساکن بودند. اگر بر تعداد این ایرانیان، منصوبان ايلچی‌گری ایران را هم بیفزاییم، می‎بینیم که شمارشان بسیار بيش‌تر می‎شود و مؤسساتی مانند مکتب، مدرسه و بیمارستان هم ساخته‎اند. همچنین برای آيین و مراسم دینی تشیع در كاروان‌سرای ولده‎خان به آنان اجازه ساخت مسجدي داده شده بود و برای تدفین مردگانشان نیز مکاني برای قبرستان از دولت درخواست کرده بودند که قبرستان ایرانیان اسکودار که قبرستان عجم سید احمد درسی نام داشت، از آن جمله است. مراسم ماه مقدس محرم در اعتقاد مذهب شیعه، در این‌جا برگزار می‏شد. مردم استانبول نیز به اين مکان می‎آمدند و از نزدیک این مراسم را مشاهده می‎کردند. تا سال 1927 م كه در ترکیه آيین‎های مذهبی ممنوع شده بود، این مراسم برقرار بود. روزنامه‌‎نگار معروف جمال‏الدین بیسلگین در خاطرات خود می‎نویسد که ارنست همبری در اثر خود با نام «راهنمای استانبول» که در سال 1925 چاپ شده است، می‎گوید که ایرانیان در ماه محرم آيین خود را در صحن اوّل این كاروان‌سرا اجرا می‎کردند که به آن مراسم عاشورا گفته می‏شد. هر سال خواندن مناقب امام حسين (ع) و حادثه‎های خونین آن برگزار بود. در ایران، قفقاز، هندوستان نیز برگزاری این چنین آيینی مرسوم بود. به قول احمد بهادر که به مدت بیست و هفت سال اوداباشی (اتاقچی) كاروان‌سرا بود، بسیار حیرت‎انگیز بود. همچنین به قول ایشان در اين آيین چهل الی پنجاه نفر خود به خود خون می‏ریختند و قمه مي‌زدند.
قبل از روز عاشورا يعني تاسوعا، پانزده الی بیست نفر سوهان‎کش، کارد و چاقوها را تیز می‎کردند. کسانی که در این مراسم شرکت می‎کردند چاقوها و کاردها را به سر و صورت خود می‎زدند و خون می‎ریختند و در این بین زنجیر‎هايی که از یک دسته چوب آویزان بود، بر کتف و شانه خود می‎زدند. همچنین برگزارکننده‎ها لباس مشکی می‎پوشیدند و افراد زنجیرزن پشت لباس خود را به صورت مربع قیچی می‌کردند و از چپ و راست این زنجیرها را بر شانه‎های خود می‎زدند و خون می‎ریختند. از احمد بهادر پرسیدم: چرا همه ایرانیان این مراسم شرکت نمی‎کنند و فقط حدود 50-40 نفر به صورت خودجوش شرکت می‎‏کنند؟ دلیل آوردند که طبق رسوم عرب بچه‎های پسر خود را برای شرکت در زنجیرزنی امام حسین(ع) می‎آوردند. شرکت دادن پسر بچه‎ها در مراسم زنجیرزنی نوعی نذر پدر و مادر بود، چون همه پدر و مادران ایرانی مقیم استانبول این نذر را نمی‎کردند فقط 50-40 نفر در این آيین حضور داشتند. پرسیدم: آیا در این مراسم قمه‌زني کسی جانش را از دست مي‌دهد؟ ايشان جواب داد: بعد از مراسم قمه‌زني، آن قافله در حالی که سر و صورت و پشت آنها خون‌مالی است، از والده‌خان بیرون می‎آیند و به طرف بایزید می‎روند در وزیرخان که در چمبرلی تاش است مدتی کوتاه توقف می‎کنند و بعد از آن مستقیم به سمت پل حرکت می‎کردند. با کشتی به طرف آناتولی به نام اوسکودار می‎ریختند. صدها ایرانی هم آنان را همراهی می‌‎کردند. در اسکودار افراد دوباره به این قافله تازه رسیده می‎پیوندند و در حالی‌که افراد قمه‌زني در جلوی این قافله بودند، به سمت احمد درسی می‎رفتند و آيين محرم در آن مسجد به پایان می‎‌رسید. من همه این سال در این آيين حضور داشتم و تنها یک‌بار فردی فوت کرد. قمه‌زنان، سرشكافته‌شدگان را تنها نمی‎گذاشتند. در اثناي این آيين حکیمانی بودند که با پارچه و چسب و مواد بهداشتی در همان سيداحمد دره‌ مي ضدعفوني مي‌كردند. به این مراسم ايرانيان دووونمه سي می‏گفتند. همين روزنامه‌نگار سپس مي‌افزايد:
در کودکی من (یعنی صد سال قبل) بین مردم سال نو، اوّل محرم بوده است. در اوّل به طور غیر رسمی یک عید برگزاری می‎‏شد. مردم براي تبریک گفتن به ديدار هم می‎‏رفتند.
افراد کوچک‌تر دست بزرگ‌ترها را می‎‏بوسیدند و از آنان‎ پول هدیه می‎گرفتند. این پول‌ها در داخل یک دستمال مخصوص پول داده می‏شد. این پول را پدر و مادر تبرک می‎شمردند و به ته کیسه می‎دوختند. ایرانیان در انتهای مجموعه قبرستان قراچه احمد، جای مخصوصی به نام سیداحمد دره‌سي داشتند و همچنین یک خوان گاهی وجود داشت که آيين روز یازدهم محرم در آن‌جا برگزار می‎شد. به مدعوین چای‌های خوش‌بو داده می‎شد. بعد از آيين سوگواري در خوانگاه، مردم گروه‌های کوچک‌تر تشکیل می‌دادند که ده نفر بودند و آن را دسته می‎‌گفتند. آنان در یک زنجيروار طولانی از خانگاه سیداحمد دره‌سي دوباره بلند می‎شدند و از راه نوح قيوسو به اسکله اسکودار می‎رفتند. از آن‌جا با کشتی به طرف استانبول (به طرف اروپا) می‎رفتند. این گروه‌ها از سربالايی مارپوت‎چیان به والده‎خان بزرگ باز می‎گشتند و مراسم به این شکل به پایان می‎رسید.
این‌طور یادم می‎آید که اين گروه‌های عزاداري مردمی، بر روي یک اسب و یا یک قاطر، یک گهواره نوزاد، یک کبوتر و شمشیري خونین می‌‎گذاشتند و اسب را به عنوان یدک آرام آرام همراه می‌آوردند. دسته به صورت دو طرفه حرکت می‌کرد و من هر سال این سوگواري را جلوی بیمارستان توپ تاش به همراه ديگران مشاهده مي‌كردم. آسایش و امنیت با پلیس، سرباز و مأموران انتظامی وجود داشتند، ولی در این حالت نيز باز یکسری اتفاقاتی ناخواسته برای دسته‎ها رخ می‎داد. یکی از آن‌‎ها این بود که در اثنای رسیدن دسته به اسکله واپور دعوا و سر و صدا رخ داد. و صحنه جنگ به خود مي‌گرفت. ماهيت اين حادثه را پس از يك ماه از فخري بيگ داماد، صاحب‌ خانه‌ام، شنیدم: به یک آلبانی مربوط به محافظ کاخ یلدز که می‎خواست از ميان محافظان عبور كند، اما محافظان طبق وظیفه به آن اجازه ندادند. این محافظ آلبانی همان لحظه با چاقويی که در کمر داشته به سربازان حمله کرده و فرار می‎‌کند. این آيين‌‎هايی که ایرانیان در طول زمان عثمانی انجام می‌‎دادند، کمی بيش از مشروطیت منع شده بود.
مدارک موجود نشان می‎دهد که این مراسم در زمان سلطان عبدالمجید دوم طی سال‌های مشروطیت اجرا می‎شده است.
از نامه ثریا پاشا شکاتب مابین در تاریخ 1887 در بيست و چهارم ماه يوليو درباره ایام سوگواری محرم اطلاعاتی را به صدرات اعلام می‌‎کند. بر مبنای این نامه: ایرانیان ساکن در كاروان‌سراها دور هم گرد آمده و مراسم ایام دهه محرم را اجرا می‌‎کردند. ایرانیان طی انجام مراسم سوگواری و سینه‎زنی، گروه گروه به كاروان‌سراهای دیگر می‎رفتند و این عزدارای‌ها با سر و صدای زیادی انجام می‎‏شد. این دسته‎ها طی دهه محرم در اوّلین حرکت با پوشیدن پیراهن‌های سفید و قمه‎‌زنی به كاروان‌سرای والده‌خان می‎رفتند و دوباره از همین مسیر باز‌می‏گشتند. حرکت این گروه‌ها را سیاحان خارجی و اهالی شهر نظاره می‌‎کردند. حتی زنان عثمانی روزها برای دیدن این مراسم تجمع می‌‎کردند. همچنین بنا به گفته این نامه اگر یک خارجی یا از اهالی که برای دیدن این مراسم تجمع می‎‏کردند و آن‌را مسخره مي‌كردند، احتمال داشت حادثه‏ای خطرناک به وجود آید. در ادامه این نامه این مسأله اشاره می‏شود: این مراسم هر ساله برگزاری می‎شود، حرفی نیست، ولی طی انجام این مراسم در شب سر و صدای ازدحام زیادی در کوچه‌ها و خیابان ایجاد می‏شود و این مسأله قابل قبول نیست، به ويژه در شب دهم که آنان در كاروان‌سرای والده‌خان جمع می‎شوند و به قمه‎زنی که با خون‌ریزی زیادی همراه است، انجام می‏شود که بر مردم تأثیر بدی می‎‏گذارد.
این نامه نکته‎ای را ارايه می‎دهد و آن این‌که طی دیدار محسن سفیر ایران با سلطان عبدالحمید دوم نیز این موضوع مانع از بیرون آمدن عزاداران محرم كاروان‌سرای والده به خارج از این كاروان‌سرا گشت. این مسأله حتماً به صدرات عثمانی باید توصیه شود و در ادامه تأکید می‎‏شود که درباره حضور زنان عثمانی نیز کاری شود و هر چند این زنان روزها به تماشای این مراسم می‎روند، باید باز هم مانع از رفتن این زنان شوند.
اگر خوب دقت شود دو علت وجود دارد که مسئوولین عثمانی در انجام این مراسم مداخله می‎کردند:
اوّل: سلب آسایش مردم با بهانه‎های مختلف؛
دوم: آن‌که احتمال دارد که این مراسم دینی جوانب دیگری را در بربگیرد و عواقبی را همراه داشته باشد؛ چون مردم تجمع کرده و فکر می‌کنند جشن یا نمایش و يا عنوان ديگري است.
ولی در کل شیعیان در اجرای مراسم‎های دینی هیچ محدودیتی نداشتند. از مشاهده تذکره‌ي مابین که سه روز بعد از این نامه نوشته شده است، مراسم‌های مذهبی با همان صورت‌های قبلی انجام می‏شده است.
شب 26 یولیوی 1887 م صد طلبه ایرانی از مدرسه آکار چشمه در گدیک باشي بیرون آمدند و در دستانشان مشعلی و فانوسي با رهبری قواص‎های (کارپرداز) قونسولگری، با خواندن مرثیه به كاروان‌سرای يولدوزخان رفتند. بر مبنای تحقیقات انجام شده، این گروه با قمه‌‎زنی به والده‌خان رفتند. (قمه‎‌زنی بيش‌تر به سمت كاروان‌سرای والده‌خان انجام می‏شده) و به صورت صف صف که به آن دسته می‎گویند مابقی كاروان‌سراها می‎رفتند.
ثریا پاشا دوباره تأکید می‎کند که در اجرای مراسمشان هیچ‌گونه منعی ندارند، ولی به خارج از كاروان‌سرای والده‌خان کشیده نشود. ولی این هشدارها فقط بر کاغذها باقی ماند و انجام این مراسم‌‎ها به سنتی سخت تبدیل شده بود و کسی نمی‌‎توانست مانع شود. چنان‌كه مشاهده می‏شود این هشدارها سال‌های بعد طی اوّل محرم با همان شیوه‎ها انجام می‏شده است. حتی سال 1888 م به صورت مؤدبانه به محسن‌خان سفیر ایران هشدار داده شد که از حوادث احتمالی این مراسم در كاروان‌سرای والده‌خان جلوگيري شود، ولی باز سوگواری به همان منوال اجرا می‏شد، اما سلطان عبدالحمید دوم برای جلوگیری از حوادث احتمالی این ایام نیروهایی آماده کرد. این مراسم محدود به منطقه بایزید و اطرافش (که كاروان‌سراها آن‌جا بود) نبود. مفهوم دیگری نيز دارد که به جز مراسم سوگواری جعفریان مقیم استانبول مراسم‎های دیگر پيروان نیز وجود داشت. بر مبنای اسناد این مراسم در كاروان‌سرای سید احمد درسی اتمام می‎یافت. در 19 جولای 1890 سلطان عبدالحمید به ناظر زابطیه هشدار داد که سوگواری محرم این سال با مراسم یورتوی جشن ارمنیان در یک روز بوده و درگیری ایجاد نشود.
یک ارمنی تبعه عثمانی در سال 1567 م در كاروان‌سرای والده‌خان چاپ‌خانه تأسیس کرده بود و ارامنه دیگری وجود داشتند که چاپ‌خانه‌دار بودند، ولی کار ادامه چاپ‌خانه (مطبعه) را ایرانیان دنبال کردند. علمای عثمانی درباره چاپ كتابهای دینی به خصوص قرآن یک نظر واحد نداشتند و بيش‌ترشان این مسأله را حقارتی برای دین می‎‏شمردند. «پشت این مسأله حقیقت دیگری نیز پنهان بود که با تأسیس چاپ‌خانه، خطاطان دولت عثمانی هم بی‌کار می‌ماندند. ایرانیان در این چاپ‌خانه (چاپ‌خانه كاروان‌سرای والده خان) به صورت غیرمجاز قرآن را چاپ مي‌کردند و مي‌فروختند. بعدها چاپ كتابهای مهم توسط آنان به صورت غیرمجاز ادامه یافت. با رواج صنعت چاپ کتاب‌فروشی‌های دولت عثمانی برای تفکیک كتابهای چاپ شده خود از كتاب‌هايی که در چاپ‌خانه‎ والده‌خان چاپ می‎شدند،‌ کتب خود را مهر زدند (ایرانیان مجاز به چاپ کتاب نبودند) ولی ناشران كاروان‌سرای والده‌خان نیر با تقلید از مهر کتاب‌فروشی‎های عثمانی کار چاپ کتب خود را ادامه می‌دادند. برای نمونه چندین سند كه از چاپ‌خانه كاروان‌سرای والده درج شده است، عبارتند از
- خبر اخذ کتب قرآن کریم بدون مهر توسط امنيت عثمانی در مجلدخانه محمدابراهیم ایرانی در والده‌خان و کیفیت تحقیقات در این خصوص.
- لزوم تعطیل چاپ‌خانه والده‌خان متعلق به شخص ایرانی به‌نام مینا و اموال موجود در این چاپ‌خانه به صاحبانش تحویل شد.
- سند جالب دیگر این است که پیدا شدن لوازم سربازی و لباس عسکری در اقامتگاه کاظم ایرانی، ساکن كاروان‌سرای والده‌خان و تحقیقات در این مورد.
مرکز مطبوعاتی ایرانیان یکی از فعال‌ترین مراکز فروش کتب بودند. آنان با فعالیت‌های مستمر در چاپ‌خانه والده‌خان هر نوع آثار ممنوعه در دولت عثمانی را چاپ می‎کردند. ایجاد مانع در برابر ادامه کار چاپ‌خانه امکان نداشت.
به نظر آيد که فعالیت تقلید آنان در چاپ کتب عثمانی باعث خدماتی به این دولت شد.
مورخ مشهور جودت پاشا در کتابش «مجموعه تاریخ دولت عثمانی» این‌گونه اشاره دارد: چندین سال بوده که باب عالی در آرزوی طبع کتاب قرآن کریم داشت، علما اجازه فتوا نمي‌دادند، ولی فعالیت پنهانی چاپ قرآن توسط چاپ‌خانه والده‎خان و سایر چاپ‌خانه‎های ایرانیان و فروش آن در راستای این خواست دولت عثمانی بوده، گاهی برگ‌هایی از مصحف قرآن کریم که در چاپ‌خانه باقی مانده بود در بقالی‌ها دیده می‎شد.
اوّلین عضو و مؤسس حزب اتحاد و ترقی به نام ابراهیم تمو خواهان چاپ مرام‌نامه‎ای بود. دوست وی، حامد بیگ مرام‌نامه حزب وی را به چاپ‌خانه والده‌خان برد. صاحب چاپ‌خانه والده‌خان بعد از دیدن متن مرام‌نامه از وی 500 لیر پول خواست که این مقدار پول بسیار زیاد بود.« صاحب چاپ‌خانه می‎گوید که حروفچین‌های من زبان ترکی را بلدند (منظورش این است که این کار خطرناک است) هر چند ما ایرانی باشیم، این کار امکان دارد باعث اعدام ‎شود.
همو می‎گوید: امشب من یک حروف‏‎چین به همراهم می‎‌آورم و چاپ می‌کنم. شما بعد از تعطیل کار فقط یک دستگاه را روشن نگه دارید (تا این مسأله لو نرود و بین چند فرد به صورت راز بماند).
وی بر سر قیمت با صاحب چاپ‌خانه به توافق نمی‌رسد؛ زیرا همان قیمت 500 لیره را پیشنهاد می‌‎کرد. پس ناشران ایرانی هر نوع چاپ غیرقانونی را قبول نمی‎کردند.
در سال 1926 قسمتی از كاروان‌سرای والده‌خان به نام خان صغیر منهدم شد. قهوه‎خانه این قسمت كاروان‌سرا به درست کردن چای در استانبول مشهور بود. « در آن‌جا با پیرمردی به‌نام آکمال خالده‌خان (آقای خالدخان) آشنا شدم. 99 سال داشت؛ با قدی بلند و لاغر. وی اصالتاً تبریزی بود. من با سختی از روزنامه‎‌نگاران خلاص شدم و با سختی بيش‌تری این پیرمرد را که 36 سال در اتاقی از این كاروان‌سرا به صورت مجردي زندگی می‎کرد، به زبان آوردم و اجازه دادم تا هر حرفی را به اختیار خودش بزند و بدون تصرف و مانع در برابر حرف زدنش مي‌نوشتم. وی می‎‌گفت: این‌جا خان ( كاروان‌سرای والده خان) نیست، مملکت است، 150 ایرانی در این‌جا زندگی می‌کنند. 500 باب خانه را شامل می‎شود. در این‌جا مردی که ازدواج کند و با زنی هم‎آغوش شود از خان بیرون می‎‏رود و در محلات استانبول ساکن می‎شود. همه ساکنان این‌جا به زن التفات نمی‎کنند، اما در هر اتاق (خانه) یک پسر جوان که اوّلاد خوانده می‎‏شود وجود دارد. در کاروان خدمتكار در خانه گل و بلبلمان است. غم غربت و حس کدر را از ما می‌گیرند. درد و محنت را فراموش می‌‎کنیم. گل‌هایی هستند قندهاری، اصفهانی، شیرازی، تبریزی که عطر شهرهایشان را دارند. اتاق و خانه‎های ما را تمیز می‌کنند. غذا می‎پزند. لباس‌هايمان را می‏شویند و یک روز در هفته به گرمابه می‌آیند و ما را می‏شویند. آنان یار صادق ما هستند. ما نیز آنان را لباس می‏پوشانیم و با کمال میل به آنان می‎رسیم. اگر از من بپرسید ای آقای تبریزی، بگویید غنچه گل شما کدامند تا ببینیم. می‎‌گویم: همه این خان مال من است. اگر بپرسید: این‌جا چه‌کار می‎کنند؟ کاری نیست که ایرانیان آن را بلد نباشند. ثروتمندان بزرگ هزار بار مردتر از مرد دارد، اما نه خود را صاحب غرور و نخوت و نه ذلیل و حقیر می‏شمارند. اگر بپرسید: این خان از که به ایرانیان رسیده است؟ می‎گویند: این خان بنای تکنورتیکیانوس بود. این حرف اشتباه است. این کاروان را شکر بانو سلطان غزنوی برای ایرانیان ساخته است. شکربانو که در این‌جا ذکر شده احتمال دارد که سوگلی پسر ابراهیم به نام کوسم‎السلطان ماه پیکر که اسم آن هم شکر قادین بود، باشد.
در تاریخ مکتوب است که ثروت این زن نیز در این كاروان‌سرا پنهان بود. بعد از سه قرن اسم شکرپاره خاتون تبدیل به بانو شکر شد. تبدیل جالبی است و قابل توجه.
این سربالايي چقاماقچیان مشهور که والده‌خان در آن‌جا قرار دارد، امروز سیمای قدیمی خود را از دست داده و به یک بازار بی‎هویت تبدیل شده است. حتی آن اصناف کوچک ایرانیان که اندکی بود دیگر وجود ندارد. در زمان‌‎های نزدیک به گذشته، دروازه بزرگی وجود داشت که اشخاص وقتی وارد آن می‏شدند، احساس می‏کردند که به دنیای دیگری وارد شده‎اند.
امروزه، در روزهای کار کنار این كاروان‌سرا پر سر و صدا به خصوص حمال‎های اهل شرق شور و فعاليت دايمي برقرار است.
در سال 1894 این كاروان‌سرا آسیب زیادی دید و در سال 1906 در نتیجه این آسیب‎ها، حداکثر خسارت را به خود دیده است. و بعد از آن ديگر نيست شد، قسمت کوچیک خان نیز منهدم شد.
مسجد ایرانیان که در وسط صحن خان دوم وجود داشت در سال 1947 م در جای قبلی که با یک آتش‏سوزی اصل ساختمان سوخته بود بازسازی شد. جماعت آن مسجد در حال حاضر متشکل از جعفریان که از آذربایجان و شهرهای شیعی ترکیه مانند اغدير و قارص تا 1950 در این كاروان‌سرا بيش‌ترین جميعت را آن‌‎ خود تشکیل می‎دادند، که تجارت در دست آنان بود و در اتاق‌های خود زندگی می‌‎کردند. این جماعت کم کم محل کار خود را به جاهای پراكنده دیگر بردند. ولی با كاروان‌سرا و مسجد همچنان باقی مانده كردند.
در گفت و گويي که با این جماعت انجام گرفت، علی‎رغم این‌که در استانبول مراکز دینی – مذهبی دیگری نیز برای آنان وجود دارد، ولی باز این مسجد را از آن‌جا كه مرکز تجمعي بود که سال‌ها پیش به كاروان‌سراي والده‎‏خان مهاجرت داده بودند، برای این جماعت از اهمیت ویژه‎ای برخوردار بود.
خوان، به 126 سهامدار مربوط راست. پنجاه و هفت اتاق خواب و متروک، 40 نفر سهامدار و دیگری 153 اتاق، که 86 صاحب دارد، تنها چهار صاحب اتاق در ایران می‌باشند، و بقيه آنها یعنی 122 نفر مقیم استانبول‌اند. به قول احمد بهادر که اتاق باشی، 27 ساله این‌جا می‏باشد، این كاروان‌سرا تا 1931 م اقامتگاه ایرانیان بوده است که در همین سال توسط ترک این كاروان‌سرا گذاشته شده است. دلیل این امر به خاطر متروکه و غیر مسکونی شدن كاروان‌سرا می‏باشد. در نتیجه خوان خالی شد.
برای این‌که كاروان‌سرا را به تجاری تبدیل کنیم به این طرف و آن طرف سر زدیم و اتاقی را به کم‌ترین مقدار روز اجاره کرده‎‏ایم. الان این اتاق‌ها به کارخانه‎های کوچک شخصی تبدیل شده است، ولی درآمد نسبت به هزینه كاروان‌سرا قابل قیاس نيست. صاحبان این اتاق‌‎ها به علت این‌که جزو آثار ملی به شمار مي‌آيد، نمی‎‏توانستند هر نوع تعمیر و بازسازی انجام دهند. به این دلیل اتاق‎ها را به قیمت خیلی کمی اجاره مي‌دادند.
در بیست و یکم مارچ 1926، خان صغیر قسمت والده‌خان که 75 اتاق داشت منهدم شد و در این حین یک جوان زیر آوار تلف شد. روزنامه‎های استانبول این حادثه را گزارش کرده‎اند.
یکی از روزنامه‎نگاران آن روز را به این طریق شرح می‎دهد که حدود صد نفر ایرانی با کلاه مخصوص خودشان ایستاده بودند. مثل این‌که در داخل هیچ اتفاق رخ نداده بود. همه به کار خود مشغول بودند و داد و ستد می‎کردند. جمعيت را به زور کنار زدم و داخل شدم آن‌جا یک عالم دیگری بود.
بعد از بیست قدم میدانی جلوی من پديدار شد، وسط این میدان یک مسجدی بود که ایرانیان مراسم محرم را در آ‌ن‌جا برگزار می‎کردند. این‌جا یک میدان مستطیلی بوده که بر روی آن میدان در مواقع خاص با چادر و یا قالی می‎پوشانیدند. سفیر ایران با خانواده‏اش می‎آمد و یکی از بهترین اتاق‎های گچ‏بری سفید را می‏گرفت و از آن‌جا مراسم را مشاهده می‎کرد.
در این كاروان‌سرا، چرم‏سازی، صندوق‎سازی، پارچه‏بافی، پارچه‏فروشی، و گونی‏بافی بوده است. امروز دستگاه‌های پارچه‎سازی و لباس فروشی ادامه دارد، ولی سایر خدمات دیگرند.
كاروان‌سراخان صغیر امروز از والده‌خان جدا شده، اما چون از نظر معماری قسمتي از والده‌خان است، روابط آن دو همچنان ادامه دارد. در سال 2009 م بین 25 ژانویه تا پانزدهم فوریه در كاروان‌سرا والده‌خان نمايشگاهي به نام والده‌خان بزرگ امروز از تأسیس تا امروز توسطTUBI TAK با همکاری دانشگاه استانبول ویلدیز برگزار شده که هدفش جلب توجه مردم به اهمیت تاریخی این كاروان‌سرا می‏بود.
دو سند درباره والده‌خان در بين اسناد عثمانی:
حضرت سلطان من، صاحب اکرم، مروت، رفعت و سعادت.
سه قطعه نامه که از تجار عجم در تبریز به تجار عجم در ارزروم نوشته بودند، نیز به دست آورده شد. آیین و ترجمه آن نامه با این شقه به طرف عالی‌ جناب ایشان ارسال شده است. سوء قصد ایرانیان بر ممالک دولت علیه و ارزروم نمایان است. از حجاج ایرانی که از طریق ارزروم به حج می‏روند متجاوز از 1000 نفرند. و هنوز در راه هستند. بین این‌ها میرزا رفیع، حاجی ملاحسین، سردار... و حاجی علی میرزا اسماعیل از علمای معتبر ایرانیان است. زوجه داماد قائم مقام ایران محمدطاهر ..... به همراه حجاج می‏باشد.
از معتبرين دولت ایران و نره ويكان شاه هستند. به این وجه سوء تفاهم ایران به دولت علیه ظاهر شده است. اگر فرمان صادر شود، مانع از برگشت حجاج مذکور از طریق بغداد به ایران شوند و در همان‌جا که ساکنند متوقف شوند و به طرف حلب یا جایی که اقتضا شود برگردانده شوند. در صدور اوامر شرعی آن، مذکور محمد طاهرخان چون از معتبران است، در محل توقف آن‌ها تأکید شود که حفظ وی اراده علیه است و نیز احمدآغا از تجار ایرانی مقیم در آستانه سعادت (اسلامبول) که در كاروان‌سرای سونبوللو است و اوزون محمد آغا که در كاروان‌سرای والده‌خان است و حاجی محمدعلی زنجانی در كاروان‌سرای وزیر و ... شیروانی یک... حاجی حسن رشتی و زنجانی، حاجی ملاطاقی و نیز حاجی را حین در كاروان‌سرای وزیرخان، این‌ها جمله معتبران ایران و شاه هستند. و جمله کل تجار ایرانی مبنی بر این‌ خصوص ترسيدند و اگر فرصت پیدا کنند، لکن رخصت داده نشود... این خصوص به حضرت جناب کدخدا ارايه داده شود و مبنی بر آن یک افاده علیه صدور شود.
اسناد دیگری از حجاج ایرانی بعد از حج از قرنطینه طور سینای مصر قاهره فرار کرده و به تذکره تجاری به سعادت (اسلامبول) می‏روند. در والده‌خان و کتابچی‎خان که در جوار جامع ینگی اقامت دارند، کیفیت با تذکره به نظارت طبیه بتهیه فرستاده نشود و به شهرداری نیز اطلاع داده شود و مبنی بر صحت الحال تحقیقاً ایفال تدابیر مقتضیه و کیفیت مبنی بر صورت ابنا به عموم علیه ارسال ننمود.
نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

رساله در ردّ بر تناسخ از ملا علی نوری (م 1246)

به کوشش رسول جعفریان

یکی از شاگردان ملاعلی نوری (م 1246ق) با نام میرزا رفیع نوری (م 1250ق) که به هند رفته است، پرسشی در

مکتب درفرایند تکامل: نقد و پاسخ آن

آنچه در ذیل خواهد آمد ابتدا نقد دوست عزیز جناب آقای مهندس طارمی بر کتاب مکتب در فرایند تکامل و سپس پ

منابع مشابه بیشتر ...

مروری بر افکار ابوالفتوح رازی در کتاب رَوح الاحباب و رُوح الالباب

رسول جعفریان

کتاب روح الاحباب و روح الالباب اثر ابوالفتوح رازی ـ صاحب تفسیر روض الجنان «480 ـ 552» ـ به تازگی در

برهان المسلمین در توحید و فلسفه احکام و قوانین اسلام

رسول جعفریان

نویسنده کتاب برهان المسلمین که در سال 1307 خورشیدی نوشته و منتشر شده است، می کوشد تصویری از اسلام ار